وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

آیا طب اسلامی داریم

از طبابت راویان تا درایت حکیمان/ امین کرباسی‌زاده 

ضرورت پرداختن به سوءبرداشت‌ها از رابطه دین اسلام و علم طب و اهمیت آن، از آن جهت است که این بحث با سلامتی انسان‌ها و به‌ویژه جامعه اسلامی گره خورده است/عدم نتیجه‌گیری از طب منسوب به اسلام، ممکن است موجب ایجاد بدبینی و کم شدن اعتقاد بیمار و اطرافیان او، به معارف اصیل اسلامی گردد. هم‌چنین ترویج و ارائه بی‌ضابطه احادیث طبی می‌تواند بهانه‌ای‌ برای تمسخر مقدسات اسلامی، به دشمنان بدهد و نیز شبهه تعارض علم و دین را تقویت کند.

0

آیا طب اسلامی داریم

فهرست این نوشتار:

چکیده
پوشیده نیست که دین مبین اسلام به نیاز‌های جسمی انسان، بی‌اعتنا نبوده است. احادیث متعدد درباره آداب خوردن، آشامیدن، خوابیدن، خواص خوراکی‌ها و توصیه‌های بهداشتی، بر این مطلب دلالت دارند. مدتی است افراد و جریاناتی در تلاش برای ارائه طب اسلامی به عنوان جای‌گزین پزشکی جدید هستند. ایشان بر‌ این باورند که دین، همه نیازهای بشری را آشکارا پاسخ داده و در نتیجه، از عرصه نظام پزشکی‌ _ ‌درمانی نیز غفلت نورزیده‌ است. این گروه با این مفروضات در استنباط طب اسلامی از قرآن، روایات معصومان علیهم السلام و کتب پزشکان مسلمان، روش‌های خاصی را به کار می‌گیرند. در این مقاله، صحت و سقم مفروضات، استنادها و روش‌های استنباط این جریانات مورد نقد و بررسی شده است. بدین ترتیب که ابتدا رویکردها و روش‌های ایشان در تفسیر قرآن نقد گردیده و سپس روش صحیح استفاده از قرآن در علوم پزشکی بیان شده است. آن‌گاه با گزارش نمونه‌هایی از سیره پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل‌ بیت علیهم السلام در استفاده از طبیب به ‌هنگام بیماری، پندار لزوم اخذ روش درمانی از اسلام نقادی‌ شده است. در ادامه، با بررسی اجمالی اسناد و دلالت احادیث پزشکی، ضعف سندی و دلالت ظنی بخش قابل توجهی از این اخبار آشکار گردیده و سپس روش آزمایش و تجربه برای ارزیابی این احادیث پیشنهاد شده است. در پایان نیز به نقد استناد به تراث اطبای مسلمان در استنباط طب اسلامی پرداخته شده و لزوم دقت در تفکیک طب اسلامی از طب سنتی تذکر داده شده است.

 

مقدمه

طبع شما بلغمی است(!)، چایی نخورید، نمک دریا بخورید، از خمیردندان استفاده نکنید، از قابلمه مسی استفاده کنید، در دیگ پخت غذا نعل اسب بیندازید(!)، تمامی بیماری‌‌هایتان را با حجامت درمان کنید و… . این‌‌ها و صدها توصیه شبیه این موارد، نسخه‌هایی است که امروزه به نام طب اسلامی برای افراد پیچیده می‌شود. مطرح‌کنندگان این طب، طیف‌های گوناگونی را تشکیل می‌دهند. در این میان برخی از منادیان طب اسلامی، آن‌ را به عنوان جای‌گزینی برای پزشکی جدید مطرح می‌کنند. پیش‌فرض بسیاری از ایشان این است که دین اسلام برای زندگی انسان برنامه جامعی دارد، به گونه‌ای است که حتی از نیازهای پزشکی _ درمانی مسلمانان نیز غفلت نشده است؛ بنابراین، دین اسلام پاسخ‌گوی تمامی مشکلات پزشکی مسلمانان است. بر همین اساس، ایشان معتقدند روش درمان بیماری‌های جسمی را باید از منابع اسلامی جویا شد، نه از دانشمندان غیرمسلمان غربی، چراکه در دین هر آنچه واقعاً برای انسان مفید بوده، بیان شده است و علومی که از دین به دست نیامده باشد، یا اصلاً علم نیستند و یا بی‌فایده و بلکه مضر هستند!۱

ایشان با نفی پزشکی جدید، برای ارائه نظام پزشکی اسلامی، به منابعی مانند قرآن، احادیث پزشکی معصومان علیهم السلام و کتب پزشکان مسلمان دوران تمدن اسلامی، استناد می‌کنند. مقاله حاضر در صدد بررسی مستندات و منابع این جریانات است. هم‌چنین به نقد مفروضات و روش‌های ایشان در استفاده از این منابع می‌پردازیم، با این امید که متذکر برخی از سوءبرداشت‌ها از تعامل دین اسلام و علم پزشکی گردیم.

شایان ذکر است، که در این مقاله منظور از اسلام، نصوص دین مبین اسلام(یعنی قرآن‌کریم و روایات معصومین علیهم السلام ) و مراد از طب، فقط روش درمان بیماری‌های جسمی(یعنی طب علاجی) است. بنابراین، تعامل دین و طب در عرصه اخلاق پزشکی، احکام پزشکی و نیز پیش‌گیری و درمان بیماری‌های روحی، در این مقال بررسی نمی‌شود.

ضرورت پرداختن به سوءبرداشت‌ها از رابطه دین اسلام و علم طب و اهمیت آن، از آن جهت است که این بحث با سلامتی انسان‌ها و به‌ویژه جامعه اسلامی گره خورده است. توضیح این‌که کم نیستند مسلمانان و مؤمنانی که به دلیل علاقه به اسلامِ عزیز، مجذوب این روش درمانی شده و به روش‌های درمانی پزشکی نوین، کم‌اعتنا یا حتی بی‌اعتنا می‌شوند و گاهی آسیب‌ها و زیان‌های غیرقابل جبرانی به سلامتی ایشان وارد می‌آید. از سوی دیگر، عدم نتیجه‌گیری از طب منسوب به اسلام، ممکن است موجب ایجاد بدبینی و کم شدن اعتقاد بیمار و اطرافیان او، به معارف اصیل اسلامی گردد. هم‌چنین ترویج و ارائه بی‌ضابطه احادیث طبی می‌تواند بهانه‌ای‌ برای تمسخر مقدسات اسلامی، به دشمنان بدهد و نیز شبهه تعارض علم و دین را تقویت کند.

متأسفانه با وجود اهمیت این بحث و استناد این نسخه‌ها به دین اسلام، عالمان دینی و حوزه‌های علمیه، آن چنان‌که شایسته بود، به ارزیابی و نقد مستندات این جریانات نپرداختند؛ این در حالی است که بسیاری از منادیان طب اسلامی، افراد فاقد تحصیلات دینی هستند. البته مقدمه کتاب دانشنامه احادیث پزشکی، مجموعه مقالات مجله پژوهش و حوزه (شماره‌ 17 و 18) و مقالات: «درآمدی بر جایگاه روایات پزشکی»، «تبارشناسی روایات طبی» و«تعامل حدیث با دانش‌های بشری»، از جمله آثار قابل ذکر در این زمینه هستند. گفتنی است، در هیچ یک از این مقالات به طور روشن به نقد این جریانات پرداخته نشده و در بیشتر آن‌ها فقط روایات پزشکی بررسی شده است.

