نقد عرفان حلقه
نقد عرفان حلقه
فهرست این نوشتار:
عـرفان حـلقه را بهتـر بشنـاسيم (فصل اول)
آنچه امروزه به نام عرفان كيهانى (حلقه) مطرح مى شود شامل آموزه هاى انحرافى و تضاد با اصول و فروع دين مبين اسلام است
در اين ايام كه حكم شديدى از سوى دادگاه درباره رئيس عرفان حلقه صادر شده، بعضى از گوشه و كنار به حمايت از او برخاسته و مىگويند: آنچه او مىگويد عين تعليمات اسلام است و ما با پيروى از او اسلام را بهتر شناختيم، لذا ما كه سالهاست افكار او را بررسى مىكنيم ناچار شديم عقائد انحرافى او را به استناد عبارات صريح كتابهايش در اينجا براى شما بياوريم.
آنچه امروزه به نام عرفان كيهانى (حلقه) مطرح مىشود شامل آموزههاى انحرافى و تضاد با اصول و فروع دين مبين اسلام است. برخى از موضوعات انحرافى عرفان حلقه از اين قرار است :
شيطانشناسى (شيطانپرستى)
شيطان در «عرفان حلقه» احترام و تقدس زيادى دارد و مأمور خدا، عامل كمال، اولين معلم انسان و موحد و مطيع فرمان پروردگار شناخته مىشود!
1. آنها معتقدند خداوند از ابليس خواسته بود كه به فرمان سجده بر آدم اعتنا نكند! به اين ترتيب عصيان شيطان به عنوان مأموريت الهى بود. (كتاب موجودات غير ارگانيك، ص 14 و 15 و كتاب انسان معرفت، ص 245).
2. ابليس به عنوان ملكى كه قانون تضاد را براى جهان دو قطبى ايجاد كرده، معرفى مىشود. (انسان و معرفت، ص 247).*
3. شيطان اولين معلم بشر است زيرا او را به درخت علم و آگاهى راهنمايى كرد و از بهشت نادانى و بىخبرى بيرون آورد. (انسان و معرفت، ص 204 و موجودات غير ارگانيك، ص 15)
اين در حالى است كه قرآن مجيد در آيات بسيارى شيطان را به خاطر نافرمانى و سرپيچى از سجده بر آدم و اعتراض به ذات پاك پروردگار مطرود و ملعون و رانده درگاه خدا مىشمرد.
در سوره حجر آيات 32-35 مىفرمايد: (قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا لَکَ أَلاَّ تَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ * قَالَ لَمْ أَكُنْ لّاَِسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ * قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّکَ رَجِيمٌ * وَإِنَّ عَلَيْکَ اللَّعْنَةَ إِلَى يَوْمِ الدِّينِ)؛ «(خداوند) فرمود: اى ابليس! چرا با سجدهكنندگان نيستى؟! گفت: من هرگز براى بشرى كه او را از گِل خشكيدهاى كه از گِل بدبويى گرفته شده است آفريدهاى، سجده نخواهم كرد. فرمود: از صف آنها ]= فرشتگان[ بيرون رو، كه (از درگاه ما!) رانده شدهاى و لعنت (و دورى از رحمت حق) تا روز قيامت بر تو خواهد بود».
و در سوره اعراف آيه 18 مىفرمايد: (قَالَ اخْرُجْ مِنْهَا مَذْءُومآ مَدْحُورآ لَّمَنْ تَبِعَکَ مِنْهُمْ لاََمْلاََنَّ جَهَنَّمَ مِنْكُمْ أَجْمَعِينَ)؛ «فرمود: از آن (مقام) با ننگ و عار و خوارى، بيرون رو! و سوگند ياد مىكنم كه هر كس از آنها از تو پيروى كند، جهنم را از شما همگى پر مىكنم».
