آیا انسان به دین نیاز دارد؟

آیا انسان به دین نیاز دارد؟
آيا انسانها به پيامبران نيازمندند به چه دليل يا دلايلى؟
چرا دين؟
اساسىترين پرسش انسان درباره دين و پيامبران الهى اين است كه دين و نبوت چه فايده و چه لزومى دارد؟ چرا بايد ديندار و پيرو پيامبران بود؟ رابطه دين و انسان چگونه رابطهاى است؟ آيا زندگى بدون دين امكانپذير است و در اين صورت، دينى زيستن بهتر است يا زندگى منهاى دين؟ رابطه انسان و دين
گرايش انسان به دين امرى ذاتى، عميق و ريشهدار است. دين نه تنها تأمين كننده بسيارى از نيازهاى انسان، بلكه خود نيازى بنيادين و نهفته در ژرفاى وجود آدمى است. «تا نه گى دو كه نه تن» مىنويسد: «حس مذهبى يكى از عناصر اوليه ثابت و طبيعى روح انسانى است.
اصلىترين و ماهوىترين قسمت آن به هيچ يك از رويدادهاى ديگر قابل تبديل نيست، بلكه نحوه ادراك فطرى وراى عقلى است كه يكى از چشمههاى آن از ژرفاى روان ناخودآگاه فوران مىكند و نسبت به مفاهيم (زيبايى) مربوط به هنر (و نيكى) مربوط به اخلاق (و راستى) مربوط به علم (مفهوم دينى)، يا به طور صحيحتر، مفهوم مقدس، مقوله چهارمى است كه داراى همان اصالت و استقلال سه مفهوم ديگر است».
«آلكسيس كارل» نيز بر آن است كه: «احساس عرفانى [دينى] جنبشى است كه از اعماق فطرت سرچشمه گرفته است و يك غريزه اصلى است».
وى در جايى ديگر مىنويسد: «فقدان احساس اخلاقى و عرفانى در ميان اكثريت عناصر فعال يك ملت، زمينه زوال قطعى ملت و انقياد او را در بند بيگانه تدارك مىبيند سقوط يونان قديم معلول چنين عاملى بود.
در نگاه «تولستوى» نيز «ايمان آن چيزى است كه انسان با آن زندگى مىكند.» استاد مطهرى در توضيح اين سخن مىگويد: «يعنى ايمان مهمترين سرمايه زندگى است». به نظر وى مردم به برخى از سرمايههاى زندگى مانند سلامت، امنيت، ثروت و رفاه و… توجه دارند، اما به يك سرمايه بزرگ كه نامش ايمان است توجه ندارند چرا كه آنان اصولاً محسوسات و ماديات را بيش از معقولات و معنويات مىشناسند. در نظر «ويل دورانت» نيز دين روح زندگى است،
او مىگويد: «زندگى بدون، دين ملالانگيز و پست است، مانند جسدى است بىروح».
قريب به اين مضمون را در سخن «ويليام جيمز» مىتوان يافت. او مدعى است: «ايمان يكى از قوايى است كه بشر به مدد آن زندگى مىكند، فقدان كامل آن در حكم سقوط بشر است».
از آنچه گذشت روشن مىشود كه نياز انسان به دين امرى جاودان و زوال ناپذير است. لازمه ذاتى بودن دينورزى اين است كه دين همچون ديگر غرايز و نيازهاى ذاتى انسان همپاى حيات بشر بپايد و آينده بشريت را همچون گذشته در نوردد. لاجرم گسست بين انسان و دين را هرگز نمىتوان و نبايد انتظار داشت.
«ارنست رنان» در پايندگى و ژرفايى تأثير دين در نهاد انسان مىگويد: «ممكن است روزى هر چه را دوست مىدارم نابود و از هم پاشيده شود و هر چه را كه نزد من لذت بخشتر و بهترين نعمتهاى حيات است از ميان برود، و نيز ممكن است آزادى به كار بردن عقل و دانش و هنر بيهوده گردد، ولى محال است كه علاقه به دين متلاشى يا محو شود، بلكه همواره و هميشه باقى خواهد ماند و در كشور وجود من شاهدى صادق و گواهى ناطق بر بطلان ماديت خواهد بود».