سؤالات تحقیق

_ روش صحیح استفاده از قرآن در زمینه علوم طبی چیست و قرآن چه اثری می‌تواند بر این علوم، داشته باشد؟
_ آیا قرآن‌کریم و پیشوایان دینی در صدد ارائه نظام طبی بوده‌اند؟
_ سیره نبوی صلی الله علیه و آله و اهل‌بیت بزرگوار ایشان علیهم السلام در هنگام بیماری چگونه بوده است؟
_ اعتبار احادیث پزشکی نقل شده از معصومان علیهم السلام چگونه است؟ روش صحیح ارزیابی این روایات چیست؟
_ ‌آیا مسلمانان باید پاسخ مسائل پزشکی خود را نیز، الزاماً از دین اسلام طلب کنند؟
_ اسلامی ‌دانستن طب سنتی مسلمانان، به چه میزان صحیح است؟
این‌ها پرسش‌هایی است که به لطف خداوند متعال در این مقال، در صدد یافتن پاسخی اجمالی برای آن‌ها هستیم.

 

بررسی مستندات منادیان طب اسلامی

قرآن‌کریم، روایات معصومان علیهم السلام و تراث اطبای مسلمان، منابع مورد استناد منادیان طب اسلامی است. در ادامه، به بررسی صحت و سقم پیش‌فرض‌ها و روش‌های بهره‌گیری از این منابع، می‌پردازیم.

قرآن کریم
گروهی از منادیان طب اسلامی، در تلاش برای استخراج نظام پزشکی از قرآن کریم هستند. ایشان برای اثبات عقیده خویش، به آیه 89 سوره «نحل» (نَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبیاَناً لِّکلُ‏ِّ شىَ‏ْءٍ)استناد کرده۱ و برداشت‌های خود از قرآن را به عنوان طب‌ قرآنی مطرح می‌کنند. به نظر نگارنده، این برداشت از آیه و این نوع نگاه به قرآن مجید، صحیح نیست. توضیح این‌که هدف از نزول این کتاب شریف، تربیت معنوی و هدایت انسان‌ها به سوی سعادت و کمال است و در این راه، بیان علوم تجربی و قضایای علمی، ضرورتی ندارد، چراکه انسان برخوردار از موهبت الهی «عقل» است و خود می‌تواند با تدبیر و تجربه و البته جهت‌دهی کلی دین، پاسخ مسائل تجربی مورد نیازش را به دست آورد. بنابراین منظور از «کلُ‏ِّ شىَ‏ْءٍ» در آیه مزبور، همه آن چیزهایی است که در راستای هدایت بشر بوده و به هدایت معنوی او مربوط می‌شود، نه علوم تجربی و نه مسایل پزشکی. علامه‌طباطبایی رحمة الله علیه ، در ذیل تفسیر این آیه، چنین می‌نگارد:
قرآن کریم کتاب هدایت براى عموم مردم است و جز این، کار و شأنى ندارد؛ لذا ظاهراً مراد از«لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ»همه آن چیزهایى است که برگشتش به هدایت باشد؛ از قبیل معارف حقیقى مربوط به مبدأ و معاد و اخلاق فاضله و شرایع الهى و قصص و مواعظى که مردم در اهتدا و راه یافتنشان به آن محتاجند، و قرآن تبیان همه این‌ها است (نه این‌که تبیان براى همه علوم هم باشد).۱
بنابراین، انتظار استخراج نظام پزشکی _ درمانی از قرآن، برآمده از نگاهی غلط به قرآن، و در نتیجه انتظاری نادرست است. شایان ذکر است که اگر بر این عقیده اصرار بورزیم و به روش تفسیر قرآن بی‌توجهی کنیم، احتمال تحمیل آرای شخصی و مسائل متغیر و ظنی علمی _ پزشکی بر قرآن بسیار زیاد می‌شود۲ ، که خود می‌تواند موجب خدشه به قداست این کتاب شریف و حتی یکی از مصادیق تفسیر به رأی تلقی گردد. البته ممکن است در برخی آیات قرآن، اشارات پزشکی وجود داشته باشد، که در این صورت لازم است روش فهم و تفسیر این گونه آیات، روشمند باشد؛ برای نمونه، آیةالله جوادی‌آملی _ حفظه الله تعالی _ مراحل فهم، تفسیر و استفاده از آیات قرآنی در علوم مختلف را چنین می‌شمارند:
1. آیه‌ای مربوط به موضوعِ بحث مطرح شود.
2. مفردات آیه معنا شود.
3. معانی عرفی متبادر به ذهن بیان گردد.
4. آیه با توجه به معنای مفرداتش ترجمه‌ای گویا ‌شود.
5. نظرات مفسران از گذشته دور تا کنون ملاحظه گردد.

6. نظر آنان بررسی و جمع‌بندی شود.
7. آیات دیگر مؤید آن آیه مطرح شود.
8. روایاتی که ضمن این آیه آمده، ملاحظه شود.
9. ره‌آورد علمی (علم قطعی یا مفید طمأنینه نه فرضیه) در آن موضوع نیز ملاحظه شود؛ یعنی تنها نمی‌توان به اصالةالاطلاق یا اصالةالعموم ادله نقلی تمسک کرد، بلکه باید از مخصّص لُبّی فحص شود تا تعارضی بین مفاد ادله نقلی با ادله قطعی عقلی حاصل نشود. بعد از ملاحظه همه این امور به جمع‌بندی مباحث پرداخته شود و نظر کارشناسانه بیان شود.۱
ایشان هم‌چنین درباه تأثیر اصلی قرآن در علوم پزشکی، چنین می‌فرمایند:
قرآن حکیم به فنّ شریف پزشکی صبغه قداست می‏بخشد… و قدسی‌بودن آن را در این اعلام می‏دارد که تشخیص بیماری پیچیده اولاً، آگاهی از داروی شفابخش آن ثانیاً، پذیرا نمودن دستگاه درمانی مریض ثالثاً، رعایت دستورهای فنی طبیب به وسیله دستیار و پرستار رابعاً، حفظ سایر اصول بهداشت و درمان خامساً، همگی طبق رهنمود غیبی و هدایت معنوی پروردگاری است که هیچ اهتدایی بدون کمک آن حضرت حاصل نخواهد شد.۲
ایشان در ادامه، تحلیل توحیدی متون درسی فن پزشکی و موحد بودن طبیبِ متدیّن را، دو عنصر محوری در حفظ قداست فن پزشکی معرفی می‌کنند.۳
پس از بررسی اجمالی سوءبرداشت‌ها از تعامل قرآن و طب، اکنون به بررسی روایات و سیره پیشوایان دینی در مسائل پزشکی می‌پردازیم.

 

سیره و روایات معصومان علیهم السلام

بخش قابل اعتنایی از روایات معصومان علیهم السلام را احادیث پزشکی تشکیل می‌دهد۴ و بسیاری از منادیان طب اسلامی، به طور عمده بر همین احادیث تکیه می‌کنند. به نظر می‌رسد، قبل از مراجعه به احادیث طبی، باید نوع نگاه و بینش خودمان را درباره به وظایف معصومان روشن کرده و مشخص کنیم که رسالت اصلی پیامبر صلی الله علیه و آله و جانشینان ایشان علیهم السلام چه بوده است. به بیان صریح‌تر، آیا مداوای بیماران و درمان امراض جسمی مردم، از وظایف اصلی ایشان بوده است یا خیر؟ پاسخ این سؤال در چگونگی مواجهه با احادیث پزشکی، بسیار تعیین کننده است و موجب مشخص شدن جایگاه احادیث پزشکی می‌گردد.

