تاریخچه شیطان پرستی و ریشه شیطان گرایی چیست؟

پیشینه شیطانپرستی
تاریخچه شیطان پرستی و ریشه شیطان گرایی چیست؟ چگونه برخی انسانها به شیطان گرایش پیدا میکنند؟
به طور کلّی میتوان تاریخچه شیطانگرایی را در 4دوره تاریخی دستهبندی نمود:
1. دوران بَدَوی که شامل دوران باستان و تمدّنهای باستانی میشود.
2. دوران قرون وسطی که مربوط به قرون چهارم تا پانزدهم میلادی میشود.
3. دوران مدرن که مشتمل بر قرون شانزدهم تا نوزدهم میلادی میگردد.
4. دوران معاصر شامل قرنهای بیستم و بیست و یکم میلادی.
شیطانگرایی بدوی
وقتی کتابهایی که در زمینه تاریخ تمدّن و تاریخ ادیان نگاشته شده است را ورق میزنیم، به مواردی برمیخوریم که خدایانی با ماهیّت شیطانی توسّط برخی قبایل بدوی ستایش میشده است. امّا اینکه چگونه این آئینها در میان قبایل بدوی مرسوم گشته و با وجود پیامبران الاهی در هر زمان چه عاملی باعث گرایش آنان به چندخدایی و پرستش خدایان شیطانی گردیده است، سؤالی است که برخی آن را با این فرضیه پاسخ دادهاند که: ادیان ابتدایی که پیامبران الاهی برای بشر میآوردند مثل ادیان ابراهیمی در راستای پیوند میان ساحت مادّی و معنوی زندگی انسان بود. پیامبران میکوشیدند تا دست خلاّق و روزیبخش خداوند را در چرخه این زندگی طبیعی آشکار سازند و از این رهگذر مسیر رشد و تعالی انسان را بگشایند.
به دنبال تعالیم انبیا، مردم کشت و زرع و باران و آفتاب و سایر نمودها و پدیدههای طبیعی را نشانهای از پروردگار و لطف و رحمت او میدانستند و همواره میکوشیدند تا با ایمان و نیایش و آیینهای معنوی، رحمت و برکت او را در زندگی خود جاری سازند. اما گاهی خشکسالی میشد، یا آفتی تمام تلاش آنها را از بین میبرد؛ در این مواقع به جهت انحراف از تعالیم پیامبران کمکم معتقد شدند که همیشه تدبیر جهان به دست خداوند بخشنده و مهربان نیست، بلکه گاهی اوقات نیروهای شر و شیطانی هم دست در امور جهان دراز میکنند و بر سود و زیان انسان مسلّط هستند.
باور به اینکه شر و شیطان مستقلاً منشأ قدرت و اثر در عالم است، به باورهای دوگانهگرایی در الوهیت و ربوبیت انجامید و مردم گمان کردند که با نیایش خدای خیر و رحمت به تنهایی منافعشان تأمین نمیشود و لازم است که نیروهای شر را هم ستایش کنند و برای تعظیم و تجلیل شیطان نیز برنامههایی داشته باشند.
امّا عامل مهمتری که در همین دوران شکل گرفت و موجب انتقال بسیاری از آموزههای شیطانگرایانه از دوران باستان به دوران بعدی گردید، ورود بنیاسرائیل به سرزمین مصر و آشنایی آنان با عقاید کفرآمیز مصر باستان است.
یکی از ویژگیهای بارز تمدّن مصر باستان، رواج عقاید خرافی، آئینهای جادویی و شیطانی و پرستش خدایان گوناگون بوده است، که گستره رواج این عقاید را هنوز هم در آثار بهجا مانده از آن دوران میتوان مشاهده نمود.
همچنین ماجرای تمایل بنیاسرائیل به پرستش گوساله سامری که در آیات مختلفی در قرآن کریم و همچنین بخشهایی از تورات[126] به آن اشاره شده است، نیز رنگ و بویی از این اعتقادات شیطانی و تأثیرپذیری بنیاسرائیل از عقاید خرافی مصر باستان را میتوان مشاهده کرد. گوساله طلایی که بنیاسرائیل در زمان غیبت موسی(علیه السلام) عبادت کردند، در حقیقت نسخه عینی از «هاثر»[127] و «آفیس»[128]، بتهای مصریان بود.
