کتابهایی که بر علیه شیعه نوشته شده
کتابهایی که بر علیه شیعه نوشته شده
آیت الله حسینی قزوینی
نگاهي گذرا بر تهاجم شيعه در طول تاريخ داشته باشيم.
شما كتاب هايي كه در فن مناظره نوشته شده را ببينيد؛ مخصوصا كتاب 3 جلدي آقاي شيخ عبد الله حسن به نام مناظرات في الإمامة و مناظرات في العقائد و الأحكام كه جامع ترين كتابي است كه كل مناظرات تاريخ شيعه را جمع آوري كرده است و من توصيه مي كنم كه حتما اين كتاب را مطالعه كنيد.
البته الان زمان تهيه كتاب و جزوه تمام شده است. طلبه اي كه نتواند از كامپيوتر استفاده كند، مانند آدم نابينايي است كه يك عصايي به دست گرفته و با يك چراغ موشي، فقط جلوي پاي خود را مي بيند. لذا من تقاضاي عاجزانه از شما دارم كه اگر به كامپيوتر مسلط نيستيد، بر شماست كه در حد نماز واجب، كامپيوتر را آموزش ببينيد. مخصوصا استفاده از بعضي از برنامه هايي كه حوزه علميه ارائه داده است. شما با در اختيار داشتن يك مجموعه كوچك ـ DVD مكتبة اهل بيت (عليهم السلام) ـ نزديك به 6 هزار جلدي، مي توانيد با زدن يك دكمه، مطلب مورد نظرتان را در 6 هزار جلد كتاب در چند لحظه بيابيد. اگر اين برنامه ها در اختيار شما عزيزان باشد، شما را مستغني مي كند. مخصوصا كتاب 9 جلدي الإنتصار كه محصول مناظرات اينترنتي بين بزرگان شيعه و سني بوده است.
اگر عزيزان مستحضر باشند، در ماه رمضان گذشته، مناظره اي از شبكه ماهواره اي المستقله در لندن پخش شد كه از طرف شيعيان، دكتر ابو زهراء – از بزرگان نجف و از اساتيد دانشگاه اسلامي لندن – و دكتر تيجاني و از طرف وهابيت هم دكتر بلوشي فراري از ايران – كه آدم خيلي گستاخي است – و عبد الرحمن دمشقيه – از عربستان سعودي – و عثمان الخميس – از كويت – آمده بودند. يعني جگر پاره ها و استوانه هاي خود را به ميدان آورده بودند و 24 شب به مناظره پرداختند. بنده هم تا آخرين ثانيه از مناظره را مستقيم دنبال مي كردم. الان CDهاي آن موجود است كه مجموع مناظرات، ضبط شده است. خيلي هم مفيد است براي شما عزيزان. عمده شبهاتي كه وهابيت عليه شيعه داشت را مطرح كردند و چيزي را جا نگذاشتند.
الحمدلله هم دكتر ابو زهراء خوب جلو آمد و هم دكتر تيجاني. گرچه ايده آل نبود، ولي 75٪ جامع و جالب بود. نتيجه مناظره اين بود كه در شب 24، دكتر ابو زهراء از طرف شيعه، تقاضاي مباهله كرد و آنها هم در ابتداء قبول كردند و گفتند كه اين مباهله در آخرين شب انجام شود و در آخرين شب هم حدود 5/1 ساعت كشمكش بود ميان آن 3 نفر از وهابيت و 2 نفر از شيعه كه مباهله انجام بگيرد و اينها هم زير بار نرفتند و همين زير بار مباهله نرفتن آنها، با اطلاعاتي كه ما از كشورهاي آفريقايي داريم توسط برخي از بيوت مراجع عظام تقليد، مي گفتند كه خيلي از جوانان اهل سنت و وهابيت به طرف مكتب تشيع سرازير شدند. يعني اضافه از آنچه كه مطالب علمي و حقيقت فرهنگ تشيع در اين جلسات مطرح شد، خود وحشت آنها از مباهله، نشان گر عدم اعتماد قاطع آنها به مكتب شان بوده است.
اين مناظرات تا حدودي هم خوب بود؛ به استثناي چند مورد كه آقاي دكتر تيجاني در ابتداء تندي كرد.
امروز در گفتگو با برادران اهل سنت، اگر بخواهيم از موضع پرخاشگري يا اهانت و جسارت جلو بيائيم، نه تنها موفق نمي شويم، بلكه اين فاصله را بيشتر خواهيم كرد. يعني شرط اول سخن گفتن با اهل سنت، احترام به معتقدات آنها و افرادي كه براي آنها قابل احترام است، مي باشد. كاري نداريم كه عقيده ما نسبت به خلفاء چيست.
من در سال گذشته، 2 جلسه 4 ساعته در مكه مكرمه داشتم. يكي با شيخ محمد جميل زينو از مفتيان طراز اول عربستان سعودي بود كه بيش از 70 تأليف دارد و غالب كتاب هايي كه در مسجد نبوي و بيت الله الحرام به زائرين مي دهند و به زبان هاي مختلف هم ترجمه شده است، كتاب هاي ايشان است. در همان لحظات اول جلسه ما، با آن مقام علمي كه داشت، در مقابل 2 ، 3 سوالي كه كردم، به زانو در آمد.
