وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

انواع طلاق در روانشناسی

گونه شناسي طلاق؛مطالعه ای جامعه شناختي از سنخ‌هاي طلاق

گونه شناسي طلاق، علل متفاوت و پيامدهاي متنوع اين پديده را پيش روي سياستگذاران قرار داده و با روشن ساختن ابعاد آن، درک عميق تري در اختيارشان نهاده و آنها را براي مواجهه با اين پديده تواناتر مي سازد.

0

انواع طلاق در روانشناسی

چکیده مطلب:

-­ طلاق با توجه به ميزان اختيار فرد و ملاحظه منافعي که براي او دارد به گونه­ هاي متفاوتي تقسيم مي­شود.

– طلاق عقلاني (حسابگرانه) طلاقي است که لااقل براي يکي از طرفين منافعي را ترسيم مي­ کند. هرچند که ممکن است فرد پس از طلاق به آن منافع نرسد يا اساسا دريابد که آن منافع سرابي بيش نبوه است.

– طلاق عقلاني خود بر چهار گونه است: جاه‌طلبانه، فاعلانه، توافقي و منفعلانه.

– طلاق اجباري طلاقي است که فرد هيچ نقشي در آن نداشته و علي­رغم ميل باطني مجبور به آن شده است.

– طلاق شتابزده طلاقي است که بيشتر دامن­ گير زوجين جوان مي­ شود و در پي هجوم عواطف زودگذر رخ مي­دهد.

 گونه ­شناسي طلاق، علل متفاوت و پيامدهاي متنوع اين پديده را پيش روي سياستگذاران قرار داده و با روشن ساختن ابعاد آن، درک عميق ­تري در اختيارشان نهاده و آنها را براي مواجهه با اين پديده تواناتر مي­ سازد. همچنين به افراد درگير در اين روند کمک مي­ کند تا وضعيت خود را در ميان اين الگوها پيدا کرده و درباره اقدام به طلاق و مديريت پيامدهاي پس از آن تصميم آگاهانه ­تري بگيرند. پژوهش پيش رو الگوهاي گوناگون طلاق در کشور را بر اين اساس که تا چه اندازه حسابگرانه و از روي اختيار و آگاهي يا اجبار و ناآگاهي بوده­ اند بررسي خواهد کرد. [1]

 

انواع طلاق در روانشناسی
انواع طلاق در روانشناسی
انواع طلاق در روانشناسی
انواع طلاق در روانشناسی

 

 ويژگي­ ها طلاق عقلاني[2] (حسابگرانه)

-­ منفعت ­سنجي

اين نگاه مبتني بر اين نظريه است که افراد زماني تصميم به ازدواج مي­ گيرند که باور کنند منافعي بيش از زمان مجردي خود به دست مي­ آورند؛ از اين رو همين محاسبه را در باب تصميم به طلاق نيز اعمال مي­کنند.

-­ فرايند تصميم ­گيري وجود دارد

بسياري از زوجيني که طلاق عقلاني را از سر گذرانده ­اند، پيش از آن مدت زمان زيادي را صرف توجه به آن اقدام و پيامدهاي آن کرده و آمادگي­ لازم براي مواجهه با پيامدهاي پس از آن را در خود پرورش داده ­اند.

-­ آگاهي و اختيار

اکثر افرادي که در اين سنخ طلاق قرار مي ­گيرند آگاهانه و با اختيار و به قصد برون ­رفت از وضعيتي نامطلوب يا نيل به زندگي مطلوب­تر اقدام به طلاق مي­ کنند. طلاق عقلاني خود به چهار قسم تقسيم مي­شود: 

ويژگي ­های طلاق عقلاني – جاه­ طلبانه

-­ قصد رهايي از الزامات و تعهدات زندگي زناشويي

براي افرادي که اين گونه طلاق را انتخاب مي ­کنند، طلاق به معناي آزادي از تعهدات زندگي مشترک و بازيابي استقلال از دست­ رفته ­شان است؛ تعهد زناشويي در اين نگاه مانع رسيدن شخص به آرزوها، اهداف، زندگي با کيفيت ­تر و گاه بلندپروازي ­هايش است. 

-­ فرد گرايي و کام­جويي

فردگرايي مدرن در اين گونه طلاق بيش از دسته­ هاي ديگر نمود مي­ يابد. افزايش فردگرايي و توجه به شادکامي شخصي، خودمحوري و تحقق آرزوهاي فردي زمينه طلاق­ هاي جاه ­طلبانه و لذت­ جويانه را فراهم مي ­آورد.

