راچلز و خدا
راچلز و خدا
خدا و راچلز
دیدگاه اخلاقی راچلز در نفی وجود خدا و نقد آن چیست؟
جیمز راچلز[65] یکی از فیلسوفان اخلاق در غرب است. وی تحت تأثیر کانت بر آن است که ارزش اخلاقی مبتنی بر استقلال عامل انسانی است؛ یعنی عملی را میتوان اخلاقی دانست که فاعل آن بر اساس خودآگاهی و خرد خودبنیاد خویش آن را درست انگاشته و بر آن اقدام نماید.[66]
افزون بر این، او برخلاف کانت، معتقد است که عمل بر اساس خداپرستی و تبعیت از اراده الهی در قالب شریعت و دین با ارزش اخلاقی در تقابل است و زندگی مؤمنانه فاقد وجه اخلاقی است؛[67] زیرا عبادت و پرستش به معنای تسلیم محض و پذیرش حاکمیت مطلق الهی است و مومنان بیهیچ قید و شرطی از خدا اطاعت میکنند، حتی اگر دستور الهی با وجدان اخلاقی آنها در تعارض باشد[68] و چنین چیزی مساوی با عدم استقلال فاعل است.[69]
او به این مقدار بسنده نکرده، تقابل اخلاق و پرستش را دلیلی بر علیه وجود خدا انگاشته است. استدلال او بر این مطلب به شرح زیر است:
اگر موجودی خدا باشد، پس باید به طور مطلق شایسته پرستش باشد؛ هیچ موجودی به طور مطلق شایسته پرستش نیست؛ زیرا مستلزم آن است که انسان، نقش خود را به مثابه عامل مستقل اخلاقی فروگذارد؛ پس: خدایی وجود نتواند داشت.[70]
نقد
این برهان از جهات مختلفی مورد نقد واقع شده است. اینک برآنیم تا برخی از انتقادات وارد بر آن را بازکاویم:
1. اینکه اخلاقی بودن یک عمل در گرو استقلال فاعل آن، در معنای یاد شده است، فاقد دلیل و پشتوانه منطقی است؛ زیرا مقوم و ویژگیهای اساسی عمل اخلاقی دو چیز است: (1) حسن ذاتی عمل؛ (2) حسن فاعلی، یعنی انگیزه صالح کنشگر؛ و امر و نهی الهی نه نافی حسن ذاتی عمل اخلاقی است و نه نافی حسن فاعلی آن.
2. در گمانه فوق ارزش و حسن ذاتی عمل به درستی لحاظ نشده و درست انگاری توسط عامل به جای آن نشسته است. چنین پندارهای با رئالیسم ارزش شناختی تعارض داشته و به سابجکتیویسم و نسبیت ارزشی و اخلاقی میانجامد.
3. حتی اگر استقلال عامل را شرط عمل اخلاقی بدانیم، باز باید توجه داشت که التزام به اطاعت از خدایی که مالک ما و همه هستی است و هر تصرفی در عالم در ملک او است عملی اخلاقی است؛ زیرا عقل به طور استقلالی حکم میکند که تصرف در ملک دیگری با اذن او جایز است و اطاعت و فرمانبرداری از خدا تصرف در ملک او، مطابق با اذن او است. بر این اساس عمل نکردن بر اساس فرمان خدا عملی غیراخلاقی و تصرف در ملک او بدون رعایت اذن مالک است.
