آيا حضرت على(ع) دخترى به نام ام كلثوم داشت كه زن عمر بوده است؟
آيا حضرت على(ع) دخترى به نام ام كلثوم داشت كه زن عمر بوده است؟
آيا حضرت على(ع) دخترى به نام ام كلثوم داشت كه زن عمر بوده است؟
در پاسخ اين پرسش نخست بايد ديد آيا امام على (ع) از حضرت فاطمه دخترى به نام امكلثوم داشته است؟ دانشمندان نسبشناس شيعه كه خود از نسل حضرت على (ع) هستند آشكارا به وجود چنين دخترى اقرار كردهاند.
نيز مورخان معتبر از چنين دخترى خبر دادهاند. به نظر ما اين نكته از مسلمات است. نكته دوم، اين است كه امام على (ع) چهار دختر داشت كه همه كنيه امكلثوم داشتند: 1- امكلثوم، دختر حضرت فاطمه (س)،(1). نام او را برخيرقيه كبرى،(2). و برخى زينب صغرى نوشتهاند،(3). 2- امكلثوم، كه نامش نفيسه، مادرش ام سعيد ثقفى،(4) يا كنيز بود،(5). وى نخست همسر عبدالله اصغر عقيل و سپس همسر كثير پسر عباس بن عبدالمطلب و بعد از آن همسر پسر ديگر عباس شد،(6). 3- امكلثوم صغرى، مادرش كنيز بود و پيش از بلوغ درگذشت،(7). 4- امكلثوم صغرى، نامش رقيه و مادرش كنيز،(8) يا ام سعيد ثقفى،(9) بود. وى همسر مسلم بن عقيل شد و از او دو پسر داشت كه يكى از آنان «عبدالله» در كربلا شهيد شد،(10). روايات تاريخى از همسر شدن «امكلثوم دختر حضرت فاطمه (س) با عمر بن خطاب خبر مىدهند. به نظر ما اين قضيه در تاريخ رخ داده وعمر با دختر امام على ازدواج كرده است. در ميان منابع شيعه كتاب معتبر كافى،(11) اثر شيخ كلينى (از امام صادق)- تهذيبالاحكام،(12) نوشته شيخ طوسى (از امام باقر) (اين دو كتاب از كتب اربعه هستند)، وسايل الشيعه، اثر شيخ حر عاملى،(13) و ديگر آثار شيعه چون كتابهاى نسبشناسى و شرح حال، همه از ازدواج امكلثوم و عمر خبر مىدهند. منابع معتبر اهل سنت نيز چون صحيح بخارى (ج 5، ص 36)- سنن دارمى (ج 2، ص 379)- مستدرك حاكم (ج 3، ص 142 و ج 4، ص 346) (برخى اين حاكم را شيعه دانستهاند)- سنن بيهقى (ج 7، ص 139 و ج 7، ص 114 و ص 233 و ج 4، ص 33 و 38 و ج 7، ص 436)- انساب الاشراف (ج 2، ص 411 و 412، تصحيح محمودى) و… از اين ازدواج خبر دادهاند.
همچنين منابع شيعه و سنى آوردهاند كهامكلثوم دو فرزند به نامهاى زيد و رقيه به دنيا آورد،(14) هر چند از هيچ يك از آن دو نسلى باقى نماند. زيد به بزرگسالى رسيد و در نزاعى كه شبانه بين قبيله بنى عِدى (قبيله عمر) در گرفت، ميانجىگرى مىكرد كه زخمى شد و چند روز بعد از دنيا رفت،(15). برخى منابع مرگ زيد و مادرش را در يك روز و در سال 52 هجرى دانستهاند،(16). اما اين كه على (ع) چرا دخترش را به ازدواج عمر درآورد؟
در آن روزگار ازدواج مردى پير با دخترى جوان كارى معمول بود. از طرف ديگر امام على پيشنهاد چنين ازدواجى نكرده بود. عمر بن خطاب براساس روايتى كه مىگفت از پيامبر (ص) شنيده و مضمون آن اين بود كه: «روز قيامت تمام پيوندهاى سببى (ازدواجى) بريده مىشود جز پيوند سببى من»،(17) اصرار داشت كه با دختر امام على (ع) از حضرت فاطمه (ع) ازدواج كند. به اين منظور چند بار و به اصرار ازامكلثوم خواستگارى كرد و هر بار امام على (ع) به بهانه كوچك بودن امكلثوم خواسته عمر را رد كرد تا ان كه كار به اجبار و تهديد كشيد و عباس عموى امام على (ع) واسطه شد و اين ازدواج صورت گرفت،(18). چنين ازدواجهايى در صدر اسلام سابقه داشت و ازدواج زنان علوى با مردانى كه به گونهاى با اهلبيت دشمن بوده يا دست كم شيعه نبودهاند بسيار است.