همه آنچه گفته آمد را در يك آيه زيباى قرآن مىتوان يافت كه رمز دينگرايى انسان را چنين ترسيم كرده است: «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِين حَنِيفًا فِطْرَهَ اللَّهِ الَّتِى فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا پيوسته رو به سوى دين پاك خداوند داشته باش كه انسانها را بر آن سرشته است و آفرينش الهى دگرگون نخواهد شد».
كاركردهاى دين
دين از جهات متعددى مددرسان و ياور انسان است. كاركردهاى مثبت دين در سه حوزه قابل بررسى است:
1 حوزه معرفت و دانايى
2 حوزه اجتماعى و مناسبات انسانى
3 حوزه روانشناسى.
اكنون به اختصار به بررسى كاركردهاى روانشناختى، دين پرداخته و ديگر عرصههاى آن را به ناچار فرو مىگذاريم. از نظرگاه روانشناختى دين كاركردها و ثمرات بسيارى براى انسان دارد. در ميان دانشهاى جديد هيچ يك مانند روانشناسى نقاب از رازهاى شگفت دين و ديندارى بر نكشيده و لزوم اجتنابناپذير آن را در همين زندگى دنيايى به طور ملموس روشن نساخته است. البته بايد توجه داشت كه اساساً روانشناسى در پى تعيين حق و باطل و به تعبير ديگر «ارزش صدق» دين نيست چرا كه تعيين اين مسئله خارج از توان و كارويژههاى اين دانش است. افزون بر آن روانشناسى در اين باره نظر به دين خاصى ندارند و چه بسا در برخورد با پارهاى از اديان كاركردهاى منفىاى نيز براى دين مطرح كنند.
مسلماً هر اندازه دينى از حقانيت بيشترى برخوردار باشد كاركردهاى مثبتترى داشته و فاصله بيشترى با تأثيرات منفى دارد لاجرم مىتوان بهترين كاركرد از بهترين دين انتظار داشت. آنچه اين دانش پى مىگيرد و در صلاحيت آن است ثمرات و كاركردهاى روانى دين فارغ از حقانيت و ارزش صدق آن است.
چه بسا پارهاى از كاركردهاى روانشناختى دين و دينورزى عبارتند از:
1 معنا بخشيدن به حيات
از مهمترين كاركردهاى اساسى دين، تبيين معناى زندگى است. هر انسانى از خود مىپرسد كه زندگى براى چيست؟ درد و رنج و مرگ و ميرها چه معنا دارد؟ و در مجموع آيا جهان ارزش زيستن دارد يا نه؟ يافتن پاسخى صحيح در برابر اين پرسشها زندگىساز است و ناكامى در برابر آن زندگى سوز. دين با تبيين جاودانگى، حكمت و هدفمندى هستى و جهتگيرى رو به خير و كمال و تعالى آن، در پرتو تدبير خداوند حكيم و رحمان و رحيم، خرد پذيرترين و دلپسندترين معنا از حيات انسان و جهان را به دست مىدهد.
«كارل يوستاويونگ» در اهميت اين مسئله مىنويسد: «در ميان همه بيمارانى كه در نيمه دوم حياتم با آنها مواجه بودهام، يكى هم نبوده كه مشكلش در آخرين وهله، چيزى جز مشكل يافتن يك نگرش نسبت به حيات باشد. با اطمينان مىتوان گفت كه همه آنان از آن رو احساس بيمارى مىكردهاند كه چيزى را كه اديان زنده هر عصر، به پيروان خود، عرضه مىدارند، از دست دادهاند و هيچ يك از آنان قبل از يافتن بينش دينى خود، شفاى واقعى نيافته است.»
«ويكتور فرانكل» نيز قدرت دين را عقيده به «اَبَر معنى» مىداند، يعنى دين بهترين معنى براى زندگى كردن است.