وظایف و شئون معصومان علیهم السلام
با توجه به مطالب پیشین، جواب پرسش مزبور روشن می‌شود. معصومان علیهم السلام همتای قرآن کریم هستند و شأن قرآن، هدایت مردم است نه بیان مسائل علمی؛ بنابراین شأن پیامبر صلی الله علیه و آله و جانشینان ایشان علیهم السلام نیز هدایت مردم است، نه بیان مسائل درمانی و پزشکی. امام خمینی رحمة الله علیه در این باره می‌فرمایند:
انبیا آمدند که همه مردم را آدم کنند. علم انبیا علم آدم‌سازى است. قرآن هم یک کتابى است کتاب آدم‌سازى. نه کتاب طب است، نه کتاب فلسفه است، نه‏ کتاب فقه است، نه کتاب سایر علوم است.۱

آیة‌الله مصباح‌یزدی نیز چنین می‌گویند:
شأن پیامبر هیچ‌گاه این نبوده که مسائل طبی و فیزیکی را بیان کند، بلکه شأن پیامبر اسلام هدایت بوده است و بشر باید با انگیزه خود علم را کسب کند. مسائلی که از سوی پیامبراسلام در این زمینه‌ها مطرح شده تنها در حکم تفضل و کمک بوده است.۲
در مقابل، اگر مداوای بیماران را از وظایف معصومان علیهم السلام بدانیم، طبیعی است که گفته شود: «دینی که مدعی رساندن من به عرش الهی است، چگونه توان درمان بیماری مرا ندارد؟!» به نظر می‌رسد، آنچه می‌تواند به تصحیح این انتظار از معصومان علیهم السلام و این بینش درباره تعامل دینِ اسلام و علمِ طب کمک مؤثری کند، آشنایی با سیره این بزرگواران در هنگام بیماری خودشان و نزدیکانشان است.

سیره پزشکی معصومان علیهم السلام
پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله
با مراجعه به کتب سیره و تاریخ، با گزارش‌هایی از مراجعه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به پزشک در هنگام بیماری مواجه می‌شویم؛ برای مثال، در کتاب نظام اداری مسلمانان در صدر اسلام، به نقل یکی از همسران ایشان آمده:
حضرت [در اواخر عمر] بسیار بیمار مى‏شد و پزشکان عرب و عجم نزد او مى‏آمدند و وصف معالجه مى‏نمودند و ما عمل مى‏کردیم.۱
برخی روایت‌ها نیز حکایت‌گر این هستند که پیامبراکرم صلی الله علیه و آله بیماران را به پزشک ارجاع می‌دادند؛ برای نمونه، در بحارالانوار چنین روایت شده است:
و روی … أن رجلا جرح على عهد رسول‌الله صلی الله علیه و آله فقال: ادعوا له الطبیب فقالوا یا رسول الله و هل یغنی الطبیب من شی‏ء؟ فقال: نعم ما أنزل الله من داء إلا أنزل له شفاء؛ مردى در زمان رسول‌خدا صلی الله علیه و آله زخم خورد و فرمود: برایش پزشکى بیاورید. گفتند: یا رسول‌الله، پزشک سودى دهد؟ فرمود: آرى خدا دردى نداده، جز آن‌که درمانى برایش نهاده‏ است.۲

در طبقات ابن‌سعد نیز درباره «حارث بن کلده» چنین آمده است: او پزشک عرب بوده و پیامبر صلی الله علیه و آله هر کس را که بیمار بود فرمان مى‏داد پیش او برود و از بیمارى خود از او بپرسد؛۳ برای نمونه، سعد بن ابى وقاص چنین می‌گوید:
بیمار شدم. پیامبر صلی الله علیه و آله به عیادت من آمدند و دست خود را میان سینه‏ ام نهادند که سردى و لطافت آن را در قلب خود احساس کردم، و به من فرمود: تو از لحاظ قلبی بیمارى؛ به حارث‌بن‌کلده ثقفى مراجعه کن که او طبیب است.۴

بنا بر نقل تواریخ، حارث بن کلده دانش‌آموخته جندی‌شاپور فارس بوده و بنا بر قول برخی از این کتب وی اسلام نیاورد.۱ در صورت پذیرفتن این اقوال، ارجاع پیامبر صلی الله علیه و آله به طبیب غیرمسلمان قابل توجه است، چراکه بسیاری از مخالفان پزشکی نوین، آن را به علت بر‌آمدن از فرهنگ و تفکر غیردینی، و بلکه غیراسلامی، نمی‌پذیرند. دلیل دیگر بر عدم صحت این نظر، روایتی از امام جعفر صادق علیه السلام :
أَنه سئل عن الرجل یداویه الیهودی وَ النصرانیّ قَالَ: لا بأْس إِنما الشّفاء بید الله؛ از امام صادق علیه السلام درباره کسى که یهودى یا ترسا او را مداوا کنند، سؤال شد؛ فرمود: باکى ندارد؛ همانا درمان به‌دست خداست.۲
هم‌چنین نقل شده که رسول اکرم صلی الله علیه و آله بسیار به طبیبان احترام می‌گذاشتند؛ برای مثال، علامه حسن‌زاده‌آملی _ حفظه الله _ به نقل از استاد خویش آیةالله الهی قمشه‌ای، چنین حکایت می‌کنند:
در زمان پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله ، طبیبى یهودى درگذشت. آن حضرت را از وفات وى خبر دادند. رسول‌اکرم از شنیدن آن اظهار تأسف کرد. عرض نمودند: یا رسول‌الله! این متوفى یهودى بوده است. فرمود: مگر نمى‏گویید طبیب بوده است!۳
به نظر شایسته است این سیره و منش نیز بسیار مورد توجه و الگوگیری قرار گیرد. بدین معنی که جدای از دینِ طبیب و متخصص، و مسلمان بودن یا نبودن او، به علم و مهارت وی احترام بگذاریم و برای آن ارزش قائل شویم. نه آن که به خاطر غیر‌مسلمان بودنِ پزشک، سایر شایستگی های وی را کتمان کنیم.۴

امام علی علیه السلام
در کتب تاریخ و مقاتل از حضور پزشک بر بالین امیرالمؤمنین علیه السلام و طبابت وی بر روی ایشان گزارش شده است؛ برای مثال در ترجمه مقتل امیرالمؤمنین ابن ابى‌الدنیا، چنین آمده است:

چون ابن‌ملجم، على علیه السلام را ضربت زد، ابن اثیر کندى را که پزشک بود، بر بالین على فرا خواندند و…۱
هم‌چنین شیخ‌عباس قمی در کتاب منتهی‌الآمال به نقل از ابوفرج اصفهانی آورده است:
به جهت معالجه زخم امیرالمؤمنین علیه السلام ، اطبای کوفه را جمع کردند، و عالم‏تر آنان در عمل جرّاحى شخصى بود که او را اثیر بن عمرو۲مى‏گفتند.۳
و س‍پس به تشریح اقدامات طبیب در جراحی حضرت می‌پردازد.
بر اساس مطالب بیان‌شده روشن می‌شود که حضرت علی علیه السلام ، با این‌که امام حسن و امام حسین علیهما السلام در کنارشان بودند، باز خود را تحت درمان طبیب قرار داد‌ند. بنابراین، سیره علوی نیز لزوم استفاده از روش‌های درمانی دینی یا توصیه‌شده از جانب معصومان علیهم السلام را نشان نمی‌دهد، چراکه اگر چنین الزامی وجود داشت، هیچ‌گاه با حضور دو معصوم بر بالین ایشان، روا نبود از طبیب دیگری(که حتی بنا بر برخی اقوال مسلمان نبوده) استفاده شود.