و در سوره ص آيه 73-78 مىفرمايد: (فَسَجَدَ الْمَلاَئِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ * إِلاَّ إِبْلِيسَ اسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ * قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا مَنَعَکَ أَنْ تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِيَدَىَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنتَ مِنَ الْعَالِينَ * قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِى مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ * قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّکَ رَجِيمٌ * وَإِنَّ عَلَيْکَ لَعْنَتِى إِلَى يَوْمِ الدِّينِ)؛ «در آن هنگام همه فرشتگان سجده كردند، جز ابليس كه تكبّر ورزيد و از كافران بود. گفت: اى ابليس! چه چيز مانع تو شد كه بر مخلوقى كه با قدرت خود او را آفريدم سجده كنى؟! آيا تكبّر كردى يا از برترينها بودى؟! (برتر از اينكه فرمان سجود به تو داده شود!) گفت: من از او بهترم، مرا از آتش آفريدهاى و او را از گِل. فرمود : از آسمانها (و صفوف ملائكه) خارج شو، كه تو رانده درگاهِ منى. و مسلمآ لعنت من بر تو تا روز قيامت خواهد بود».
به علاوه در آيات متعددى از قرآن مجيد سخن از وسوسه و فريب شيطان نسبت به آدم است كه او را گمراه ساخت و سبب شد از بهشت بيرون رود و نه تنها معلم آدم نبود بلكه گمراهكننده آدم و سبب محروميت او از بسيارى از نعمتهاى الهى شد.
آيا آنچه از كتابهاى او در بالا آورديم با اين آيات قرآنى كمترين هماهنگى دارد؟ چگونه بعضى از فريبخوردهها مىگويند سخنان او عين تعليمات اسلام است و با پيروى از او اسلام را بهتر شناختهايم. اين است معنى شناختن اسلام و قرآن مجيد؟!
* * *
در ذيل بخشى از متن عبارات كتاب او را عيناَ مىآوريم.
«در میان این کارگزاران تنها ابلیس است که مأموریت او تا پایان این چرخه ادامه دارد و به عبارت دیگر، تا رسیدن به سرانجام چرخه ، سر به سجده بر آدم فرود نمی آورد»
موجودات غیر ارگانیک ص 14
«نمی توان این سجده نکردن را خارج از طراحی الهی دانست»
موجودات غیر ارگانیک ص 14
«ابلیس به فرمان سجده بر آدم اعتنا نکرد و این وظیفه را انجام داد»
موجودات غیر ارگانیک ص 14
«پس تبعیت نکردن از فرمان سجده، در ظاهر نافرمانی است و اگر نافرمانی نبود، تضادی هم نبود؛ اما در عین حال، فرمانبرداری است. چون خداوند آن را از پیش تعیین کرده است»
موجودات غیر ارگانیک ص 15
«ظاهر تکبر آمیز این نافرمانی و رانده شدن ابلیس از جهان تک قطبی (جهان وحدت) درسی است که باید در طول مسیر چرخه به آن توجه داشت.»
موجودات غیر ارگانیک ص 15
«برای این منظور، خداوند به ابلیس مأموریت داد که به فرمان سجده بر آدم اعتنا نکند و او نیز این مأموریت را پذیرفت و تنها ملکی شد که بر آدم سجده نکرد و تا پایان سیر او، به سجده در برابر وی در نخواهد آمد»
انسان و معرفت ص 247
«به عبارت دیگر، سجده نکردن ابلیس به آدم، خارج از طراحی دقیق خداوند نیست و این کارگزار، عامل دو قطبی بودن “جهان دوقطبی” و شکل گرفتن صحنه امتحان انسان است.»
انسان و معرفت ص 247
«دیدن این درخت، به آدم نشان داد که با رفتن به سوی آن، برای او امکان سیر در مراحلی وجود خواهد داشت که وی را به آگاهی و کمال می رساند.»
انسان و معرفت ص 204
«بنابراین ، جایی که آدم نزدیک شدن به درخت را انتخاب کرد آغاز مسیر نزولی چرخه بود.»
انسان و معرفت ص 204
* اصلاح شد.