برخى از جامعهشناسان نيز برآنند كه گوهر دين واكنش در برابر تهديد به بىمعنايى در زندگى بشر و تلاش در جهت نگريستن به جهان به مثابه حقيقتى معنادار است.
پارهاى از بروندادهاى روانشناختى تفسير دينى حيات عبارت است از:
1 احساس خوشبينى و رضايت
2 مطبوع سازى زندگى در مجموعه هستى
3 ايجاد اميدوارى
4 مسئوليت پذيرى
5 نشاط و حركت
آموزههاى دينى نگرش فرد به نظام هستى و قوانين آن را خوشبينانه مىسازد.
از نظر استاد مطهرى فرد با ايمان در كشف هستى همچون شهروند كشورى است كه قوانين و تشكيلات و نظامات آن را صحيح و عادلانه مىداند و به حسن نيت كارگزاران آن ايمان دارد. لاجرم: اولاً، زندگى براى او مطبوع و دلپذير مىشود. ثانياً زمينههاى ترقى و تعالى را براى خود و ديگران فراهم مىبيند و روح «اميدوارى» در او پديد مىآيد.
ثالثاً، اگر چيزى موجب عقبماندگى او شود آن را جز از ناحيه كمكارى و بىتجربگى و مسئوليتگريزى خود و امثال خود نمىداند. او همچنين پارهاى از رنجها و دشوارىها را زمينه ترقى و تكامل خود مىداند. اين انديشه به طور طبيعى شخص را به غيرت مىآورد و با «خوشبينى» و «اميدوارى» به حركت و جنبش در جهت اصلاح خود وامىدارد و از دشوارىها استقبال مىكند.
در مقابل، فرد بىايمان مانند شهروندى است كه قوانين، تشكيلات و كارگزاران كشورش را فاسد مىداند و از قبول آنها هم چارهاى ندارد. درون چنين فردى انباشته از عقدهها و كينههاست. او هرگز به فكر اصلاح خود نمىافتد، از جهان لذت نمىبرد و هستى براى او زندانى هولناك است كه يا بايد از چنگ آن بگريزد و يا با رنج و سختى آن را تحمل كند.
با توجه به آنچه گذشت مىتوان تأثيرات معناى دينى حيات بر روان و كنش فرد را به شرح ذيل برشمرد:
خوش بينى، مطبوعسازى زندگى، اميدوارى، مسئوليت پذيرى و جنبش و حركت اصلاحى.
2 بهداشت، سلامت و آرامش روان
يكى از نيازهاى مهم انسان، سلامت و آرامش روان است. در دنياى كنونى عليرغم پيشرفتهاى خيرهكننده علمى و تكنولوژيكى بشر روز به روز اضطراب، دلهره، افسردگى و ناآرامى بيش از پيش بر انسان چيره شده و حاجت به آرامش روحى و روانى بيشتر احساس مىشود. نقش دين در سلامت و آرامش روان از جهات مختلفى حايز اهميت است. در اين باره تحقيقات انجام شده توسط روانشناسان قابل توجه است:
الف. ديندارى و تحمل فشارهاى روانى
تحقيقات انجام شده نشان مىدهد انگارههاى دينى نقش مؤثرى در تسكين دردهاى روحى، كاهش اضطراب و تحمل فشارهاى روانى دارند و افراد مذهبى از ناراحتى روانى بسيار كمترى رنج مىبرند.
ب. ديندارى و افسردگى
بر اساس تحقيقات، بين دين و افسردگى، استرس و اضطراب نسبت معكوس وجود دارد. اين مسئله در عصر حاضر مورد توجه بسيارى از روانشناسان و انديشمندان است.
«ويلر» بر آن است كه فرد مذهبى از طريق اعتقادات دينى بر مشكلات چيره مىشود و از طريق اعمال مذهبى و شركت در مراسم دينى به شبكه وسيع حمايتهاى اجتماعى متصل مىشود. «ميدور» نيز اظهار مىدارد كه وابستگى دينى چون بديل ديگر متغيرهاى مؤثر بر سلامت روان مانند وضعيت اقتصادى و حمايت اجتماعى عمل مىكند و منجر به كاهش شيوع افسردگى مىشود.
