بهترین دین دنیا چیست

بهترین دین دنیا چیست
اسلام دين برتر
در ميان اديان گوناگون کداميک برحق و برتر است و ميتوان بدان ايمان آورد و از آن پيروي کرد؟
اسلام دين برتر
دين ورزي يكي از نيازهاي اصيل، پايدار و اجتنابناپذير بشر است. ليکن مسألة اساسي اين است که در ميان اديان گوناگون کداميک برحق و برتر است و ميتوان بدان ايمان آورد و از آن پيروي کرد؟
در پاسخ به اين پرسش ميتوان گفت ملاکها و شاخصهاي حقّانيت يك دين سه چيز است:
1. بنياد الهي،
2. تحريف نشدن كتاب آسماني،
3. نسخ نشدن توسّط شريعت حقيقي الهي پسين.
ويژگيهاي فوق همه بر اسلام انطباق کامل دارد[1]. از طرف ديگر دين مبين اسلام از جهات مختلفي بر شريعتهاي پيامبران پيشين و آنچه امروزه به نام اديان مختلف خوانده ميشود، امتياز دارد. بسياري از اين امتيازات از سوي انديشمندان و متفكران غيرمسلمان، مورد تأكيد قرار گرفته است. اکنون به اختصار پارهاي از اين موارد بيان ميشود:
يك. خردپذيري و خردپروري
از جمله امتيازات مهم اسلام، عقلانيت و خردپذيري آموزههاي آن است. اين مسأله در امور مختلفي نمودار است؛ از جمله:
1-1. نظام فكري و عقيدتي اسلام: (مانند خداشناسي، هستيشناسي، انسانشناسي، راهنماشناسي و فرجامشناسي)؛
1-2. نظام اخلاقي اسلام؛
1-3. نظام رفتاري و قوانين و دستورات عملي؛
1-4. دعوت به تحقيق و پرسشگري در انتخاب دين.
خردپذيري آموزه هاي اسلام، از چنان وضوح و روشني برخوردار است كه قرآن مجيد، آدميان را به بررسي هوشمندانه و انتخاب خردمندانه دين دعوت كرده و هرگونه تحميل و اجبار و پذيرش كوركورانه دين را نهي ميكند:
«فَبَشِّرْ عِبادِي الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ»[2]؛ «پس بشارت ده بندگانم را، آنان كه به سخنان ] مختلف[گوش فراداده و برترين را برميگزينند».
«لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ»[3]؛ «هيچگونه تحميل و اجبار در امر دين روا نيست ]زيرا[ به خوبي راه هدايت از ضلالت روشن شد».
امّا مسيحيّت كنوني به علّت قرار گرفتن در تنگناهاي شديد معرفتي و ناتواني در حل رابطه تثليث و توحيد و تجسد و خداانگاري مسيح، به جداسازي و گسست ايمان از معرفت فتوا داده و دين و ايمان را با عقل و خرد بيگانه ساخته است![4]
پروفسور لگنهاوزن[5] ميگويد: «چيزي كه در اسلام بيش از همه، براي من جاذبه داشت، اين بود كه چقدر اين دين از پرسشهاي انسان استقبال ميكند و همواره دعوت به تحقيقات بيشتر در تعاليم دين ميكند».[6]
همو ميگويد: «وقتي از كشيشها ميپرسيدم كه من نميفهمم چه طور خدا يكي است و سه شخص است؟ در اكثر موارد جواب ميگفتند كه ما نميتوانيم به درك اين آموزه برسيم. تنها خدا ميداند كه حقيقت اين امر چيست. اين رمزي است كه فقط خدا آن را مي داند و عقل در اينجا به بنبست ميرسد! از جمله چيزهايي كه براي بنده خيلي جالب بود، اين بود كه در اسلام نگفتهاند اصول دين را چشم و گوش بسته بپذير؛ بلكه دعوت كردهاند كه بپرس. مخصوصاً اين خصلت در ميان شيعيان خيلي بيشتر است»[7].