جلسه ديگري هم با دكتر حمدان از اساتيد بزرگ دانشگاه ام القري بود كه موقعيتي شبيه شهيد مطهري (ره) در آن دانشگاه دارد و شيخ محمد جميل بن زينو ما را به او حواله داد. حدود 4 ساعت با ايشان بوديم و خيلي ملا و مسلط بود در اعتقادات و رجال و تاريخ. نتيجه بحث اين بود كه از من خواست مطالب را براي ايشان بنويسم تا او سر فرصت، پاسخ هاي مناسب و قانع كننده را براي من به ايران ارسال كند. ما هم با همكاري و هماهنگي بعثه مقام معظم رهبري، 2 صفحه مطلب نوشتيم و به ايشان داديم و ايشان بعد از يك ماه، 11 صفحه براي من از مكه با امضاء خودش فكس كرد كه داراي شبهاتي عليه شيعه نيز بود و من هم يك مجموعه 60 صفحه اي در جواب براي ايشان فرستادم. وقتي من اين 11 صفحه را خدمت برخي از بزرگان حوزه علميه، مخصوصا حضرت آيت الله العظمي سبحاني نشان دادم – كه در اين زمينه، واقعا سينه سپر كرده است و واقعا جلو آمده و فعلا بيشترين كتاب ها را در دفاع از اهل بيت (عليهم السلام) در حوزه علميه، ايشان نوشته است – دادم، ايشان خيلي تكان خورد. هم چنين خدمت حضرت آيت الله العظمي شبيري زنجاني هم بردم و ايشان هم فكس ايشان و پاسخ ما را ملاحظه كردند و تبادل نظر كرديم. در شب 7 فروردين هم يك جلسه 5/1 ساعته در محضر اين دو بزرگوار داشتيم و حضرت آيت الله العظمي زنجاني أمر فرمودند كه جواب را به علامه عسگري هم نشان بدهيم تا ايشان هم ملاحظه بفرمانيد. وقتي به ايشان ارائه داديم، خيلي ما را مورد تشويق و بزرگواري خودشان قرار دادند؛ مخصوصا در مورد صحابه، فرمودند كه شما نكاتي را در اينجا آورده ايد كه نه من آورده ام و نه حضرت آيت الله العظمي سبحاني آورده است. فقط مقداري روي عبارات عربي اشكال داشتند كه فرمودند به تعدادي از طلبه هاي عرب بدهيد تا به عربي روز و سليس تبديل كنند تا آنها بهانه اي نداشته باشند و اشكال ادبي بر شما نگيرند.
غرض اين بود كه عامل موفقيت ها در تمام مباحثات و مناظرات، روحيه سِلْم و اجتناب از هرگونه پرخاشگري و احترام به معتقدات اهل سنت است. حتي عبارت يكي از مراجع بزرگوار را در راديو معارف مطرح كردم كه ايشان فرمودند:
اين اهانت ها و سبّهايي كه در بعضي از مجالس يا در بالاي منابر نسبت به خلفاء مي شود، قطعا ائمه (عليهم السلام) به اين كار راضي نيستند.
اضافه بر اين كه اين كار، فاصله ما را با برادران اهل سنت اضافه تر مي كند، چهره نوراني شيعه را در نزد طبقه تحصيل كرده مخدوش مي كند. وقتي يك جوان ببيند كه يك مذهبي با شعار فحش و سبّ و ناسزا و اهانت به افراد مورد احترام ديگر مذاهب جلو مي آيد، در همان لحظه اول از اين مذهب فرار مي كند. لذا، الان، مخصوصا براي سخن گفتن با طبقه تحصيل كرده، از ضروري ترين مسائل، اجتناب از هرگونه اهانت و پرخاش و جسارت به معتقدات آنها، بلكه احترام به افراد مورد احترام آنهاست تا بتوانيم اينها را به زمين خودمان وارد كنيم و وقتي وارد زمينه شيعه شدند، با كمّ و كيف معتقدات شيعه آشنا خواهند شد.
يكي از بحث هايي كه در خدمت شما مي خواهم مطرح كنم، سير تاريخي نسبت به هجمه عليه تشيع و موضع گيري شيعه در اين زمينه است. مقاله اي در شماره 6 مجلههء تراثنا، موسسههء آل البيت، صفحه 32 ، توسط محقق كم نظير معاصر مرحوم سيد عبد العزيز طباطبائي ره تحت عنوان موقف الشيعة من هجمات الخصوم نوشته شده است كه عمده اين مقاله، نسبت به معرفي كتاب عبقات الأنوار است؛ ولي قبل از ورود، در 7 ، 8 صفحه، سير تاريخي اين هجمه را بحث كرده است.
اولين كتابي كه به صورت مدوّن، عليه افكار شيعه مي بينيم و در تاريخ ثبت است، كتاب العثمانية آقاي جاحظ – متوفاي 255 هجري – است و به خاطر پولي كه از حكومت عباسي گرفته بود، اين را نوشت و در همان زمان خودش، كتاب هايي عليه اين كتاب نوشته شد؛ مانند ابو جعفر اسكافي – از علماي اهل سنت – و ابو الجيش بلخي – استاد شيخ مفيد (ره) – و ديگر بزرگان كه عليه اين كتاب، موضع گرفتند و ردّيه نوشتد و خود جاحظ هم مجبور شد عليه كتاب خودش مطلب بنويسد. مرحوم شيخ مفيد (ره) هم كتابي تحت عنوان الرد علي العثمانية نوشت. آماري كه بنده دارم اين است كه در همان قرن 3 و 4، حدود 8 تا 10 كتاب عليه اين كتاب نوشته شد.