این عقاید شیطانی به گونهای زیرزمینی و مخفی در میان منحرفین بنیاسرائیل سینه به سینه منتقل شد و در دوره حکومت حضرت سلیمان نبی(علیه السلام) و ارتباط برخی از این افراد با جنیان گمراه قوت بیشتری پیدا کرد.
در آیه 102 سوره بقره میتوان گستره اشاعه آموزههای جادوگری در آن برهه از تاریخ یهود را به وضوح مشاهده کرد. به گونهای که خداوند دو فرشته با نام «هاروت» و «ماروت» را به سمت قوم یهود فرستاد تا با آموزشهای خود به یهودیان با این امور شیطانی مقابله نمایند. لکن عمق انحراف و گرایش به سحر و جادوگری در میان آنان به حدی بود که از این آموزشهای الهی نیز سوءاستفاده نموده و آنها را در مسیر باطل به کار بستند.
نمونهای از این انحرافات شیطانی شیوع پرستش بتی به نام «بعل» در میان یهودیان منحرف است. بعل نام خدایی است که جوامع باستانی بسیاری در سرزمین بینالنهرین، آن را میپرستیدند.[129] از جمله این اقوام به فینیقیها میتوان اشاره کرد که در منطقه لبنان کنونی میزیستند. هم اکنون نیز شهری در کشور لبنان با نام «بعلبک» به معنای «محل پرستش بعل» موجود است.
در قرآن کریم نیز به مبارزه حضرت الیاس(علیه السلام) با پرستش بت «بعل» در میان بنیاسرائیل اشاره شده است. آنجا که حضرت الیاس نبی(علیه السلام) به قوم خود میفرماید:
«أَتَدْعُونَ بَعْلاً وَ تَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخَالِقِینَ»[130]؛
«آیا بت «بعل» را میپرستید و بهترین خالق و سازنده را رها میکنید؟!».
یهودیان منحرف به مرور زمان این اعتقادات شیطانی را با تعالیم وحیانی تورات در هم آمیخته و با تحریفات فراوان در آن کتاب مقدس، پشتوانه شریعتگونهای برای عقاید شیطانی خود پدید آوردند. این آموزههای شیطانی بود که بعدها، در دوران قرون وسطی، در قالب عرفان یهود و یا همان عرفان کابالا آشکار گردید.
به عقیده فیبر اولیوت، مورّخ یهودی، کابالا سنّتی است که برخی رهبران بنیاسرائیل از عقاید مصریان باستان آموختند و به صورت شفاهی نسل به نسل منتقل کردند.
یکی دیگر از مورخّان یهودی به نام تئودور ریناخ درباره آثار زیانبار عرفان کابالا بر دین یهود اینگونه مینویسد: «کابالا یک سم بیصدا بود که وارد عروق یهودیت گردید و تمام آن را آلوده نمود»[131].
شیطانگرایی در قرون وسطا
در ابتدای قرون وسطی شاهد گسترش گرایش به فرقهها و آئینهای شیطانی در میان طبقه رعیت جامعه آن زمان اروپا هستیم. گردهماییهایی همچون مراسم «سابات»[132] که در روز شنبه برگزار میگردید و برگرفته از آئینهای باروری در دوران باستان بود، نمونهای از آئینهای شیطانگرایی در آن دوران است. لیکن به علت آمیخته بودن این مراسمات با آئینهای جادوگری و مسائل غیراخلاقی، کلیسا به مبارزه با این جریانات پرداخت فلذا در اواخر قرون وسطی این فرقهها بیشتر در قالب گروههای مخفی به کار خود ادامه دادند. در همین دوران (اوایل قرن 12 میلادی) است که شاهد شکلگیری اولین انجمنهای مخفی فراماسونری در اروپا هستیم و در حال حاضر نیز جریان ماسونی دنیا بهخاطر نقش ویژهای که شیطانگرایی و ترویج آن در راستای رسیدن به اهداف شوم آنها دارد، پشتیبانی همه جانبهای از این جریان مینمایند. اگرچه این پشتیبانیها در پس پرده بوده و در ظاهر ارتباطی میان این دو جریان وجود ندارد.