-­ رشد در اثر گسترش ارتباط زن و مرد در فضاي مجازي

زمينه ­هاي اجتماعي در حال تغيير در جامعه ايراني، در بروز و گسترش اين گونه طلاق­ها در سال­هاي اخير بسيار موثر بوده است. از آن جمله تغييرات اجتماعي مختلفي است که زمينه ­ها و بسترهاي جديدي را در لايه ­هاي پنهان شهري مهيا کرده است. افزايش تحصيلات در سال­هاي اخير و ورود دختران و زنان به عرصه ­هاي اجتماعي، به تدريج ارتباط زنان و مردان را تسهيل و فناوري ­هاي ارتباطي جديد (گوشي ­هاي همراه شخصي) اين ارتباط را پنهان کرده است. طلاق­ هايي که ابتدا با شکل­ گيري روابط پنهان، خارج از ازدواج و موازي با آن آغاز مي­شوند و در نهايت با وقوع طلاق در رابطه پيشين و به رسميت رسيدن رابطه ­هاي جديدتر، به راه خود ادامه مي ­دهند. 

ـ سرخوردگي و عذاب وجدان

افراد  اين دسته حتي اگر بعد از طلاق به لذت­هاي بيشتري رسيده باشند، اما به دليل اين که با نوعي خودمحوري و بدون در نظر گرفتن خواست و تمايل همسرانشان و صرفا با در نظر گرفتن لذت و سود شخصي به طلاق مبادرت کرده ­اند، عموما خود را مقصر اصلي گسست ازدواج پيشين دانسته و همواره خود را سرزنش مي­کنند.

علاوه بر اين، همواره بايد در نظر داشت که ايدئال­هايي که اين افراد براي دوران بعد از طلاق براي خود ترسيم کرده ­اند، در بسياري از اوقات محقق نمي­ شود. از اين رو اين افراد از آنجا که سراب را آب پنداشته ­اند دچار سرخوردگي مضاعف مي­ شوند. 

ويژگي ­های طلاق عقلاني- فاعلانه

-­ طلاق کاملا اختياري پس از تجربه دوره طلاق عاطفي

در این گونه طلاق ­ها، عموما خود افراد به صوت کاملا اختياري، تمایل و در خواست طلاق داشته ­اند. بسياري از اين دست افراد پيش از طلاق رسمي، براي مدتي طلاق عاطفي را تجربه کرده­اند. طلاق براي اين افراد عملي عقلانی، مثبت و رو به جلو قلمداد مي­شود که بهبود کیفیت زندگی­شان را به همراه داشته است.

الگوي فکري و عاطفي زني که اقدام به اين قسم طلاق کرده چنين بوده است:

از اول هم هیچ حسی بهش نداشتم (گسست عاطفی). اوایل تقریبا هر دو سال یک بار درخواست طلاق می­ دادم… تا سال نهم دیگر بچه­ ام داشت کم­کم بزرگ می­ شد و کارم روی غلتک افتاده بود، می­ دیدم لااقل سقفی بالا سرم هست و بچه ­ام پیشم است. تصمیم طلاق را از همان اول داشتم، ولی موقعیتش را نداشتم (مشکل حضانت فرزند و نداشتن سرپناه)، موقعیتش را که پیدا کردم، یک لحظه هم معطل نکردم. (واکنش حسابگرانه و از روي اختيار) 

-­ رشد بر بستر تضعيف سنت

اين سنخ طلاق ­ها با تضعیف سنت در جامعه ایرانی پیوندی تنگاتنگ دارد. سنتی که با تاکيد بر مصلحت­ سنجي همواره به تلاش براي تداوم زندگی زناشویی توصيه مي­ کند. اما با تغییرات فرهنگی صورت گرفته در سال­های اخیر، این نگاه مبتنی بر اجبارِ سنت نیز به میزان زیادی نسبت به گذشته کمرنگ شده و فضایی پدید آمده است که در صورت نارضایتی از رابطه، زوجین اقدام به تصمیم ­های اساسی برای جدایی می ­کنند و از نارضايتي خانواده ­ها و حرف و حديث ديگران کمتر از گذشته می­ هراسند.

-­ عدم احساس گناه

اين دسته افراد، علي­رغم گروه پيشين درباره طلاق­شان احساس تقصير يا گناه نمي ­کنند چرا که طلاق در ديد ايشان نه پلي براي لذت­ جويي بيشتر بلکه راهي براي نجات قلمداد مي­ شود. از اين رو براي اين دسته از افراد پذيرش طلاق و سازگاري با زندگي پس از آن با سهولت بيشتري روي مي­ دهد چرا که طرف مقابل را مقصر اصلي وقوع طلاقشان مي­ دانند.  