كتاب دومي كه مبسوط تر از كتاب جاحظ است و هجمه گسترده تري عليه شيعه دارد، كتاب المغنيقاضي عبد الجبار معتزلي – متوفاي 415 هجري – است كه معاصر با سيد مرتضي (ره) و شيخ مفيد (ره) بود و اخيرا هم در 10 جلد چاپ شده است. در مقابل اين كتاب، سيد مرتضي (ره) برخاست و كتابالشافي في الإمامة را نوشت كه اگر ما از سيد مرتضي (ره) اجازه داشتيم، نام كتاب را مفتضح كنندههء قاضي عبد الجبار مي نهاديم. چون در اين كتاب، از نظر علمي، آبرو و حيثيتي براي قاضي عبد الجبار نمانده است؛ به طوري كه ديگر كسي نتوانست به دفاع از قاضي عبد الجبار بپردازند. مرحوم شيخ طوسي (ره) هم با اين كه هجمه عليه شيعه زياد بود، كتابي به طور مستقل ننوشت و كتاب استاد خود را ملخّص كرد تحت عنوان تلخيص الشافي.
مقداري جلوتر مي آييم و مي بينيم كه شهاب الدين شافعي كتابي دارد به نام بعض فضائح الروافض.
باز مقداري جلوتر مي آييم و مي بينيم در قرن 7 و 8، عمده ترين هجمه ها عليه شيعه، توسط ابن تيميه بود و إن شاء الله ما بحث مفصّلي روي ابن تيميه خواهيم داشت. كتابي نوشته است به نام منهاج السنةكه ردّي است بر كتاب منهاج الكرامة علامه حلي (ره). الان هم وهابيت بعد از قرآن، به كمتر كتابي همانندمنهاج السنة اهتمام مي ورزند. اين كتاب توسط افراد متعددي تلخيص شده است و در دانشگاه هاي وهابيت، به عنوان متن درسي در حدّ كارشناسي ارشد و دكترا تدريس مي شود. البته اين كتاب را وقتي به دست علامه حلي (ره) دادند و مطالعه كرد، فرمود:
اگر مي دانستم كه ابن تيميه حرف هاي مرا مي فهمد، برايش جواب مي نوشتم؛ ولي مي دانم كه حرف هاي مرا نمي فهمد.
ابن تيميه تعابير تندي نسبت به علامه حلي (ره) دارد. با اين كه علامه حلي (ره) مشهور به ابن المطهّر است، ابن تيميه تعبير ابن المنجّس را نسبت به ايشان به كار مي برد. البته من اين را در جايي نديدم، جز در كتاب الدرر الكامنة آقاي ابن حجر عسقلاني كه در پاورقي به مناسبتي آورده است.
جلوتر مي آييم و مي بينيم كه ابن حجر هيثمي كتابي مي نويسد به نام الصواعق المحرقة في الرد علي أهل البدع و الزندقة و در اين كتاب، فرهنگ شيعه را به استهزاء مي گيرد و مطالبي را عليه شيعه مطرح مي كند و مرحوم قاضي نور الله شوشتري (ره) هم كتاب الصوارم المحرقة را مي نويسد.
بعد از او هم نوبت مي رسد به فضل بن روزبهان كه از فُحول علماء اهل سنت است و تسلط خيلي عجيبي به منابع شيعه دارد و نحوه استدلال او حتي از نحوه استدلال ابن تيميه خيلي قوي تر است. گرچه زبان فحاشي اش بيش از ابن تيميه است و كتابي دارد به نام إبطال الباطل كه در ردّ كتاب نهج الحق و كشف الصدق علامه حلي (ره) است. اين كتاب را نديدم كه مستقل در ايران چاپ شده باشد. مرحوم قاضي نور الله شوشتري (ره) هم برخاست و كتاب إحقاق الحق را نوشت و مرحوم شيخ محمد رضا مظفر (ره) هم كتاب دلائل الصدق را نوشت و حرف علامه حلي (ره) و فضل بن روزبهان را به صورت مستقل نقل مي كند و بعد هم خودش تحليل مي كند. اخيرا هم اين كتاب توسط برادر عزيزمان و فاضل معاصر حضرت آيت الله سيد علي ميلاني – كه به حق از افتخارات جهان تشيع است – تحقيق شده و تا كنون 2 ، 3 جلد از اين كتاب چاپ شده است. كتاب دلائل الصدق ، كتاب خيلي زيبائي است و از كتاب هاي خيلي ضروري است كه عزيزان ببينند و حتي از خود الغدير، كاربرد بيشتري دارد كه با توضيحات و شرح و پاورقي حضرت آيت الله ميلاني است.
