آیا حر بن یزید ریاحی شیعه بود
آیا حر بن یزید ریاحی شیعه بود
آيا حربن يزيد رياحى شيعه بود و اگر نبود كى شيعه شد؟
ج 44، باب 35) در زيارتى درباره ياران امام حسين (ع) چنين مىخوانيم: «أنتم سادت الشهداء فى الدنياو الاخره» «شما در دنيا و آخرت بزرگ و سرور شهيدان هستيد».(1) در قسمتى از زيارتى كه از حضرت صادق نقل شده، آمده است: «أنتم خاصه الله اختصّكم الله لابى عبد الله» «شما خاصان درگاه الهى هستيد. خداوند شما را ويژه ابا عبد الله قرار داد».(2) تعبير بلند و ژرف «خاصه الله» در مورد ياران سيد الشهدا (ع) بيانگر منزلت رفيع مقام والاى آنان است. مطالعه زندگى ياران شهيد پاكباخته اباعبد الله (ع) نشان مىدهد كه با وجود عاقبت نيك و پايان خوش زندگى آنها- كه با بالاترين عظمت و افتخار همراه بود- در آغاز نهضت امام (ع) از نظر دلدادگى و ارادت و همراهى با امام حسين (ع) وضع يكسانى نداشت.
چون بررسى اين جنبه از زندگى ياران امام (ع) در بر دارنده نكاتى سودمند و پيامهايى سازنده است، به اختصار زندگى حر بن يزيد رياحى را از باب نمونه ورق مىزنيم تا در راه پر پيچ و خم زندگى از آن بهرهمند گرديم:
حرّ بن يزيد رياحى:
كاروان امام حسين، پس از پشت سر گذاشتن چندين منزل به «شراف» وارد گرديد. پس از ورود آن حضرت، حرّبن يزيد نيز با تعداد بسيارى مرد جنگى،- كه مأموريت جلوگيرى از امام (ع) را داشت بر امام (ع) وارد شد، چون آن امام مهربان شدت عطش و تشنگى همراه با خستگى و سنگينى سلاح و گردو غبار راه را در سپاه حر مشاهده كرده به ياران خويش دستور داد كه آنها و اسبهاىشان را سيراب سازند و طبق معمول بر آن مركبهاى از راه رسيده آب بپاشند. ياران آن حضرت (ع) نيز طبق دستور آن حضرت عمل نموده از يك طرف افراد را سيراب مىكردند و از طرف ديگر ظرفها را پر از آب نموده، جلوى اسبهاى مىگذاشتد. يكى از سپاهيان حر مىگويد: من در اثر تشنگى و خستگى شديد، پس از همه لشگر و پشت سر آنها به محل اردوى سپاه وارد شدم. چون ياران حسين (ع) سرگرم سيراب نمودن لشكريان بودند، كسى به من توجهى نكرد. در اين هنگام حسين بن على (ع) متوجه من شد و در حالى كه مشك آبى با خود حمل مىكرد، خود را به من رسانيد.
چون من در اثر تشنگى زياد و بى حالى نمىتوانستم به راحتى از اشك آب بنوشم، خود آن حضرت (ع) مشك را به دست گرفت و مرا سيراب كرد. پس از اين محبت و پذيرايى و استراحت مختصر، وقت نماز ظهر رسيد و مؤذّن خاص آن حضرت (ع) اذان گفت، حضرت فرمود: تو با لشكر خود نماز بخوان. حرّ گفت: من نماز را با شما و به امامت شما به جا مىآورم نماز عصر نيز به همين گونه برگزار گرديد.
امام (ع) پس از نماز عصر رو به لشكر حر ايستاد و خطبه اى خواند و حجت را بر آنان تمام كرد. پس از سخنانى كه ميان امام (ع) و حرّ واقع شد، وى گفت: ما مأموريم كه از تو جدا نشويم تا در كوفه تو را به نزد ابن زياد ببريم. حضرت (ع) خشمگين شد و فرمود: مرگ براى تو، از اين فكر و انديشه سزاوارتر است سپس به اصحاب خود دستور داد: كه سوار بشوند و برگردند.
حّر با لشكر خود سر راه آنها را گرفت و مانع از حركت آنان شد. حضرت به حر فرمود: «سكلتك امك ماتريد؟» «مادرت به عزايت بنشيند، از ما چه مىخواهى؟» حرّ گفت: اگر كسى ديگرى غير از تو، نام مادرم را مىبرد، به او پاسخ مىدادم ولى در مورد مادر تو، جز تعظيم و تكريم سخنى بر زبان ما جارى نمىشود.