سایر معصومان علیهم السلام
در سیره امام حسن‌مجتبی علیه السلام نیز از معاینه ایشان به‌دست پزشک گزارش شده است. برای نمونه، در کتاب زندگانی حسن بن علی علیهما السلام در ذکر وقایع منجر به شهادت ایشان، چنین آمده:
در این وقت پزشکى براى امام آوردند و پزشک به معاینه پرداخت و پس از تشخیص حال امام از حیات حضرتش ناامید شد و به‌خاندانش گفت: سم، امعاء او را از هم گسیخته است.۴
این معاینه نیز در حضور امام حسین علیه السلام صورت گرفت.

هم‌چنین در کتاب منتهی‌الآمال از حضور امام‌جواد علیه السلام نزد طبیب برای فصد گزارش شده است.۱
آیةالله باقر شریف‌قرشى نیز در کتاب زندگانى امام‌حسن‌عسکرى علیه السلام از حضور تیم پزشکی بر بالین امام یازدهم گزارش داده‌ است.۲

جمع‌بندی
بر اساس مطالب پیشین روشن می‌شود دست‌کم برخی معصومان علیهم السلام از طبیب استفاده می‌کرده‌اند و این امر، گاه در حضور معصوم دیگر و حتی غیرمسلمان بودن طبیب صورت می‌گرفت. از این‌رو، بطلان سخن و اعتقاد کسانی که می‌گویند، باید همه علوم و دانش‌ها، از جمله طب و پزشکی را از نصوص دینی گرفت آشکار می‌شود، چراکه اگر این نظر درست بود، معصومان علیهم السلام هرگز نباید از طبیب استفاده می‌کردند بلکه باید خودشان یا معصوم دیگری که در کنارشان بود، به معالجه اقدام می‌کرد یا دست‌کم نباید از طبیب غیرمسلمان استفاده می‌کردند. هم‌چنین‌ارجاع دادن بیماران به پزشک با حضور خودشان نشان می‌دهد اهل بیت علیهم السلام قصد ورود در حیطه پزشکی را نداشتند. چرا که هدف از رسالت و امامت، هدایت انسان به سمت سعادت است، نه طبابت جسم وی.

البته پوشیده نیست که اخباری در زمینه ورود پیشوایان دین در مسائل پزشکى و طبابت بیماران وجود دارد. به نظر نگارنده، در این موارد هدف معصومان علیهم السلام از طبابت، اثبات حقانیت‌ خود برای مردم و نشان دادن علم و قدرتی است که خداوند متعال به ایشان عطا فرموده است. به عبارت دیگر، قصد معصومان علیهم السلام از این گونه تجویزات، این نبوده که خود بر مسند طبیبان بنشینند و مردم به جای مراجعه به پزشکان، به ایشان مراجعه کنند.
با توجه به مطالب پیشین، این‌که دین باید به تنهایی پاسخ‌گوی تمامی پرسش‌ها و نیازهای ما باشد، انتظار اشتباهی است و این اعتقاد که باید تمام علوم، از جمله علم پزشکی، فقط از دین و پیشوایان دینی گرفته شود، مخالف سیره معصومان علیهم السلام است.

مؤید این سخن، روایتی است که برخی از این گروه‌ها نیز به وفور بدان استناد می‌کنند؛ پیامبراکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: «العلم‏ علمان علم الأدیان و علم الأبدان»‏۱
در روایت مزبور علم ابدان (طب) قَسیم علم ادیان قرارگرفته است، پس می‌توان گفت، علم دین جدا از علم طب است و دین و طب دو حوزه مستقل از یکدیگرند و دین قصد ورود به حرفه پزشکی و ارائه نظام درمانی برای مداوای بیماران را نداشته و ندارد. برخی از علما و محققان، همین معنا را پذیرفته و بر اساس این روایت، ورود در حرفه پزشکی را مخالف فلسفه دین می‌دانند.۲
پس از بررسی اجمالی سیره طبی معصومان علیهم السلام و سعی در تصحیح نوع نگاه به این روایات، اکنون شایسته است به بررسی اجمالی اسناد و دلالت احادیث پزشکی منسوب به ایشان بپردازیم.

 

بررسی اجمالی اسناد روایات پزشکی

هنگام مواجهه با کلامی منسوب به معصومان علیهم السلام ، نباید پیش از بررسی عالمانه، قاطعانه بگوییم معصومان علیهم السلام این‌گونه فرمودند، چراکه در طول تاریخ حدیث، کم نیستند اشخاصی که به انگیزه‌های گوناگون به جعل حدیث پرداختند.۳ درباره روایات طبی نیز انگیزه‌های مختلفی برای وضع و جعل محتمل به نظر می‌رسد،۴ برای نمونه:
_ شاید کاسبی برای فروش جنس خود به جعل حدیث پرداخته، که فلان خوراکی درمان هزار درد است!
_ یا طبیب و عطاری برای ملزم کردن بیماری مؤمن به اجرای نسخه، گفته باشد که پیامبر صلی الله علیه و آله این‌گونه فرمودند!
_ یا حتی شخصی رساله‌ای در طب نوشته باشد و برای جلب توجه مردم، اقوال خود را به معصومان علیهم السلام منتسب کند!
این احتمالات و دَه‌ها انگیزه شبیه به این‌ موارد، به همراه ضعف سند و مُرسَل بودن۵

بخش معتنابهی از روایات پزشکی، باعث می‌شود از نظر علم رجال و اصول فقه، اعتبار این احادیث به طور جدی مورد اشکال باشد. این سخن به معنای جعلی‌بودن همه این روایات نیست، بلکه سخن بر سر این است که به صرف نقل حدیثی از معصوم و یا منتسب کردن کتابی به ایشان، نباید بدون دقت و توجه، قاطعانه گفت که نظر معصومان علیهم السلام این گونه بوده است و آن‌گاه بر اساس آن به طبابت بپردازیم. نگارنده، این نوع طبابت را، «طبابت راویان» نامیده است.۱

این احتمال نیز قابل تصور است که اصل خبری از معصوم صادر شده باشد، ولی در طول زمان تحریف شده باشد؛ برای مثال، آیة‌الله حسینی طهرانی رحمة الله علیه به نقلِ نقدِ علامه‌طباطبایی رحمة الله علیه به بخش‌هایی از حدیث «إهلِیلَجَه»۲ می‌پردازد، که علامه برخی از مطالب مطرح‌شده در حدیث را مخالف امور واضح امروزی می‌داند و در پایان این گونه نتیجه‌گیری می‌کند:

آنچه را که من گمان دارم _ والله أعلم _ اصل خبر از آن اخبارى است که از حضرت امام صادق علیه السلام صادر شده است، ولیکن از تصرفِ تصرف‌کنندگان محفوظ نمانده است. در آن زیادت‌هایى و نقیصه ‏هایى را اعمال نموده ‏اند که آن را از استقامت اصلى خود خارج کرده است. و شاهد بر این نظریه، نسخه ‏هاى مختلفه عجیبه ‏اى است که مصنف، آن‌ها را نقل مى‏نماید.۳

علاوه بر بخش‌هایی از حدیث اهلیلجه، روایات منسوب دیگری نیز وجود دارد که بطلان متن آن‌ها امروزه ثابت شده است، برای مثال، می‌توان به حدیث ذباب۴ ، شفابخشی بادمجان۵ و تعیین و تشخیص جنسیت جنین۶ اشاره کرد.