شیطانگرایی در دوره مدرن
سدههای شانزدهم و هفدهم میلادی دوران شکوفایی جادوگری، کیمیاگری، غیبگویی، طالعبینی و انواع علوم خفیه و نفوذ آنها در دربارها و محافل اشرافی و فرهنگی اروپاست. این موجی است که دقیقاً با رنسانس ایتالیا آغاز شد و اومانیستهایی چون «پیکو دلا مراندولا»[133] مروجین بزرگ آن بودند.[134]
ویل دورانت در کتاب تاریخ تمدن خود گستره رواج جادوگری در آن برهه از تاریخ اروپا را اینگونه توصیف نموده است: «عدّه کسانی که خود را جادوگر میدانستند یا به گمان مردم پیشه جادوگری داشتند، سریعاً رو به افزایش نهاد. مخصوصاً در ایتالیای مجاور آلپ، ساحری از حیث ماهیت و مقیاس به صورت یک بیماری ساری درآمد. به موجب گزارش مشهوری، بیستوپنجهزار تن در جلگهای نزدیک برشا در یک «شنبه بازار جادوگران» حضور یافته بودند.»[135]
افراد شاخص دیگری نیز در ترویج موج گرایش به جادوگری و شیطانگرایی در قرن شانزدهم سهم داشتهاند. با اندکی مطالعه در زندگینامه آنها میتوان به چند وجه مشترک دست یافت. اوّل آنکه غالب این افراد از خاندانهای متنفذ یهودی در اروپای آن زمان بوده و یا با آنها ارتباط نزدیکی داشتهاند. دوّمین ویژگی مشترک، آشنایی اغلب این افراد با آموزههای عرفان کابالا است.[136]
از شخصیتهای برجسته شیطانگرایی در آن دوران که نقش مؤثری در شیوع این جریان داشت میتوان به خانم «کاترین دومدیچی»[137] از خاندان دومدیچیهای یهودی اشاره کرد.
کاترین دختر «لورنزو» جادوگر بزرگ فرانسوی بود. پدر وی به عنوان پیشگودر دربار پادشاه فرانسه «فرانسوای یکم» استخدام شد و بعد از مدّتی دخترش کاترین را به همسری فرزند پادشاه «دوک اورلئان»، که بعدها با نام هانری دوم بر تخت شاهی فرانسه نشست، درآورد.
کاترین پس از مرگ همسرش، آئینی جادویی با عنوان بلک مس که به نوعی اهانت به مراسم مقدس شام آخر مسیحیان بود را در بین اشراف و درباریان فرانسه بنیان گذاشت.[138] حدود یک قرن پس از مرگ کاترین دومدیچی، جادوگر دیگری در دربار فرانسه به نام «کاترین دِشی» از خاندان «لاوازین»[139] یهودی اقدامات دومدیچی را ادامه داد. وی مراسمی با عنوان اتاق درخشان را به مراسم بلک مس اضافه نموده و آیین شیطانپرستی را تکمیل کرد.
این مراسم که به نوعی بازتولید آیین قربانی انسان بدوی بود در اتاقی کاملاً تاریک انجام میشد که تنها منبع روشنایی آن یک شمع بود. در این اتاق نوزادانی قربانی میشدند و خونشان به شیطان تقدیم میشد.[140] پس از مدّتی با افشاگری برخی افراد، این مراسم لو رفته و عدهای بازداشت و مجازات شدند. از آن جمله شخص کاترین دشی بود که به اتهام جادوگری در 22 فوریه سال 1680 در ملاء عام در آتش سوزانده شد. امّا هنگامی که پای شخصیتهای بلندپایه به پرونده کشیده شد، مقامات دستور توقف پیگیری را صادر کردند و این مراسم به طور مخفیانه و محرمانه ادامه پیدا کرد.[141]
این آیینها در طول قرنهای هفده و هجده در قالب گروههای سرّی که توسّط اشراف ایجاد و رهبری میشد، ادامه یافت، که از آن جمله میتوان به گروههایی نظیر ژرمن باکسن، پسران نیمه شب، موهاکسها و نفرینشدگان اشاره کرد.
یکی از گستردهترین و تأثیرگذارترین گروههای ماسونی در طول قرن هجدهم که در راستای ترویج آئینهای شیطانگرایی نقش بسزایی را بازی نموده است انجمنی است با عنوان «انجمن آتش جهنم»[142]. این انجمن که ابتدا در سال 1719 میلادی توسط فیلیپ دوک وارتن[143] و دوستانش در انگلستان تأسیس شد. شعار اصلی این انجمن که بعدها جزء اصلیترین شعارهای جریان شیطانگرایی در قرنهای بعد گردید اینگونه بیان میشد: «هرکاری دوستداری انجام بده»[144]. این شعار اولین بار در قرن 16 توسط نویسنده اومانیست فرانسوی فرانکیس رابله[145] مطرح شده بود.
