معنای بصیرت
معنای بصیرت
فهرست این نوشتار:
بصیرت/قسمت اول
مقدمه
بصيرت، از مفاهيم و واژگان پراهميت در طول تاريخ اسلام و نيز دورة معاصر بوده و هست. در فرهنگ اسلامي، از جمله در قرآن کريم و فرمايشهاي پيامبر صلی الله علیه و آله، اميرالمؤمنين علیهم السلام و ديگر معصومان بر آن تأکيد ويژهاي شده است.
پس از انقلاب اسلامي ايران، امام خميني رحمه الله و نيز مقام معظم رهبري، بارها، اهميت آن را به عموم گوشزد كردهاند.
ازآنجاكه مقام معظم رهبری، بهويژه، در سخنرانیها و بيانات خود بعد از شكلگيري فتنههاي بزرگ و كوچك، بارها بر اين مسئله تأكيد فرمودهاند و دربارة بيبصيرتي در ميان عوام و خواص هشدار دادهاند، و نيز ازآنجاکه ايشان منشأ بسياري از اشتباهات، خطاها، لغزشها و مفاسد را بيبصيرتي ميدانند، براي مصون ماندن نظام جمهوري اسلامي از اين آفات و آسيبها بايد به اين بحث از زواياي مختلف توجه شود. درك درست مفهوم و ماهيت، ضرورت و اهميت، راهكارهاي كسب و ارتقاي بصيرت در جامعه، موانع كسب بصيرت و ملاك سنجش آن ميتواند دراينزمينه راهگشا باشد.
1. تعريف و ماهيت بصيرت
بصیرت، واژهاي عربی، و تقريباً معادل «بینش» در فارسي است. بصر یعنی چشم، و إبصار یعنی دیدن، و بصیرت هم یعنی بینش. اما بايد توجه داشت كه موارد استعمال بصیرت غالباً در بینش باطنی است نه بینش با چشم ظاهری. در توضيح اين مطلب بايد متذكر شويم كه فرهنگ قرآنی به ما ميآموزد که انسان غیر از این حواس پنجگانه، همچون چشم و گوش، حواسي باطنی نيز دارد؛ از جمله، او از چشمي غیر از این چشم ظاهری برخوردار است که گاهی آن چشم، بیناست و گاهی نابینا ميشود: فَإِنَّهَا لَا تَعْمَي الْأَبْصَارُ وَلَكِن تَعْمَي الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ؛(1) «چشمهاي ظاهر نابينا نميشود؛ بلكه دلهايي كه در سينههاست، كور ميشود».(2)
منظور از نابينا بودن اين افراد اين نيست كه آنان از چشم ظاهري محروماند؛ بلكه بدين معناست كه آنان کوردلاند و چشم باطنشان نمیبیند. آنچه موجب محروميت انسان از آن بينش معنوي ميشود، شبهاتی است که غالباً شیاطین القا میکنند و اجازه نميدهند تا عقل و فطرت انسان، با نور بصیرت باطنی آنچه را كه بايد، ببیند. درواقع، شبهات، با حجابی كه ایجاد میکنند، ذهن انسان را محدود ميسازند و زاویة دید او را تغيير ميدهند؛ بهطوريكه ديگر چنين فردي نميتواند حقيقت را آنگونه كه هست، ببيند.
بنابراين بصیرت در قرآن كريم، هرچند از بصر به معناي چشم گرفته شده است، هرگز به مفهوم بينايي در مقابل نابينايي ظاهري نيست. ازاينرو در برخي آيات تصريح شده است كه افرادي چشم دارند، اما نميتوانند ببينند: وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لاَّ يُبْصِرُونَ بِهَا؛(3) «آنان چشماني دارند كه با آن نميبينند».
