پاداش صبر بر بیماری
پاداش صبر بر بیماری
1. در حديثى صحيح مىخوانيم كه امام صادق عليه السلام فرمود: «روزى حضرت رسول صلى الله عليه و آله سر به سوى آسمان كرد وتبسّم نمود. اصحاب از علّت آن پرسيدند. حضرت فرمود: تعجّب كردم از دو فرشتهاى كه به زمين فرود آمدند، بنده مؤمن صالحى را در مكان نمازش نيافتند، به آسمان رفتند وگفتند: پروردگارا، فلان بنده تو را در محلّ خواندن نمازش نيافتيم، او در بند بيمارى است. خداوند فرمود : براى اين بنده تا زمانى كه بيمار است مثل آنچه را كه در حال سلامت از كارهاى خير در شب و روز انجام مىداد بنويسيد».[1]
2. در روايتى معتبر مىخوانيم كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمود: «هنگامى كه ضعف پيرى بر مؤمن غلبه كند، خداوند متعال دستور مىدهد كه آنچه را در حال جوانى ونشاط انجام مىداده است اكنون نيز برايش بنويسند. همچنين فرشتهاى را مأمور مىكند كه كارهاى خيرى را كه مؤمن بيمار در حال سلامتى انجام مىداده است به هنگام بيمارى نيز برايش بنويسند. وكارهاى بدى را كه كافر در حال سلامتى به جا آورده است، در حال مرض نيز برايش منظور دارند».[2]
3. در حديث است كه: «خداوند متعال به فرشته سمت چپ دستور مىدهد در ايّام بيمارى، گناهى براى مؤمن بيمار ننويسد».[3]
4. از امام باقر عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «يك شب بيدارى به خاطر بيمارى و درد، بهتر از يك سال عبادت است».[4]
5. در احاديث معتبر مىخوانيم كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمود: «هر كس يك شب بيمارى را تحمّل كند و از تحمّل درد ورنج هايش به كسى خبر ندهد و چون صبح شود خدا را شكر كند، خداوند به فضل و كرمش ثواب عبادت شصت سال را به او مىدهد».[5]
6. از امام باقر عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «بدنى كه مبتلا به بيمارى نشود طغيان مىكند ودر چنين بدنى خيرى نيست».[6]
7. از امام رضا عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «بيمارى، گناهان مؤمن را پاك مىكند ورحمت الهى را شامل او مىسازد وبراى كافران عذاب و نفرين است».[7]
8. از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «يك شب سردرد هر گناهى را برطرف مىكند، مگر گناهان كبيره».[8]
9. در روايتى معتبر مىخوانيم كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «خداوند متعال مىفرمايد: هر كس سه شب بيمارى را تحمّل كند وبه هيچكس از عيادتكنندگانش شكايت نكند، گوشت وخون (بدن بيمارش) را به گوشت وخونى بهتر تبديل مىكنم. واگر او را شفا دهم از گناهان پاكش مىكنم و اگر بميرانم وى را به سوى رحمت خود مىبرم».[9]
10. در حديثى ديگر فرمود: «منظور از شكايت اين نيست كه بگويد ديشب نتوانستم بخوابم، بلكه منظور اين است كه بگويد به بلايى مبتلا شدم كه هيچكس به آن مبتلا نشده. آنچه به من رسيده به هيچكس نرسيده. ومثل اين سخنان».[10]
تب
1. از حضرت رسول صلى الله عليه و آله روايت شده است كه فرمود: «تب فرستاده مرگ وزندان خدا در زمين وبهره مؤمن از جهنّم است. وگرمى تب از جهنّم است».[11]
2. از امام سجّاد عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «تب درد نيكويى است كه به هر عضوى بهرهاى از بلا مىرساند. وخيرى نيست در كسى كه به (هيچ) بلا (ومشكلى) مبتلا نشود».[12]
3. از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «خداوند هر بندهاى را دوست داشته باشد يكى از سه تحفه را برايش مىفرستد: تب، درد چشم، سردرد».[13]
4. از امام باقر عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «يك شب تب كردن برابر به يك سال عبادت ودو شب برابر با دو سال وسه شب برابر با هفتاد سال عبادت است».[14]
5. در حديثى مىخوانيم كه امام صادق عليه السلام فرمود: «يك شب تب كردن كفّاره گناهان گذشته وآينده است».[15]
6. از امام سجّاد عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «هرگاه مؤمن تب كند گناهانش مانند برگ درختان مىريزد. واگر بسترى شود نالهاش ثواب «سبحان الله» وفريادش ثواب «لا إله إلّا الله» دارد. وهنگامى كه از پهلويى به پهلوى ديگر مىشود، مانند كسى است كه در راه خدا شمشير مىزند».[16]
(توجّه به اين روايات انسان را از ناشكيبايى به هنگام مبتلا شدن به اينگونه بيمارىها كه جنبه عمومى دارد، بازمىدارد).