مشهورترین شاخه انجمن آتش جهنّم توسّط شخصی به نام سرفرانسیس داشوود[146] در سال 1746 در انگلستان پایهگذاری شد. داشوود در آن زمان یکی از سیاستمداران و از اعضای پارلمان انگلیس بود و بعدها به عنوان رییس کل خزانهداری انگلستان منصوب شد. این گروه که در ابتدا تنها 12 نفر عضو داشت پس از مدت کوتاهی اعضای زیادی از میان طبقه اشراف و سیاستمداران انگلیس را به خود جذب نمود. یکی از مراکز تجمع این گروه در دهکده وست ویکمب[147] امروزه به مکانی توریستی با عنوان «غارهای انجمن آتش جهنم»[148] در انگلستان مبدّل شده است.
آلیستر کرولی پدر شیطانگرایی معاصر
یکی از شاخصترین افراد در دوران مدرن شیطانگرایی که به نظر بسیاری از کارشناسان پدر شیطانگرایی مدرن محسوب میشود، آلیستر کرولی است.
وی متولّد سال 1875 انگلستان میباشد. او که ابتدا در رشته فلسفه دانشگاه «ترینیتی» کمبریج انگلستان مشغول به تحصیل بود به رشته ادبیات انگلیسی تغییر رشته داد و به عنوان یک نویسنده و منتقد اجتماعی شهرت پیدا کرد.
در سال 1904 کراولی و همسر جدیدش رز، به مصر سفر کردند. کراولی از خدای مصریان «توث Thoth» درخواست کمک کرد.
کتاب قانون (نوشته آلیستر کرولی – 1904)
بعد از این ماجرا کرولی مدعی شد در تاریخ 8 آوریل فرشتهای به نام «آیواز»[149] با او صحبت کرده و دستوراتی را به وی الهام نموده است. کرولی این دستورات را بهعنوان یک کتاب با نام «کتاب قانون»[150] تدوین نمود و خود را پیامبر این الهامات میدانست.
وی این کتاب را در سه فصل تنظیم نمود و این دستورات را مبنای تشکیل فرقهای به نام «تلما»[151] قرار داد.
نماد فرقه تلما
شعار محوری فرقه تلما به صورت زیر بیان میشود:
Do what thou wilt shall be the whole of the Law (هرچه میخواهی انجام بده، این تمام قانون است).
این شعار که قبلاً توسط گروههای شیطانگرای مشهوری همچون انجمن آتش جهنّم بیان شده بود، دوباره توسّط کرولی احیا شد و توجیهگر بسیاری از اباحیگریها و انحرافات اخلاقی در فرقه تلما و گروههای شیطانگرای بعدی گردید.
ساختمان فعلی صومعه تلما در جزیره چوفالو سیسیل که به یک مخروبه تبدیل شده است.
آلیستر کرولی در سال 1907 بعد از ترک گروه ماسونی هرمتیک اوردر، با تشکیل انجمن فراماسونری ستاره نقرهای[152] این فرقه را به صورت سازمانی منسجم در آورد و کتابی را تدوین نمود. در این کتاب میتوان آموزههایی از عرفانهای شرقی مثل یوگا و عرفانهای غربی خصوصاً کابالا را مشاهده نمود.
وی همچنین در سال 1920 معبدی را در جزیره چوفالو سیسیل واقع در کشور ایتالیا تأسیس نمود و پیروان زیادی را به دور خود جمع کرد. سه سال پس از تأسیس این صومعه درسال 1923 یکی از پیروان فرقه تلما به نام «رائول لاودی»[153] که فارغالتحصیل دانشگاه آکسفورد انگلستان نیز بود به صورت مشکوکی در آن صومعه جان سپرد. همسر وی به نام «بتی می»[154] علت قتل شوهرش را خوردن خون گربه قربانی شده در یکی از مراسمات فرقه تلما میدانست و به همین خاطر شروع به فعالیت علیه کرولی و فرقهاش نمود. او در این رابطه با برخی روزنامهها و خبرگزاریهای لندن نیز مصاحبه نمود. همین عوامل باعث شد که دولت موسیلینی در 30 آوریل سال 1923 حکم به اخراج کرولی از ایتالیا نمود. پس از صدور این حکم علیه کرولی صومعه تلما نیز به صورت مکانی مطرود درآمد و قسمتهایی از آن توسّط ساکنین محلّی آنجا آسیب دید.[155]
اجرای برخی اعمال و آئینهای شیطانی در این فرقه و همچنین بیانات و نوشتههای ضددینی آلیستر کرولی موجب شد که رسانههای آن زمان به وی لقب «شرورترین انسان جهان» را بدهند.