ج. ديندارى و بزهكارى
بررسىها گواه بر آن است كه بين ديندارى و بزهكارى و جرم و جنايت رابطه منفى وجود دارد و رفتارهاى مذهبى مىتواند بين آنها تمايز افكند.
د. ديندارى و كاهش مصرف الكل و مواد مخدر
براساس تحقيقات انجام شده توسط «ادلف»، «اسمارت»، «اوتار» و «ديويدز» افراد مذهبى از مواد مخدر استفاده نمىكنند و يا بسيار كم مصرف مىكنند. از نظر «لوچ» و «هيوز» به ويژه در ميان عناصر مذهبى اصولگرايان كمتر از همه به مواد مخدر گرايش دارند و هر اندازه ايمان دينى فرد قوىتر باشد احتمال استفاده از مواد مخدر و الكل در او كمتر يا مساوى با صفر است.
ه. ديندارى و كاهش خودكشى
مسأله خودكشى يكى از بحرانهاى جدى در تمدن كنونى بشر است. روزنامه اطلاعات مورخه 47/ 9/ 17، صفحه «عبور از پنج قاره» مىنويسد: «سازمان بهداشت جهانى اخيراً آمار جالبى درباره خودكشى در كشورهاى مختلف جهان انتشار داده است. به موجب اين آمار در هشت كشور صنعتى جهان خودكشى در بين افراد 15 تا 44 ساله سومين علت مرگ و مير در اين كشورها را تشكيل مىدهد. اين كشورها عبارتند از: آلمان غربى، اتريش، كانادا، فنلاند، دانمارك، مجارستان، سوئد و سوئيس.
كارشناسان سازمان جهانى بهداشت كه اين آمار را پس از ده سال مطالعه كردهاند همچنين اعلام كردهاند كه خودكشى در كشورهاى در حال توسعه نيز به طور وحشتناك رو به افزايش است. در اين كشورها حتى جوانان كمتر از 15 سال نيز دست به خودكشى مىزنند.
آمارى كه از طرف كارشناسان مزبور تهيه شده، نشان مىدهد كه به طور كلى طبقات تحصيلكرده و روشنفكر بيش از طبقه كارگر اقدام به خودكشى مىكنند. مثلاً در انگلستان عده زيادى از پزشكان در سالهاى اخير خودكشى كردهاند.
تنها در آلمان غربى همه ساله دوازده هزار نفر خودكشى مىكنند و شصت هزار نفر ديگر به نحوى در صدد خودكشى بر مىآيند. مهمترين علت خودكشى آلمانىها بيمارى عصبى است. در حال حاضر در آلمان غربى بيش از يك ميليون نفر از فشار عصبى رنج مىبرند و ممكن است هر آن دست به خودكشى بزنند.
در مقابل، تحقيقات نشان مىدهد خودكشى در كسانى كه در مراسم دينى شركت مىكنند نسبتى بسيار كمتر از ديگران دارد. كامستاك و پاتريچ در يك بررسى نشان دادند احتمال خودكشى در افرادى كه به عبادتگاهها نمىروند چهار برابر بيش از شركتكنندگان در محافل دينى است. همه پژوهشها نشان مىدهد يكى از علل مهم خودسوزى ضعيف بودن اعتقادات مذهبى بوده است.»
يك بررسى كه در كشور اردن توسط «داراكه» (1992) انجام شده است نشان مىدهد تعداد خودكشى در ماه رمضان در مقايسه با ماههاى ديگر سال كاهش قابل توجهى را نشان مىدهد.
