انديشههاي فلسفي در جهان اسلام و نحلههاي مختلف فلسفي
انديشههاي فلسفي در جهان اسلام و نحلههاي مختلف فلسفي
حضرت آیت الله جوادی آملی
فلسفه، همان هستيشناسي و جهانبيني آزاد است كه بدون پيشداوري يا تقليد يا گمان، به وجود يا عدم يا به احكام عامه وجودي اشياء منتهي ميشود. اسلام، هر گونه گمان، وهم، خيال، تقليد و مانند آن را طرد كرده، از بحث آزاد، تفكر عقلي، يقين، تحقيق و استدلال قطعي و نظاير آن حمايت نموده، محققان را به آن سو فرا ميخواند و مقلدان را از كوي تقليد طرد ميكند.
هماهنگي فلسفه و اسلام، با تحليل قِوام هريك بهتر روشن ميشود، زيرا با پيش داوري، پذيرفتن مدلول قبل از دليل، سعي بر تطبيق دليل بر مدلول و كوشش در تراشيدن دليل براي مدّعاي مفروضالقبول، اوّلاً بحث را از حريت به اسارت و بردگي ميكشاند، ثانياً دليل را مدلول و مدلول را دليل قرارميدهد و اين انتكاسِ اندام استدلال، مايه گمراهي مستدلّ ميشود؛ زيرا نيل به مدلول، فرع تماميت نصاب دليل است و اگر تماميت نصاب دليل، مرهون مقبول بودن مدلول قرار گيرد، دَوْري مستحيل است و مستدِلّ را بين جدار منهدم دليل و ديوار ويران مدلولْ متحير مينمايد؛ تا گمان خود را يقين، تقليد خويش را تحقيق، بردگي خود را آزادي و وابستگي خويش را استقلال بپندارد و علم منقول را دانش معقول انگارد.
با توجه به مقدمه مزبور، زمينه شكوفايي فلسفه در مهد اسلام روشن ميگردد و تأثير بارز اسلام در پيدايش و پرورش نگرش فلسفي آشكار ميشود. براي تبيين اصل ياد شده، بهگوشههايي از توشههاي اسلامي مينگريم؛ تا واضح شود كه تفكر اسلامي، همواره مشوّق انديشه فلسفي است. اينك به جهاتي از بررسيهاي معمول در متون ديني اشاره ميشود.
يكم. اسلام، فراگيري علم ناب و دانش صائب را لازم دانسته، براي تحصيل آن، دوري راه يا فقدان وسائل را مانع محسوب نكرده و بشريت را به دانشمند شدن تشويق نموده است و از طرف ديگر، انديشه فلسفي، هماره در نهان انسان ميجوشد و پرسشهاي گوناگوني را در فضاي باز ذهن ترسيم مينمايد و دائماً جواب آنها را از صاحب ذهن ميطلبد. همانطور كه پرسشهاي علمي و حسّي در نهاد آدمي موج ميزند و پاسخ ميخواهد، سؤالهاي فلسفي و عقلي نيز در كمون بشري اوج ميگيرد و جواب ميطلبد و همانطور كه تشويق اسلام نسبت به اصل فراگيري دانش، شامل علوم حسّي و تجربي ميشود، شامل علوم عقلي و تجريدي هم ميشود و هيچ انصرافي از انديشههاي فلسفي ندارد؛ بلكه طبق برخي از جهات آتي، شمول آن ترغيبها نسبت به تفكر عقلي، حتمي است.
دوم. اسلام، گذشته از آنكه از اصل علم، بدون نام و عنوان خاصْ حمايت كرده است و از هر دانش سودمند، بدون هيچگونه علامت انحصاري پشتيباني نموده است، بسياري از مسائل علمي و عقلي را نيز طرح كرد و درباره كيفيت پيدايش آنها اظهار نظر نمود و متفكران بشري را به بحث و تأمل فرا خواند. اجابت اين ندا اقتضاء دارد كه انديشه فلسفي، همتاي تفكر علمي در فضاي اسلامي رونق گيرد؛ زيرا كتاب ديني و رسمي اسلام، اقدام به طرح بسياري از مباحث علوم تجربي و نيز دانشهاي تجريدي كرده است و همراه با طرح مزبور، جوامع بشري را به دو تدبّر هماهنگ فرا خوانده است؛ يكي تدبّر در متن آيات تدويني قرآن كريم و ديگري تدبّر در متن آيات تكويني نظام كيهاني. بدون ترديد، تدبّرهاي ياد شده مستلزم انديشه علمي و حسّي و تفكر عقلي و فلسفي است.