عـرفان حـلقه را بهتـر بشنـاسيم (فصل دوم)
آيا شيطان مهربانتر از خداوند نسبت به آدم بود كه او را از بهشت ناآگاهى به سوى بهشت آگاهى برد؟
سرنوشت عجيب آدم و شيطان در عرفان حلقه
قرآن مجيد با صراحت مىگويد: آدم در بهشت بود و خداوند او را از درخت ممنوعه نهى كرده بود
ولى او بر اثر وسوسه شيطان به خود ظلم و ستم كرد و از آن خورد لباس بهشتى از تن او بيرون آمد و بعد از يادآورى به درگاه خداوند توبه كرد و خداوند او را بخشيد ولى از بهشت خارج نمود.
در آيات زير دقت كنيد:
(وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِكَةِ اسْجُدُوا لاَِدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ * وَقُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُکَ الْجَنَّةَ وَكُلاَ مِنْهَا رَغَدآ حَيْثُ شِئْتُمَا وَلاَ تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ * فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ وَقُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِى الاَْرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ * فَتَلَقَّى ءَادَمُ مِنْ رَّبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ)؛
«و (ياد كن) هنگامى را كه به فرشتگان گفتيم: براى آدم سجده و خضوع كنيد. همگى سجده كردند؛ جز ابليس كه سر باز زد، و تكبر ورزيد، و (بخاطر نافرمانى و تكبرش) از كافران شد. * و گفتيم: اى آدم! تو با همسرت در بهشت سكونت كن؛ و از (نعمتهاى) آن، از هر جا مىخواهيد، گوارا بخوريد؛ (امّا) نزديك اين درخت نشويد؛ كه از ستمگران خواهيد شد. * پس شيطان موجب لغزش آنها از بهشت شد؛ و آنان را از آنچه در آن بودند، بيرون كرد.
و (در اين هنگام) به آنها گفتيم: همگى (به زمين) فرود آييد، در حالى كه بعضى دشمن ديگرى خواهيد بود و براى شما در زمين، تا مدت معينى قرارگاه و وسيله بهرهبردارى خواهد بود. * سپس آدم از پروردگارش كلماتى دريافت داشت؛ (و با آنها توبه كرد.) و خداوند توبه او را پذيرفت؛ چرا كه خداوند توبهپذير و مهربان است».
* * *
ولى عرفان حلقه مىگويد: آدم در بهشت ناآگاهى بود و با خوردن از درخت ممنوع از آن خارج شد و به سوى بهشت آگاهى حركت كرد و شيطان در اين راه به او كمك نمود.
در جملههاى زير كه عينآ از كتاب “انسان و معرفت” که نوشته سركرده اين گروه است دقت كنيد :
«دیدن این درخت به آدم نشان داد که با رفتن به سوی آن برای او امکان سیر در مراحلی وجود خواهد داشت که وی را به آگاهی و کمال می رساند»
انسان و معرفت ص 204
«او دست از ناز و نعمت جهان تک قطبی کشید و با نزدیک شدن به آن درخت (بستر حرکت در جهان دو قطبی)، این طور انتخاب کرد که از حضور در بهشتی که آگاهی او در آن بالقوه بود و به ظهور نرسیده بود (بهشت ناآگاهی) تا حضور در بهشتی که با آگاهی به آن دست می یافت (بهشت آگاهی) به سختی و تکاپو افتاد»
انسان و معرفت ص 203 و 204
«او می توانست تا ابد در بهشت ناآگاهی باقی بماند و یا با نزدیک شدن به این درخت، حرکت پر تلاطم در مسیر این چرخه را که به او آگاهی و پختگی می داد، تجربه کند»
انسان و معرفت ص 255
«در این کشاکش، “آدم” خوردن میوه درخت را انتخاب کرد. یعنی او حرکت در چرخه ی جهان دو قطبی را آغاز کرد تا بتواند با به جان خریدن رنج این حرکت، گوهر وجود خود را آشکار کند و با بالفعل کردن کمال خود به سوی “رب” خویش بازگردد و با قرار گرفتن در بهشت آگاهی عظمت خلقت را به نمایش گذارد.»