4. خداوند علم و حکمت مطلق و خیر محض است و برهان عقلی حکم میکند کسی که چنین است اوامر و نواهیاش نیز بهترین و درستترین امر و نهیها است و هرگز به عملی غیراخلاقی فرمان نخواهد داد. مؤمنان نیز میدانند که محال است خداوند به عملی غیراخلاقی فرمان دهد و به عبارتی شریعت الهی عقل کل بیرونی است و گسترهای از حقایق را که عقل محدود انسانها توان درک و دریافت تفصیلی آن را ندارد برای انسان مبین میسازد. براین اساس عقل آنان به صورت استقلالی درمییابد که التزام تام و تخلفناپذیر به پیروی از کسی که همه فرامینش جامعترین آموزهها و دارای برترین ارزش اخلاقی است، بهترین عملی اخلاقی بوده و هرگونه تخلف از آن غیراخلاقی میباشد. بنابراین باز هم اگر استقلال عامل را شرط عمل اخلاقی بدانیم، نه تنها بین اخلاق و خداپرستی تنافی نیست؛ بلکه زندگی بر اساس دین حق الهی و عبودیت مطلقه پروردگار اخلاقیترین نوع زندگی است. تاریخ نیز نشان میدهد دینداران حقیقی و آنان که واقعاً در سلک عبودیت محض الهی درآمدهاند اخلاقیترین زندگی را داشته و برترین اسوههای زیست اخلاقیاند.
5. اگر بپذیریم که استقلال عامل شرط اساسی فعل اخلاقی است و حتی بپذیریم که اطاعت مطلق از خدا نافی آن است؛ باز نتیجه منطقی آن نفی وجود خداوند به لحاظ هستیشناختی نیست؛ زیرا از صرف تمانع بین دو چیز نمیتوان عدم یک طرف را نتیجه گرفت. تنها نتیجه چنین پندارهای عدم امکان فعل اخلاقی بهمعنای یاد شده با اطاعت بیقید و شرط از خدا است و به جای نتیجه هستیشناختی زمینه یک توصیه رفتاری است؛ یعنی میتواند بگوید که یا باید خدا را اطاعت کنی و یا زندگی اخلاقی را پیشهسازی و با پیشفرض اولویت فعل اخلاقی توصیه میکند که خدا را نادیده بگیر و عملی را که خودت اخلاقی میدانی مقدم بدار.
البته چنانکه گذشت هر دو مقدمه استدلال باطل است و نه استقلال عامل شرط اخلاقی بودن عمل است و نه اطاعت مطلق از خدا نافی استقلال عامل اخلاقی است؛ بلکه عبودیت مطلق الهی خود حکم مستقل عقل و بالاترین کنش اخلاقی است.
دیدگاه فوق از جهات دیگری نیز مورد نقد واقع شده است که به جهت رعایت اختصار به آنچه گفته آمد بسنده میشود.[71] جالب توجه است که برخلاف نگاه راچلز، برخی از دانشوران مانند راشدال بر اساس عینیت ارزشهای اخلاقی دلایلی بر اثبات وجود خدا اقامه کردهاند که در نگاه سورلی بهترین بیان ممکن است.[72]
James Rachels (1941-2003)[65]
See: James Rachels, 1997, Can Ethics provide answers?, “God and Moral Autonomy”, London, p.[66] 19.
[67]. بنگرید: لویی پویمان، درآمدی بر فلسفه اخلاق، ص270، ترجمه شهرام ارشدنژاد، تهران، انتشارات گیل، 1378.
[68]. بنگرید: همان، ص 139.
See: Avi Sagi and Daniel Statman, “Religion Moral Autonomy and Education”, Religion and Morality, Amsterdam, 1995, (pp. 139-153).[69], p.140.
James Rachels, 1981, “God and Human Attitudes”, Divine Commands and Morality, ed: Paul Helm, Oxford University Press, (pp. 34-.[70]49),p.45.
[71]. جهت آگاهی بیشتر بنگرید: محسن جوادی و فاطمه موسوی، “نقد برهان راچلز درباره ناسازگاری وحی و پرستش با عمل اخلاقی”؛ اندیشه نوین دینی؛ ش 13؛ تابستان 1378، ص 109-131.
[72]. جهت آگاهی بیشتر بنگرید: امیرعباس علیزمانی و کاظم راغبی، استدلال اخلاقی سورلی بر وجود خدا…(مقاله)، فلسفه دین، دوره 12، شماره 1، بهار 1394، صفحات 29-60.
- منبع: هدانا برگرفته از پرسمان، خداشناسى / مؤلف محمدرضا كاشفى