  ويژگي ­ها ی طلاق عقلاني- توافقي

-­ تفاوت صورت و سيرت توافق

صورت بسیاری از طلاق ­های زمان ما به شکل طلاق توافقی است، اما آنچه در پوشش این طلاق توافقی اتفاق می ­افتد عموما چیز دیگری است. این سخن به این معناست که اگر چه امروزه بسیاری از طلاق ­ها به صورت توافقی روی می­ دهند، معمولا یکی از طرفین رضایت و اختيار کافی را در عملی شدن این رخداد ندارد و در حقیقت مجبور به توافق شده است. از اين رو طلاق توافقي در اين دسته ­بندي، آن قسم از طلاق­ هایی است که هردو طرف با اختيار و رضایتی نسبتا مشابه و بدون مشاجره ­ها و تقلاهای مرسوم در دیگر سنخ­ های طلاق واقعه طلاق را میان خود رقم زده ­اند.

-­ وقوع نسبي طلاق عاطفي

در این گونه طلاق­ ها عموما جدایی عاطفی برای هر دو نفر تا حدی روی داده است (وقوع نسبی طلاق عاطفی)، اگرچه این جدایی عاطفی به هیچ وجه به میزانی نیست که در طلاق ­های فاعلانه و جاه ­طلبانه مشاهده می ­شود.

-­ بر اثر عدم مهارت زوجين در ارتقاي کيفيت زندگي

اين گروه عموما طلاق را راه حلي معقول و کم دردسر قلمداد مي ­کنند و از اختيار ميانه يا نسبتا قوي برخوردارند. علت اين دسته طلاق ­ها نه شرايط طاقت­ فرساي زندگي زناشويي نظير اعتياد و خشونت، بلکه نداشتن نصاب يک زندگي مطلوب از نگاه طرفين است.

-­ احساس مثبت پايين پس از طلاق

از آن جا که طلاق اين عده از زوجين بر اثر عوامل جدي نظير اعتياد و خشونت نبوده است، بعد از طلاق اين افراد نسبت به افراد گروه پيشين احساس مثبت کمتري خواهند داشت. اظهار نظر فردي که چنين الگوي فکري و عاطفي را براي طلاق داشته از اين قرار است:

ما خیلی راحت و بی سروصدا از هم جدا شدیم. قبل از طلاق هیچ کداممان دیگر خیلی دلمان با آن زندگی نبود (وقوع نسبی طلاق عاطفی). قبلش با هم زیاد حرف زده بودیم و هر دو بالاخره به این نتیجه رسیدیم (اختيار نسبتا قوی) که طلاق بهترین راه حل است. (واکنش عقلانی).

ويژگي­ های طلاق عقلاني- منفعلانه 

-­ طلاق به درخواست طرف مقابل؛ وابستگي عاطفي

در اين سنخ از طلاق­ ها عموما تمايل به طلاق و درخواست آن بيشتر از سوي طرف مقابل است (موضع منفعلانه فرد) و او هنوز گسست عاطفي از همسرش را تجربه نکرده است (عدم وقوع طلاق عاطفي).

-­ عقل مي ­گويد آري عواطف مي­ گويد خير

چنين افرادي عموما تمايل قلبي به طلاق ندارند اما در عين حال طلاق را منطقي و عقلاني قلمداد مي­ کنند چرا که علت پافشاري بر ادامه زندگي از سوي خود را تضاد ميان عقل و احساس مي­ دانند که در نهايت با تصميم طرف مقابل از اين برزخ رها شده­ اند. مردي ۳۳ ساله که زیاده­ خواهی مالی همسرش و نداشتن تفاهم فکری را علت اصلی طلاقش می ­داند، روایت خود را این گونه شرح می­ دهد:

کسی که بیشتر دوست داشت جدا شویم ایشان بود نه من (گرایش عاطفی ضعیف در قبال طلاق)؛ موقع طلاق من دوستش داشتم هنوز (عدم وقوع طلاق عاطفی)؛ ولی دیگر کارد به استخوانم رسیده بود، دیگر نمی­توانستم ادامه بدهم، چون تمام تلاش های من حتی با کف توقعاتش هم جور نبود و بهتر این بود که از هم جدا شویم (عقلانیت ميانه؛ تضاد ميان عقل و احساس).