فلسفه بلاها
1. در روايات معتبر مىخوانيم كه بلاى پيامبران : از همه شديدتر است، پس از آنها اوصيا وجانشينان پيامبران ودر مرتبه سوم هر كس نيكوتر وفاضلتر است بلايش بزرگتر است. به مؤمن مطابق ايمان واعمال نيك او بلا مىرسد؛ بنابراين، هر كس ايمانش صحيحتر وعملش نيكوتر باشد بلايش بيشتر وهر كس ايمانش ضعيفتر وعمل نيك وى كمتر باشد، بلايش كمتر است.[17]
2. در احاديث معتبر مىخوانيم كه حضرت صادق عليه السلام فرمود: «ثواب عظيم به همراه بلاى عظيم است. خداوند هيچ گروهى را دوست نمىدارد، مگر آنكه آنها را مبتلا به مشكلاتى مىگرداند».[18]
3. از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «خداوند متعال بندگان خالصى دارد كه هر تحفه آسمانى را از آنها بازمىدارد وهيچ بلايى نمىفرستد، مگر آنكه از ديگران به سوى آنها هدايت مىكند».[19]
4. از امام باقر عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «چون خداوند بندهاى را دوست بدارد او را غرق در بلا مىكند، پس اگر خدا را براى دور كردن بلا بخواند در پاسخش مىگويد: لبّيك اى بنده من، اگر خواست تو را زود به جا آورم قادر بر آن هستم واگر ثوابش را براى روز قيامت ذخيره كنم، موهبت بيشترى بهتو دادهام».[20]
5. از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «چهل شب بر مؤمن نمىگذرد مگر اينكه حادثهاى برايش رخ مىدهد كه اندوهگين شده وبه سبب آن هوشيار وآگاه مىشود».[21]
6. در روايتى صحيح آمده است كه امام صادق عليه السلام فرمود: «درجه ومنزلتى در بهشت وجود دارد كه هيچكس به آن نمىرسد، مگر آن كس كه بلايى به بدنش رسيده باشد».[22]
7. از امام باقر عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «خداوند متعال مؤمنان را با تحفه بلا ياد مىكند، همانند كسى كه از سفر براى خانوادهاش هديه مىآورد. واو را از (لذّات) دنيا پرهيز مىدهد همانگونه كه طبيب، بيمارش را از چيزهاى مضر پرهيز مىدهد».[23]
8. از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «شخصى حضرت رسول صلى الله عليه و آله را به خانهاش دعوت كرد. چون حضرت وارد منزل او شد ديد مرغى بر روى ديوار تخم كرده وتخمش از بالاى ديوار افتاد و بر روى ميخى كه در ميانه ديوار نصب شده بود قرار گرفت ونشكست. حضرت تعجّب كرد. صاحبخانه گفت: از اين تعجّب مىفرماييد؟ قسم به خدايى كه تو را به راستى به سوى مردم
فرستاد، هرگز بلا وحادثهاى به من نرسيده است. هنگامى كه حضرت اين جمله را شنيد برخاست وفرمود: هر كس بلايى به او نرسد اميد خيرى در او نيست. سپس بىآنكه غذا بخورد آنجا را ترك كرد».[24]
9. از حضرت رسول صلى الله عليه و آله روايت شده است كه فرمود: «خداوند مؤمن را به هر بلايى گرفتار وبه هر مرگى مىميراند، امّا عقلش را نمىگيرد. مگر نمىبينى كه شيطان بر مال وفرزندان وخانواده حضرت ايّوب عليه السلام مسلّط شد، ولى بر عقل آن حضرت تسلّط نيافت؛ عقلى كه خدا را به يگانگى مىشناسد».[25]
[1] . كافى، ج 3، ص 113، ح 1.
[2] . همان، ح 2.
[3] . كافى، ج 3، ص 114، ح 7.
[4] . كافى، ج 3، ص 114، ح 6؛ مكارم الأخلاق، ص 358.
[5] . كافى، ج 3، ص 116، ح 5؛ مكارم الأخلاق، ص 359، از امام صادق عليه السلام .
[6] . كافى، ج 3، ص 114، ح 8.
[7] . مكارم الأخلاق، ص 415.
[8] . همان، ص 414.
[9] . مكارم الأخلاق، ص 415.
[10] . كافى، ج 3، ص 116، ح 1؛ مكارم الأخلاق، ص 415.
[11] . كافى، ج 3، ص 112، ح 7؛ مكارم الأخلاق، ص 357.
[12] . مكارم الأخلاق، ص 357.
[13] . همان، ص 358.
[14] . همان.
[15] . كافى، ج 3، ص 115، ح 10؛ مكارم الأخلاق، ص 358.
[16] . مكارم الأخلاق، ص 357.
[17] . كافى، ج 2، ص 252، ح 2.
[18] . كافى، ج 2، ص 252، ح 3؛ وص 253، ح 8 و10.
[19] . كافى، ج 2، ص 253، ح 5.
[20] . كافى، ج 2، ص 253، ح 7.
[21] . همان، ص 254، ح 11.
[22] . همان، ص 255، ح 14.
[23] . همان، ح 17.
[24] . كافى، ج 2، ص 256، ح 20.
[25] . همان، ح 22؛ ج 3، ص 112، ح 10.