وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

تقرب به خدا یعنی چه

0

تقرب به خدا یعنی چه

قُرب به خدا كه كمال نهايى انسان مى باشد، يعنى چه؟

 

قرآن كريم كمال نهايى انسان را قُرب به پروردگار معرّفى مى نمايد. پس از تحليل و بازكاوى مفهوم «قُرب» سه معناى عمده از آن به دست مى آيد:

 

الف) قرب مكانى و زمانى

 

اگر دو شيى ء مادّى و جسمانى از جهت مكان و زمان با يكديگر فاصله  اندكى داشته باشند و از همديگر دور نباشند، گفته مى شود آن دو با هم قرب زمانى و مكانى دارند، مانند فرزندى كه در كنار پدر نشسته و از جهت مكانى به او نزديك است. منظور از قرب به خداوند، قرب مكانى يا زمانى نيست؛ زيرا هيچ گاه انسان با خداى متعال رابطه زمانى يا مكانى نخواهد داشت. چنين رابطه اى تنها ميان دو موجود جسمانى برقرار است، اما اگر يكى از دو طرف، بيرون از ظرف زمانى و مكان و مجرّد باشد، رابطه زمانى و مكانى بين آن دو محقّق نخواهد شد.

 

خداوند جسم نيست و هيچ مكانى و زمانى ندارد، زيرا در اين صورت موجب محدوديّت و نقص و نياز پروردگار خواهد شد.

 

ب) قرب اعتبارى يا مجازى

 

شاید این مطالب را هم بپسندید:

مقصود از قرب و نزديكى اعتبارى جايگاه ويژه اى است مانند قرب و نزديكى معاون اداره نسبت به رئيس اداره كه فرد مقرّب، مورد عنايت و لطف و توجّه خاصّ صاحب منصب مى باشد و يا در انجام كارها قايم مقام او مى باشد. قرب بنده به خداوند مانند قرب اعتبارى و مجازى نيز نمى باشد، بلكه معناى ژرف تر و حقيقى ترى مراد است.

 

ج) قرب حقيقى

 

منظور از قرب حقيقى آن است كه موجودات بر پايه كمالات واقعى و وجودى كه كسب مى نمايند، واقعا به كانون هستى و كمال يعنى خداوند نزديك مى شوند. اين نزديك شدن نزديكى و قرب واقعى است؛ جسمانى  و مجازى نيست؛ يعنى از نوع مقرّب شدن يك انسان در اجتماع نزد رئيس و يا از نوع مقرب شدن يك فرزند در نزد پدر نيست، روح انسان زمانى به كمال مطلق نزديك مى شود كه كمالات وجودى او افزون تر گردد و كامل تر شده باشد؛ خداوند علم مطلق است پس اگر بر علم و بصيرت و ايمان ما افزوده شود به خدا قرب حقيقى پيدا كرده ايم، خداوند قدرت و حيات مطلق است اگر قدرت و حيات ما در پرتو عبادت افزون گردد؛ به خداوند نزديك شده ايم.[48] به هر اندازه انسان در صفات و افعال خود به خدا شبيه تر باشد، قرب او به پروردگار بيشتر است.

 

نكته شايان ذكر اين كه انسان هنگامى به كمال شايسته و بايسته خود مى رسد كه فقر و تعلّق خود به پروردگار را در خود بيابد و براى خود و هيچ موجود ديگرى، استقلالى در ذات و صفات و افعال نبيند.[49]

 

بنابراين قربى كه انسان كمال يافته به آن مى رسد، درك عميق ارتباط خود با خداست و اين درك عميق زمانى پديد مى آيد كه انسان وابسته بودن و فقر ذاتى خويش به پروردگار را شهود نمايد. انسانى كه به اين جايگاه برجسته دست مى يابد، ديگر چشم او چشم خدايى، گوش او گوش خدايى و اراده او نيز خدايى مى شود. از اين رو هر اندازه انسان خود را مستقلّ و جداى از پروردگار بداند و در تدبير امور به اسباب و وسايل بيشتر تكيه نمايد و براى آنها استقلال و تأثيرگذارى بيشترى قائل باشد، نادان تر و ناقص تر و از خدا دورتر خواهد بود.

 

[48]. مجموعه آثار، ج 23، ص 485. 
[49]. تفسير الميزان، ج 6، ص 187.

 

منبع: انسان شناسی – قسمت دوم (دفتر 42 پرسش ها و پاسخ ها).

حتما بخوانيد

ویژه نامه دین پژوهی و اعتقادات

 

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.