در روز عاشورا وقتى حرّ لشكر عمر بن سعد را بر جنگيدن مصمم يافت و فرياد مظلوميت و فريادرسى امام حسين (ع) را شنيد، خود را بر سر دو راهى «سعادت و شقاوت» و «بهشت و دوزخ» ديد و با بصيرت و درايت راه «سعادت و عزّت» را برگزيد. اسب خود را به حركت درآورد و در حالى كه دست خود را به سر نهاده و به بارگاه حق عذر تقصير و گناه مىآورد خود را به امام (ع) رسانيد و عرض كرد: فداى تو گردم اى فرزند رسول خدا من آن كسى هستم كه راه بازگشت را بر روى تو بستم و باعث شدم تو در اين زمين پر از بلا و رنج فرود آيى و هرگز گمان نمىكردم اين مردم با تو بجنگند و اين گونه رفتار كنند اكنون پشيمان و شرمندهام و به درگاه خدا توبه كردهام، آيا خدا توبه و عذر مرا مىپذيرد؟ حضرت فرمود: بلى، خداوند از تو مىپذيرد و از جرم تو مىگذرد.(3) در ريشه يابى علت بيدارى و بازگشت حر، مىتوان گفت: حفظ ادب نسبت به مقام والاى سيدالشهدا (ع) و اقتدا در نماز به آن بزرگوار و نيز تعظيم و تكريم و تواضع نسبت به مادر گرانقدر آن حضرت، از عوامل نجات و سعادت آن آزاد مرد مىباشد. سرانجام «حربن يزيد» در دفاع از امام حسين (ع) فداكارى و جانبازى جانانهاى كرد و سرانجام بىرمق و خونين بر روى خاك افتاد و در آستانه شهادت قرار گرفت. ياران پيكر نيمه جان او را خدمت امام (ع) آوردند و او دست شفابخش خود را بر صورت حر كشيد و فرمود: «انت الحر كما سمتك امك، و انت الحر فى الدنيا و انت الحر فى الاخره» «تو آزاد مردى چنان كه مادرت تو را نام نهاده، و تو در دنيا و آخرت آزادهاى».(4) شايد اين سخن امام (ع) درباره «حر» بيانگر گسستگى او از تعلقات دنيوى و هوا و هوسها و رسيدن به مقام بزرگى است كه ويژه انبيا، اوليا و صديقان است و رسيدن به اين كمال، نتيجه عنايت خاص و نظر ولايى امام (ع) بوده است.
آزاد شدن از گرفتارىهاى آخرت نيز از نتايج رسيدن به آن كمال است چنان كه جمله «و انت الحر فى الاخره» به آن اشاره دارد.(5) تصميم مردانه و انتخاب عاقلانه «حر بن يزيد» چراغى روشن بر سر راه انسان در دو راهىهاى «عزت و خوارى»، «پاكى و پستى» و «كفر و ايمان» است.
پشت پا زدن به دلبستگىها و ديدن درون پليد آنها از پشت چهره فريبا و ظاهر زيباىشان، كار آزادگانى چون «حر» است. پيوستن به «سپاه نور» و بريدن از «لشكر تاريكى و ظلمت» هر چند سخت و دشوار است ولى سعادت ابدى و سربلندى دنيا و آخرت را در پى دارد. سرگذشت «حر» داستان زندگى همه ما است كه بايد بر سر دوراهىهاى طاعت و عصيان و هوا و هوسهاى گذرا و سعادت ماندگار، راه و روش آزادگى را پيش بگيريم زر و زيور دنياى فانى و بهره مندى چند روزه آن و غرور جوانى و مال و جاه ما را نفريبد و از جاده راستى و درستى و تقوا منحرف نگرداند.
از اينجا عمق بيان نورانى حضرت صادق (ع) روشن مىگردد كه فرمود: «كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا»(6) يعنى، حادثه عاشورا بركهاى محصور در چارچوب تنگ آن روز و آن سرزمين نيست.
عاشورا چشمهاى زاينده و فرهنگى جاويد و جارى در بستر زمان و مكان است. رويارويى حق و باطل، هابيل و قابيل، امام على (ع) و معاويه و امام حسين (ع) و يزيد، پيوسته و هميشگى است. هرگز براى بريدن از «سپاه ظلمت» و پيوستن به «قافله نور» دير نيست حتى اگر چند نفسى بيشتر از عمر انسان باقى نباشد.
فرياد «هل من ناصر ينصرنى» در گوش جان همه نسلها و در همه عصرها طنين انداز است و هر لحظه امام حسين (ع) و حسينيان از انسانها، يارى و كمك مىطلبند.
در هر صورت حر بن يزيد رياحى در كربلا به امام پيوست و جزو بهترين شيعيان على عليه السلام و حسين بن على ع گرديد.
مقام حر بسيار بالا است. چه مقامى بالاتر از مقام شهداى كربلا؟
(1) كامل الزيارات، باب 79، ص. 196
000 (2) همان، ص 242 از زيارت. 18
000 (3) شيخ عباس قمى، منتهى الامال، ج 1، ص 613، سخنان امام حسين (ع) از مدينه تا كربلا، ص. 137
000 (4) بحارالانوار، ج 45، ص. 14
000 (5)
000 (6) فروغ شهادت، ص. 208 -پرسمان