انسان و معرفت ص 256
«نزدیک شدن به درخت، آغاز حرکت است که با خروج از بهشت ناآگاهی رخ می دهد و خوردن میوه، پشت سر گذاشتن تجربه زندگی با اجزای درخت مورد نظر و رسیدن به بهشت آگاهی است.»
انسان و معرفت ص 256
* * *
اكنون به روشنى مىبينيم كه او درخت ممنوع را درخت آگاهى مىداند (عين چيزى كه در سفر پيدايش تورات آمده است آرى در تورات كنونى نيز درخت ممنوع درخت علم و آگاهى است).
در اينجا اين سؤالات مطرح است :
1. آيا خداوند آدم را از آگاهى نهى كرد و آن را عصيان آدم شمرد؟ در حالى كه قرآن با صراحت مىگويد: (خداوند علم عظيمى به نام علم اسماء به آدم تعليم كرد كه برترى او به وسيله آن علم بر همه فرشتگان ثابت شد)؛ (وَعَلَّمَ ءَادَمَ الاَْسْمَاءَ كُلَّهَا).
2. آيا شيطان مهربانتر از خداوند نسبت به آدم بود كه او را از بهشت ناآگاهى به سوى بهشت آگاهى برد؟
3. آيا واقعآ بهشت آگاهى شجره ممنوعه است و خوردن از آن ظلم است و بايد از آن توبه كرد تا خداوند به لطفش آن توبه را بپذيرد؟
عجب است از كسانى كه مىگويند چيزى برخلاف قرآن و تعليمات اسلام در اين عرفان كاذب نديديم؟
عـرفان حـلقه را بهتـر بشنـاسيم (فصل سوم)
چگونه اين خيال بافى هاى شديداً شرك آلود و بى مدرك به نام عرفان به خورد مردم داده می شود در حالى كه تمام آن برخلاف آموزه هاى قرآن مجيد و اسلام و ادله محكم فلسفى است.
سخنان شركآلود
پايه گذار عرفان حلقه (طاهرى) در كتاب چند مقاله خود صفحه 204 چنين مىنويسد :
آرى من (منظور خداوند است) به شما (منظور انسان است) مىرسم و همه چيز خود را به پاى معشوق خود (انسان) تقديم مىكنم و در آن صورت آنجا بهشت شما خواهد بود نه آن بهشت روز نخست كه بهشت ناآگاهى بود بلكه بهشت آگاهى!
بهشتهايى كه شما براساس آگاهىها و دانستهها، و ميل و سليقه خود بنا خواهيد كرد. پس از كسب اين تجربه خواهيد فهميد كه همه چيزِ «عاشق شما» در اختيار شماست و شما مىتوانيد با قدرتى كه در اختيار داريد جهانها خلق كنيد و بر ابعادى سايه بگسترانيد كه هرگز تصورش را نداشتيد و به زودى يقين حاصل مىكنيد كه داراى قدرتى خدايى هستيد.
آن زمان كه شما اين گونه خدا شديد مىخواهيد بدانيد با «من» چه خواهيد كرد؟
شايد اگر همه داستان را اگر بدانيد براى من عاشق گريه كنيد!
برخى از شما پس از كسب اطمينان از قدرت خدايى خود و احساس بىنيازى نسبت به من خواهيد گفت حالا كه خدا هستيم و بىنياز به او چرا براى خود خدايى نكنيم؟
فقط عده اندكى خواهند بود كه خدايى در وحدت را انتخاب كرده به سوى من آمده با من به وحدت مىرسند ولى خداى در وحدت و خداى در كثرت آخرين آزمايش است و شما كدام را انتخاب خواهيد كرد؟
* * *
و در كتاب «انسان و معرفت» (صفحه 263) بعد از آن كه براى انسانها سه مرحله قائل شده مرحله «اله»، مرحله «رب» و مرحله «ملک» مىگويد :
هيچ يك از اين سه از وجود آدم جدا نبوده هر يك بعدى از وجود او هستند كه در حركت او نقش دارند.