بعد از او، نوبت مي رسد به عبد العزيز دهلوي – متوفاي 1239 هجري – كه هجمه را به اوج أعلي رسانده است و كتابي دارد به نام التحفة الإثنا عشرية كه مرادش اين است كه اين كتاب را در 12 باب تنظيم كرده است و به قول خودش هديه اي است براي نجات شيعيان. مرحوم مير حامد حسين (ره) هم كتابي بي نظير تحت عنوان عبقات الأنوار مي نويسد و علامه اميني (ره) مي فرمايد اگر اين كتاب نبود، من نمي توانستم الغدير را بنويسم. مرحوم مير حامد حسين (ره) حدود 25 سال تلاش مي كند تا اين كتاب را بنويسد. الان بهترين كتابي كه در رابطه با عبقات الأنوار است، كتاب نفحات الأزهار في خلاصة عبقات الأنوار در 20 جلد و با تأليف خود حضرت آيت الله ميلاني است و ايشان هم روي اين كتاب، بيش از 35 سال تلاش كرده است و شايد مطالبش 5 ، 6 برابر الغدير، وسعت دارد.
سلطان هند، علماي مذاهب مختلف اهل سنت را جمع مي كند و مي گويد كه بايد براي اين كتاب، جواب بنويسيد. اينها هم مدت زماني را از سلطان هند فرصت مي طلبند.
بعد از او، فردي به نام موسي جار الله ايران آمد و مدتي ماند و كتابي با عنوان الوشيعة نوشت و خلاصه اي از شبهات گذشته را در يك جلد 300 صفحه اي جمع كرد و مرحوم سيد محسن امين (ره) هم كتابي با عنوان نقض الوشيعة نوشت و كتاب خوبي است.
بعد از او مرحوم سيد عبد الحسين شرف الدين برخاست و كتاب المراجعات را نوشت كه از كتاب هاي كم نظير جهان تشيع است و با اين حجم كم، مطالب متعددي دارد و من توصيه مي كنم كه وقت استناد به اين كتاب، سپري شده است. چون مطالبي را كه ايشان نوشت، فردي به نام محمود الزعبي در كتاب 2 جلديالبيّنات في الرد علي أباطيل المراجعات جواب داده است. لذا، من به عزيزان توصيه مي كنم كه كتابتشييد المراجعات و تفنيد المكابرات حضرت آيت الله ميلاني را كه ردّ بر كتاب البينات است را مطالعه كنند. اين كتاب تشييد المراجعات، بيشتر از 3 جلد چاپ نشده است. اين كتاب، الحق، خيلي جالب و جامع است.
شما هر بحثي را كه بخواهيد از الغدير و المراجعات و احقاق الحق مطرح كنيد، طبقه هاي تحصيل كرده و ورزيدههء اهل سنت و وهابيت، يك جوابي دارند. من در ماه رمضان امسال، توفيق داشتم كه به مكه مكرمه مشرف شوم. مانند دكتر حمدان را خيلي كم ديدم كه هم آدم با اطلاعي است و منصف. من 4 ساعت با ايشان بحث داشتم و حدود 4 ساعت هم با شيخ محمد جميل بن زينو. خسته هم نشدم و اگر تا صبح هم ادامه پيدا مي كرد، من ناراحت نبودم. ولي در شب 19 ماه رمضان كه فردايش عازم ايران بوديم، در بعثههء مقام معظم رهبري جلسه اي داشتيم كه يكي از روحانيون كاروان سازمان حج آمد آنجا و گفت:
يك جواني از تهران در داخل كاروان ما هست و همين كه داخل فرودگاه – عربستان سعودي – شديم، شروع كرد با حجاج ايراني بحث كردن و صحبت كردن و اينها را نسبت به شيعه بد بين كردن و از وهابيت تبليغ كردن. حتي در هواپيما كه نشسته بود، تا رسيدن به جدّه با افراد سمت چپ و راست خود بحث مي كرد. من مقداري به او مشكوك شدم و حتي ديدم كه در بين صفا و مروه، ايراني ها را گير مي آورد و با آنها صحبت مي كند. حتي در آسانسور در آن مدت كم، هر كسي را كه گير بياورد، با او صحبت مي كند. جوانان را هم تحت تأثير قرار مي دهد.