به گواهی شاهدان عینی، آلیسترکرولی در طول زندگی خود دچار انحرافات اخلاقی فراوانی بوده است و در نهایت نیز مصرف بیش از حد مواد مخدر وی را دچار عارضهای تنفسی نمود و همین امر باعث شد که او در تاریخ اول دسامبر 1947 در شهر نتروود[156] آمریکا بر اثر عفونت دستگاه تنفسی درگذشت. در مراسمی که برای مرگ وی ترتیب داده شده بود، جسدش سوزانده شد و پیروانش آئینهای شیطانی اجرا نمودند.
شیطانگرایی در دوران معاصر
جریان شیطانگرایی در این دوران به ویژه بعد از جنگ جهانی دوم جان تازهای میگیرد. شوک حاصل از جنایات بیسابقه بشری در دو جنگ جهانی فضای جامعه جهانی را مستعدّ شکلگیری جنبشهای معترض اجتماعی نمود.
موسیقی متال به عنوان موسیقی اعتراض مورد استقبال جوانان قرار گرفت و اولین گروههای سبک متال از نیمه دهه 1960 کار خود را آغاز کردند. بعد از آن از هر گوشه گروهی کوچک و پنج، شش نفره سر بلند کرد و موج تازه در دنیای موسیقی فراگیر شد.
در آن سالها که تازه رسانههای صوتی و تصویری جهانگیر میشد، ستارههای هنری و سبکهای تازه در موسیقی و سینما خواسته و ناخواسته مأمور شدند که ارزشها و اندیشههای نهفته شیطانی را در دنیا آشکار نموده و ترویج کنند و صد البتّه این چیزی نبود که جوانان معترض و تحولخواه دهه شصت و یا هنرمندان سبک راک و متال میخواستند. این جهتگیریهایی بود که بهطور حساب شده بر آنها تحمیل میشد و خودشان آن را به صورت بهترین راه و یا شاید تنها را دستیابی به اهداف، انتخاب میکردند.
به این ترتیب بازی با افکار، هیجانات و ارزشهای مردم به صورت یک بازی برای محافل سرّی و قدرتهای پشت پرده در آمد و آنها دیدند که میتوانند به راحتی به افکار و ارزشهای مردم جهت بدهند. و تغییر تصوّرات و ایجاد تخیل که در گذشته با علوم جادویی انجام میشد امروزه با تکنیکها و نظریات علوم جدید در شاخههای گوناگون روانشناسی و جامعهشناسی و استفاده از تکنولوژی ارتباطات به ترویج علنیتر اندیشهها و آرمانهای شیطانی پرداخته میشود.
موسیقیتند، فریاد، خشونت نمایشی و گاهی واقعی در کنار رفتار ناهنجار جنسی و استفاده از مواد مخدر و روانگردان و به بازی گرفتن شعارها و آرمانهای تحوّلآفرین، تمام نیروی فکری و جسمی جوانان را به تباهی کشید و قدرت ایستادگی و اعتراض مؤثّر و تفکّر تحوّلساز را از آنها گرفت. شیطانیتر از همه اینکه نه تنها برای این ویرانگری هزینهای نکردند، بلکه از آن برای خود منابع ثروتآفرین ساختند. فروش فیلمها، درآمدهای حاصل از برنامههای رسانهای، تولید پوشاک و لوازم آرایشی و زینتی که با نمادها و المانهای گروههای معروف تولید میشد، سرمایهدارهای پشت صحنه را از ستارههای روی صحنه ثروتمندتر کرد.[157]
نکته قابل توجه دیگر در دوران معاصر شیطانگرایی شکلگیری فرقههایی با ظواهر شیطانگرایانه و شیطانپرستانه در آمریکا و برخی کشورهای غربی است. قبل از ورود به بررسی این فرقهها باید به این نکته توجه داشت که نگرش غالب فرقههای شیطانگرایی موجود در غرب، ریشه در آموزههای تحریف شده یهودی-مسیحی نسبت به شیطان دارد؛ که این نگرش با نگاه اسلامی نسبت به شیطان تفاوتهای فراوانی دارد.
