معنی نزديكي خدا به انسان
معنی نزديكي خدا به انسان
نزدیکی خدا و دوری ما!
چگونه خداوند در آیهای میفرمایند: «من از رگ گردن به شما نزدیکترم» در حالیکه مردم از خدا دورند؟! و اگر خدا به ما از رگ گردن نزدیکتر است توسل به امامان چه معنایی دارد؟
نخست باید دقت کرد که خداوند میفرماید:
<نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیهِ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ>[188].
و در آیه دیگری میفرماید:
<وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُون. أُولئِک الْمُقَرَّبُون>[189]؛
«پیش گیرندگان و سبقت جویان در نیکیها آنان نزدیکان به خدا هستند».
بنابراین خدا به ما نزدیک است؛ و بر ما احاطهی وجودی دارد؛ امّا چه بسا ما از خدا دور باشیم؛ البته نه از حیث مکانی، چون خداوند مکان ندارد؛ بلکه از حیث رتبهی وجودی. این موضوع معرفتی را همراه با مثال اینگونه میتوان گفت:
وجود شدید، با تمام مراتب وجود هست و بر همهی مراتب مادون خود احاطهی وجودی دارد؛ امّا مرتبهی پایین وجود، به مرتبهی مافوق خود احاطهی وجودی ندارد. به طور مثال، نور هزار واتی، شامل پانصد واتی و صدواتی است و بر تمام نورهای مادون خودش احاطهی نوری دارد امّا نورهای ضعیفتر بر نور هزار واتی احاطهی نوری ندارند و حتی میتوان گفت: نور هزاروات، بر نور پانصد وات همان اندازه احاطه دارد که بر نور صد وات احاطه دارد؛ امّا نور صدوات، از نور هزار وات دورتر است تا نور پانصد وات.
مراتب وجود نیز اینگونهاند. خدا به تمام مراتب وجود به یک میزان احاطه دارد؛ امّا مراتب وجود با خدا، به یک میزان نزدیکی ندارند؛ بلکه مراتب شدیدتر وجود، به خدا نزدیکترند و مراتب ضعیف وجود از خدا دورترند.
طبق این مبنا، اوّل مخلوق خدا، که نور رسول الله باشد، مقرّبترین رتبهی نور است به نور مطلق که نور السموات و الارض است. پس از او نور علی است که از نور رسول الله انشعاب یافته است. بعد از نور علوی، نور فاطمی و بعد از آن انوار سایر اهلبیت و بعد از ایشان نور انبیاء به ترتیب مقاماتشان؛ و بعد از آنها نور سایر مردم به ترتیب مقاماتشان قرار دارند. یکی از جلوههای نظاممندی جهان هستی و عوالم وجود آن است هر موجودی تا به مرتبهی قبل از خود نزدیک نشود محال است به مافوق آن بتواند نزدیک شود، چنانکه از سوی خدا نیز هرگاه فیضی به مرتبهی ضعیف میرسد قبل از آن مرتبه کاملتر از آن فیض بهرهمند میشود. لذا خدای تعالی ما را ملزم نمود که برای ارتباط با او و برای تقرّب به او، دنبال وسیله و اسباب باشیم و فرمود:
<یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیهِ الْوَسیلَةَ وَ جاهِدُوا فی سَبیلِهِ لَعَلَّکمْ تُفْلِحُون>[190]؛
« ای کسانی که ایمان آوردهاید! تقوای الهی پیشه سازید! و وسیلهای برای تقرب به او بجویید! و در راه او جهاد کنید، باشد که رستگار شوید!».
امّا دقّت شود که وسیله را هم او باید تعیین نماید؛ نه توهّمات ما. چون او میداند که چه کسانی در رتبهی برتری هستند. لذا همچنان که در آیات قرآن مجید اصل توسّل به وسائط فیض بیان شده است از توسل به توهّمات خودتراشیده منع فرموده است:
<أُولئِک الَّذینَ یدْعُونَ یبْتَغُونَ إِلی رَبِّهِمُ الْوَسیلَةَ أَیهُمْ أَقْرَبُ وَ یرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَ یخافُونَ عَذابَهُ إِنَّ عَذابَ رَبِّک کانَ مَحْذُوراً >[191]؛
«کسانی را که آنان (بت پرستان) میخوانند، خودشان وسیلهای (برای تقرب) به پروردگارشان میجویند، وسیلهای هر چه نزدیکتر؛ و به رحمت او امیدوارند؛ و از عذاب او میترسند؛ چرا که عذاب پروردگارت، همواره در خور پرهیز و وحشت است».
خلاصه آنکه، شیخ اجلّ سعدی چه نیکو فرموده است که:
دوست نزدیکتر از من به من است
وین عجب بین که من از وی دورم
چه کنم با که توان گفت که دوست
در کنار من و من مهجورم
اگر کسی مدّعی است که بدون واسطه باید از خدا بگیرد و بدون واسطه باید به خدا برسد، پس باید تمام انبیاء و کتب آسمانی را منکر شود. چون همگی واسطهی وحی هستند. و باید نان نخورد و دارو مصرف ننماید و کتاب نخواند و معلّم نبیند و آب نخورد و…؛ چون سیری از خداست و نان و آب واسطهاند؛ درمان از خداست و پزشک و دارو واسطهاند؛ علم از خداست و کتاب و معلّم واسطهاند. رتبهی وجودی نان و آب از رتبهی وجودی سیری بالاتر است؛ لذا واسطهاند برای آن. رتبهی وجودی علم طبّ و شفاگری دارو برتر از رتبهی وجودی بیماری است؛ لذا واسطه میشوند تا بدن بیمار به رتبهی بدن سالم ترقّی کند. رتبهی علم برتر از رتبه جهل است؛ لذا معلم شاگرد را بالا میکشد.
[188]. ق (50)، آیه 16.
[189]. واقعه (56)، آیات 11-10.
[190]. مائده (5)، آیه 35.
[191]. اسراء (17)، آیه 57.
- منبع: هدانا برگرفته از پرسمان، خداشناسى / مؤلف محمدرضا كاشفى