وجود خداوند را چگونه می توان اثبات كرد
وجود خداوند را چگونه می توان اثبات كرد
در يك دستهبندي كلي شهيد مطهري دلايل وجود خدا را در سه قسمت(1) دسته بندي نموده است:
1- برهان فطرت يا براهين انفسي (راه دل و حسّ خداجويي)
در اين راه، انسان به وسيله شهود بيواسطه، خدا را درك ميكند و در واقع، وجود خدا براي انسان بديهي است. فطرت خداجويي و خداشناسي و خداپرستي در عمق وجود انسان قرار دارد و آياتي از قرآن بر اين حقيقت دلالت دارند. از جمله:
« فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا » (2)
روي خود را به سوي دين پاك خداي بازگردان، همان فطرت خداپرستي كه خداوند همه انسانها را بر آن آفريده است.
نام “راه” شايد نسبت به “برهان” بر اين طريقه ترجيح داشته باشد. زيرا راه فطرت، برهان فلسفي نيست. البته ميتوانيم به وسيله براهين فلسفي وجود فطرت را در انسان اثبات كنيم.
2- براهين خداشناسي از راه آثار يا خلقت خدا
اين نوع برهان، از راههاي گوناگوني قابل تقرير است. برخي از اين تقريرها عبارتند از:
الف) از طريق حدوث عالم و مخلوقات
ب) از طريق وجود نظم و تشكيلات فوقالعاده جهان خلقت
ج) از طريق توجه به غايات و اهداف موجودات
در اين نوع براهين، نوعي استدلال وجود دارد كه خدا را به وسيله آيات و نشانهها، اثبات ميكند. در حقيقت همان آيات و نشانهها واسطه اثبات وجود خدا قرار ميگيرند.
3- براهين فلسفي خداشناسي
اين راه عقلي و فلسفي محض و از طريق وجود و موجود به طور كلي طي ميشود. در اين راه هم اگر چه نوعي استدلال وجود دارد و خدا با واسطه اثبات ميشود لكن آنچه واسطه قرار ميگيرد آيات و نشانهها نيستند (چنانكه در براهين نوع دوم بود) بلكه واسطهها، يك سلسله اصول عقلي (بديهي يا نظري) هستند.(3)
براهين فلسفي نيز خود به دو دسته تقسيم ميشوند:
1- براهيني كه از طريق غير خدا، وجود خدا را اثبات ميكنند مانند براهيني كه تكيه بر ابطال دور و تسلسل دارند.
2- براهيني كه از طريق غيرخدا وجود خدا را اثبات نميكنند بلكه با تكيه بر اصل هستي خدا را اثبات ميكنند كه از آنها به “براهين صديقين” ياد ميشود.(4)
اگر بخواهيم تقسيم فوق را به نحو حصر عقلي بيان كنيم به گونهاي كه شامل همه انواع براهين از جمله براهين وجود نيز شود چنين ميگوئيم:
براهين اثبات وجود خدا به دو دسته تقسيم ميشوند:
1- براهيني كه مستقيماً به وجود خدا نميپردازند بلكه به اثبات وجود فطرت خداجويي ميپردازند و اين نكته را متذكر ميشوند كه خدا از استدلال بينياز است. (براهين فطري)
2- براهيني كه مستقيماً به اثبات وجود خدا ميپردازند كه اين نوع براهين خود به دو قسم تقسيم ميشوند:
1. براهيني كه از صرف تعريف و مفهوم خدا، وجود خدا را اثبات ميكنند و براي اثبات وجود خدا بر هيچ شي در خارج تكيه نميكنند. (براهين وجودي)
2. براهيني كه بر وجود شيء يا اشيائي در خارج از ذهن تكيه ميكنند و با وجود آن خدا را اثبات ميكنند كه خود دو دستهاند:
الف) براهيني كه خدا را با تكيه بر وجود چيزي غير از وجود خدا، اثبات ميكنند به طوري كه اگر آن شيء انكار شود براهين قادر به اثبات وجود خدا نيستند مانند براهين حدوث و امكان يا براهيني كه به واسطه بطلان دور و تسلسل، وجود خدا را اثبات ميكنند.
ب) براهيني كه وجود خدا را اثبات ميكنند اما نه با تكيه بر وجود غير او بلكه فقط با تكيه بر اصل واقعيت، وجود خدا را اثبات ميكنند. به طوري كه اگر همه چيز (غير از اصل هستي و واقعيت ) انكار شود باز هم وجود خدا اثبات ميشود كه اين دسته را “براهين صديقين” مينامند.(5)
پي نوشت
1 . شرح منظومه، مطهري، مقصد سوم (مجموعه آثار، ج 5، صص 290-289).
2. سوره روم،آيه 30
3 . مجموعه آثار، ج 5، ص 486 – 480.
4.براي رجوع به برخي براهين فلسفي و به ويژه براهين صديقين ر.ك: ابن سينا، اشارات، نشر البلاغه، ج 3، ص 20؛ المشارع و المطارحات، شيخ اشراق، مجموعه مصنفات، ج1، ص 387 ؛ ملاصدرا، اسفار، چ بيروت، ج 6، ص 26 ؛ مطهري، مرتضي؛ مجموعه آثار، ج 7، ص 63 – 61 ؛ جوادي آملي، عبدالله، توحيد در قرآن؛ ص 196 – 130.
5 . اثبات وجود خدا به روش اصل موضوعي، عبوديت، قم، مؤسسه امام خميني، ص 42 – 41.
انوار طاها/.