كثرات آدم (انسانها) نيز حركت خود را از «اله» آغاز كردهاند و به «رب» پايان مىبرند. در طول مسير، پذيرفتن تربيت از «رب» راهگشاى حركت صحيح آنهاست و وحدت آنها با رب در پايان مسير اتفاق مىافتد.
در پايان چرخه هر كسى با توجه به در اختيار داشتن صفات الهى و توانايى او در معرض يك سؤال كه آزمايش آخر در چرخه است قرار مىگيرد، آن سؤال اين است كه آيا او با توجه به توانايى خدايى كه به دست آورده جدايى از عالم وحدت را مىپسندد و مىخواهد خودش خدايى كند و يا به وحدت ملحق مىشود و خدايى عالم وحدت را مىپذيرد.
* * *
يك بار ديگر جملههاى فوق را با دقت مرور كنيد، خلاصه اين سخنان ناموزون و بدون مدرك چنين است :
1. انسان نخست به مقام الوهيت مىرسد.
2. سپس به مقام ربوبيت نائل مىشود.
3. آنگاه به مقام ملك خواهد رسيد.
4. خداوند «عاشق بى قرار» انسانها و انسان «معشوق» اوست و اگر انسان از تمام ماجرا باخبر باشد شايد به حال اين عاشق يعنى خدا گريه مىكند.
5. خداوند به سبب رحمانيت خود تمام صفات خدايى را به انسان مىبخشد تا جايى كه انسان مىتواند جهانهايى را بيافريند.
6. سرانجام خداوند انسان را مخير مىكند كه جهانهايى خلق كند و خدايى كند (و در جهان دو قطبى زندگى كند) يا به وحدت بپيوندد و زير چتر خدايى خداوند در جهان تك بعدى قرار بگيرد.
7. اگر راه اول را پذيرفت باز ناچار است چرخهها را يكى پس از ديگرى طى كند و سرانجام به جايى مىرسد كه مجبور است دست از خدايى خود بردارد و به خداوند عالميان ملحق شود.
* * *
سؤال ما اين است
چگونه اين خيال بافىهاى شديدآ شرك آلود و بى مدرك به نام عرفان به خورد مردم داده مىشود در حالى كه تمام آن برخلاف آموزههاى قرآن مجيد و اسلام و ادله محكم فلسفى است.
اولا مقام الوهيت (اله بودن) مخصوص ذات پاك پروردگار است (وَهُوَ الَّذِى فِى السَّمَاءِ إِلَهٌ وَفِى الاَْرْضِ إِلَهٌ) (سوره زخرف، آيه 84).
ثانيآ مقام ربوبيت جهان نيز مختص ذات پاك اوست نه تنها در سوره حمد «رب العالمين»اش مىخوانيم بلكه در دهها آيه قرآن مجيد عنوان رب العالمين (پروردگار جهانيان) به عنوان وصفى از اوصاف خداوند ذكر شده.
به ويژه در آيه 164 سوره انعام مىخوانيم: (قُلْ أَغَيْرَ اللهِ أَبْغِى رَبّآ وَهُوَ رَبُّ كُلِّ شَىْءٍ) بگو آيا غير الله را رب خود انتخاب كنم در حالى كه او رب همه چيز است؟
ثالثآ همه بايد عاشق بى قرار خدا باشند نه خداوند عاشق بيقرار انسانها قرآن مجيد مىگويد : (وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبّآ للهِِ) (سوره بقره، آيه 165)
رابعآ مگر صفات خدايى قابل بخشش است كه خداوند آنها را به افرادى ببخشد و بتوانند با آن صفات خدايى جهانهايى بيافرينند؟!
خامسآ مخير ساختن انسان ميان اينكه براى خود خدايى كند و جهانهايى بيافريند يا به خدايى خداوند ملحق گردد چه معنا و مفهومى دارد؟
تمام اين سخنان شرك آلود و بى مدرك برخلاف توحيد قرآن مجيد و آموزههاى اسلامى است.