در نگرش اسلامی شیطان یک جن است[158] که در اثر عبادت به جمع فرشتگان راه یافت و به خاطر عصیان در برابر دستور الاهی از مقام خویش تنزّل پیدا نمود و با فریب آدم(علیه السلام) و همسرش نسبت به میوه درخت ممنوعه، باعث هبوط آن دو از بهشت الاهی شد؛[159] ولی در نگاه یهودی-مسیحی شیطان یک فرشته است که در داستان آدم(علیه السلام) و حوّا به نوعی نقش یک منجی را برای نوع بشر بازی میکند و با راهنمایی آن دو به سمت میوه درخت معرفت! آنها را از باطن امور آگاه و از یوغ بندگی استثمارگونه خداوند رها مینماید. به روایت تورات شیطان در قالب یک مار وارد بهشت شد تا آدم و همسرش را فریب دهد.
در اوّلین کتاب از اسفار پنجگانه تورات که به سفر پیدایش شهرت دارد، اینگونه میخوانیم که: «و مار از همه حیوانات صحرا که یهوه خدا ساخته بود، هشیارتر بود و به زن گفت: «آیا خدا حقیقتاً گفته است که از همه درختان باغ نخورید؟». زن به مار گفت: «از میوه درختان باغ میخوریم، لکن از میوه درختی که در وسط باغ است خدا گفت که از آن مخورید و آن را لمس مکنید مبادا بمیرید». مار به زن گفت: «هر آینه نخواهید مرد، بلکه خدا میداند در روزی که از آن بخورید، چشمان شما بازمیشود و مانند خدا عارف به نیک و بد خواهید بود.»[160]
نکته قابل تأمّل در ادامه این روایتگری تورات نهفته است. آنجا که خداوند پس از آنکه از سرپیچی آدم و همسرش مطلع میشود، به نوعی کلام شیطان را تأیید نموده و رو به ملائکه خود میگوید: «همانا انسان مثل یکی از ما شده است که عارف به نیک و بد گردیده. اینک مبادا دست خود را دراز کند و از درخت حیات نیز گرفته و بخورد و تا به ابد زنده ماند.»[161]
تفاوت دیگر آن که در نگاه یهودی-مسیحی شیطان موجودی است بسیار قدرتمند که در برخی موارد قدرت او با قدرت خداوند رقابت میکند، و به نحوی باعث تسلّط شیطان بر انسان میگردد؛ ولی در آموزههای اسلامی شیطان کیدی ضعیف داشته[162] و تنها قدرت وسوسهگری نسبت به انسان دارد.
فرقه Satanism (شیطانگرایی)
یکی از مشهورترین فرقههای نوظهور با گرایشات شیطانی که در ایالات متحده آمریکا اعلام وجود کرد، فرقهای با عنوان Satanism میباشد. این فرقه در سال 1966 توسّط یک یهودی زاده به نام «آنتوان لاوی»[163] در شهر سانفرانسیسکو واقع در ایالت کالیفرنیا آمریکا پایهگذاری شد. لاوی قبل از آن با برگزاری دورههای آموزشی با عنوان «هنرسیاه» که در آنها مباحث رازآلودی همچون غیبگویی، جادوگری، خونآشامان و… شهرت نسبی برای خود به دست آورده بود.
بعد از مدتی این جلسات منجر به شکلگیری انجمنی با عنوان «محفل جادویی»[164] گردید. هدف اصلی این انجمن، این بود که با مطالعه بر روی گروههای شیطانگرایی قدیمی برخی آئینهای مذهبی جادوگری را کشف و یا اختراع نمایند. به همین منظور لاوی کتابخانهای متشکّل از کتابهایی که به تشریح برخی آئینهای کفرآمیز و جادویی و سایر آئینهای نامتعارف که توسط گروههایی چون «شوالیهها معبد»[165]، «باشگاه آتش جهنّم»[166] و «گروه هرمتیک اوردر»[167] انجام میشد را جمعآوری کرد. نهایتاً در سال 1966 بود که با پیشنهاد برخی افراد حاضر در این دورهها آنتوان لاوی فرقه سیطنیسم را تأسیس نمود و خانه خود را به عنوان پایگاه این فرقه در نظر گرفت و عنوان کلیسای شیطان را برای آن انتخاب کرد.