و. ديندارى، رضايت از ازدواج و كاهش طلاق
مسأله ناپايدارى خانواده و گسست آن يكى از بحرانهاى بزرگ دنياى متمدن كنونى و در پى آورنده نتايج ويرانگر روانى و اجتماعى است. براساس مطالعات انجام شده، مذهب مهمترين عامل پاىبندى به خانواده، رضايت از ازدواج و كاهش طلاق است و اين مسأله عامل مهمى در بهداشت روانى خانوادهها به شمار مىرود. تحقيقات نشان داده است مردانى كه همسرانشان را طلاق داده و يا از آنها جدا شدهاند ده برابر بيش از ديگران در معرض ابتلا به بيمارىهاى روانى هستند.
3 سازگارسازى جهان درون و برون كاهش رنج ها
بهره ديگرى كه از تفسير دينى حيات بر مىخيزد «ايجاد سازگارى بين جهان درون و برون» و در نتيجه كاهش رنجها و ناراحتىهاست.
بدون شك در مواردى بين خواستهها و تمايلات انسان و آنچه در جهان خارج وجود دارد تفاوتهايى مشاهده مىشود. گاه اين تفاوتها به گونهاى است كه شرايط خارجى براى انسان رنجآفرين و ملالانگيز است. اين تفاوتها مىتواند به گونههاى مختلف باشد مثل:. 1 تفاوت بين خواستههاى ما و نظام تكوين، مانند شرور و آفاتى چون مرگ و مير، سيل، زلزله، نقص عضو، بيمارى و…. 2 بين تمايلات ما و واقعيات اجتماعى، مثل حاكميت نظام استبدادى و…
از طرف ديگر در مواردى واقعيات خارجى به سهولت و در شرايطى كه ما در آن قرار داريم تغييرپذير است در چنين وضعيتى انسانها به طور معمول در جهت تغيير جهان خارج به سود تمايلات خود مىكوشند اما گاه جهان خارج اصلاً تغييرپذير نيست، يا در شرايط مورد نظر شخص دگرگون نمىشود و يا تغيير آن مستلزم هزينههايى تحملناپذير و نامعقول است. در اين موارد بهترين راه سازگارسازى درون با خارج است و دين نيرومندترين عامل آشتىدهنده اين دو جهان است.
دين با تفسيرى كه از جهان و ناملايمات و رنجهاى آدمى در آن مىدهد، نه تنها ناسازگارى آن دو را از ميان بر مىدارد بلكه با دادن نقش عبادى به تحمل دشوارىها و اينكه بزرگترين اولياى الهى چشنده تلخترين رنجهايند شيرينترين رابطه را بين آن دو ايجاد مىكند به طورى كه انسان مؤمن مىگويد: «زير شمشير غمش رقص كنان بايد رفت»، از همين رو «اليسون» بهترين راه مقابله با مشكلات تغييرناپذير را مقابله مذهبى مىداند.
اينكه حضرت اباعبدالله الحسين (ع) در سرزمين سوزان كربلا و ديدن آن همه رنج و مصيبت و زخمهاى بسيار بر جان و توان خويش فرمود: «رضا الله رضانا اهل البيت» و زينب كبرى (س) پس از تحمل آن همه دشوارى طاقت فرسا مىفرمايد: «ما رأيت الّا جميلا» عالىترين نمايش شكوه ايمان در سازگارى جهان درون و برون و شيرين نمودن رنج و سختى در جهت مقاصد و اهداف بلند الهى و انسانى است. بدين ترتيب نه تنها رنج انسان كاهش مىيابد، بلكه در مواردى شيرين و دلپذير مىشود و اين جز در سايه دين و ايمان دينى امكانپذير نيست.
4 هدفبخشى و ايده آلپرورى
يكى از مهمترين كاركردهاى دين ارائه ايدهآل و آرمان مطلوب است. ايدهآل اصل يا موضوعى است كه مورد گرايش انسان قرار گيرد و هدف تلاشها و كوششهاى او باشد. ايدهآل موجب شكلگيرى نوع انتخاب آدمى است. شخص به طور آگاهانه يا ناخودآگاه همه پديدهها را با آن مىسنجد و ارزشداورى مىكند.
