محبت خداوند به آفریدهها به چه معناست
محبت خداوند به آفریدهها به چه معناست
فهرست این نوشتار:
محبت خدا
محبت خداوند به آفریدهها به چه معناست؟ آیا مانند محبت انسانها به یکدیگر است؟!
این اشکال از آنجا ناشی شده است که در معنای «محبّت» و نیز محبّت خداوند، دقت کافی صورت نگرفته است. امیدواریم با توجّه به نکات زیر، مسئله روشن شود.
تعریف محبّت
غزالی در کتاب احیاء علوم الدین حبّ و بغض را اینگونه تعریف میکند:
حبّ عبارت است از میل طبع به شیئی که در ادراکش لذت است و بغض عبارت است از نفرت طبع به شیئی که در ادراکش درد، تعب و سختی نهفته باشد.[148]
صدرالمتألهین نیز محبّت را اینگونه تعریف کرده است: «محبّت عبارت است از ابتهاج به شیئی یا از شیئی که موافق با طبیعت انسان باشد؛ اعمّ از اینکه آن شیء یک امر عقلی باشد یا حسی، حقیقی باشد یا ظنی».[149]
بنابراین محبت، یک نوع جذب و انجذابی است که ملاک آن ملایمتی است که آن موجود با محبوب خود دارد. به بیان دیگر، محبّت، حالتی است که در دل یک موجود ذی شعور، نسبت به چیزی که با وجود او ملایمت و با تمایلات و خواستههای او تناسبی دارد، پدید میآید.[150]
محبّت خدا
آمیختگی فطرت انسان با محبّت، دلیلی بر وجود محبّت در ذات اقدس الهی است؛ زیرا نمیتوان پذیرفت بدون آنکه «محبّت» در خداوند سبحان باشد، آن را در آدمی به ودیعت بگذارد. آیا معنا دارد کسی چیزی به شیئی بدهد، بدون آنکه آن چیز را خود داشته باشد؟!
ذات نایافته از هستی بخش کی تواند که شود هستی بخش
ابوالحسن دیلمی میگوید: «در حضور من از یکی از فیلسوفان درباره پدید آمدن عشق سؤال شد، گفت: نخستین کسی که عشق ورزید، خدای متعال بود».[151]
از سوی دیگر، یکی از مهمترین اسباب محبّت، حبّ ذات است که در هر موجود عاقلی وجود دارد. بنابراین خداوند هم به عنوان یک موجود ذی شعور، میتواند ذات خود را دوست داشته باشد. امّا غیر از این حبّ ذات، ما به آیاتی از قرآن برخورد میکنیم که نشانگر دوستی و محبّت خدا به بندگانش است.[152]
*آیا این محبّت به غیر از حبّ ذات است و اساساً آیا محبّت خداوند، به همان معنای «محبّت» انسانها است؟
نخست اینکه، محبّت خداوند به بندگانش، از همان جهت حبّ ذات است؛ زیرا مخلوق از افعالی است که از ذات او، نشأت گرفته و در واقع نشانگر اسما و صفات او است. خداوند متعال از آنجا که ذات خویش را دوست میدارد، هر آن چیزی را که حکایتگر و بیانگر آن ذات است، نیز دوست میدارد.[153]
عین القضات همدانی در این باب کلماتی شنیدنی دارد: «دریغا به جان مصطفی ای شنونده این کلمات! خلق پنداشتهاند که انعام و محبت او با خلق، از برای خلق است. نه از برای خلق نیست؛ بلکه از برای خود میکند که عاشق، چون عطایی دهد، به معشوق و با وی لطف کند؛ آن لطف نه به معشوق میکند که آن با عشق خود میکند. دریغا از دست این کلمه! تو پنداری که محبّت خدا با مصطفی، از برای مصطفی است؟ این محبّت او از بهرخود است».[154]
دوم اینکه، حبّ خداوند به بندگان، به معنای یک حبّ انفعالی نیست که در عالم مادی وجود دارد. حبّ خداوند به خویش -به گفته ابن سینا- همان ادراک «خیر» است. خداوند از آن روی که مُدرک جمال حضرت خود است، عاشق است و از آن روی که ذات او مدرَک است به ذات، معشوق است.[155] و چون فعل خداوند از ذات او جدایی ندارد، آن نیز مورد محبّت خداوند است. بدینمعنا که خداوند، افعال خود را -که مرتبط با ذات او است – دوست میدارد و چون مخلوقاتش، نتیجه فعل حضرتش هستند، آنها را نیز دوست میدارد؛ ولی این حبّ به معنای انفعالی نفسانی – که در عالم مادی مطرح میشود- نیست؛ بلکه بازگشتش به همان حبّ ذات است که معنای آن ادراک خیر و کمال است. امّا ظهور این محبّت – به فرموده حضرت امام- همان بروز رحمت و کرامتش به بندگان است.[156] به عبارت دیگر وقتی خداوند، به بندهای از رحمت بیکران خود لطف میکند، در حقیقت او را مورد محبّت خویش قرار داده است.
با توجّه به این توضیحات، روشن میشود که معنای محبّت خداوند به بندگان، همان ادراک خیر و کمالی است که از ذاتش میجوشد و این معنا مانند محبّت ما انسانها، به یکدیگر نیست که به نوعی در آن انفعال نفسانی هست و چون معنای محبّت خداوند با آنچه که ما به یکدیگر محبّت میکنیم، متفاوت است، نیازی را که در محبّت ما وجود دارد – و در نکته دوم گفته شد- اصلاً در محبّت خدا معنا ندارد. ما برای رهایی از تنهایی، کسب کمالات و آرامش روحی و اتحاد با دیگران، نیازمند محبّتیم؛ امّا محبّتی که نفس در برابر آن منفعل و مبتهج میگردد! و لکن محبّت خداوند به بندگان، برای هیچ یک از این امور نیست؛ چرا که او نیازی به رهیدن از تنهایی، به دست آوردن کمالات و… ندارد. او غنی با لذات است؛ محبّت او به مخلوقاتش همان ادراک خیر و کمالی است که در ذاتش وجود دارد و مظاهر آن در همه هستی، پرتوافکن شده است.
[148]. احیاء علوم الدین، ج 4، ص 275.
[149]. به نقل از: فلسفه و قرآن در زمینه المیزان، ج 3، ص 145.
[150]. نگا: محمد تقی مصباح یزدی، اخلاق در قرآن، ج اوّل، ص359 و 360.
[151]. عطف الألف، ص 28.
[152]. مثلاً بقره (2)، آیه 65؛ آل عمران (3)، آیه 31 و….
[153]. نگا: المیزان، ج اوّل، ص 411.
[154]. تمهیدات، ص 217.
[155]. نگا: رساله عشق، صص 4 – 6.
[156]. اربعین، ص 390 و 391.
- منبع: هدانا برگرفته از پرسمان، خداشناسى / مؤلف محمدرضا كاشفى