وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

علم و دين

0

علم و دين

 

 آيا دين مى تواند و يا بايد، نقشى در فرايند علم (تحقيق و پژوهش علمى ) ايفا كند يا خير؟ اين نقش را چگونه ايفا مى كند و ميزان و قلمرو آن چيست؟

 

نکته:

دين و فرهنگ به طور عام، تأثيرات ظريف، ژرف و گسترده اى بر همه مراحل تحقيقات علمى بر جاى مى گذارد. فرضيه ها، نظريه ها، اهداف، انگيزه ها و حتى فرايند پژوهش علمى، همگى از باورها، ارزش ها و معارف دينى و متافيزيكى و سازه هاى فرهنگى تأثير مى پذيرد.

 

در اينجا چند مورد حضور دين در مراحل تحقيق و پژوهش علوم به ويژه علوم انسانى بيان مى شود:[174]

 

يك. انگيزش

علم ورزى، يك فرآيند است و هرگز بدون انگيزه و هدف، از انسان سرنمى زند. انگيزه ها و اهداف، گونه هاى مختلفى را در بر مى گيرد؛ از ارضاى حس كنجكاوى شخصى گرفته تا پاسخ به نيازهاى كلان بشرى. همه اين موارد، نيازمند بستر فرهنگى مناسب براى پرداختن به فعاليت هاى علمى است. فعاليت هاى علمى، تنها در جامعه اى ممكن است كه فرهنگ آن جامعه مفاهيم، ارزش ها و باورهاى مناسبى نسبت به پژوهش علمى داشته باشد و نه تنها آن را عملى مجاز بداند؛ بلكه به عنوان يك عمل لازم و ضرورى مورد تشويق قرار دهد.  در بيشتر فرهنگ ها، دين مهم ترين عنصرى است كه نحوه جهت گيرى نسبت به دانش و علم ورزى را مشخص مى كند. اين جهت گيرى مى تواند مثبت و تشويق كننده و يا منفى و بازدارنده باشد. در هر صورت، مثبت بودن مى تواند مستقيم و بى واسطه و يا غير مستقيم و با واسطه باشد.

 

البته همه اديان نگرش يكسانى نسبت به علم، آگاهى و دانشورى ندارند. مسيحيت قرون وسطى، به شدت با علم و دستاوردهاى علمى خصومت ورزيد و علما و دانشمندانى را كه در زمينه هاى مختلف به تحقيق و پژوهش مى پرداختند، مورد تفتيش فكرى و عقيدتى قرار داد! تعداد زيادى از آنها را اذيت و آزار كرد و حتى به شيوه هاى فجيع و وحشتناكى به قتل رساند! برخوردهاى خصمانه كليسا با علم، باعث شد عده اى به اشتباه «دين» را مخالف علم به حساب آورند. در مقابل اسلام موضع دوستانه اى با علم و دانش دارد. اسلام، از انسان مى خواهد براى كسب علم و معرفت تلاش كند و هرگونه سختى و دشوارى را در اين راه، با جان و دل بپذيرد. اسلام براى آموختن دانش، هيچ گونه محدوديت زمانى و مكانى قائل نيست. انسان مسلمان، بايد از گهواره تا گور در طلب علم و دانش باشد [175].

اسلام «حكمت را گمشده مؤمن»،[176] «كسب دانش را فريضه»،[177] «مجلس علمى را بهتر از عبادت»[178] و «مداد دانشمندان را برتر از خون شهيدان» مى داند.[179]

 

از نظر اسلام، هر چه دانش انسان بيشتر باشد، شناخت او نسبت به خداوند و در نتيجه خداپروايى و تدين او افزون تر خواهد شد.[180] اين سفارش ها و دستورات دينى  محرّك هاى قوى و نيرومندى براى انجام پژوهش هاى علمى به وجود مى آورد. در سايه اين محرك هاى دينى، علم در زمينه هاى مختلف به سرعت رشد كرده و شكوفا خواهد شد.

 

«اينشتين» در اين باره مى گويد:

«حس دينى قوى ترين و شريف ترين سرچشمه (شاه فنر) تحقيقات علمى است».[181]

از همين رو در قرن هاى نخست تاريخ اسلام، مسلمين در رشته هاى مختلف علوم، به پيشرفت هاى سريع و چشمگيرى نائل آمدند و با كاهش گرايشات و ارزش هاى دينى، عصر افول دانش مسلمين نيز آغاز شد.