حتی ممکن است اصلِ انتساب کتابِ حدیثیِ طبی نیز مورد تردید جدی واقع شود؛ برای مثال برخی از محققان انتساب کتاب طبّ‌الرضا یا همان رساله ذهبیّه را که از مستندات مورد توجه جریانات مذکور است، مورد بررسی و اعتبارسنجی قرار داده و چنین نتیجه‌گیری کردند:
انتساب کتاب الرسالة الذهبیه موجود، به امام رضا علیه السلام ثابت نیست و نمی‌توان با آن به عنوان «سنت» روبه‌رو شد و بدان عمل کرد، زیرا افزون بر تضعیف راوی اول، افتادگی در اسناد نیز دارد و ممکن است به تحریف یا تصحیف دچار شده باشد. قرائن درون‌متنی و برون‌متنی نیز اعتماد بر این رساله را کاهش می‌دهد. نا‌آشناییِ فقهای پیشین و حتی اطبای شیعه با این کتاب، هم‌سان بودن آن با دیگر آثار پزشکی نگاشته‌شده در آن دوره، تنافی برخی از مطالب آن با یافته‌های روایی و پزشکی، تجویز خوردن «تریاق فاروق» در غیر حالت ضرورت و اضطرار، با وجود آن که از اجزای حرام و نجس تشکیل شده است و… از قرائنی است که اعتماد بر این متن را کاهش می‌دهد.۱
پس از بررسی اجمالی اصل صدور این احادیث، لزوم دقت در انتساب این روایات به معصومان علیهم السلام ، روشن شد. اکنون به بررسی موانع فهم مراد اصلی معصوم علیه السلام و نکات لازم توجه در تعیین دلالت و جهت صدور این روایات می‌پردازیم.

 

بررسی اجمالی دلالت روایات پزشکی

حتی اگر بپذیریم که روایات پزشکی معصومان علیهم السلام بدون اشتباه راوی و کاتب و بدون کم و زیاد شدن، در کتب ثبت شده و به دست ما رسیده است، باز هم به سادگی نمی‌توان گفت، این نسخه الهی معصومان علیهم السلام برای هر بیماری است که به این مرض دچار شده، بلکه تعیین دلالت قطعی این روایات و مشخص کردن مراد اصلی معصوم علیه السلام ، خود مرحله‌ای است دشوار و نیازمند علم، تجربه و تأمل. این نکته،‌ به ویژه در بهره‌گیری از احادیث طبی، هیچ‌گاه نباید مورد غفلت و بی‌توجهی واقع شود. علمای سلف و محدثان بزرگوار شیعه نیز بدین نکته متوجه و متفطن بوده‌اند. برای مثال جناب شیخ صدوق رحمة الله علیه ، با همه تعبدشان به اخبار، اعتقاد خود را درباره احادیث طبی چنین بیان می‌کنند:

 

اعتقادنا فی الأخبار الواردة فی الطب أنّها على وجوه: منها: ما قیل على هواء مکّة و المدینة، فلا‌یجوز استعماله فی سائر الأهویة. و منها: ما اخبر به العالم _ علیه‌السّلام _ على ما عرف من طبع السائل و لم‌یتعد موضعه، إذ کان أعرف بطبعه منه. و منها: ما دلّسه المخالفون فی الکتب لتقبیح صورة المذهب عند الناس. و منها: ما وقع فیه سهو من ناقله . و منها: ما حفظ بعضه و نسی بعضه.۱

عقیده ما درباره اخبار و احادیثى که درباره طب رسیده، آن است که این احادیث، بر چند گونه ‏اند؛ برخى از آن‌ها با نظر به آب و هواى مکه و مدینه گفته شده ‏اند و به کار بستن آن‌ها در دیگر شرایط آب و هوایى، درست نیست؛ در برخى از آن‌ها، معصوم علیه السلام بر پایه آنچه از حال و طبع سؤال‌کننده مى‏دانسته، پاسخ داده و از همان موضع، فراتر نرفته است، هر چند امام، بیش از آن شخص به طبع وى آگاهى داشته است؛
برخى از آن‌ها را مخالفان، با هدف زشت نمایاندن چهره مذهب در نگاه مردم در میان احادیث گنجانده ‏اند؛ در برخى از آن‌ها، سهوى از راوى حدیث، سر زده است؛ در برخى از آن‌ها بخشى از حدیث، حفظ شده و بخشى دیگر از آن، فراموش شده است؛

چنین به نظر می‌رسد که ایشان کلیه روایات پزشکی _ درمانی را ردّ کرده‌اند شیخ صدوق رحمة الله علیه در ادامه می‌گوید:
أمّا أدویة العلل الصحیحة عن الأئمّة _ علیهم السّلام _ فهی آیات القرآن و سوره و الأدعیة علی حسب ما وردت به الآثار بالأسانید القویة و الطرق الصحیحة؛۲آنچه در مورد درمانِ درستِ بیمارى از امامان علیهم السلام رسیده، مضمون آیات و سوره‏هاى قرآن و یا دعاهایى است که به حکمِ سندهاى قوى و طُرُق صحیحى که به واسطه آن‌ها به ما رسیده‏اند، پذیرفته خواهند شد.

یعنی راه درست درمان از نگاه امامان علیهم السلام همان قرآن و دعاهای قطعی‌الصدور است؛ که اگر منظور ایشان عدم نیاز به مراجعه به طبیب و استفاده از دارو باشد، مخالف سیره گزارش‌شده از معصومان علیهم السلام و نیز _ به نظر نگارنده _ مخالف سیره عقلاست، چراکه اراده خداوند متعال چنین بوده که مشیتش را بر اساس علل عادی در جهان به فعلیت برساند. پس نمی‌توان با این استدلال که خداوند، شافی حقیقی است، از استفاده از

طبیب و دارو دست بشوییم و فقط دعا کنیم تا خداوند ما را شفا دهد.۱ علاوه بر این رد کردن همه این احادیث، تنها به خاطر ضعف سند و روشن نبودن دلالت و… نیز راه درستی به نظر نمی‌رسد، و در واقع نوعی محروم‌کردن خود و جامعه از ذخایر علمی معصومان علیهم السلام است که ممکن است از سر لطف (و نه به عنوان وظیفه)، برای مسلمانان بیان کرده باشند. پس چه باید کرد؟

 

روش صحیح ارزیابی احادیث طبی

گذشت که از سویی، اعتبار بخشی از احادیث پزشکی از لحاظ سند و دلالت، محل تأمل است و از سوی دیگر، تنها بدین دلیل نباید همه این احادیث را کنار گذاشت. اما آیا صِرف به کارگیری قواعد اصولی، فقه‌الحدیثی و رجالی مرسوم می‌تواند صحت انتساب و دلالت حقیقی متن این گونه از احادیث را روشن گرداند؟ به ذهن نگارنده چنین می‌رسد که نمی‌توان فقط بر اساس این قواعد، به اثبات یا ردّ این سنخ احادیث و استنباط از آن‌ها پرداخت. البته جای تردید نیست که قواعد این علوم می‌توانند، یاری‌کننده ما در جهت تشخیص قوت استناد حدیث و به ویژه فهم صحیح روایت باشد، ولی سخن بر سر آن است که نباید فقط بر اساس قواعد اصولی و رجالی، با روایات پزشکی برخورد کرد. به بیان دیگر، نباید عیناً همان‌گونه که احادیث فقهی را ارزیابی می‌کنیم، به ارزیابی روایات پزشکی بپردازیم. برای مثال، نمی‌توان قاعده تسامح در ادله سنن یا حجیت خبر واحد، یا اصالة‌الاطلاق و … را در برخورد با روایات پزشکی نیز عیناً به کار گیریم، چراکه می‌توان از روش‌های بهتر و مطمئن‌تری بهره برد.۲