نگاهی به مبانی فکری فرقه Satanism
مهمترین مبنای فکری در این شاخه، که نقش محوری در مبانی فلسفی و عقیدتی این فرقه دارد، «اصالت انسان» یا همان اومانیسم میباشد. شیطانگرایان بهخلاف تصوّر عموم اصلاً اعتقاد به موجودی به نام شیطان ندارند و آن را پرستش نمینمایند.[168]
شیطان تنها نماد امیال و لذتطلبی نفسانی انسان میباشد و در واقع آنچه که یک شیطانپرست میپرستد نفس خودش میباشد. پیرو همین نگرش اومانیستی است که بزرگترین عید سالیانه برای یک فرد شیطانگرا، سالروز تولد خود اوست[169] و همچنین در اجرای مراسمات و آئینهای شیطانگرایی یک انسان را در قسمت محراب قرار داده و عبادات خود را به سمت او انجام میدهند. [170]
نگرش اومانیستی یکی از شاخصهای برجسته و پر نفوذ رنسانس بود که با توجه به متون باستانی یونان، انسان را در مرکز تأملات خود قرار میداد و بیشترین تلاش خود را صرف گریز از وضعیت حاکم در دوره قرون وسطی و نفوذ کلیسایی قرار داده بود.[171]
این نگرش در مقاطع مختلفی خصوصاً قرون 17 و 18 میلادی شکلی افراطی و رادیکال به خود گرفت و درصدد حذف هرگونه اندیشه ماورای طبیعی، وحیانی و دین الوهی برآمد و اندیشهها و رویکردهای دینی را به عنوان بزرگترین مانع جدی بر سر راه حاکمیت خرد و ارزشهای انسانی قلمداد کرد.[172] این مطلب را میتوان به صراحت در اولین بیانیه اومانیستها که در سال 1933 منتشر شد مشاهده نمود. در بند پنجم این بیانیه میخوانیم: «اومانیسم اعتقاد دارد، ماهیت جهان که با علوم جدید روشن گردیده است، هرگونه تعهد فراطبیعی یا آسمانی را برای انسان غیرقابل قبول مینماید» و در بند ششم اضافه میکند که «ما معتقدیم زمان خداپرستی، خداباوری، و انواع عقاید نو سپری شده است».[173]
در اینجاست که میتوان گفت آموزه ضددین بودن[174]، که یکی دیگر از آموزههای اساسی شاخه سیطنیسم میباشد، ریشه در اندیشه محوری این فرقه که همان نگرش اومانیستی به عالم هستی است، دارد. به خاطر غلبه دین مسیحیت در دنیای غرب، آموزه ضددین بودن در فرقه سیطنیسم، نمود ضدمسیحیت[175] بودن به خود گرفته و استفاده از الفاظی همچون (انجیل شیطانی)، (کلیسای شیطان)،(مراسم عشاء سیاه)[176] و نمادهایی همچون «صلیب وارونه» و «صلیب شکسته» و… که با ترکیب کاراکترهای دین مسیحیت با عناوین شیطانی در صدد تخریب و توهین به دین مسیحیت است، محصول همین نگاه ضدمسیحی است که در استخدام الفاظ، عناوین و نمادها در این فرقه حاکم میباشد و در اکثر آموزههای این فرقه رنگ و بویی از این تفکّر دیده میشود.
در این جا بد نیست این نکته را متذکّر شویم که جریان سیطنیسم یک جریان صرفاً ضدمسیحی نیست و نباید آن را با جریاناتی که بعضاً در غرب فعّال هستند و نگاه ضدّمسیحی دارند، اشتباه گرفت. بلکه این فرقه نگرش ضددینی دارد و به تناسب دین بومی هر منطقه رنگ و بوی مخالفت با آن را میگیرد. کما اینکه وقتی این فرقه در ممالک اسلامی وارد شد، قالب ضداسلامی به خود گرفته و استفاده از عناوین ضداسلامی و نمادهایی همچون «وارونه نمودن اسامی مقدسی همچون الله، محمد، علی و…» که بعضاً به صورت زیورآلات در بازار موجود میباشد، حاصل نگرش ضددین بودن در جریان شیطانگرایی میباشد.
توجّه شیطانگرایی به جادو و جادوگری از دیگر مواردی است که به صورت برجسته در نگرشها و آئینهای این فرقه خود نمایی میکند و به عاملی برای جذب افراد به این فرقه مبدل شده است.