ايدهآل از مختصات زندگى بشرى و از عناصر اساسى آن است. انسان زمانى مىتواند از يك زندگى حقيقى برخوردار باشد كه آگاهانه براى خود ايدهآل و آرمان انتخاب كند. انسانها در طول تاريخ ايده آلهايى چون رفاه، ثروت، شهرت، مقام، عشق، زيبايى، دانش و… انتخاب كردهاند ليكن بهترين ايدهآل آن است كه داراى شرايط زير باشد:
1 منطقى باشد.
2 قابل وصول باشد.
3 تمايلات سودجويانه و خودخواهانه و «من طبيعى» آدمى را كنترل كند.
4 در انسان چنان كششى ايجاد كند كه از درون به سوى هدف اعلاى حيات حركت كند.
چنين آرمانى تنها از دين حق و معناى دينى حيات بر مىخيزد.
«ميلر بروز» از قول «اينشتين» مىگويد: «علم، ما را از آنچه هست آگاه مىكند و دين (وحى) است كه ما را به آنچه كه سزاوار است كه باشد مطلع مىكند».
5 پاسخ به احساس تنهايى
يكى از رنجهاى بشر كه در جهان صنعتى و پيدايش كلانشهرها به شدت رو به افزايش است، مسأله احساس تنهايى است. منظور از احساس تنهايى در اينجا تنهايى فيزيكى يعنى جدايى از ديگران نيست بلكه گونههاى ديگرى هم چون ناتوانى ديگران در پاسخدهى به برخى از نيازهاى انسان، عدم درك ديگران از شخص و يا سرگرمى ديگران به كار خود و جستجوى منافع خويش و عدم توجه عميق، جدى، خيرخواهانه و ديگرخواهانه در جهت تأمين خواستهها و نيازهاى شخص است.
به عبارت ديگر، انسان در اين دنيا خود را در ميان انبوه مردمانى مىيابد كه همواره در بند خودخواهىهاى خويشند و حتى اگر اعمالى به ظاهر نيك و مفيد به حال ديگرى انجام مىدهند عمدتاً آميخته به انواع درخواستها، گرايشها و خودخواهىهاى ظاهر و پنهان است و كسى صد در صد به خاطر «من» كارى براى «من» انجام نمىدهد. اما در نگرش دينى، انسان هيچگاه تنها نيست.
6 تقويت قدرت كنترل غرايز
از جمله خطراتى كه همواره جامعه بشرى را مورد تهديد قرار داده و در عصر قدرت و تكنولوژى خطراتى صد افزون براى بشريت به بار آورده لجام گسيختگى غرايز، خودخواهىها و تمايلات سركش نفسانى است. اين پديده شوم نه تنها از جانب علم و دانش و فلسفههاى بشرى مهارشدنى نيست، بلكه اربابان قدرت و دانش را نيز به اسارت خود درآورده و علم و تكنولوژى را نيز در اين جهت، استخدام كرده است.
آن عامل نيرومندى كه انسان را از اسارت هواهاى نفسانى آزاد ساخته و قدرت رويارويى با طغيانهاى زندگىسوز نفس اماره را مىبخشد، ايمان استوار دينى است.
«داستايوفسكى» مىگويد: «اگر خدا (دين) نباشد همه چيز مباح است». يعنى غير از خداباورى و ايمان مذهبى هيچ عامل ديگرى توان بازدارندگى از اعمال ضداخلاقى، بيمارى بىعدالتى، تجاوز و فساد و تباهى و رام كردن نفس اماره و سركش آدمى را ندارد.
7 ديگر كاركردها
افزون بر آنچه گذشت كاركردهاى روانشناختى، فراروانشناختى، روان تنى و جسمانى ديگرى براى دين ذكر شده كه به ذكر عناوين آنها بسنده نموده و خواننده عزيز را به مطالعه و جستجوى بيشتر در اين زمينه فرا مىخوانيم:
1 بهداشت و سلامت جسمانى، طول عمر، پايدارى در فعاليتهاى فيزيكى، تقويت سيستم ايمنى و دفاعى بدن، تسريع در بهبودى و كوتاه كردن دوران درمان.
