وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

تشخيص «شهود حقيقى» از «غير حقيقى»

0

تشخيص «شهود حقيقى» از «غير حقيقى»

آيا شهود نمى‏تواند فقط توهم و تلقين باشد؟ حد تشخيص كدام است؟

قلب آدمى- كه موضع شهود است- مثل خانه‏اى است كه درهاى متعدد دارد و از طريق اين دريچه‏ها، «حالات مختلف»، عارض قلب و داخل در وجود لطيف انسانى مى‏شود. از اين رو برخى از عارفان، قلب را به منزله هدفى مى‏دانند كه مورد اصابت تيرهاى مختلف واقع مى‏شود.

برخى ديگر قلب را به آينه‏اى تشبيه كرده‏اند كه صورت‏هاى مختلف در آن منعكس مى‏شود و قلب، آن صورت‏ها را يكى پس از ديگرى شهود مى‏كند.

عده‏اى ديگر قلب را به حوض آبى تشبيه كرده‏اند كه مصبّ مرورهاى مختلف است. آثار مختلفى از ناحيه حواس ظاهر و قواى حيوانى و يا لطايف باطنى نفس و قواى رحمانى بر قلب عارض مى‏گردد. لذا آنچه را كه انسان با حواس ظاهرى درك مى‏كند، در قلب اثر مى‏گذارد و آنچه را با قواى باطنى مانند خيال و وهم و ساير قوا در خود شهود مى‏كند، در قلب تأثير دارد.(1)

از اين رو ممكن است پاره‏اى از مكاشفات و شهودها، حق و حقيقى نباشد بلكه گاهى شيطان براى سالك تمثّل يافته و باطل را بر قلب او القا كند و بر او عيان سازد.(2)

بدين جهت- چنان كه براى هر علمى معيار و ميزانى وجود دارد كه به وسيله آن صحت و سقم و درستى و نادرستى آن دانسته مى‏شود- احتياج سلوك معنوى به ميزان و معيار شديدتر است. البته سلوك معنوى به حسب افراد، حالات، مراتب و مقام‏ها متفاوت است از اين رو ميزان يابى آن محصور و محدود نيست و نمى‏توان تمامى آنها را با جزئيات مخصوص به خود مطرح كرد.

يك ميزان كلى و كلان براى تمييز «شهود ربانى» از «شهود و القاى شيطانى» كتاب و سنت است. سالك شهود خويش را بايد با ميزان كتاب و سنت بسنجد و چنانچه ميان آنها ناسازگارى يافت، بداند كه شهود غير حقيقى و شيطانى بوده است. اگر شهود او منطبق بر امر وجوبى و مستحب باشد، بداند رحمانى و الهى است و اگر بر امر منهى تطبيق دارد، بداند شهود شيطانى است.

يكى از نشانه‏هاى مهم تشخيص «شهود حقيقى» از «غير حقيقى» آن است كه بعد از شهود، لذتى عظيم و خاص- فراتر از لذت‏هاى جسمانى و مادى كه انسان را مستغرق مى‏كند- دست دهد. اين لذت گاهى به اندازه‏اى است كه سالك را از طعام و غذا باز مى‏دارد و نفس، مستغرق در حقايق مى‏شود و از جهات بدنى غفلت پيدا مى‏كند.(3)

به هر حال تا زمانى كه آدمى با بدن جسمانى و اين سويى خويش همراه است، از تلبيس ابليس در امان نيست مگر مانند حضرت رسول «صلى الله عليه وآله» و معصومان «عليهم السلام» كه جسم آنان نيز مانند ارواحشان در عروج بوده و بر عالمى فراتر از عوالم مادى و معنوى- كه جاى واردات شيطانى است- صعود كرده‏اند.(4)

توجه به نكاتى در اين خصوص بايسته است:

يكم.

