حاجت گرفتن از امن یجیب

حاجت گرفتن از امن یجیب
آيا در منابع درباره آيه «امن يجيب» حديث داريم كه در دعا اين را بخوانيد. اصلا به چه منظورى مى گويند ختم «امن يجيب»؟
در پاسخ به مطالب ذيل توجه كنيد: 1- دعا كردن با آيه امن يجيب كارى ذوقى و استفاده اى لطيف و زيبا از اين آيه نورانى است و دستور خاصى در اين مورد به شكل معمول در بين ما در منابع اسلامى وارد نشده است. 2- ختم امن يجيب به اين منظور انجام مى گيرد كه ما خود را مصداق موجودى مضطر و درمانده و خداوند را مجيب و فرياد رس و دستگير مى يابيم و اين آيه را با توجه به مضمون و محتواى آن به قصد جلب عنايت و امداد خداوند و نجات يافتن از گرفتارى و بلا مى خوانيم. 3- براى آشنايى بيشتر با مضمون و تفسير آيه مورد بحث به توضيح ذيل توجه كنيد: أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ وَ يَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ قَلِيلاً ما تَذَكَّرُونَ (62) يا كسى كه دعاى مضطر را اجابت مىكند و گرفتارى را برطرف مىسازد، و شما را خلفاى زمين قرار مىدهد، آيا معبودى با خداست؟ كمتر متذكر مىشويد آرى در آن هنگام كه تمام درهاى عالم اسباب به روى انسان بسته مىشود كارد به استخوانش مىرسد، و از هر نظر درمانده و مضطر مىگردد، تنها كسى كه مىتواند قفل مشكلات را بگشايد، و بنبستها را بر طرف سازد، و نور اميد در دلها بپاشد، و درهاى رحمت به روى انسانها درمانده بگشايد، تنها ذات پاك او است و نه غير او. از آنجا كه اين واقعيت به عنوان يك احساس فطرى در درون جان همه انسانها است، بت پرستان نيز به هنگامى كه در ميان امواج خروشان دريا گرفتار مىشوند تمام معبودهاى خود را فراموش كرده، دست به دامن لطف اللَّه مىزنند همانگونه كه قرآن مىگويد: فَإِذا رَكِبُوا فِى الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ: هنگامى كه سوار كشتى مىشوند خدا را مىخوانند در حالى كه پرستش را مخصوص او مىدانند (عنكبوت- 65). سپس مىافزايد: نه تنها مشكلات و ناراحتيها را بر طرف مىسازد بلكه شما را خلفاى زمين قرار مىدهد (وَ يَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ).
آيا با اينهمه معبودى با خدا است؟ (أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ). ولى شما كمتر متذكر مىشويد و از اين دلائل روشن پند و اندرز نمىگيريد (قَلِيلًا ما تَذَكَّرُونَ). پيرامون مفهوم مضطر و مساله استجابت دعا و شرائط آن بحثهايى است كه در نكتهها در پايان همين آيات خواهد آمد. منظور از خُلَفاءَ الْأَرْضِ ممكن است به معنى ساكنان زمين و صاحبان آن باشد، چرا كه خدا با آن همه نعمت و اسباب رفاه و آسايش و آرامش كه در زمين قرار داده انسان را حكمران اين كره خاكى ساخته، و او را براى سلطه بر آن آماده كرده است. مخصوصا هنگامى كه انسان در اضطرار فرو مىرود و به درگاه خدا رو مىآورد و او به لطفش بلاها و موانع را بر طرف مىسازد، پايههاى اين خلافت مستحكمتر مىشود (و از اينجا رابطه ميان اين دو بخش از آيه روشن مىگردد). و نيز ممكن است اشاره به اين باشد كه خدا ناموس حيات را چنين قرار داده كه دائما اقوامى مىآيند و جانشين اقوام ديگر مىشوند كه اگر اين تناوب نبود تكاملى صورت نمىگرفت. گرچه خداوند دعاى همه را- هر گاه شرائطش جمع باشد- اجابت مىكند ولى در آيات فوق مخصوصا روى عنوان مضطر تكيه شده است، به اين دليل كه يكى از شرائط اجابت دعا آن است كه انسان چشم از عالم اسباب بكلى برگيرد و تمام قلب و روحش را در اختيار خدا قرار دهد، همه چيز را از آن او بداند و حل هر مشكلى را به دست او ببيند، و اين درك و ديد در حال اضطرار دست مىدهد. درست است كه عالم، عالم اسباب است، و مؤمن نهايت تلاش و كوشش خود را در اين زمينه به كار مىگيرد ولى هرگز در جهان اسباب گم نمىشود، همه را از بركت ذات پاك او مىبيند ديدهاى نافذ و سبب سوراخ كن دارد كه اسباب را از بيخ و بن بر مىكند و در پشت حجاب اسباب ذات مسبب الاسباب را مىبيند و همه چيز را از او مىخواهد.
آرى اگر انسان به اين مرحله برسد مهمترين شرط اجابت دعا را فراهم ساخته است. جالب اينكه در بعضى از روايات اين آيه تفسير به قيام حضرت مهدى- صلوات اللَّه و سلامه عليه- شده. در روايتى از امام باقر مىخوانيم كه فرمود: و اللَّه لكأنى انظر الى القائم و قد اسند ظهره الى الحجر ثم ينشد اللَّه حقه… قال هو و اللَّه المضطر فى كتاب اللَّه فى قوله: أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ وَ يَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ: به خدا سوگند گويا من مهدى ع را مىبينم كه پشت به حجر الاسود زده و خدا را به حق خود مىخواند… سپس فرمود: به خدا سوگند مضطر در كتاب اللَّه در آيه أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ… او است. در حديث ديگرى از امام صادق ع چنين آمده: نزلت فى القائم من آل محمد عليهم السلام هو و اللَّه المضطر اذا صلى فى المقام ركعتين و دعا الى اللَّه عز و جل فاجابه و يكشف السوء و يجعله خليفه فى الارض: اين آيه در مورد مهدى از آل محمد ع نازل شده، به خدا سوگند مضطر او است، هنگامى كه در مقام ابراهيم دو ركعت نماز به جا مىآورد و دست به درگاه خداوند متعال بر مىدارد دعاى او را اجابت مىكند، ناراحتىها را بر طرف مىسازد، و او را خليفه روى زمين قرار مىدهد بدون شك منظور از اين تفسير- همانگونه كه نظائر آن را فراوان ديدهايم- منحصر ساختن مفهوم آيه به وجود مبارك مهدى ع نيست، بلكه آيه مفهوم گستردهاى دارد كه يكى از مصداقهاى روشن آن وجود مهدى ع است كه در آن زمان كه همه جا را فساد گرفته باشد، درها بسته شده، كارد به استخوان رسيده بشريت در بن بست سختى قرار گرفته، و حالت اضطرار در كل عالم نمايان است در آن هنگام در مقدسترين نقطه روى زمين دست به دعا برمىدارد و تقاضاى كشف سوء مىكند و خداوند اين دعا را سرآغاز انقلاب مقدس جهانى او قرار مىدهد و به مصداق وَ يَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ او و يارانش را خلفاى روى زمين مىكند.
تفسير نمونه، ج 15، ص: 518
پرسمان