2 ايجاد خضوع، تعبد و تسليم در جهانى آكنده از سرگردانى و تعارضات فكرى.
3 عشق و محبت، پاسخ به غرايز فرامادى بشر و ايجاد لذتهاى فراجسمانى، تصفيه غمها و جذب شادىها.
4 كاهش اضطراب، ترسها و وحشتها به ويژه ترس از مرگ.
5 افزايش قدرت كنترل و مديريت ذهن (سايكو سيبرنيتك) و تصويرسازى ذهنى.
6 هويتبخشى، انسجام و تعادل شخصيت، رهايش از آشفتگى و هماهنگسازى افكار و احساسات.
7 شجاعتآفرينى و افزايش قدرت پايدارى در برابر دشمنان و زورمندان.
8 بهداشت و سلامت روح و حقيقت برين وجود آدمى.
9 ايجاد وقار و سنگينى و دورى از جلفى و سبكى.
10 كاهش و كنترل عمليات جنسى.
جمعبندى اين نوشتار را با سخنى از «ميلتون يينگر» به پايان مىبريم. او در مقاله «دين و نيازهاى فرد» مىنويسد: «در پزشكى روان تنى وقتى نكات زير را ملاحظه كنيم، ارزش دين آشكار مىشود:
1 دين، انسان را به يك فلسفه حيات مسلح مىكند و به عقل وى روشنگرى لازم را مىبخشد. دين براى يك فرد نقشى را ايفا مىكند كه قطبنما براى يك كشتى و در درياى زندگى جهت و راهنمايى در اختيار او مىنهد.
2 دين بر اراده انسان تأكيد مىنهد، آن را تقويت و فرد را كمك مىكند تا به فرمانهاى عقل گردن نهد.
3 دين نيازهاى اساسى روح، به ويژه نياز به عشق و جاودانگى را، تحقق مىبخشد.»
پىنوشتها:
تا نِه گى دو كه نه تن، حس مذهبى يا بعد چهارم روح انسانى، ترجمه مهندس بياتى، ص
14 آلكسيس كارل، نيايش، ترجمه دكتر على شريعتى، ص 55، تهران، تشيع.
شهيد مطهرى، يادداشتها، ج 4، ص
151 همان.
دكتر صفدر صانعى، آرامش روانى و مذهب، ص 8، قم، پيام اسلام، چاپ ششم،
1350 همان، ص
6 فريد وجدى، دايره المعارف، به نقل از: شهيد مطهرى، يادداشتها، ج 4، تهران، قم، صدرا.
روم/
10 جهت آگاهى بيشتر بنگريد: حميدرضا شاكرين دين شناسى (پرسشها و پاسخهاى دانشجويى) قم، معارف.
اين مسئله اساساً مقولهاى معرفتى است، از اين رو در بحث از كاركردهاى معرفتى دين تحت عنوان «پاسخ به پرسشهاى بنيادين» بررسى شد، ليكن به لحاظ كاركردهاى مهم روانشناختى آن در اينجا نيز به آن اشاره مىشود.
پيتر آلستون، ملتون يينگر، محمد لگنهاوزن، دين و چشماندازهاى نو، ترجمه غلامحسين توكلى، ص 163، انتشارات دفتر تبليغات اسلامى قم، بوستان كتاب قم،. 1376
جهت آگاهى بيشتر بنگريد: مجموعه مقالات اولين همايش نقش دين در بهداشت روان، ص 164
167 ملكم هميلتون، جامعه شناسى دين، ترجمه محسن ثلاثى، ص
179 خوش بينى داراى گونههاى مختلف مثبت و منفى است. آنچه در اينجا مورد نظر است خوشبينى حقيقت و سازنده است.