خانم مارگريت ماركوس (مريم جميله) نيز در اين زمينه مينويسد: «پس از آنكه عقايد همه كيشهاي بزرگ را مورد بررسي قرار دادم، به اين نتيجه رسيدم كه بهطور كلّي مذهبهاي بزرگ يكي بودند؛ ولي به مرور زمان فاسد شدهاند.
بتپرستي، فكر تناسخ و اصول طبقهبندي در كيش هندويي سرايت كرد. صلحجويي مطلق و انزوا از مشخصات كيش بودايي شد. پرستش آبا و اجداد جزو عقايد كنفسيوسي، عقيده اصالت گناه و تثليث و در نتيجه آن مفهوم خدايي مسيح و شفاعت به استناد مرگ ادّعايي عيسي بر روي دار در مسيحيت، انحصارطلبي ملّت برگزيده يهود و… نتيجة اين انحرافات است. هيچيك از اين انديشههايي كه مرا منزجر ساخته بود، در اسلام پيدا نميشد؛ بلكه به صورت روزافزوني احساس ميكردم كه تنها اسلام آن مذهب اصيلي است كه طهارت خودش را حفظ كرده است. ساير مذهبها فقط و فقط بعضي اجزاي آن، مقرون با حقيقت است؛ ولي فقط اسلام است كه تمام حقيقت را حفظ كرده است»[8].
دو. اسلام و علم
بهرغم آنچه در تعارض و ناسازگاري مسيحيت با علم و معرفت بيان شد، دين اسلام با دانش و معرفت پيوندي نزديك و ناگسستني دارد. وفاق و آشتي دين و دانش در اسلام در سه حوزه چشمگير و در خور توجّه است:
2-1. تشويق به فراگيري دانش
در اين عرصه اسلام گوي سبقت از هر مكتب و آئيني ربوده است و از اين هم فراتر رفته و كسب دانشهاي لازم در جهت تأمين نيازمنديهاي دنيوي و اُخروي را فرض و لازم دانسته است.
چنانكه پيامبر اكرم(صلياللهعليهوآله) فرمودند: «ان طلب العلم فريضه علي كل مسلم»[9]؛ «همانا علمآموزي بر هر مسلماني واجب است». و نيز آمده است: «عالمي كه از دانش او بهره برند از هفتاد هزار عابد برتر است»[10].
در كتابهاي روايي و نصوص ديني ابواب مفصلي در اين زمينه وجود دارد.[11]
2-2. تقويت روحيه علمي
اسلام روحيه پژوهشگري را ارج مينهد و در مسير حقيقتيابي و معرفتاندوزي هيچ مانعي نمينهد.
قرآن مجيد آواي تحقيق و جستوجوي آزاد و گزينش رهاورد معقول پژوهش را صلا داده و فرموده است: «بشارتده بندگاني را كه به سخنان گوش فرا داده و برترين آنها را برميگزينند»[12].
2-3. دارا بودن مضامين علمي
نصوص ديني اسلام آكنده از مضامين و مطالب علمي است. در اين عرصه اسلام هم در بردارنده مباني و پيشفرضهاي عام و متافيزيكي علوم است و هم دارنده بسياري از گزارههاي علمي، به گونهاي كه يكي از وجوه اعجاز كتاب آسماني اسلام اعجاز علمي آن شناخته شده تا آنجا كه در اين زمينه دانشمندان مسلمان و غير مسلمان صدها كتاب در باب رهاوردهاي علميقرآن به نگارش درآوردهاند.
از جهت سازگاري با علم و دانش بشري نيز اسلام كارنامه درخشاني دارد. موريس بوكاي[13] دانشمند فرانسوي به دو امتياز اساسي در اين رابطه اشاره ميكند:
الف. غناي فراوان قرآن در حوزة مسائل علمي؛ در حالي كه عهد قديم (تورات) و عهد جديد (انجيل) نسبت به بسياري از آنها ساكت و فاقد اطلاعات و دادههاي مشخّصي هستند.[14]
ب. استواري و توافق دادههاي قرآن با دستاوردهاي متقن و معتبر علوم روز؛ در حالي كه عهد عتيق و اناجيل به تعارضات آشتيناپذيري در اين زمينه مبتلا هستند.