به نظر نگارنده بهترین روش، روش آزمایش و تجربه است. توضیح این که با توجه به پیشرفت‌های غیرقابل کتمان علوم آزمایشگاهی، پزشکی و آماری، بکوشیم در کنار به‌کار‌گیری قواعد رجالی، اصولی و فقه‌الحدیثی، از آزمون‌ها و آزمایش‌های دقیق علمی و روش‌های آماری نیز در تعیین صحت انتساب و دلالت حقیقی متن روایات پزشکی، بهره بگیریم. آیةالله ری‌شهری نیز در مقدمه کتاب دانش‌نامه احادیث پزشکی، به این نکته این گونه تصریح می‌کند: «برای ارزیابی دقیق احادیث طبّی و بهره‌گیری کامل از آن‌ها، بهترین راه، آزمایش است.»۱ ایشان سپس انگیزه اصلی خود را از نگارش و تألیف این دانش‌نامه، ارزیابی این احادیث از طریق آزمودن دانسته و مخاطب اصلی کتاب را، پژوهش‌گران علوم پزشکی و محققان آزمایشگاهی معرفی می‌کند، و آن‌گاه به ارائه نمونه‌ای عینی از ارزیابی علمی احادیث درباره سرمه کشیدن با سنگ سرمه «اِثمِد» می‌پردازد.۲ حجةالاسلام و المسلمین دکتر‌مسعودی۳ _ از حدیث‌پژوهان معاصر _ نیز در مقاله «تعامل حدیث با دانش‌های بشری» به شرح و بسط این مبنا می‌پردازد.۴

گفتنی است در بررسی این روایات، علاوه بر رویکرد نقادانه، باید رویکرد محتاطانه نیز حاکم باشد؛ به‌ویژه درباره احادیث مستند و منقول در کتب معتبر. به بیان دیگر، باید مراقب بود که به سرعت و بدون درک و تجزیه و تحلیل کامل روایت، آن را جعلی و کاذب نخوانیم، زیرا کم نبودند قضایایی که روزگاری علمی نامیده می‌شدند و با پیشرفت علم، بطلان آن روشن شده است، چراکه در بسیاری از مسائل به دلیل شرایط و محدودیت‌های خاص موجود در آزمایش‌ها، روش تجربی نمی‌تواند ما را به یقین تام برساند. پس باید مراقب باشیم که دچار علم‌زدگی نشویم و نتایج ظنی آزمایش‌ها را نتایج قطعی و یقینی ندانیم. به طور کلی باید گفت، اثبات و ردّ روایت پزشکی، هر دو نیازمند دلیلی محکم است. حتی چه بسا ممکن است برخی روایات فقط در شرایط خاصی نتیجه بدهند، بنابراین، باید برای کشف این شرایط خاص، که در واقع تلاش

برای فهم دلالت واقعی این احادیث است، بکوشیم.۱

 

نتیجه‌گیری از بررسی روایات طبی

بنابر مطالب بیان شده، آنچه می‌تواند به عنوان طب اسلامی مطرح شود، مجموعه‌روایاتی است که از آزمون‌های تجربی و آزمایشگاهی، موفق بیرون بیاید، نه آن روایاتی که بدون هیچ بررسی سندی، دِلالی و تجربی، و تنها به خاطر نقل شدن در کتابی، مورد استناد قرار می‌گیرد. پس شایسته است علاقه‌مندان اسلام و طب اسلامی به‌جای نقل بدون ضابطه این روایات، تلاش خویش را بر درایت۲ در این احادیث قرار داده، با آزمایش‌های دقیق علمی، روایات صحیح را از سقیم، جدا کرده و ارجحیت و افضلیت طب اسلامی را در مقایسه با طب جدید، بر اساس میزان موفقیت آن در پیش‌گیری و درمان بیماری‌ها نسبت به طب متداول بسنجند، نه با استفاده از حقانیت و قداست اسلام، آن‌گاه دست‌آورد احادیث پیروز در این رقابت را، به عنوان طب اسلامی به جامعه عرضه کنند و تا پیش از اثبات مطلبی، از توصیه آن به بیماران و مردم اجتناب ورزند.
روشن است که اثبات صحت احادیث طبی بر اساس آزمایش، یکی از بهترین روش‌های تبلیغ دین اسلام و مذهب تشیع به‌ویژه در این عصر و دوران است؛ و در مقابل، ارائه بدون ضابطه این روایات، از آن نظر که تبلیغ و دفاع بد، بهترین راه تخریب است، می‌تواند ضربه جبران‌ناپذیری را به حقانیت دین اسلام و مذهب تشیع وارد آورد، بهانه‌ای‌ برای تمسخر مقدسات دینی، به دشمنان اسلام بدهد و باعث وهن دین گردد و یا شبهه تعارض علم و دین را تقویت کند.۳
با پذیرش همه مطالب بیان شده، باز هم نباید تردید کرد که کیفیت و کمیت این گونه روایات، به‌گونه‌ای نیست که ما آن‌را به عنوان جای‌گزینی برای پزشکی جدید در همه عرصه‌ها، مطرح کنیم. یکی از محققان مباحث کلام جدید در این‌باره و درباره قلمرو دین در مباحث طبی و پزشکی چنین می‌نگارد:

دانش طب و علوم همگن آن، که زاییده روش تجربی و عقلانی است، گستردگی خاصی دارد. بی‌شک، این ادعا که تمام نیازهای بشر در این عرصه از سنت علوی برآورده شود، ادعایی اثبات‌ناشدنی است؛ البته پیشوایان دین اسلام با علم لدنی و ارتباط با عالم غیب، از علوم گوناگونی چون علم طب و بهداشت برخوردارند، اما در آنچه از سنت و سیره آنان به دست ما رسیده است، نمی‌توان پاسخ تمام پرسش‌های پزشکی را جویا شد.۱
پس بحث جای‌گزینی طب درمانیِ برآمده از نصوص اسلامی با پزشکی جدید، نمی‌تواند بحث صحیح و معتبری باشد، یعنی کمیت و کیفیت احادیثی که به دست ما رسیده، به گونه‌ای نیست که با آن نظام جامع پزشکی اسلامی، ارائه دهیم.
گروهی دیگر از منادیان طب اسلامی، به‌جای قرآن و حدیث _ که بحث آن گذشت _ ، به کتب پزشکان در طول دوران تمدن اسلامی استناد می‌کنند. در ادامه ادعای اسلامی‌بودن طب برآمده از این منابع، بررسی می‌شود.

