نگهداری کبوتر و خروس در خانه در روایات

نگهداری کبوتر و خروس در خانه در روایات
فهرست این نوشتار:
فضيلت نگهدارى كبوتر
1. در روايتى صحيح مىخوانيم كه امام صادق عليه السلام فرمود: «كبوتر از مرغان پيامبران است».[1]
2. در روايتى ديگر فرمود: «كبوتران حرم، نسل چند كبوترند كه حضرت اسماعيل عليه السلام نگهدارى مىكرد وبا آنها اُنس مىگرفت».[2] بنابراين، مستحبّ است چند كبوترى كه بالشان چيده باشد در خانه نگاه داريد وبه آنها اُنس بگيريد.
3. از امام کاظم عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «يك جفت كبوتر سرخ در خانه حضرت رسول صلى الله عليه و آله بود».[3]
4. در حديث است كه شخصى به نام عبدالكريم مىگويد: به خانه امام كاظم عليه السلام رفتم، در آنجا سه كبوتر سبز ديدم. عرض كردم اينها خانه را كثيف مىكنند. فرمود: «نگاه داشتن اينها در خانه مستحبّ است».[4]
5. در حديثى ديگر مىخوانيم كه راوى گفت آن حضرت را ديدم كه براى چند كبوترى كه در خانهاش بود نان خرد مىكرد.[5]
6. در حديث است كه محمّد بن كرامه مىگويد: يك جفت كبوتر در خانه امام کاظم عليه السلام ديدم. كبوتر نر سبزرنگ بود ونقطههاى سفيد داشت وكبوتر ماده سياهرنگ بود وحضرت براى آنها نان خرد مىكرد. حضرت فرمود: «اينها در شب حركت كرده ومونس مناند».[6]
فوايد نگهدارى كبوتر
1. در چندين روايت آمده است كه: كبوتران خانگى يا كبوتران ياهو[7] ، بسيار ياد خدا مىكنند واهلبيت را دوست مىدارند ودعا مىكنند كه خداوند صاحب خانه را بركت دهد.[8]
2. در حديث است كه داوود بن فرقد گويد: در خانه حضرت صادق عليه السلام كبوتر راعبى[9] ديدم كه بسيار مىخواند. حضرت فرمود: «مىدانى اين كبوتر چه مىگويد؟» گفتم: نه. فرمود: «بر قاتلان امام حسين عليه السلام نفرين مىكند؛ بنابراين، آنها را در خانه خود نگاه داريد».[10]
3. از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «در خانه كبوتر نگاه داريد كه دوستداشتنى ودعا كرده حضرت نوح عليه السلام است وهيچ چيز در خانه مانند كبوتر باعث اُنس نمىشود».[11]
4. در حديث است كه شخصى به حضرت رسول صلى الله عليه و آله از تنهايى شكايت كرد. حضرت فرمود: «يك جفت كبوتر در خانه نگهدارى كن».[12]
5. از امام کاظم عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «هر بالى كه كبوتر مىزند باعث نفرت وگريختن شياطين مىشود».[13]
6. در چندين حديث مىخوانيم كه امام صادق عليه السلام فرمود: «كبوتر را كه به جاى دور مىفرستند تا سى فرسخ پرواز مىكند واز روى دانايى برمىگردد. ومسافتى را كه بيش از اين مىرود از روى دانايى ومعرفت نيست، بلكه براى يافتن
غذا مىآيد».[14]
(البتّه بايد توجّه داشت كه نگهدارى كبوتر در خانه به معناى كبوتربازى نيست ومرحوم صاحب جواهر در كتاب مشهور فقهى خود نگهدارى كبوتر را سه گونه مىشمارد:
اوّل نگهدارى براى اُنس كه مىفرمايد جايز است. دوّم نگهدارى براى فال نيك وبد زدن كه اين كار را مكروه مىداند. سوم نگهدارى به منظور برد وباخت ومىگويد اين كار حرام است).[15]
نگهدارى خروس
1. از حضرت رسول صلى الله عليه و آله روايت شده است كه فرمود: «به خروس ناسزا نگوييد كه مردم را براى نماز بيدار مىكند».[16]
2. از حضرت على عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «فرياد خروس نماز اوست وبال زدنش، ركوع وسجود».[17]
3. در حديثى ديگر فرمود: «خروس سفيد يار من وياور هر مؤمنى است».[18]
(چون از وقت نماز خبر مىدهد).
[1] . محاسن، ص 612، ح 29.
[2] . علّامه مجلسى در ذيل حديث مزبور مىگويد: «از آنجا كه مستحبّ است انسان درخانه تنها نباشد (اگرچهدر حال نماز باشد)، حضرت كسى را همراه خود به آن اتاقمىبرد. وعلّت آنكه كودك به همراه مىبرد اينبوده كه حمل بر ريا نشود؛ چون ممكن استبا بودن افراد بزرگتر چنين حالتى به وجود آيد؛ البتّه در مورداميرالمؤمنين عليه السلام چنينچيزى متصوّر نيست ، ولى براى ديگران تذكّر محسوب مىشود». محاسن،ص612، ح 30؛بحارالأنوار، ج 8، ص 366.
[3] . محاسن، ص 612، ح 31.
[4] . كافى، ج 2، ص 610، ح 1.
[5] . همان، ح 2.
[6] . كافى، ج 2، ص 610، ح 3.
[1] . همان، ج 6، ص 546، ح 1.
[2] . همان، ح 3.
[3] . همان، ص 548، ح 16.
[4] . همان، ح 15.
[5] . كافى، ج 6، ص 548، ح 14.
[6] . طبّ الأئمّه، ص 111.
[7] . «كبوتر ياهو» نوعى از كبوتر است كه صداى ياهو مىدهد (فرهنگ متوسّطدهخدا).
[8] . كافى، ج 6، ص 550، باب الورشان.
[9] . طبق آنچه كه در پاورقى كافى، ج 6، ص 541 به نقل از حياة الحيوان نقل شده،«راعبى» پرندهاى است كه ازجفتگيرى «ورشان» وكبوتر به دنيا مىآيد وشكل عجيبى داردوطبق آنچه در فرهنگ عميد آمده، ورشاننوعى كبوتر صحرايى تيره رنگ است كه روى دمشسفيد است.
[10] . كافى، ج 6، ص 547، ح 10.
[11] . كافى، ج 6، ص 546، ح 7.
[12] . همان، ح 6.
[13] . همان، ص 547، ح 9.
[14] . همان، ص 549، باب ارسال الطّير، ح 1 و2.
[15] . جواهر الكلام، ج 41، ص 55.
[16] . كتاب من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 3؛ مكارم الأخلاق، ص 425.
[17] . كافى، ج 6، ص 550، ح 6.
[18] . همان، ح 4.