تعجب در اين است كه بعضى بدون مطالعه اين سخنان مىگويند در عرفان حلقه چيزى برخلاف اسلام نديديم. واقعآ حيرتآور است!
عـرفان حـلقه را بهتـر بشنـاسيم (فصل چهارم)
آنچه در آموزه های این گروه مطرح می شود عباراتی ناموزون است که علاوه بر اينكه هيچ مستند عقلى و نقلى ندارد و زاييده خيالپردازى است با آيات قرآن مجيد نیز مخالفت آشكار دارد.
خطاهاى آشكار در معادشناسى
1. تمايل به عقيده تناسخ
تناسخ از نظر علمى به اين معناست كه كسى عقيده داشته باشد هنگامى كه انسان از دنيا مىرود روح او بار ديگرى در جنين ديگر به دنيا مىآيد و شايد بارها اين نوع زندگى تكرار شود.
اين عقيده از يك سو ممكن است سبب انكار معاد شود چون انسان نتيجه اعمال پيشين خود را ممكن است در زندگى جديد ببيند و از سوى دوم با متن قرآن مجيد سازگار نيست.
قرآن در آيه 28 سوره بقره مىفرمايد: (كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللهِ وَكُنتُمْ أَمْوَتآ فَأَحْيَاكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ). در اين آيه با صراحت دو مرگ و حيات براى انسان ذكر شده است. پيش از اين خاك بوديم سپس آفريده شديم و بار ديگر به خاك بر مىگرديم دوباره در قيامت زنده مىشويم.
و در آيه 11 سوره غافر نيز آمده است كه انسان تنها دو موت و دو حيات دارد قبل از ورود در اين دنيا به صورت مرده بود سپس زنده شد و بار ديگر مىميرد و در قيامت زنده مىشود (رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَأَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ).
بنابراين اعتقاد به زندگىهاى مكرر در اين جهان مخالف آموزههاى قرآن مجيد است اين در حالتى است كه متولى عرفان حلقه در كتاب انسان و معرفت وجود زندگانىهاى قبلى را پذيرفته و مىگويد :
«در حقيقت كسى در اين جهان داراى زمان و مكان متولد مىشود، اندوخته كمالى مخصوص به خود را از زندگى در جهان قبلى… همراه دارد». (انسان و معرفت، ص 267)
اين تعبير را در جاى ديگر تكرار كرده و مىگويد :
انسان در جهان ديگرى قبلا مىزيسته و كمالاتى را در آن داشته و آن را با خود به جهان فعلى آورده است.
اين همان چيزى است كه ارباب عقيده تناسخ به آن پايبند هستند.
2. انكار معاد جسمانى
قرآن مجيد با صراحت در آيات متعدد مىگويد: علاوه بر روح انسان، جسم هم در قيامت باز مىگردد كه از آن تعبير به معاد جسمانى مىشود، نمونه روشن آيات آخر سوره يس است كه مىفرمايد : (وَضَرَبَ لَنَا مَثَلا وَنَسِىَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ يُحْىِ الْعِظَامَ وَهِىَ رَمِيمٌ * قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِى أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ): «و براى ما مثالى زد و آفرينش خود را فراموش كرد و گفت: چه كسى اين استخوانها را زنده مىكند در حالى كه پوسيده است؟! * بگو: همان كسى آن را زنده مىكند كه نخستين بار آن را آفريد؛ و او به هر مخلوقى داناست».
اضافه بر اين دهها در آيه قرآن مجيد است كه همين معنا را تعبير مىكند كه معاد با روح و جسم هر دو است در حالى كه نويسنده كتاب انسان و معرفت (ص 292) صريحآ معاد جسمانى را منكر شده، او مىگويد :
نبايد انتظار داشته باشيم كه در قيامت و مراحل پس از آن جسم فيزيكى و مشابه آن وجود داشته باشد.