از جمله ازدواج يكى از دختران حضرت على (ع) (ام الحسن) با عبدالله بن زبير،(19) و ازدواج رمله كبرى،(20) با معاويه پسر مروان حكم و ازدواج سكينهدختر امام حسين (ع) با مصعب بن زبير. از سوى ديگر امام حسن و امام حسين (ع) نيز با دختر طلحه مشهور ازدواج كردهاند.
پيامبر (ص) نيز دو دختر خود را به عثمان بن عفان و يكى را به ابوالعاص ابن ربيع شوهر داد. روابط خانوادگى خاندان پيامبر (ص) با ديگران و حتى كسانى كه دشمنى داشتهاند منحصر به امكلثوم دختر امام على (ع) نيست. در كتاب كافى درباره تزويج امكلثوم چهار حديث صحيح وارد شده و ما داورى خود را براساس اين حديثها قرار مىدهيم:
1- حضرت امام جعفر صادق (ع) گفت: وقتى كه عمر بن خطاب به خواستگارى امكلثوم رفت، حضرت على (ع) به او گفت: امكلثوم كوچك است. عمر بن خطاب برگشت. عباس بن عبدالمطلب را ديد و گفت: آيا من عيبى دارم؟ عباس گفت: چه عيبى؟ عمر بن خطاب گفت: براى خواستگارى نزد برادرزادهات على رفتم و او جواب رد داد. به خدا سوگند چاه زمزم را پر مىكنم، همه احتراماتتان را نابود مىكنم و دوشاهد اقامه مىكنم كه على دزدى كرده و دستش را مىبُرم. عباس نزد على (ع) آمد و ملاقات با عمر را به اطلاع آن حضرت رساند واز او درخواست كرد كه امر ازدواج امكلثوم را به من بسپار و حضرت على (ع) هم چنين كرد و عباس هم امكلثوم را به همسرى عمر درآورد،(21). 2- زراره از حضرت امام صادق (ع) درباره تزويج امكلثوم به عمر پرسيد. حضرت امام صادق (ع) فرمود: ناموسى بود كه از ما غصب كردند،(22). 3- از حضرت امام صادق (ع) پرسيدند: اگر شوهر زنى بميرد، بايد در كجا عِده وفات نگهدارد، در خانه شوهرش يا هر كجا بخواهد؟ امام فرمود: هر كجا بخواهد. سپس امام فرمود: وقتى كه عمر بن خطاب مرد، حضرت على نزد امكلثوم رفت و او را به خانه خودش آورد،(23). 4- سليمان بن خالد مىگويد: از امام صادق (ع) پرسيدم: زن شوهر مرده در كجا عِده وفات نگهدارد؟ امام فرمود: هر كجا كه بخواهد. سپس فرمود: وقتى كه عمر مرد، حضرت على (ع) امكلثوم را به خانه خودش آورد،(24). از اين چهار حديث چند مطلب استفاده مىشود: 1- حضرت على خواستگارى عمر را رد كرد. 2- عمر، حضرت على را تهديد كرد. 3- حضرت على در اثر آن تهديد و به خاطر رعايت مصالح تن به اين كار داد ولى راضى نبود. 4- متولى تزويج عباس بن عبدالمطلب بود نه خود حضرت على (ع). 5- امكلثوم كوچك بود و هنوز در سنى نبود كه شوهر كند. اما بنا بر تحقيق آيتاللهالعظمى مرعشى، امكلثوم كه با عمر بن خطاب ازدواج كرده است و از او صاحب فرزند شده است.