 

استناد به کتب پزشکان دوران تمدن اسلامی

گروه بسیاری از منادیان طب اسلامی به جای استناد به منابع اسلامی، یعنی قرآن، سنت و حدیث، به کتب پزشکان مسلمان و یا حتی غیرمسلمان!۲ در طول دوران تمدن اسلامی استناد می‌کنند. در حالی که مطالب خلاف شریعت اسلامی در کتب ایشان کم نیست؛ برای نمونه، خوردن محرماتی مثل: گِل و خاک، گوشت افعی، تخم لاک‌پشت، بیضه بعضی حیوانات، شراب، آب سرگین الاغ، گوشت و خون خرس، خون بز و… از نسخه‌هایی است که در طب سنتی تجویز شده۳ و در کتب بزرگان این طب وجود دارد. برای مثال، در کتاب قانون، درباره «شراب»، چنین آمده:
أجوده العتیق الرقیق الصافی العنبی، و یختلف تناوله بحسب الأمزجة… و الأفضل أن یأخذ الإنسان من الشراب بقدر معتدل، إذ فی إکثاره مضرة عظیمة … .
و در ادامه، اثرات درمانی مختلف آن ذکر شده است.۴ این در حالی است که در

منابع روایی، احادیثی وجود دارد که مؤمنان را از استشفای به محرمات نهی می‌کند؛ برای مثال، از امام‌صادق علیه السلام چنین روایت شده:
مَا جَعَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِیمَا حَرَّمَ شِفَاءً1 خداوند _ عز وجل _ در هیچ یک از محرمات، دارو و شفایی قرار نداده است.
هم‌چنین در کتاب کافی آمده:
لَیْسَ‏ یَنْبَغِی‏ لِأَحَدٍ أَنْ‏ یَسْتَشْفِیَ‏ بِالْحَرَام2 ؛ برای هیچ کس شایسته نیست که به حرام طلب سلامتی کند.

حال چگونه می‌توان منابعی را که این چنین با متون دینی و روایی تعارض دارند، به عنوان طب اسلامی به جامعه عرضه کنیم؟ نکته قابل توجه این است که حتی خود این پزشکان قدیمی نیز چنین ادعایی ندارند که روش طبی خود را از قرآن و حدیث گرفته‌اند و یا این‌که بگویند روش معالجه ما بر اساس طب اسلامی است. دکترمحمد‌مهدی اصفهانی، ریاست مرکز تحقیقات علوم قرآن، حدیث و طب دانشگاه علوم‌پزشکی‌تهران، در این‌باره چنین می‌گوید:

علی‌رغم تأثیر پذیری این دانش پزشکی [طب سنتی ایرانی] از آموزش‌های اسلامی، اطلاق عنوان «طب اسلامی» بر آن ناصواب و غیرقابل دفاع است و نویسندگان کتب اصلی این دوران، نظیر: محمد بن زکریای رازی، علی بن عباس مجوسی‌اهوازی، ابن‌سینا، جرجانی، ابن‌مندویه، ابن‌بیطار و صدها شخصیت برجسته دیگر نیز هرگز چنین ادعایی نکرده‌اند و غالباً صادقانه به مآخذ آثار خود در متن تألیفاتشان به کرّات اشاره نموده‌اند.3

جای این پرسش وجود دارد که: اگر منبع طب پزشکان دوران تمدن اسلامی، قرآن و حدیث نیست پس این روش طبی از کجا پیدا شده است و خود این پزشکان چه منابعی را به عنوان مأخذ خود نقل می‌کنند؟، دکتر اصفهانی در این باره معتقد است:

طب سنتی ما و ملل اسلامی در حقیقت، برگرفته از طب یونانی(طب مکاتب پزشکی کنید، کوس و اسکندریه)، طب مکتب پزشکی سریانی(طب حران، اورفا، ادسا، رها، …) طب ایرانی (طب آریایی، طب اقوام ایرانی، مکتب پزشکی جندی‌شاپور)، طب هندی، طب عربی، طب ملل مختلف دور و نزدیک و تجارب، نوآوری‌ها و کشفیات دانشمندان سرزمین‌های اسلامی به‌ویژه سرزمین ایران بزرگ است که در سایه قوانین، احکام و رهنمودهای پزشکی اسلام، تغییر و تکامل یافته است.1

پس شایسته است برای تفکیک این روش درمانی سنتی از طب برآمده از منابع دینی، آن را طب دوران تمدن اسلامی یا طب سنتی یا طب ایرانی یا حتی طب نیاکان و یا هر اسم دیگری غیر از طب اسلامی بنامیم؛2 هم‌چنین مخاطبان خود را متوجه تمایز آن با طب برآمده از نصوص دینی بگردانیم، تا شائبه سوءاستفاده از اعتقادات مسلمانان برای افزایش زمینه پذیرش این طب در میان مسلمانان، به‌وجود نیاید و نظریات دانشمندان مسلمان، که براساس مزاج‏های چهارگانه یونانیان و رومیان پایه ‏ریزی شده است، بی‌جهت با اسلام عزیز گره نخورد و رنگ تقدس به خود نگیرد.

بنابراین، به هیچ وجه نباید گزاره‌های طب سنتی را قدسی کرد و این روش درمانی نیز باید مانند سایر روش‌های پزشکی، آزمایش و تجربه شود3 ؛ اگر توانست در رقابت با سایر سبک‌های درمانی موفق باشد، آن ‌را تا زمانی که روش بهتری نسبت به آن وجود ندارد، می‌پذیریم و اگر نتوانست در این رقابت پیروز میدان باشد، طبیعی است که باید طب جدید جای‌گزین آن گردد؛ در واقع نباید درباره آن جمودی به‌کار برد و بی‌جهت بر آن اصرار ورزیده و بگوییم ما از طب نوین بی‌نیازیم، چون طب نیاکان ما بهترین روش درمانی است! حتی می‌توان گفت، در بررسی گزاره‌های طب سنتی، شدت احتیاط لازم در بررسی گزاره‌های پزشکی منسوب به معصومان علیهم السلام نیز نیاز نیست.

نتیجه‌گیری

از مطالب بیان‌شده نتایج ذیل به دست می‌آید:

_ انتظار استخراج نظام کامل پزشکی از متون اسلامی موجود، انتظاری نابه‌جا و آرزویی دور و دراز می‌نماید.

_ بررسی سیره معصومان علیهم السلام ، بر مراجعه ایشان به پزشکان دلالت دارد و فرضیه لزوم اخذ دستورات پزشکی از دین را اثبات نمی‌کند.

_ به دلیل ضعف سندی و دلالت ظنی احادیث پزشکی، طبابت بر اساس این روایات، پیش از ارزیابی روشمند آن‌ها قابل توصیه و اعتماد نیست.

_ جهت ارزیابی احادیث طبی، روش آزمایش و تجربه تحت ضابطه‌های دقیق علمی، به عنوان بهترین راه‌حل در دست‌رس، پیشنهاد گردید.

_ طب سنتی در همه موارد و عرصه‌ها مستند به دین نیست و تقدس‌بخشی به آن، منطقی نیست.

شایان ذکر است، نباید از این مقاله برداشت شود که نگارنده، پزشکی جدید را بدون اشکال می‌داند و یا این سوء‌برداشت حاصل شود که دین اسلام و دانش پزشکی هیچ ارتباطی با یکدیگر ندارند، بلکه بدون شک، علم پزشکی جدید در زمینه اخلاق پزشکی، احکام پزشکی و نیز درمان بیماری‌های روحی، به شدت نیازمند دین است.۱ این مقاله را با سخن حکیم متأله آیةالله جوادی‌آملی _ حفظه‌الله تعالی _ ، به عنوان «درایت حکیمان در مسائل پزشکی» به پایان می‌برم:

دانش تجربی طب، وقتی کارآمد می‏شود که از علم تجریدی و بینش شهودی بهره یابد و با جان‌مایه «نفختُ فیه من الوحی» زنده گردد، تا همراه با درمانِ فیزیکی، شفای متافیزیکی حاصل شود و ماده علاج جالینوس و رازی، با صورتِ دمِ عیسوی و محمد صلی الله علیه و آله هماهنگ شده و طِب و تعهد دینی قرین شوند، وگرنه از طب بیمار، توقع درمان نارواست.۲