تحلیل شیطانگرایی معاصر
از اواخر قرن 19، رهبران و هدایتکنندگان جریان شیطانگرایی برای آن که بتوانند سریعتر این آموزههای شیطانی را در میان عموم مردم ترویج نمایند به تدریج شروع به حذف جنبههای خشونتآمیز از آموزهها و آئینهای شیطانگرایانه نموده و بیشتر بر جنبههای لذتگرایی و نفسپرستی آن تأکید مینمایند. به همین دلیل است که میبینیم در فرقههای معروف شیطانگرایی در این مدّت همچون فرقه تلما و سیطنیسم که توسّط آلیستر کرولی و آنتوان لاوی تأسیس شدهاند بیشتر بر جنبههای شهوانی و لذتگرایی وجود انسان تأکید میشود و برخی آئینهای خشن بهجا مانده از دورههای قبل را به صورت نمادین انجام میدهند.
همچنین در دوران معاصر شیطانگرایی میتوان به وضوح پشتیبانی همه جانبه مراکز قدرت و استعماری را از این جریان مشاهده نمود. چنانکه شاهدیم از بعد از دهه 60 میلادی آموزهها و قالبهای شیطانگرایانه به طور هماهنگ در حوزههای مختلف فرهنگی، هنری، اجتماعی و دینی ترویج داده میشود. برای نمونه میتوان به موارد زیر اشاره کرد. شکلگیری گروههای موسیقی با ظواهر شیطانی در نیمه دوّم دهه 60، شکلگیری فرقههای شیطانگرایانه همچون سیطنیسم در سال 1966، ساخت فیلمهای سینمایی با نمایش متفاوت از شیطان و کاراکترهای شیطانی مانند فیلم «کودک رزماری» ساخته رومن پولانسکی در سال 1968 و از آن پس حجم عظیم فیلمهای معناگرا با اشاره مستقیم به مقولات شیطانی، ترویج ظواهر شیطانگرایانه در صنعت پوشاک، زیورآلات و حتّی آرایشهای ظاهری افراد جوامع مختلف.
[126]. عهد عتیق، سفر خروج، فصل 32 (البتّه در مطالب تحریف شده تورات ساختن گوساله را به هارون برادر حضرت موسی(علیه السلام) نسبت میدهند).
[127]. Hathor.
[128]. Aphis.
[129]. نک.دانشنامه اینترنتی بریتانیکا، بخش تاریخ و جامعه، مقاله «بعل»
(http://www.britannica.com/EBchecked/topic/47227/Baal)
[130]. صافات (37)، آیه 125.
[131]. فراماسونری جهانی، ص 23.
[132] . sabath.
[133]. Giovanni Pico della Mirandola از نامدارترین و مؤثرترین چهرههای فکری رنسانس و به عنوان «پدر کابالیسم مسیحی» شناخته میشود.
[134]. زرسالاران یهودی و پارسی، ج4، ص94.
[135]. تاریخ تمدن، ج5، رنسانس، ص560.
[136]. نک: (زرسالاران یهودی و پارسی،ج2)؛ (زرسالاران یهودی و پارسی، ج4، بخش ریشههای فراماسونری)؛ (تاریخ جادوگری).
[137] . Catherine de Medici.
[138]. سیری در تاریخ جادوگری، ص90.
[139]. La Voisin.
[140]. همان ص 92.
[141]. همان ص 93.
[142] . Hellfire Club.
[143] . Philip, Duke of Wharton.
[144] . Do what thou wilt.
[145] . François Rabelais.
[146] . Sir Francis Dashwood.
[147]. West Wycombe
[148] . West Wycombe Caves.
[149] . Aiwass.
[150] . The Book of Law.
[151] . Thelema.
[152]. در نام این انجمن نظرات مختلفی بیان شده است،که یکی از آنها Argentium Astrum میباشد. این لغت به زبان لاتین بوده و در زبان انگلیسی به معنای«ستاره نقره ای» است.
[153] .Raoul Loveday.
[154] .Betty May
[155] . en.wikipedia.org/wiki/Abbey_of_Thelema.
[156] .Netherwood.
[157]. مقاله شیطان پرستی موجی در زمان حال یا طرحی برای آینده.
[158]. کهف (18)، آیه 50.
[159]. بقره (2)، آیات 34-38
[160]. عهد عتیق، سفر پیدایش، فصل 3.
[161]. همان.
[162]. نساء (4)، آیه 76.
[163] . Anton Lavey.
[164] . Magic Circle.
[165] . Knight Templar، متعلق به دوران قرون وسطی.
[166] . Hell fire clu، قرن 18 میلادی.
[167] . Hermetic Order of Golden Down، قرن 19 میلادی.
منبع: سایت هدانا برگرفته از پرسشها و پاسخها «عرفان و سراب» .