بسيارى از عارفان راستين معتقدند: به دليل پيچيدگى تمييز شهود حقيقى از غير آن، سالك عارف بايد تحت مراقبت استاد كامل متوجّه به حق و اهل مكاشفه- بر طبق موازين و قوانينى كه شريعت اسلام و رسول اكرم «صلى الله عليه وآله» و ائمه اطهار «عليهم السلام» مقرر كرده‏اند- وارد مرحله سلوك و سير الى الله شود.(5)

طى اين مرحله بى همرهى خضر مكن‏

ظلمات است بترس از خطر گمراهى‏
به هر حال اگر منشأ القائات، الهامات، مكاشفه‏ها و مشاهده‏ها، «رياضت‏هاى شرعى» و تبعيت محض از سنت‏ها و آداب الهى باشد و آنچه را كه مرشد كامل بيان مى‏كند، از شرع گرفته باشد و مريد مشتاق را بر طبق موازين صحيح خالى از اشتباه رهبرى نمايد در اين صورت آنچه كه بر نفس سالك افاضه مى‏شود، قهراً مربوط به معارف الهى و طاعت حق خواهد بود. اگر سير و سلوك بر طبق موازين عارى از انحراف باشد، مشاهده‏ها و كشفيات، آميخته با القائات شيطانى نخواهد شد.

دوم.

گاهى سالك در تعبير كشف و شهود خويش، دچار خطا مى‏شود هر چند شهودش درست و مطابق با واقع بوده و به دور از تلقين و وهم و القائات شيطانى است. مانند كسى كه در مشاهدات ظاهرى، شخصى را در تاريكى شب، مشاهده مى‏كند كه از ديوار خانه‏اى بالا مى‏رود آن گاه مى‏گويد: «دزد وارد آن خانه شد» در حالى كه او همان صاحب خانه بوده كه كليدش را گم كرده و به ناچار از ديوار بالا رفته است. او در اينكه ديده كسى از ديوار خانه همسايه بالا رفته، خطا نكرده و آنچه ديده، در خارج واقع شده است امّا در گزارش خويش دچار خطا گرديده است. منشأ اين خطا آن است كه در گزارش، به بيان همان چيزى كه ديده، اكتفا نكرده و امورى را نيز بر آن افزوده است.(6)

سوم.

از آنجا كه مكاشفات و مشاهدات، داراى مراحلى است، بسيارى از عارفان معتقدند: اگر شهود از مرحله «عين اليقين» فراتر رود و به مرتبه «حق‏ اليقين» برسد در آنجا اصلاً خطا راه ندارد و هرچه هست، حق محض است. علاوه بر آنكه در اين مرحله، به معناى واقعى، عالِم با معلوم، نوعى اتحاد پيدا كرده، خويش را نمى‏بيند.

در مثال مى‏توان مراتب علم اليقين، عين‏اليقين و حق اليقين را چنين دانست: اين سه مرحله بسان خرمنى از آتش است كه وقتى انسان، به وجود آن آگاه مى‏شود و به علم خويش ايمان مى‏آورد، نسبت به آن آتش «علم اليقين» دارد. هرگاه آن را ببيند، در موقف «عين اليقين» است. هنگامى كه خود را مردانه در خرمن آتش فروزان اندازد و بسوزد و به هستى آتش، هست گردد و جزوى از آن شود، نسبت به آتش مزبور در مرحله «حق‏اليقين» است.

به هر حال سالك در مرحله «حق‏اليقين»- كه حق محض است- اصلاً شهود غير حقيقى و خطا ندارد زيرا در اين مرحله از شهود هرگز خطا نمى‏كند.(7)

چون شود آهن ز آتش سرخ رنگ‏

پس «اناالنار» ست، لافش بى درنگ‏
(1) نگا: شرح مقدمه قيصرى بر فصوص الحكم، صص 633-. 636
000 (2) الفتوحات المكيه، ج 3، صص. 39
000 (3) شرح مقدمه قيصرى، ص 592 الفتوحات المكيه، ج 3، ص. 39
000 (4) الفتوحات المكيه، ج 2، ص. 622
000 (5) شرح مقدمه قيصرى، صص 594 و 595 و نيز نگا: همان، صص 628 و. 629
000 (6) نگا: الفتوحات المكيه، ج 3، ص 7 مبانى نظرى تجربه دينى، ص. 162
000 (7) يواقيت العلوم و درارى النجوم، ص 72 تمهيدالقواعد، ص 163 شرح مقدمه قيصرى، صص 348-. 350

پرسمان

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.