بوكاي مينويسد: «من بدون سبق ذهن و با عينيت كامل، ابتدا به قرآن توجه كردم و خواستم درجة سازگاري اين متن را با معلومات علمي امروز بسنجم… در پايان كار بر من مسلّم شد كه قرآن، به ايجاب و اثبات هيچ مطلبي نميپردازد كه در اين دوره معاصر، بتوان آن را از منظر علمي محل انتقاد و ترديد قرار داد. براساس همين روش عيني، عهد عتيق و اناجيل را نيز مطالعه كردم. در مورد عهد عتيق به هيچ وجه نيازي نبود كه پا را از كتاب نخست آن؛ يعني، سفر تكوين (پيدايش) فراتر بگذارم، تا به تأكيداتي آشتيناپذير، با معلومات متقن علمي اين روزگار برخورد كنم! در همان صفحة اوّل انجيل نيز، شجره و نسب عيسي(عليهالسلام) ما را دچار اشكال ميكند؛ زيرا در اين باب متن انجيل متّي با متن انجيل لوقا آشكارا در تناقض است. دربارة تاريخ ظهور بشر بر روي زمين نيز مطالب انجيل لوقا با معارف امروزي كاملاً ناسازگار است».[15]
2-4. پيوند علم، ايمان و رستگاري
اسلام در اين باره، امتياز اساسي ديگري بر مسيحيت دارد و آن نوع نگاه اسلام به علم و دانش است. اسلام به گسستناپذيري علم و عقل و ايمان و معرفت و رستگاري فتوا ميدهد.[16] امّا به اعتقاد رسمي مسيحيت، شجرة ممنوعه – كه آدم و حوّا به جرم خوردن آن از بهشت رانده شدند و به تبع آن همة انسانها مورد خشم الهي قرار گرفته و گنهكار شدند – چيزي جز خوردن از شجرة معرفت و دانش نيك و بد نبوده است: «پس گرفته خداوند پروردگار آدم را در بهشت عدن قرار داد تا او را رستگار و مورد عنايت خود سازد و آدم را امر نموده، چنين گفت: آنچه از درختان خواهي بخور؛ امّا مبادا كه از درخت معرفت نيك و بد بخوري كه هر گاه از آن بخوري خواهي مرد».[17]
در باب سوّم مي گويد: خداوند پس از تخلّف آدم چنين گفت:
«اكنون انسان مانند يكي از ما شده كه نيك و بد را تميز ميدهد و اكنون است كه دست دراز كند و از درخت حيات نيز بخورد و تا ابد زنده بماند؛ پس او را از بهشت عدن بيرون كرد…».[18]
بر اساس اين آموزه، جست و جوي دانش و معرفت در تعارض با رستگاري و خلود انسان در بهشت است.
به عبارت ديگر چنين وانمود ميكند كه يا بايد رستگاري در بهشت را برگزيد و يا در جست و جوي دانش و معرفت برآمد. پس آنكه بهشت و رستگاري ميخواهد، بايد از پيمودن طريق دانش و معرفت فاصله گيرد و آنكه دانش و معرفت ميجويد، بايد بهاي سنگين خروج از بهشت و سعادت جاودان را تحمل كند!
استاد مطهّري در اين باره مينويسد: «بر اساس اين برداشت همة وسوسهها، وسوسة آگهي است؛ پس شيطان وسوسهگر همان عقل است»[19].
سه. كتاب معصوم الهي
يكي از مهمترين امتيازات اسلام بر ديگر اديان، «كتاب آسماني» آن است. قرآن مجيد، از چند جهت بر كتابهاي آنان امتياز دارد. برخي از اين جهات عبارت است از:
3-1. كلام الهي
قرآن مجيد كتابي است كه تماماً از سوي خداوند، بر پيامبر(صلياللهعليهوآله) نازل شده و تمام الفاظ و كلمات به كار رفته در آن، عيناً كلام الهي است.