-­ اختيار نسبي يا کم زوجين

می­توان ادعا کرد که زوجين حاضر در اين گونه طلاق، از اختيار میانه یا نسبتا ضعیفی در رخداد طلاق برخوردارند.

-­ احساس منفي بالا نسبت به طلاق

این افراد به دلیل آن که به هنگام جدایی طلاق عاطفی را تجربه نکرده ­اند، از احساسات و گرایش های ذهنی منفی ­تری نسبت به دیگر سنخ ­های طلاق عقلانی برخوردارند. تعارض میان عقل و احساس در میان زوجين مشمول طلاق ­های منفعلانه یکی از سخت ­ترین جدایی ­ها و دشوارترین بازسازی ­ها را برایشان رقم می ­زند. 

ويژگي ­های طلاق اجباري

-­ مخالفت کامل يکي از طرفين با طلاق؛ وابستگي عاطفي 

این گونه طلاق­ ها بیشتر به دليل الزامات بیرونی یا اصرار طرف مقابل به وقوع می­ پیوندد. در این نوع طلاق ­ها، يکي از طرفين فردی رهاشده (ترک شده) است که هیچ تمایلی به جدایی نداشته و طلاق عاطفی را تجربه نکرده است.

-­ فرد مجبور به طلاق، آن را منطقي نمي ­دانسته است

از سویی دیگر، واقعه طلاق را نیز امري منطقي نمی ­داند. در واقع این اجبار بیرونی بوده که او را مجبور به طلاق کرده است و اختيار او در عملی شدن طلاق هیچ نقشی نداشته است.

-­ منفي ­ترين احساسات نسبت به طلاق

گرچه اکثر افرادي که طلاق را تجربه مي ­کنند ترکيبي از احساسات مثبت و منفي را گزارش مي ­کنند اما افرادي که گرفتار طلاق اجباري مي ­شوند منفي ­ترين احساسات را نسبت به طلاق شان گزارش مي­ کنند.

مرد 50 سال ه­اي که مجبور به چنين طلاقي شده است مي‌گويد:

من زندگی ­ام را دوست داشتم و اصلا هیچ تمایلی به طلاق نداشتم (فقدان قصد و اختيار فرد). حتی همین الان هم از خدا می ­خواهم که برگردد. بارها واسطه فرستادم ولی نیامد؛ چه کار کنم هنوز هم دوستش دارم (عدم وقوع طلاق عاطفی) … احساس می­ کنم آواره ­ام و منتظر مرگم (عدم پذیرش طلاق؛ احساس رهاشدگی و تعليق).

  ويژگي ­های طلاق شتاب­زده 

-­ هيجان ­هاي زودگذر؛ پشيماني زودهنگام

مبناي اين گونه طلاق صرفا عواطف زودگذري نظير خشم است و عقلانيت و ملاحظه منطق و عقلانيت کمترين نقشي در اين تصميم ندارد. از اين رو بسياري از افرادي که بر چنين مبنايي تصميم به طلاق گرفته ­اند، در آينده دچار احساس ترديد و پشيماني مي­ شوند.

-­ عدم تجربه طلاق عاطفي

افراد حاضر در اين دسته طلاق عاطفي را تجربه نکرده ­اند و طلاق خود را عاقلانه نمي ­دانند و از سويي در هنگام طلاق نوعي اختيار پوشالي و دروغين براي خود متصورند.

-­ گستردگي اين نوع طلاق در ميان جوانان

اين گونه طلاق ­ها بيشتر در افراد جوان­تر به وقوع مي­ پيوندد و غالبا نتيجه کنش ­هاي ناپخته ­اي (مانند کَل­کَل، لجبازي و دروغ) است که ناشي از فقدان مهارت ­هاي ارتباطي زوجين است. مردي 28 ساله تجربه طلاق شتابزده خود را چنين بازگو مي­کند:

خانمم یک کم کوتاه قد بود. روزهای آخر، یکی دو روز رفته بود خانه پدرش بی خبر، بهش پیامک دادم گفتم نروی جایی بدون اجازه من. گفت به تو چه؟ من هم گفتم نیم ­وجبی این چه طرز حرف زدن است؟ او هم گفت پس که این طور؛ قد من مشکل تو بوده، دیگر فکر نکنم من همانی باشم که تو می­خواهی (کنش متقابل عاطفي/ ناپخته). فرداش مادرش گفت بیا طلاق بده، من هم با وجود این که دلم هنوز پیشش بود (عدم وقوع طلاق عاطفی)، رفتم دادگاه طلاقش را دادم (طلاق شتابزده). من ایرادهای رفتاری بنیادین داشتم، اگر الان برگردم به گذشته، دیگر کارمان به طلاق نمی کشد (احساس پشیمانی پس از بازاندیشی).