سوم. اسلام، گذشته از طرح مسائل علوم حسّي و عقلي كه زمينه ظهور بحثهاي امور عامه و الهيات به معناي اعمّ را فراهم ميكند، بسياري از معارف عقلي را يعني الهيات به معناي اخصّ ارائه كرده است؛ مانند: توحيد، اتصاف مبدأ عالم به اوصاف كمالي، عدم تناهي صفات ذاتي واجب، اتحاد مصداقي اوصافِ ذات، عينيت صفات با ذات واجب و نظاير آنْ كه به مبدأشناسي برميگردد و مانند: وحي، نبوت، رسالت، اعجاز، عصمت، فرشتگان، نزول ملائكه، ضرورت دين براي جامعه بشري و نظاير آن كه به پيامبراشناسي برميگردد و مانند: بقاء انسان پس از مرگ، حيات برزخي، حيات معادي، صحنه قيامت، دوزخ و بهشت، صراط، حساب، ميزان و نظاير آنْ كه به معاداشناسي برميگردد و درباره مباحث ياد شده، برهان اقامه كرد و مدعيان خلاف را به حِوار و ديالوگ فرا خواند و براي هر سؤالي، پاسخ مناسب از قبيل حكمت يا جدال احسن فراهم نمود.
بدون ترديد، تدبّر در مسائل ياد شده واستدلال و نقض و ابرام ادلّه طرفين، با يك سلسله بحثهاي آزاد فلسفي همراه است؛ زيرا گذشته از آنكه سنخ بحث، بدون تفكّر عقلي نيست، بسياري از حدود وُسْطا و مبادي استدلال، در متن بيانيههاي ديني آمد كه تحليل آنها بدون شيوه عقلي و فلسفي ميسور نيست.
چهارم. اسلام، گذشته از آنكه مسائل مثبت الهيات به معناي اخصّ را طرح ومستدلّ نمود، مسائل منفي آن را نيز از نظر دور نداشت؛ زيرا آراء وثنيون، صَنَميّون، ملحدان، مشركان و ساير ملل و نِحَل را نقل و نقد نمود و تشبّثهاي واهي آنها را مانند خانه عنكبوت دانست و هر گونه اعتقاد منافي با توحيد، مخالف با وحي و نبوت و رسالت و نزول ملائكه، مباين با معاد، برزخ، دوزخ، بهشت و… را ضلالت و جهالت ناميد و در اِبطال آن، سعي بليغ نمود.
روشن است كه استدلال براي اثبات مسائل مثبت الهيات به معناي اخصّ و براي ابطال مسائل منفي آن، بدون بحث آزاد عقلي و تجريدي يعني فلسفي سَرَه ميسور نيست؛ لذا مائده تعقل، همتاي با فائده تعلم، در پهنه همه مباحث ياد شده، گسترده است.
غرض آنكه نصوص اسلامي، هم ترغيب به تفكر عقلي را در متن خود دارد، هم مسائل معقول و تجريدي را طرح مينمايد، هم در نحوه تشويق، شيوه تقرير سبك اثبات و نفي، براهين عقلي را ملحوظ ميدارد و با اسلوب فلسفي سخن ميگويد.
پنجم. اسلام، گذشته از مسائل و شيوههاي مزبور، نداي احتجاج، مجادله و ديالوگ آزاد و مباحثه مصون از مغالطه را به سمع جوامع بشري رسانده است و از طرف ديگر، جدال مخاصمان ديني، معاندان الهي و منكران مباني اعتقادي را با انبياء و اولياء خداوند نقل مينمايد و كيفيت انكار و مستند منكران را از يك سو و كيفيت اثبات و سند مُثبِتان را از سوي ديگر، نقل و داوري مينمايد.
در اين مطلب، ابهامي نيست كه هر يك از دو نكته ياد شده، يعني دعوت به محاجّه و جدال احسن و نقل احتجاجهاي دو جانبه درباره الهيات بهمعناي اخصّ، همراه با تفكر عقلي، شكوفايي مسائل فلسفي و پيدايش گرايشهاي انديشههاي تجريدي است.
چون استعدادها براي پذيرش معارف يكسان نيست، دلهاي انديشوران در طهارت از تعصب، نزاهت از هوس و برائت از سنتهاي باطل و كهن مساوي نيست؛ لذا هر متفكري برابر با استعداد مخصوص خود و گاهي موافق با پيش فرضهاي خاص، مبناي معيّني را پذيرفته، نحله خاصّي را تأسيس يا تكميل نمود؛ از اين جهت، مكتبهاي متنوع فلسفي پديد آمد.
از آن جهت كه دين مرضي الهي همانا اسلام است و تمام پيام آوران خداوند، اسلام را به جوامع بشري عرضه نمودهاند وتنها افتراق آنها در شريعت و منهج است كه راههاي فرعي بهشمار ميآيند، نه اصول كلّي دين كه صراط مستقيم و اصيل محسوب ميشود؛ لذا اسلام به معناي جامع كه رهورد همه پيامبران الهي است، انديشههاي فلسفي را به همراه داشته، مايه گسترش آنها در جهان تعقل آزاد شد؛ از اين جهت، قبل از بعثت خاتمالأنبياء(صلّي الله عليه وآله وسلّم) فلاسفه الهي بر اثر تنفس در فضاي اسلامي پيامبران گذشته پديد آمدند و نحلههاي مختلف در گذشته دور نيز مانند عصر بعثت و بعد از آن، ظهور كرد و كيفيت تأثير مكتب اسلام در پيدايش نحلههاي متعدد، در بحثهاي آينده روشن ميشود.
منبع:هدانابرگرفته از اسراء