به عبارت ديگر اسلام تنها ديني است كه مستقيماً كلام خدا را در دسترس بشر قرار ميدهد و انسان را با سخن او آشنا ميسازد؛ درحالي كه ديگر اديان موجود، از چنين امر مهمي تهي بوده و حتي ادّعاي آن را ندارند.
دكتر موريس بوكاي مينويسد: «فرق اساسي ديگر ميان مسيحيت و اسلام – در مورد كتابهاي مقدّس – اين است كه مسيحيت متني ندارد كه از طريق وحي نازل شده و تثبيت گرديده باشد؛ امّا اسلام قرآن را دارد كه با ضابطه بالا ميخواند.
قرآن بيان و گزاره وحياني است كه از طريق جبرئيل به محمّد(صلياللهعليهوآله) رسيده است. بر خلاف اسلام، اصول مذهبي مبتني بر وحي در مسيحيت، بر پايه گواهي هاي متعدد و غير مستقيم افراد انساني استوار است و برخلاف تصوّر بسياري از مسيحيان، هيچگونه قولي در دست نيست كه واسطة نقل آن، يك شاهد عيني زندگاني عيسي(عليهالسلام) باشد»[20].
توماس ميشل – استاد الهيات و كشيش مسيحي – مينويسد: برخلاف قرآن، كتاب مقدّس مجموعهاي بين 66 تا 73 كتاب است كه در طول 1500 سال تأليف شده و شمار بزرگي از مؤلّفان – كه تاريخ نام بسياري از آنها را فراموش كرده – براي تهيّه آن به عمليات پيچيدهاي پرداختهاند.
او همچنين ميگويد: «اصولاً مسيحيان نميگويند خدا كتابهاي مقدس را بر مؤلفان بشري املا كرده است؛ بلكه معتقدند او به ايشان براي بيان پيام الهي به شيوه خاص خودشان و همراه با نگارش مخصوص و سبك نويسندگي ويژه هر يك، توفيق داده است».[21]
ميشل اشاره ميكند كه نويسندگان كتابهاي مقدّس، معصوم نبوده و دچار محدوديتهاي علمي و تنگناهاي زباني بوده و به رنگ زمان خود درآمده بودند و لاجرم خطاهايي نيز در كتاب مقدّس به يادگار نهادهاند: «گاهي اين نويسنده بشري، نظريات غلط يا اطلاعات اشتباهآميزي دارد كه اثر آن در متن كتاب باقي ميماند»[22].
رابرت ا. هيوم نيز مينويسد: «اسلام، از اين جهت كه متن مقدس آن صريحاً وحي خداوندي به يك فرد خاص – بنيانگذار اين دين – است، در ميان همه اديان جهان منحصر به فرد است. در قرآن سخنگوي اصلي خدا است…»[23].
3-2. تحريفناپذيري
قرآن كتابي است تحريفناپذير كه همواره اصالت و عصمت خود را در طي قرون حفظ و دست بشر را از دستبرد تحريف كوتاه كرده است؛ در حالي كه هيچيك از اديان موجود، از اين ويژگي برخوردار نيست. «عصمت» امري افزون بر اصل الهي بودن پيامقرآن است و براي آن ميتوان مراحل زير را ذكر كرد:
الف. عصمت از ناحية نازلكننده (خداوند)[24]؛
ب. عصمت از ناحيه حاملان وحي و فرشتگان رساننده به پيامبر(صلياللهعليهوآله)[25]؛
ج. عصمت در دريافت وحي از سوي پيامبر(صلياللهعليهوآله)[26]؛
د. عصمت در ابلاغ وحي به مردم از سوي پيامبر(صلياللهعليهوآله)[27]؛
هـ . عصمت در بقا و استمرار تاريخي وحي در ميان بشر تا پايان تاريخ[28].