ولى در يك تناقض آشكار بعد از آن در صفحه 293 مىگويد :
از سوى ديگر به دنبال مجادله و هنگام مواجهه با جهانهاى موازى، افراد، به واسطه تسلط بر زمان خود را در جايگاههاى مختلفى از جمله در جهانهاى داراى زمان و مكان كه در آنها جسم فيزيكى نيز وجود دارد مىيابند، بنابراين از اين نظر نيز مىتوان گفت در معاد جسمانيت فيزيكى تحقق دارد!
3. جهنم در يك تحريف آشكار
در حالى كه از آيات متعدد قرآن استفاده مىشود جهنم جايگاه خشم خداست او در همان كتاب انسان و معرفت، ص 294 مىگويد :
جهنم جايگاه دشمنى و كينهورزى نيست و اساس تشكيل آن «عشق و محبت» است.
و در صفحه 296 مىگويد :
آتش جهنم آتش حسرت است كه با احساس تنهايى در هم مىآميزد، اين احساس تنهايى به دليل دورى از وحدت نفس واحد است و تا خروج از جهنم ادامه دارد.
4. خلاقيت و خدايىكردن بهشتيان!
در حالى كه قرآن مجيد با تعبير (أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ) بهشت براى پرهيزكاران آماده شده است، بهشت را مخلوق خدا معرفى مىكند او در سخن نادرست ديگرى مىگويد :
انسانها خودشان خالق بهشت هستند و انسان در آنجا كار خدايى مىكند!
در صفحه 304 همان كتاب مىگويد :
دستيابى نفس به روح الله كه از صفات مقدس الهى است امكان خلق آفرينش گستردهاى را فراهم مىكند… به همين علت در اين مرحله هر كسى بهشت مخصوص خودش را خواهد ساخت… ما در زندگى فعلى توانايى خلاقيت ذهن را تجربه مىكنيم، اين تجربه خلق ذهنى هر چيزى را كه دوست داريم تصور كنيم در بهشت اين تجربه بسيار وسيعتر است زيرا خواهيم توانست هر آنچه را دوست داريم بيرون از ذهن خود بيافرينيم و در جايى كه خودمان آفريدهايم زندگى كنيم. به بيان ديگر در اختيار داشتن گنجينه صفات الهى و امكان آفرينش در اين مرحله ويژگىهايى است كه ما بر مبناى آن جهانها خلق مىكنيم و خليفه خدا محسوب مىشويم.
* * *
اين عبارات ناموزون علاوه بر اينكه هيچ مستند عقلى و نقلى ندارد و زاييده خيالپردازى است با آيات قرآن مجيد مخالفت آشكار دارد، همانگونه كه در بالا اشاره شد.
از خداوند متعال مىخواهيم همه را به راه راست هدايت فرمايد.
تحقيقى از پژوهشكده عرفانهاى نوظهور.
- عرفان کیهانی چيست همراه با نظر مراجع
- عرفان حلقه چیست
- نظر حضرت آيت الله مكارم شيرازي درمورد عرفان حلقه
- عرفان صادق و كاذب
- عرفان و اسلام
- عرفان و تصوف
- استاد اخلاق و عرفان
کلید: عرفان حلقه قوانین عرفان حلقه عرفان حلقه در قرآن ثبت نام عرفان حلقه ضد عرفان حلقه عرفان ضاله حلقه عرفان حلقه فرادرمانی عرفان حلقه عقاید عرفان حلقه محمد علي طاهري عرفان حلقه استاد محمد علی طاهری عقايد عرفان حلقه کتاب عرفان حلقه محمد علی طاهری محمد علی طاهری رئیس عرفان حلقه عرفان حلقه خوب یا بد خطرات عرفان حلقه خلاصه عرفان حلقه خبرهای عرفان حلقه خوبیهای عرفان حلقه عرفان حلقه حکومتی عرفان حلقه و حجاب حقانیت عرفان حلقه حکم عرفان حلقه حقیقت عرفان حلقه عرفان حلقه یا حقه حقه عرفان حلقه شناخت عرفان حلقه شاگردان عرفان حلقه عرفان حلقه یعنی چه؟ عرفان حلقه یعنی چی عرفان کیهانی یا حلقه عرفان حلقه