 

دو. جهت دهى

دين به زندگى انسان معنا مى بخشد، هستى و حيات را تفسير مى كند و به اعمال و كردار او هدف و جهت مى دهد. انسان متدين خود را در قبال خويشتن، ديگران و حتى محيط اجتماعى و طبيعى مسئول مى داند و اين مسئوليت را دين و باورهاى دينى، بر دوش وى گذاشته است. بنابراين، محقق دين باور نمى تواند با پژوهشگر دين گريز يكسان باشد! مجموعه باورها و معارف دينى، او را به سوى موضوعات و مسائل خاصى هدايت مى كند، زيرا پاره اى از مفاهيمى كه براى او مطرح است، با آنچه براى ديگرى طرح مى شود، متفاوت است. همان گونه كه يك جامعه شناس ماركسيست، به دليل پيش فرض هاى خود به سوى مطالعه نزاع ها، كشمكش ها و تضادها كشيده مى شود و يك جامعه شناس محافظه كار آمريكايى غالباً نظم، تعادل و  ثبات اجتماعى را مورد مطالعه قرار مى دهد؛ يك جامعه شناس دين ورز نيز غالبا به مطالعه موضوعات و مسائلى مى پردازد كه از طريق باورهاى دينى و فرهنگى اش، با آنها آشنا شده و نزد او اهميت يافته است.

 

به عقیده ی«ويليام جيمز»[182]:

«دين هميشه نشانه هايى از چيزهايى داده است كه عقل وعلم بشر هرگز به آنجا راه نداشته است؛ اما همين نشانه ها سب شده كه عقل و علم به تحقيق بپردازد و بالاخره به كشفياتى نائل گردد».[183]

 

سه. پيش فرض هاى علوم

علوم بر پيش فرض ها و اصول پيشينى استوار است كه به عنوان باورهاى پايه دينى و متافيزيكى مسلم فرض مى شود. به گمان «گولدنر»، اين پيش فرض ها گاهى آگاهانه مورد توجه دانشمند قرار مى گيرد و گاهى ناآگاهانه، ولى در عين حال نظريه، فرضيات تحقيق، انتخاب داده ها و كل فرآيند تحقيق تحت تأثير آنها قرار مى گيرد.

گولدنر به اين گونه پيش فرض ها «فرضيات كلى» مى گويد؛ «اين فرضيات كلى مبناى اصلى بسيارى از انتخاب ها بوده و فرضيات مسلم را به يكديگر پيوند مى دهد و از همان ابتدا در فرمول هاى يك نظريه و در محققين تأثير مى گذارد».[184]

اين پيش فرض ها گاهى بسيار عام و كلى است، مانند باورها و عقايدى كه به كل هستى مربوط مى شود و گاهى محدود بوده و به حوزه خاصى مربوط مى شود، (مانند فرضياتى كه درباره جامعه و انسان وجود دارد ). همه اين پيش فرض ها از نوع باورهاى هستى شناسانه نيست؛ بلكه برخى آنها از نوع ارزش ها بوده و اين دو غالباً با يكديگر ارتباط دارد.

براى مثال وقتى ما به فرزندان خود ياد مى دهيم كه انسان ها يا مسلمان اند  يا كافر، در همين حال خوبى مسلمانى و بدى كافر بودن را نيز به آنان آموخته ايم. اين پيش فرض هاى كلى را ما از نخستين دوره هاى كودكى در خانواده، مسجد، مدرسه و جاهاى ديگر به صورت رسمى و يا غير رسمى فرا مى گيريم. زمانى كه ما در كودكى، توحيد را به عنوان يك اصل دينى مى آموزيم، يك ديدگاه كلى نسبت به جهان و هستى ياد مى گيريم؛ ديدگاهى كه جهان را منظم و تحت اداره يك هستى بخش حكيم و هدف دار معرفى مى كند، و زمانى كه نبوت را مى آموزيم، پيش فرض هاى زيادى را نسبت به انسان و جامعه فرا مى گيريم. به هر حال در دين، فلسفه و فرهنگ به طور كلى پيش فرض هاى مختلفى به افراد جامعه آموخته مى شود  كه پيش فرض ها و آكسيوم هاى تحقيقات علمى خواهد بود.

 

چهار. گزاره هاى علمى

هر چند وظيفه اصلى دين، بيان همه واقعيت هاى خرد و كلان هستى نيست؛ ولى در اديان آسمانى – به ويژه اسلام – به مناسبت هاى مختلفى از واقعيت هاى مربوط به آفرينش سخن رفته است، رازهاى علمى نهفته در قرآن، اقيانوس بى كرانى از دانش هاى كيهان شناختى، انسان شناختى، تاريخ، نجوم و… است كه دانشمندان شرق و غرب را به تحقيقات زيادى واداشته و آنان را سخت به حيرت افكنده است.

 

در اينجا به نمونه هاى چندى از آيات و موضوعات علمى ذكر شده اشاره مى شود:

 

1. تركيب خاص نباتات (آيه 19، سوره حجر)؛

 

2. تلقيح نباتات (آيه 22، همين سوره)؛

 

3. قانون زوجيت و تعميم آن به عالم نباتات (آيه 3، سوره رعد)؛

 

4. حركت وضعى و انتقالى زمين (آيه 53، سوره طه)؛

 

5. وجود يك قاره ديگر غير از قاره هاى شناخته شده آن روز (آيه 17، سوره رحمن)؛

 

6. اصل كروى بودن زمين (آيه 40، سوره معارج)؛

 

7. ارتباط بين پديده هاى جوى (آيه 164، سوره بقره و آيه 5 سوره جاثيه).