جناب آقاي نوّاب – مسئول بعثه مقام معظم رهبري – از ما خواستند كه در همين بعثه با او يك جلسه اي داشته باشيم. يك جلسههء 2 ساعته با ايشان گذاشتيم و خدا را گواه مي گيريم! قسم به روح رسول الله! اين 2 ساعت براي من بيش از 2 سال زجرآور بود. ديديم كه يك جوان 28 ساله سنّي و مهندس و از شاگردان آقاي طباطبائي و وارث برقعي، كليه حرف هايي كه در الغدير است را از حفظ كرده و تمام آنچه را كه مي تواند پاتك بزند، آماده دارد. حرف هاي المراجعات را از اول تا آخر، مانند حمد و سوره حفظ است و نقض هر كدام را در آستين دارد. آن چنان در جدل و مغالطه تسلّط دارد كه روزي در مدرسه فيضيه گفتم كه اي كاش ايشان را مي آورديم در حوزه علميه در ميان طلاب رها مي كرديم و اين طلاب را مانند گرگي كه به گله حمله مي كند، مقداري بِدَرَّد و اين گله را به فكر پاسخ بياندازد تا حداقل اين جوانان ما ببينند كه اينها چطور كار اساسي مي كنند. خدا شاهد است كه من سرگيجه گرفتم. در آن چند روزي كه در آنجا بود، هم منزلي هاي او تحت تأثير او قرار گرفته بودند و آنها را هم گفتيم كه بيايند در اين جلسه شركت كنند. البته به حول و قوههء إلهي آن چند بحثي كه در آنجا داشتيم، دست و پاي ايشان را من بستم. يكي از بحث هايي كه در آنجا داشتيم، در مورد تزويج أم كلثوم و غيره بود و وقتي من قضايا را مطرح كردم، ديدم كه هم منزلي هاي او همين طور اشك مي ريزند. بعد از جلسه شروع كردند به بوسيدن دست و پيشاني ما و گفتند كه اين جوان چيزهايي را به ما گفته بود كه ما را به خيلي از قضايا بدبين كرده بود و اگر اين صحبت هاي شما نبود، معلوم نبود كه ما بعد از برگشتن به ايران، چه سرنوشتي خواهيم داشت.
غرض اين است كه آنها عجيب و حساب شده كار مي كنند. اگر ما كتاب 10 ، 20 صفحه اي مطالعه كنيم، خيال مي كنيم كه علامه دهر شده ايم و مي توانيم در هر بحثي فائق شويم. لذا اين كتاب تشييد المراجعات و تفنيد المكابرات را دقت كنند و بحث هايي را كه حضرت آيت الله ميلاني دنبال كرده است را مطالعه كنند.
وقتي وارد قرن 14 و 15 مي شويم، تهاجم عليه شيعه، يك حالت ويژه اي به خود مي گيرد كه در طول 14 قرن، اين حالت ويژه را نداشت. مثلا مي بينيد كه نوه مرحوم سيد ابوالحسن اصفهاني (ره) دكتر موسي موسوي به خاطر سرزدگي كه در حوزه هاي علميه دارد يا برخوردهاي نامناسبي كه ما داريم، برمي گردد كتابي مي نويسد به نام الشيعة و التصحيح. كسي كه حدود 30 سال در حوزه علميه بوده و با مباني فقهي شيعه و كتاب هاي فقهي و تاريخي و حديثي و روائي شيعه آشناست، اين دزد چراغ به دست آمده و چه مي كند؟ اگر قسم به خورم به لفظ جلاله، قطعا قسم من درست است. سرمايه گذاري اي كه وهابي ها روي اين كتاب انجام دادند، هزار برابر كتاب هاي ابن تيميه بوده است و به زبان هاي مختلف ترجمه كرده اند. اگر اين كتاب را در اينترنت جستجو كنيد، مي بينيد كه در بيش از 200 سايت فعال وهابيت، هر جايي كه بحث تهاجم به شيعه است، اين كتاب جزء كتاب هاي درجه اول يا دوم است.
براي اطلاع از محتواي اين كتاب، مي توانيد كتاب دكتر علاء الدين سيد امير محمد قزويني با عنوان مع الدكتور موسي الموسوي في كتابه الشيعة و التصحيح را مطالعه بفرمائيد.
كتاب دومي كه در داخل هم بود و ضربه خيلي اساسي به فرهنگ شيعه زد، كتاب احمد الكاتب با عنوانتطور الفكر السياسي الشيعي من الشوري إلي ولاية الفقيه بود كه عمدتا پيرامون حضرت ولي عصر (ارواحنا فداه) است. ايشان قبل از رسيدن بحث به حضرت ولي عصر (ارواحنا فداه)، قضيه خلافت اميرالمؤمنين (عليه السلام) را زير سوال برده است و مشروعيت خلافت شيخين را با استفاده از روايات شيعه تثبيت كرده است. او 10 ، 20 سال در حوزه علميه بوده و با مباني ما و با كتابخانه هاي ما كاملا آشنا بوده و تحت تأثير تبليغ وهابيت و تطميع و دلارهاي نفتي سعودي قرار گرفت. اين كتاب را براي چاپ به آمريكا و انگلستان بردند، به خاطر تبعات كتاب آيات شيطاني چاپ نكردند، ولي عربستان سعودي سينه سپر كرد و كتاب را با تيراژ بالا چاپ كرد. جناب آقاي سيد بدري سامي كتابي را در جواب اين كتاب نوشته تحت عنوان الشبهات و الردود و أخيرا هم مجمع جهاني اهل البيت (عليهم السلام) اين كتاب را در يك جلد چاپ كرده است.
وقتي وارد قرن 15 مي شويم، كتابي را مي بينيم از دكتر عبد الله محمد غريب – فارغ التحصيل دانشگاه الأزهر مصر – به نام و جاء دور المجوس. در حقيقت اضافه بر هجمه عليه تشيع، هجمه عليه انقلاب اسلامي هم هست. اينها باور نمي كردند كه زماني مذهب شيعه بتواند يك حكومت پايدار و محكم 2500 ساله شاهنشاهي را براندازد و حكومت شيعي را تشكيل دهد و اين براي اهل سنت و وهابيت، خيلي خطرناك بود. من 2 جمله از اين كتاب را نقل مي كنم تا:
از اين جا پي توان بردن كه در دريا چه طوفان است
در همان ابتداء مي گويد:
إنّ الثورة الخمينيّة مجوسيّة و ليست إسلاميّة، أعجميّة و ليست عربيّة، كسرويّة و ليست محمّديّة.