-­ طلاق شتابزده نتيجه ازدواج ­هاي مدرن

علاوه بر این، نوع ازدواج افراد حاضر در این دسته، عموما از جمله ازدواج­ های مدرن است. ازدواج ­هایی که در بسیاری موارد با ذهنیت شتابزده افراد و بدون نظارت و مشارکت کافی خانواده ­ها به وقوع می­ پیوندد. نارضایتی خانواده­ ها یا مشارکت ضعیفشان در شکل­ گیری این ازدواج­ ها به کاهش نقش بازدارنده آنها به هنگام طلاق می انجامد.

-­ احساسات منفي نسبت به طلاق

افراد اين گروه گرایش های منفی فراوانی نسبت به طلاق خود گزارش کرده­ اند؛ هرچند احساسات منفی آنها هرگز به شدت افراد رهاشده در طلاق اجباری نبوده است.

جمع ­بندي و ارائه راهکارها

چنانکه گفته شد، افراد انواع گوناگوني از طلاق را بر اساس ميزان اختيار خود در عملي شدن رخداد طلاق تجربه می ­کنند. از سويي، هر يک از سنخ­ هاي طلاق، زمينه ­ها و پيامدهاي گوناگوني را با خود به همراه دارند و بر اين اساس مي­ توان راهکارهايي مجزا براي پيشگيري يا کاهش زمينه­ ها و پيامدهاي ناگوار آنها ارائه داد.

-­ در طلاق ­هاي فاعلانه که عموما تحت تاثير علل جدي (اعتياد، خيانت، ضرب و شتم، سوئ رفتار و مانند آن) صورت مي­ گيرد، ممانعت از طلاق جز رنج مضاعف و تداوم زندگی پرتنش توشه ­ای به همراه نخواهد داشت. از این رو بهتر است سیاست­گذاری برای کاهش آسیب­ های این گونه طلاق در اين دو حوزه باشد: 1-­ توانمندسازی افراد پس از طلاق 2-­ مشاوره ­های پیش از ازدواج و تلاش در جهت افزایش شناخت زوجین از یکدیگر و سياست پيشگيري

-­ در طلاق‌های جاه­ طلبانه که عموما با ارزش‌های مدرن و فردگرایانه و روند رو به رشد رسانه­ هاي نوين همراه است، يگانه راه مقابله با افزایش آن، سیاست­گذاری های فرهنگی در سطح کلان است.

– در دسته طلاق‌های توافقی و منفعلانه نیز لزوم مشاوره به هنگام طلاق برای افزایش آگاهی زوجین از امکان سازش مجدد و در غیر این صورت آموزش و آگاهی آنان از پیامدهای پس از طلاق ضروری است.

-­ برای افراد حاضر در سنخ طلاق اجباری که دشوارترین کیفیت زندگی را تجربه می­ کنند، لزوم حمایت ­های اجتماعی پس از طلاق بیش از دیگر سنخ ­ها نمود می­ یابد. افراد حاضر در این دسته به دلیل عدم تمایل و آمادگی در برابر طلاق، با بیشترین آسیب ­های فردی و اجتماعی مواجه می ­شوند. مشاوره­ های مکرر و حمایت­ های عاطفی برای بازسازی روانی آنها و نیز تلاش همه ­جانبه برای بهبود وضعیت ساختاری و بیرونی این افراد و تقویت آنها در جهت ترمیم زندگی پس از طلاق شان پیشنهاد می ­شود.

-­ جوانان حاضر در سنخ طلاق شتاب­زده نیز از جمله افراد بسیار آسیب ­پذیر پس از طلاق هستند. عدم تأیید طلاق آنها از سوی جامعه و شتاب­زدگی و تزلزل آنها به هنگام طلاق، همچنین احساس تقصیر، بی­ کفایتی و عدم گسست از زندگی سابق، از جمله موانع آنان در بازسازی زندگی پس از طلاق است. بهترین زمان ارائه راهکار برای این افراد به هنگام تصمیم ­گیری برای طلاق است. لزوم مشاوره ­های هنگام طلاق برای این دسته از افراد بیش از دیگران احساس می­ شود.   

iribnews

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.