همچنين در آياتي دربارة برخي از انسانها عباراتي همچون: صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لاَ يَرْجِعُون؛(4) «آنان كران، گنگها و كوراناند، ازاينرو [از راه خطا] بازنميگردند»، و صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لاَ يَعْقِلُون؛(5) «آنان كران، گنگها و كورانند؛ ازاينرو چيزي نميفهمند»، بهكار رفته است. در آياتي نيز تصريح شده است كه برخي از انسانها در قیامت کور محشور میشوند. ازاينرو اعتراض ميكنند:رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمَي وَقَدْ كُنتُ بَصِيرًا؛(6) «پروردگارا! چرا نابينا محشورم كردي؟! من كه بينا بودم»! به او پاسخ داده ميشود: كَذَلِكَ أَتَتْكَ آيَاتُنَا فَنَسِيتَهَا وَكَذَلِكَ الْيَوْمَ تُنسَي؛(7) «آنگونه كه آيات ما براي تو آمده و تو آنها را فراموش كردي امروز نيز تو فراموش خواهي شد». از اين آيات به دست ميآيد كه قرآن افرادي را برخوردار از بصيرت ميداند که بسیاری از آن محروماند.
پس، برخي انسانها يك بینش درونی دارند و در پي سیر و سلوک معنوی، به مقام بصيرت دست يافتهاند. اما به نظر ميرسد كه بصيرت دراينگونه موارد، معنايي وسیعتر از این دارد و محدود به یک مفهوم عرفانی خاص نيست. انسان همواره بايد در مسیر زندگی خود، اموري را بهخوبي درك کند و ديد عميقي به مسائل پيرامون خود داشته باشد. اگر نگاه فرد به اطراف خود، نگاهي سطحي باشد، تنها صورت مبهمي در ذهن او نقش خواهد بست و نميتواند با آن نگاه، قضاوتي دقيق از محيط پيرامون خود بکند و مثلاً در مورد قيافة افراد يا تعداد آنها پاسخگو باشد. در امور معنوي نيز چنين است و گاهي آگاهي افراد از مسائل معنوي، سطحي، گذرا و بدون دقت است و حالآنكه براي كسب بينش صحيح، بايد نگاهي عميق و دقيق داشت.
بنابراين در مورد رفتارهای انسانی که، خواه ناخواه، پوششی از ارزش بر آن حاکم است و باید و نبایدي در كار است، اگر انسان بخواهد رفتار درست، عاقلانه و خداپسندانه انجام دهد، باید بینش صحيحي داشته باشد تا امر برایش مشتبه نشود. انسان ممكن است به دليل بيدقتي و نگاه سطحي، مفهومی را بهجای مفهوم دیگر، شخصی را بهجای شخص دیگر، يا مقامی را بهجای مقام دیگر اشتباه گيرد. درنتيجه، براي اينكه فرد بتواند رفتار مناسب و حركت صحيحي انجام دهد، موضع درستي اتخاذ کند، از فرد شايستهاي حمايت و با شخص نالايقي مخالفت كند، و يا سخن بجايي را بر زبان آورد و سخن ناروايي را ترك كند، ناگزير بايد هرآنچه كه در تشخيص اين موارد لازم است، بهدقت بداند. درصورت تحقق اين شرط، گفته ميشود چنين فردي بصيرت دارد؛ اما اگر نگاه، سطحي باشد، بهگونهاي كه منشأ اشتباه گردد، و در هريك از موارد مذکور، فرد نتواند انتخاب صحيح انجام دهد، گفته ميشود چنين فردي فاقد بصيرت است.
پی نوشت ها:
1. حج (22)، 46.
2. تذكر: در اين كتاب، براي ذكر ترجمة آيات قرآن كريم، عمدتاً از ترجمة آيتالله مكارم شيرازي استفاده شده است.
3. اعراف (7)، 179.
4. بقره (2)، 18.
5. بقره (2)، 171.
6. طه (20)، 125.
7. طه (20)، 126.
منبع:هدانا برگرفته از کتاب زلال نگاه ایت الله مصباح یزدی