نهضت (امام) خميني، يك نهضت مجوسي، عجمي و كسروي است؛ نه نهضت اسلامي، عربي و محمّدي.
و جاء دور المجوس، ص357
نعلم أنّ حكّام طهران أشدّ خطرا علي الإسلام من اليهود و لا ننتظر خيرا منهم و ندرك جيّدا أنّهم سيتعاونون مع اليهود في حرب المسلمين.
مي دانيم كه خطر حاكمان تهران بر اسلام، از خطر يهود بر اسلام سخت تر است و از آنان هيچ اميد خيري انتظار نمي رود و نيك مي دانيم كه آنان به زودي با يهود، هم داستان شده و به جنگ مسلمانان خواهند آمد.
و جاء دور المجوس، ص374
اينها با يك چهره جديدي به جنگ با شيعه آمده اند. مي بينند كه امروز فرهنگ شيعه را مورد حمله قرار دادن كافي نيست و پايگاه هاي فرهنگ شيعه هم بايد مورد هجوم قرار بگيرد. البته برادر عزيزمان جناب آقاي سيد محمد رضي رضوي كتابي دارد تحت عنوان كذبوا علي الشيعة و در آنجا حرف هاي دكتر غريب را خيلي عالي و زيبا حلَاجي كرده و جواب هاي تهاجمي و شعاري داده است.
نكته ديگري كه بايد دقت شود و مهم است، اين است كه بعد از انقلاب، چهره ها عوض شده است و تهاجم، شدت عجيبي گرفته است. بنده در اجلاسيه اساتيد سطوح عالي و خارج حوزه علميه قم كه چند هفته قبل بود، حدود 20 دقيقه در همين زمينه صحبت كرديم كه دهان همه باز ماند و تعجب كردند. من يك آمار زنده دادم و عرض كردم كه بعد از انقلاب اسلامي، يكي از مراكزي كه زير نظر دفتر حضرت آيت الله العظمي سيستاني است به نام مركز الأبحاث العقائدية، كليههء كتاب هايي كه عليه شيعه نوشته شده است را شناسائي و جمع آوري كردند و آماري كه مسئول مؤسسه به من داد، اين بود كه تا كنون 5 هزار جلد كتاب ضد شيعي شناسائي كرده ايم و غالبا هم جمع آوري كرده ايم. اين 5 هزار جلد كتاب مهم نيست؛ آنچه كه مهم است اين است كه ايشان مي فرمود 70٪ اين كتاب هاي بعد از انقلاب اسلامي نوشته شده است. يعني در ظرف 20 سال، 5/2 برابر 14 قرن، عليه شيعه كتاب نوشته شده است. آيا زمان تنبّه ما نرسيده است كه بيدار شويم؟ شبهاتي كه مطرح شده را جمع آوري كردند در 12 جلد كه حدود 7 هزار شبهه است در 600 عنوان. شايد تا الان پاسخ هايي كه داده شده، بيش از 200 مورد نباشد و مابقي آنها لا ينحل مانده است. من در آن اجلاسيه گفتم: آقايان اساتيد! مسئولين محترم مركز مديريت! شوراي عالي! پاسخ به 7 هزار شبهه، كار يك محقق و دو محقق و يك مؤسسه و دو مؤسسه نيست؛ بلكه يك بسيج عمومي اساتيد از سطح كشور را مي طلبد كه با پشتوانه مركز مديريت و نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران باشد. اگر ما امروز به فكر پاسخ نيفتيم، اولا فردا در برابر نسل هاي آينده، مورد مؤاخذه قرار خواهيم گرفت و ثانيا بخواهيم يا نخواهيم، اين هجمه ها كار خود را مي كنند. مرحوم سيد عبدالعزيز طباطبائي (ره) در همان مقاله مذكور، تعبيري دارد كه مي فرمايد:
طبق آماري كه سفارت ايران داده بود، در سال گذشته – 1406 هجري – فقط در پاكستان، 60 عنوان كتاب عليه شيعه، با 30 ميليون تيراژ نوشته شده است. در 2 سال گذشته، بيش از 200 عنوان كتاب، چاپ و منتشر گرديده است.