غير از امكلثوم معروف است كه دختر فاطمه زهرا (س) و خواهر زينب كبرى (س) مىباشد. بلكه ربيبه حضرت على (ع) از اسماء بنت عميس بوده است. چنان كه در نامه مورخه ربيعالاول 1407 با مهر و امضاء آيتاللهمرعشى آمده است: «امكلثوم كه با عمر ازدواج كرد ربيبه على (ع) بود. دختر اسماء بنت عميس از ابوبكر. او كودك بود و با ازدواج اسماء با على (ع) پس از مرگ ابوبكر به خانه على آمد و بزرگ شد و با عمر ازدواج كرد او را همه جا امكلثوم بنت على (ع) مىگفتند. او با پسرش زيد بن عمر در زمان امام مجتبى فوت كردند. امام (ع) بر او و پسرش يك نماز ميت خواند و همين دليل بر جواز نماز بر دو ميت در يك نماز شد. امكلثوم دختر فاطمه (س) در كربلا با خواهرش بود و در شب يازدهم تا صبح مواظب اطفال امام حسين (ع) بود كه خود دليل ديگرى بر نفى ازدواج او با عمر است زيرا اگر زن عمر بود و فرزندى داشت در جريان كربلا منعكس مىشد، در اسارت كوفه و شام مطرح مىگشت، اصولاً براى او حرمتى قائل مىشدند. مرحوم سيد ناصر حسين معروف به ناصرالمله نجل صاحب كتاب عبقات الانوار، كتابى دارد در نفى اين تزويج به نام افحام الاعداء و الخصوم فى نفى تزويج سيدتنا امكلثوم. مرحوم بلاغى صاحب آلاءالرحمن نيز رساله مفصلى دارد در نفى اين تزويج»،(25)
(1) (المجدى فى انساب الطالبين، ص 11 و 17- اصيلى، ص 56- تاريخ طبرى، ج 4، ص 118- اعلام الورى، ص 203)
000 (2) (المجدى، ص 11 و 17)
000 (3) (تاريخ طبرى، ج 4، ص 118)
000 (4) (مناقب، ج 3، ص 350)
000 (5) (اصيلى، ص 60- انساب الاشراف، ج 2، ص 415، تصحيح محمودى)
000 (6) (اصيلى، ص 60- المجدى، ص 11- اعلام الورى، ص 240- مقتل اميرالمؤمنين، ص 123)
000 (7) (اصيلى، ص 58)
000 (8) (اعلام الورى، ص 204- المجدى، ص 11 و 18- انساب الاشراف، ج 2، ص 414، تصحيح محمودى)
000 (9) (مناقب، ج 3، ص 350- مقاتل الطالبين، ص 98- تاريخ طبرى، ج 4، ص 359)
000 (10) (المجدى، ص 11 و 18)
000 (11) (ج 5، ص 346 و ج 6، ص 115)
000 (12) (ج 8، ص 161 و ج 9، ص 362)
000 (13) (وسايل الشيعه، ج 2، ص 811)
000 (14) (انساب الاشراف، ج 2، ص 411- المجدى، ص 11 و 17 و 18- اصيلى، ص 56 و 60- عمدهالطالب، ص 332 به بعد)
000 (15) (انساب الاشراف، ج 2، ص 411)
000 (16) (تهذيب الاحكام، ج 9، ص 362- انسابالاشراف، ج 2، ص 411)
000 (17) (انسابالاشراف، ج 2، ص 411- مستدرك حاكم، ج 3، ص 142- شرح الاخبار فى فضايل ائمه الاطهار (اثر قاضى نعمان صاحب دعايم)، ج 2، ص 506- ذخائر العقبى، ص 69- بحار، ج 25، ص 247- اعلام الورى، ص 204- المجدى، ص 17)
000 (18) (كافى، ج 5، ص 346)
000 (19) (المجدى، ص 18- اصيلى، ص 59- انساب الاشراف، ج 2، ص 414)
000 (20) (مقتل اميرالمؤمنين، ص 121- جمهره انساب العرب، ص 87)
000 (21) (فروع كافى، ج 5، ص 346، حديث 2، باب تزويج ام كلثوم، چاپ آخوندى، 1362)
000 (22) (همان، حديث 1)
000 (23) (همان، ج 6، ص 115، حديث 1- تهذيب، ج 8، ص 161 به نقل از كافى- استبصار، ج 3، ص 352)
000 (24) (همان، حديث 2- تهذيب، ج 8، ص 161- استبصار، ج 3، ص 352، هر دو به نقل از كافى)
000 (25) (حسنى، على اكبر، تاريخ تحليلى و سياسى اسلام، ج 2، ص 57- 60). پرسمان.