کتاب‌نامه

_ قرآن کریم.
_ الاستیعاب فى معرفة الأصحاب، أبوعمر یوسف بن عبدالله بن محمد بن عبدالبر، تحقیق: على محمد البجاوى، بیروت: دارالجیل، الطبعة الأولى، 1992م.
_ أسدالغابة فى معرفة الصحابة، عزالدین بن الأثیر أبوالحسن على بن محمد الجزرى، بیروت: دارالفکر، 1989م.
_ اسلام و محیط‌زیست، عبدالله جوادی‌آملی، قم: اسراء، پنجم، 1385ش.
_ الإصابة فى تمییز الصحابة، احمد بن‌ على بن حجر‌العسقلانى، تحقیق: عادل احمد عبدالموجود و على محمد معوض، بیروت: دارالکتب العلمیة، الطبعة الأولی، 1995م.
_ الاعتقادات، شیخ صدوق، قم: المؤتمر العالمی للشیخ المفید، دوم، 1414ق.
_ امام‌شناسی، محمدحسین حسینی‌طهرانی، مشهد: علامه طباطبایی، پنجم، 1428ق.
_ بحارالأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمةالأطهار، محمدباقر مجلسی، بیروت: دارإحیاء‌التراث‌العربی، دوم، 1403 ق.
_ «پژوهشی در اعتبار رساله ذهبیّه»، سیدمحمدکاظم طباطبایی و هادی نصیری، علوم‌حدیث، 1391ش، شماره 63.
_ «تبارشناسی روایات طبی»، علی نصیری، پژوهش‌نامه قرآن و حدیث، 1378ش، شماره4.
_ «تحلیل گزاره‌های پزشکی در اسلام و حیطه‌های تعامل اسلام و طب»، مهدی ابراهیمی، مجله پژوهش و حوزه، 1383ش، شماره 17و 18.
_ تصحیح الاعتقاد، شیخ مفید، قم: کنگره شیخ مفید، دوم، 1413ق.
_ «تعامل حدیث با دانش‌های بشری»، عبدالهادی مسعودی، دوفصلنامه حدیث حوزه، 1390ش، شماره 3.
_ تفسیر المیزان، محمدحسین طباطبایی، ترجمه: سیدمحمدباقر موسوى‌همدانى، قم: دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، پنجم، 1374ش.
_ «حدیث ذباب: آموزه‌اى طبى یا حدیثى مجعول»، علی نصیری، مجله علوم‌حدیث،

1386ش، شماره 43.
_ حکمت‌نامه پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله ، محمد محمدى‌رى‌شهرى و همکاران، قم: دارالحدیث، اول، 1386ش.
_ دانش حدیث(پژوهه‌ای کاربردی در شناخت دانش‌های حدیثی)، مدرسان دانشگاه علوم حدیث، قم: جمال، اول، 1389ش.
_ دانشنامه احادیث پزشکی، محمد محمدی‌ری‌شهری، با همکاری مرتضی خوش‌نصیب، ترجمه: حسین صابری، قم: دارالحدیث، ششم، 1386ش.
_ دانشنامه امام علی علیه السلام ، علی‌اکبر رشاد، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چهارم، 1386ش.
_ «درآمدی بر جایگاه روایات پزشکی»، مهدی مهریزی، مجله علوم‌حدیث، 1385ش، شماره 41.
_ ده رساله فارسی، حسن‌حسن زاده‌آملی، قم: الف لام میم، اول، 1385ش.
_ روش فهم حدیث، عبدالهادی مسعودی، تهران: سمت؛ دانشکده علوم حدیث، ششم، 1389ش.
_ روش‌شناسی نقد احادیث، علی نصیری، قم: وحی و خرد، اول،1390ش.
_ زندگانى امام حسن‌عسکرى علیه السلام ، باقر شریف‌ قرشی، ترجمه: سیدحسن اسلامی، قم: جامعه مدرسین، چهارم، 1375ش.
_ زندگانى حسن بن على علیهما السلام ، باقر شریف قرشی، ترجمه: فخرالدین حجازی، تهران: بنیاد بعثت، 1352ش.
_ سروش هدایت، عبدالله جوادی‌آملی، قم: اسراء، پنجم، 1388ش.
_ صحیفه امام، روح‌الله خمینی، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378ش.
_ طب‌الرضا علیه السلام ، ترجمه: نصیرالدین امیرصادقی، تهران: معراجی، ششم، 1381ش.
_ الطبقات الکبری، محمد بن سعد کاتب واقدى، ترجمه: محمود مهدوى‌دامغانى، تهران: فرهنگ و اندیشه، 1374ش.
_ فروغ ابدیت؛ تجزیه و تحلیل کاملى از زندگى پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ، جعفر سبحانی، قم: بوستان کتاب، بیست‌ویکم، 1385ش.

_ القانون فی الطب، ابن‌سینا، بیروت: داراحیاءالتراث‌العربی، 2005م.
_ الکافی، محمد بن یعقوب بن اسحاق کلینى، تهران: دارالکتب الإسلامیة، چهارم، 1407ق.
_ کنزالفوائد، محمد بن على کراجکى، قم: دارالذخائر ایران، اول، 1410 ق.
_ مجله پژوهه، آذر _ اسفند 1385، شماره 21 و 22.
_ مجموعه‌آثار (جلد 1)، مرتضی مطهری، قم: صدرا، اول، 1377ش.
_ مجموعه‌آثار (جلد 23)، مرتضی مطهری، قم: صدرا، چهارم، 1383ش.
_ معرفی و نقد دایرة المعارف طب اسلامی، مصطفی اسکندری، مجله پژوهش و حوزه، مرداد 1383ش، شماره 17و 18.
_ مفهوم و محتوای طب اسلامی و طب سنتی و نگاهی به برخی خصوصیات آ‌‌ن‌ها، محمد‌مهدی اصفهانی، منتشرشده در سایت مرجع طب سنتی ایران (www.tandorostan.org)
_ مقتل امیر المؤمنین، ابن ابى‌الدنیا، ترجمه: محمود مهدوى‌دامغانى، مشهد: تاسوعا، اول، 1379ش.
_ منتهی‌الآمال فی تواریخ النبی و الآل‏، عباس قمی، قم: دلیل ما،اول،1379ش.
_ منطق فهم حدیث، محمدکاظم طباطبایی، قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی،اول،1390ش.
_ ناسخ‌التواریخ زندگانی پیامبر، محمدتقی لسان‌الملک سپهر، تهران: اساطیر، اول،1380ش.
_ نظام ادارى مسلمانان در صدر اسلام، عبدالحی کتانی، ترجمه: علیرضا ذکاوتى‌قراگزلو، قم: سمت،اول، 1384ش.
_ «نگرشی به مفهوم طب اسلامی»، غلامرضا نورمحمدی، مجله پژوهش و حوزه، 1383ش، شماره 17و 18.
_ وضع و نقد حدیث، عبدالهادی مسعودی، تهران: سمت؛ دانشکده علوم حدیث، دوم، 1389ش.
منابع دیگر
_ سخنرانی آیةالله مصباح در همایش طب‌النبی صلی الله علیه و آله در تاریخ 11/12/1385.
_ سی‌دی سخنرانی آقای روازاده در مؤسسه‌امام خمینی رحمة الله علیه .

_ هفته‌نامه پنجره، شماره 129، ویژه‌نامه طب اسلامی.

-www.hejamat.ir
– www.tebbeghorani.com

حدیث نت.

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.