ما بعد از انقلاب اسلامي، در چند دهه مي توانيم 30 ميليون تيراژ داشته باشيم؟
اين كتاب هايي كه نوشته شده، در 3 بخش نوشته شده است كه يك سري از آنها كتاب هايي است كه در حدّ دانشگاه و اساتيد و بزرگان نوشته شده است. مانند كتاب هايي كه دكتر غفاري دارد با نام التقريب بين الشيعة و السنة كه رساله فوق ليسانس ايشان است و كتاب اصول مذهب الشيعة كه رساله دكتراي ايشان است. همان موقعيتي كه كتاب كفاية در اصول دارد، همان موقعيت را كتاب دكتر قفاري در ميان كتاب هاي ضد شيعه دارد. حتي اگر كسي از من سوال كند كه براي اساتيد حوزه علميه، مطالعه اين كتاب چه حكمي دارد؟ بنده مي گويم كه خلاف شرع و حرام بَيّن است. مگر اين كه كسي با مباني استدلالي شيعه، كاملا آگاه و مسلّط باشد. اگر شما اين كتاب را مطالعه كرده باشيد، در كمتر صفحه اي است كه 10 ، 20 مصدر از مصادر شيعه داده نشده باشد. مشخص است كه اين مرد آمده است تمام منابع فقهي و روائي و تاريخي ما را زير و رو كرده است. من كه حدود 39 سال است در حوزه علميه هستم و بيش از 20 سال است بحث هاي مختلفي در حوزه علميه داشتم، خيلي از اين كتاب ها – كه به عنوان منبع در اين كتاب آمده – به گوش بنده نرسيده است. من در كتابخانه ام بيش از 7 هزار جلد كتاب دارم و مقيد هستم كه كتاب هاي شيعه و اهل سنت را كه نياز دارم، جمع آوري كنم. وقتي وارد گود مي شود، به قدري مستدلّ و مستند حرف مي زند كه اگر كسي آگاه نباشد، مي گويد كه حق با ايشان است. البته اخيرا يكي از برادران بزرگ حوزه علميه به نام دكتر نجارزادگان، مجموعه اي نوشته است بر ردّ بخشي از كتاب اصول مذهب الشيعة كه در شُرُف چاپ است.
آقاي احسان إلهي ظهير هم كتابي دارد به نام الشيعة و القرآن، الشيعة و السنة كه جزء كتاب هاي ردههء دوم است. الان هم كتاب هاي ايشان كهنه شده است. چون به اين كتاب خيلي جواب داده اند. حتي مرحوم علامه اميني (ره) در جلد 5 الغدير، مفصل وارد گود شده است و علامه عسگري (ره) هم چنين. كتاب هاي عثمان الخميس و عبد الرحمن دمشقيه كه بيشترين و پُر تيراژترين كتاب ضد شيعه را دارند، 90٪ مطالب شان از كتاب هاي احسان إلهي ظهير است و مطالب جديدي از خودشان ندارند. كتاب هاي احسان إلهي ظهير از كتاب هايي بود كه در عصر خودش، جزء كتاب هاي بي نظير بود. ولي با آمدن دكتر قفاري و عثمان الخميس و محب الدين خطيب – كه كتاب الخطوط العريضة را نوشت و حضرت آيت الله العظمي صافي هم جوابي عليه او نوشت -، حرف هاي احسان إلهي ظهير هم كهنه شده و خيلي كم از او استناد مي كنند.
نكته آخر اين كه كتاب هاي احسان إلهي ظهير و عبد الرحمن دمشقيه و محب الدين خطيب، در حد سيكل و ديپلم است. اخيرا آمده اند ترفند جديدي را به كار بسته اند و چون در مقطع دانشگاه و بالاتر، موفق نبودند، آمدند كارهايي را براي عموم و عوام شيعه انجام مي دهند و خيلي هم مجهز به ميدان آمده اند و كار مي كنند. اخيرا كتابي را نوشته اند به نام لله ثم للتاريخ. اين كتاب، همان روشي را دارد كه در المراجعات به كار رفته است. البته به ظاهر نوشته است كه سيد حسين موسوي از فقهاء و مراجع حوزه علميه نجف بوده است. اين كتاب خيلي براي طبقه عوام و جواناني كه اطلاعي از مباني فكري شيعه ندارند، خطرناك است. به نظر من شايد خواندن اين كتاب از مصرف هروئين و ترياك براي جوان خطرناك تر است. اين كتاب را با اين نام ترجمه كردند: اهل بيت از خود دفاع مي كنند. مسئول بعثه مقام معظم رهبري در مدينه براي من نقل مي كرد:
وقتي اين كتاب آمد، حضرت آيت الله العظمي وحيد خراساني، جناب آقاي ري شهري را خواست و اين كتاب را پ رت كرد و گفت آنها اجازه نمي دهند شما يك جلد مفاتيح به آنجا ببريد. اين كتاب چيست كه تمام ايران و دانشگاه هاي ما را پر كرده است؟
ايشان نقل مي كرد:
آقاي ري شهري كه ديدار خصوصي با جناب آقاي خاتمي داشتند و اين كتاب را با تالي فاسدهاي آن مطرح كردند و در سفري كه آقاي خاتمي در سال گذشته به عربستان سعودي داشتند، يكي از موارد صحبت با آقاي امير عبدالله، همين كتاب بود.
در اين كتاب، فرهنگ شيعه مورد هجمه خيلي خطرناك، آن هم با روش هاي امروزي قرار گرفته است. كسي روي اين كار كرده كه هم از رمان نويسي خبر دارد و هم از تئاتر نويسي و فنون سينمايي تا بتواند در طرف نفوذ كند و احساسات او را تحريك كند. خيلي عجيب است و من مانند اين كتاب را نديدم. عمدتا هم روايات شيعه را مطرح كرده است و حضرت آيت الله العظمي سبحاني با تعبيري بزرگوارانه فرمودند:
من دوست دارم نسبت به اين كتاب، جوابي خوبي نوشته شود و چون بحث رجالي دارد، تنها كسي كه مي تواند از پس آن بربيايد، شما هستيد.