در عين حال با توجه به اينكه قرآن، كتابى انسان ساز و هدايتگر است، تنها ممكن است در مواردى خاص به مسائل علمى اشاره كند. اين اشارات جزئى، منبع الهام براى دانشمندان است. گذشته از آن، قرآن هميشه مردم را به سير در روى زمين و مطالعه پديده هاى جوى، فرا خوانده و بنا بر پاره اى از تفاسير، امكان صعود به كرات ديگر را خبر داده است.

در اين زمينه كتاب ها و مقاله هاى بسيارى از سوى دانشمندان، در رشته هاى مختلف علوم به نگارش درآمده و همه از عظمت قرآن و تطبيق آيات آن، با جديدترين رهيافت هاى دانش بشرى سخن گفته اند.[185]

 

«موريس بوكاى» (Maurice Bucaille) در كتاب مقايسه اى ميان تورات، انجيل، قرآن و علم مى گويد:

«چگونه مى توان از تطبيق قرآن با جديدترين فرآورده هاى علمى بشر، در شگفتى فرو نرفت و آن را اعجاز به حساب نياورد!؟»[186]

او ضمن مقايسه آموزه هاى علمى قرآن، با تناقضات عهدين و دانش هاى رايج زمان نزول قرآن، مى گويد: «نظر به وضع معلومات در عصر محمد (صلی الله علیه وآله) ، نمى توان انگاشت كه بسيارى از مطالب قرآنى ـ كه جنبه علمى دارد ـ مصنوع بشرى بوده باشد. به همين جهت كاملاً به حق است كه نه تنها قرآن را بايد به عنوان يك وحى  تلقى كرد؛ بلكه به علت تضمين اصالتى كه عرضه مى دارد… به وحى قرآنى مقام كاملاً متمايزى مى دهد».[187]

از جمله مواردى كه موريس بوكاى بر آن انگشت نهاده، مسئله جنين شناسى در قرآن است. او با نظر داشت آيه «إِنّا خَلَقْنَا الاْءِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلِيهِ فَجَعَلْناهُ سَمِيعاً بَصِيراً»[188]؛

«هر آينه ما انسان را از نطفه آميخته آفريديم؛ ما او را مى آزماييم، پس او را شنوا و بينا قرار داديم».

 

و ديگر آيات مربوط[189] به پيدايش جنين از «نطفه آميخته» مى نويسد: مايع منوى از ترشحات مختلفى كه از غدد زير ناشى مى شود تشكيل شده است:

 

1. بيضه ها: ترشح غده تناسلى مرد حاوى اسپرماتوزوئيدهاست، سلول هاى درازِ واجد تاژكِ دراز، و غوطه ور در مايعى سرم گونه اند.

 

2. كيسه هاى تخمى: اين اعضا كه مخازن اسپرماتوزوئيدند، نزديك پروستات قرار گرفته و ترشح خاصى بدون عناصر باروركننده دارند.

 

3. پروستات: مايعى ترشح مى كند كه به منى،ظاهر خامه اى و بوى ويژه اش را مى دهد.

 

4. غدد ملحق به مجارى ادرار كه عبارتند از: غدد كوپر (Cooper) يا غدد مرى (Merry) مترشح مايعى سيال، و غدد ليتره (Littre) كه ماده اى مخاطى ترشح مى كنند[190]. وى سپس مى گويد: «… چگونه مى توان از توافق متن قرآنى با شناخت علمى اى كه از اين پديده ها در عصرمان داريم تحت تأثير قرار نگرفت».[191]

 

بررسى اين آيات نشان مى دهد:

 

1. ابداعى بودن اصل اختلاط نطفه در قرآن. بهترين گواه بر اين مطلب تاريخ جنين شناسى است كه نشان مى دهد تا قرون اخير مسئله آميختگى نطفه به هيچ وجه در ميان دانشمندان مطرح نبوده است.

2. قرآن براى اولين بار در تاريخ دانش بشرى مسئله پيوند بيولوژيك جنين با والدين را روشن ساخته و اين مسئله تا بيش از ده قرن پس از نزول قرآن بر دانشمندان مخفى بوده است.[192]

3. انطباق پذيرى آن با آخرين ره آوردهاى علمى معاصر در جنين شناسى.

 

در پايان ذكر اين نكته لازم است كه:

تحقيقات دانشمندان تاكنون عمدتا بر رابطه قرآن با علوم طبيعى متمركز بوده است؛ در حالى كه آموزه هاى مربوط به علوم انسانى در متون دينى صدها برابر علوم طبيعى است و اين سرمايه گذارى اساسى ترى در اين زمينه كرده است. مبانى انسان شناختى دين دستمايه بزرگى براى توليد دانش هاى انسانى مبتنى بر دين است و تلاش و كوشش گسترده و فراگيرى در اين زمينه لازم مى باشد.

 

 

 

 

منبع: هدانا برگرفته از پرسمان، پرسش ها و پاسخ ها«دین شناسی»

حتما بخوانيد

ویژه نامه اعتقادات و پاسخ به شبهات

 

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.