اسلام و بهداشت روان، ج 2، ص. 245
(1990)
جهت آگاهى بيشتر بنگريد:
الف. دكتر احمدعلى نور بالا، شواهد پژوهشى در رابطه بين وابستگى مذهبى و افسردگى (مقاله) اسلام و بهداشت روان، مجموعه مقالات، ج 1، ص 17-
20 ب. دكتر قربانعلى اسداللهى، رابطه اعتقادات مذهبى در درمان بيمارىهاى افسردگى مقاله (نقش دين در بهداشت روان) مجموعه مقالات ص 41-. 47
نيز بنگريد: اسلام و بهداشت روان مجموعه مقالات (ج 2، ص 23، قم، معارف، چاپ اول،
1382 شهيد مطهرى، يادداشتها، ج 3، ص 389، قم و تهران: صدرا، چاپ سوم،. 1382
نيز بنگريد: اسلام و بهداشت روان، ج 1، ص 237-
243 دكتر محمد قهرمانى و…، بررسى تأثير روزهدارى بر وضعيت سلامت روانى (مقاله) نقش دين در بهداشت روان، ج 1، ص 244، قم، معارف، چاپ اول،. 1382
بنگريد: الف. دكتر باقر غبارى بناب، مطالعاتى در قلمرو مشترك دين و روانشناسى (مقاله)، ص 100، حوزه و دانشگاه (فصلنامه)، شماره 29، زمستان
80 ب. دكتر محمد قهرمانى، و… بررسى تأثير روزه دارى بر وضعيت سلامت روانى (مقاله)، دين و بهداشت روان، ج 1، ص 244، قم، معارف، چاپ اول،
1382 بنگريد: دكتر على نقى فقيهى، بهداشت و سلامت روان در آيينه علم و دين، ص 85، قم، حيات سبز، 1384، چاپ اول.
جهت آگاهى بيشتر در اين زمينه بنگريد: دكتر عبدالله نصرى، فلسفه آفرينش، ص 49- 73، قم، معارف، چاپ اول،
1382 الثقافه الاسلاميه، ق: شهيد مطهرى، يادداشتها، ج 4، ص 188، تهران: صدرا، دوم،
1382 بنگريد: جوادى آملى، انتظار بشر از دين، ص 46- 47، قم، اسراء، چاپ اول،
1380 مطهرى، تعليم و تربيت در اسلام، تهران و قم: صدرا،
1368 بنگريد: الف. همو، حكمتها و اندرزها، ص. 3 ب. همو، امدادها و غيبى در زندگى بشر، ص. 86
بنگريد: الف. اسلام و بهداشت روان، مجموعه مقالات اولين همايش بين المللى «نقش دين دربهداشت روان»، ج 1، ص 28 و 187- 153، قم، معارف، چاپ اول،. 1382 ب. همان، ج 2، ص. 27 ج. پت كورى، بازگشت به دعا در آستانه هزاره سوم، ترجمه عزيزالله صوفى سياوش.
بنگريد: الف. ويليام جيمز، دين و روان، ترجمه مهدى قائنى و… ب. شهيد مطهرى، يادداشتها، ج 4، ص 196، قم و تهران، صدرا، چاپ دوم،
1382 بنگريد: الف. همان، ص 158 و. 159 ب. همان، ج 7، ص 15-. 19 ج. همو، امدادهاى غيبى در زندگى بشر، ص 39، قم: صدرا، چاپ هفتم،
1374 مجموعه مقالات اولين همايش دين در بهداشت روان، ص 167، قم، نويد اسلام، چاپ اول،
1377 همان.
بنگريد: شهيد مطهرى، يادداشتها، ج 4، ص. 122
بنگريد: مجموعه مقالات اولين همايش نقش دين در بهداشت روان، ص 165، قم، نويد اسلام، چاپ اول،
1377 شهيد مطهرى، حكمتها و اندرزها، ص
47 همو، يادداشتها، ج 4، ص 123 و 158-
159 همان، ص
154 بنگريد: الف. ويليام جيمز، دين و ران، ترجمه مهدى قائنى. ب. شهيد مطهرى، همان، ص
169 مجموعه مقالات اولين همايش نقش دين در بهداشت روان، ص 167
1777-
196 آلستون، م. يينگر، م. لگنهاوزن، دين و چشماندازهاى نو، ترجمه غلامحسين توكلى، ص. 162 /پرسمان