ما هم مفصل، جوابيه آن را نوشتيم. در شب نيمه ماه رمضان كه با شيخ محمد جميل زينو بحث داشتيم، بحث توسل و بحث هاي ديگر را پيش كشيديم و ايشان كم آورد و اين كتاب را وسط جلسه آورد و ورق زد و گفت كه اين حرف ها عليه شيعه نوشته شده است و ايشان – سيد حسين موسوي با امام خميني (ره) در نجف ملاقات داشته است و … . من ديدم كه وقت هو كردن است و گفتم:
شيخ! من تعجب مي كنم از آن مقام علمي كه شما داريد، چطور پناه مي بريد به كتابي كه مؤلف آن موهوم است و كتابش مملو است از اكاذيب و افترائات.
گفت: يك مورد را شما بگو. گفتم:
در فلان صفحه آورده است كه من در هندوستان بودم و با سيد دلدار نقوي ديدار داشم و كتاب أساس الإسلام خود را به من داد و در اينجا هم مي گويد كه من با امام خميني (ره) ملاقات داشتم. آقايان! همه شاهد باشيد كه شيخ آقا بزرگ تهراني از علماء شيعه در الذريعة و خير الدين زركلي از وهابي ها در الأعلام نوشته اند كه آقاي سيد دلدار نقوي در سال 1235 هجري از دنيا رفته است و تا الان 220 سال مي شود و امام خميني (ره) هم چند سال پيش از دنيا رفته است. يعني ايشان علي القاعده بايد 240 سال عمر كرده باشد. آيا شما مي پذيريد اين را كه كسي 240 سال عمر كرده باشد و 200 سال قبل با سيد دلدار نقوي ديدار كرده باشد و چند سال قبل هم با امام خميني (ره)؟!
اضافه بر اين كه ايشان 4 روايت در رابطه با متعه از كتاب من لا يحضره الفقيه نقل كرده است. همه شاهد باشيد كه اين دروغ است و كتاب من لا يحضره الفقيه و تهذيب التهذيب و كافي و استبصار و بحار الأنوار و وسائل الشيعة و مستدرك الوسائل اين روايات را ندارند.
گفت: چطور؟ گفتم:
شما همگي شاهد باشيد كه اگر هم چنين روايتي كه ايشان نقل كرده، در كتب روائي شيعه و كتب اربعه ما پيدا كرديد، بنده در همين جا و جلوي شما، از تشيع دست برمي دارم و با شما وهابي مي شوم.
به چشم همديگر نگاه كردند و يكي از دانشجويان گفت: شيخ! ما گفتيم اين كتاب را نياور كه آبروي مان مي رود.
خدا گواه است! اين كتاب را پرت كرد به كنار. بعد از آن، يكي از دانشجويان گفت كه مرا ببرند نزد دكتر حمدان كه با او بحث كنم. اينجا بود كه ايشان، جلوي دانشجويان و علماء يمن مستأصل شد.
من همين كتاب را به يكي از اساتيد حوزه علميه دادم – كه حدود 12 سال است در موسسه خودمان در خدمت ايشان هستيم – و ايشان كتاب را خواند و گفت:
خدا گواه است كه اين كتاب، أثر منفي در روح من گذاشته است. اين كتاب با جوانان چه كار مي كند؟!
اين كتاب را در عربستان سعودي در منطقه أحصاء و قطيف با تيراژ چند صد هزارتايي چاپ كردند. حتي در نانوايي ها و بقالي ها به صورت رايگان به جوانان شيعه مي دادند. اين كتاب را در كويت چاپ كردند و به صورت رايگان در اختيار بچه شيعه ها قرار مي دادند. به طوري كه آقاي مُهري كه نماينده امام خميني (ره) و مقام معظم رهبري در آنجاست، رسما اعلام كرد به دولت كويت و گفت:
اگر مي خواهيد كويت مثل لبنان نشود، جلوي انتشار اين كتاب را بگيريد.
اين كتاب در ايران به حدّ وفور منتشر شده است و مدارك مستند داريم كه اين كتاب در استان خراسان چاپ شده است. كسي كه كتاب را ترجمه كرده است، مي گويد كه هم اسم من مستعار است و هم اسم سيد حسين موسوي مستعار است. اين كتاب از اول تا آخر، مملوّ از دروغ است. اين كتاب را در هر كجا كه برويد، مي يابيد و من در مدينه كه با اكثر دانشجويان بحث داشتم، هيچ دانشجويي را نديدم جز اين كه تمام مطالب اين كتاب را مانند حمد و سوره حفظ بود. براي من خيلي عجيب بود. دوستان اين را يقين بدانند كه اگر به كشورهاي ديگر رفتيد، يا اين كتاب رسيده است و يا خواهد رسيد. من در جلسه بعدي خود كتاب و ترجمه آن را مي آورم كه دوستان حداقل با جلد كتاب آشنا شوند. إن شاء الله اگر فرصت شود، حدود 7 ، 8 دقيقه راجع به نقاط ضعف اين كتاب به صورت خلاصه بحث خواهم كرد تا حضور ذهن خوبي داشته باشيد.