به اعتقاد مسلمانان، كتابهاي آسماني نازل شده بر پيامبران پيشين نيز از نظر عصمت در چهار مرحلة نخست با قرآن مجيدهمتا و همپاياند[29]؛ ليكن مرحله پنجم عصمت (تحريفناپذيري ابدي در ميان مردم) از اختصاصات قرآن است.
3-3. معجزه جاويد و سند رسالت
پيامبران براي اثبات رسالت خود، معجزه آوردهاند؛ ليكن كتاب آسماني آنها، غير از معجزه و سند رسالتشان بوده است. اماقرآن خود معجزه است؛ يعني، هم كتاب رسالت است و هم برهان صدق آن.
از طرف ديگر اين كتاب معجزهاي جاودان و باقي و سندي زنده بر رسالت است كه قرنها و عصرها را درمينوردد و همگان را به تحدّي ميطلبد. در حالي كه معجزات پيامبران پيشين، فقط نزد حاضرين مشهود بوده و اثري از آن باقي نيست و جوامع بشري از مشاهده آن محروماند.
افزون بر آن كتاب آسماني اسلام، امتيازات بيشماري از جهت محتوايي دارد كه بررسي آنها مجالي فراختر ميطلبد.
چهار. جامع بودن
از ديگر ويژگيهاي اسلام در برابر ديگر اديان، جامع بودن آن است. اسلام برنامه تكاملي بشر تا پايان تاريخ را به ارمغان آورده است.
جان ديون پورت مينويسد: «… قرآن مطابق تحقيقات كومب با انجيل فرق دارد؛ زيرا انجيل داراي مكتب و روش فقاهتي نيست، بلكه به طور كلّي محتويات آن مركّب است از قصص و روايات و بيانات تحريض و ترغيب بشر در نشر عواطف و احساسات عالي و فداكاري و… ولي هيچ نوع عامل و رابطة منطقي جالب و جاذبي كه اين معاني را با يكديگر ربط دهد، درانجيل وجود ندارد. از اين گذشته قرآن مانند اناجيل نيست كه فقط به عنوان ميزان و شاخصي دربارة عقايد ديني و عبادت و عمل دربارة آن شناخته شده است، بلكه داراي مكتب و روش سياسي نيز هست؛ زيرا تخت و تاج يا به تعبير ديگر اساس دستگاه و سازمان سياسي، روي اين شالوده ريخته شده و هر نوع قانوني براي ادارة امور كشور، از اين منبع گرفته ميشود. و بالاخره كليه مسائل حياتي و مالي با اجازه همين منبع و مصدر قانونگذاري، حل ميشود[30].
پنج. نظام حقوقي اسلام
از جمله امتيازات انحصاري اسلام بر ديگر اديان، نظام حقوقي اصيل آن است. اين مسأله بسياري از انديشمندان غرب را به تحسين و اعجاب واداشته است. اگرچه اين مسأله در ذيل نظام رفتاري و بحث از «جامعيت اسلام» قابل بررسي است؛ ليكن به جهت اهميت ويژهاي كه دارد بهطور مستقل مورد بررسي قرار ميگيرد. اوّلين نكته قابل توجّه، نقش بيبديل اسلام در بنيانگذاري و توسعة حقوق بينالملل است.
مارسل بوازار[31] پژوهشگر انستيتوي تحقيقات عالي حقوق بينالملل در ژنو، مينويسد: «در قرون وسطي هر وقت ركودي در قوانين مسيحيت روي ميداد صاحبنظران از حقوق اسلامي استفاده ميكردند.
در قرن سيزده ميلادي در چند دانشگاه اروپا، مباني فقه اسلامي مورد پژوهش قرار گرفت. اگر فلسفه تأسيس دانش حقوق بينالملل را دگرگوني در روابط ملّتها و جلوگيري از تجاوز زورمندان و توانگران و برابري و برادري انسانها بدانيم؛ بايد اذعان كنيم كه پيغمبر اسلام(صلياللهعليهوآله) بنيانگذار حقوق بينالملل بوده است».[32]
.[1] براي شناخت آنكه يك دين واقعاً چنين بوده و همه ويژگيهاي فوق را دارد روش هاي مختلفي وجود دارد.
جهت آگاهي بيشتر در اين زمينه بنگريد: حميدرضا، شاكرين، اديان و مذاهب صص33-35.
[2]. زمر (39)، آيات 17و18.
[3]. بقره(2)، آيه 256.
[4]. جهت آگاهي بيشتر نگا :
الف. محمّد تقي، فعالي، ايمان ديني در اسلام و مسيحيت، (تهران : مؤسّسه فرهنگي دانش و انديشه معاصر، چاپ اول 1378)؛
ب. حميدرضا، شاكرين، پرسمان سكولاريسم، (مشكلات كلامي مسيحيت)، (تهران : مؤسّسه فرهنگي دانش و انديشه معاصر، 1384).
[5]. M.(G) Legenhausen.
[6]. محمد، لگنهاوزن، «با پرسش زنده ام»، پرسمان (ماهنامه)، پيش شماره اول، خرداد 80، ص 5.
[7]. همان، ص 6.
[8]. مارگريت، ماركوس، نقش اسلام در برابر غرب، ترجمه غلامرضا سعيدي، (تهران : شركت سهامي انتشار، 1348)، ص 9.
[9]. الشيخ المفيد : الامالي، ص 292.
[10]. بصائر الدرجات، باب فضل العالم علي العابد، ص 6.
[11]. به عنوان نمونه ر.ك : اصول كافي، ج 1، كتاب فضل العلم.
[12]. «فبشر عباد الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه»، (زمر (18) ، آيه 39).
[13]. Mourice Bucallie.
[14]. موريس، بوكاي، عهدين، قرآن و علم، ترجمه حسن حبيبي، (تهران: حسينيه ارشاد) بي تا، ص 12.
[15]. همان، صص 13-12.
[16]. جهت آگاهي بيشتر نگا : اصول كافي، ج 1، كتاب «نفس العلم» و كتاب «العقل و الجهل».
[17]. تورات، سفر پيدايش 2، 17-15.
[18]. تورات، سفر پيدايش 3، 22.
[19]. مرتضي، مطهري، مجموعه آثار، (قم : صدرا، 1377)، ج2، ص 30.
[20]. نگا: توماس، ميشل، كلام مسيحي، ترجمه حسين توفيقي، (قم: مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب، چاپ اول 1377)، صص 23و24.
[21]. همان، ص 26.
[22]. همان، ص 27.
[23]. رابرت، ا. هيوم، اديان زنده جهان، ترجمه عبدالرحيم گواهي، (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ هفتم، 1377)، ص 309.
[24]. نگا : بقره(2)، آيه 176؛ نساء(4)، آيه 122 و….
[25]. نگا : شعراء (26) آيه 193.
[26]. نجم (53)، آيه 3 و 4؛ تكوير (81)، آيه 23-19، بينه (98)، آيه 2.
[27]. همان.
[28]. فصلت(41)، آيه 42؛ حجر(15)، آيه 9، واقعه(56) آيه 77.
[29]. اين مسأله نشان مي دهد كه اعتبار كتب آسماني و اديان پيشين نزد مسلمانان بسيار بالاتر از آن است كه مدعيان پيروي از آن اديان ادعا ميكنند. بهترين گواه اين مطلب سخناني است كه از توماس ميشل درباره عهدين بيان شد.
[30]. جان، ديون پورت، عذر تقصير به پيشگاه محمّد(صلي الله عليه وآله) و قرآن، ترجمه غلامرضا سعيدي، (قم: دارالتبليغ اسلامي، بيتا)، ص 99.
[31]. Boizard, Marcell A.
[32]. مارسل، بوازار، اسلام در جهان امروز، ترجمه د.م.ي، (تهران : دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1361)، ص 270.
(به نقل از: کتاب بابیت و بهائیت (راه و راهنما، شماره 1)، حمیدرضا شاکرین، انتشارات معارف)
احسنت👏
صد در صد اسلام بهترین دین و کامل ترین دینه