فتنه ها لازمه امتحان الهی

فتنه ها لازمه امتحان الهی
طوفان فتنه و کشتي بصيرت/قسمت دوم
لزوم معنا كردن واژهها با توجه به فضاي سخن
بنابرآنچه گذشت، اگر ما بخواهيم فتنه را معنا کنيم، بايد ببينيم در چه موردي به کار ميرود تا معناي متناسب با مورد خودش را بهمثابه تعريف در نظر بگيريم. در قرآن، فتنه بهمعناي مطلق امتحان به کار رفته است و چيزهايي که وسيلة امتحان قرار ميگيرند، فتنه ناميده ميشوند؛ ولي آنچه اكنون در بحثها و متون اجتماعي ما درباب «فتنه» رواج دارد، فتنههاي اجتماعي است.
در قرآن آمده است: أنَّمَا أمْوَالُكُمْ وأوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ.(1) آدمي بهوسيلة فرزند نيز امتحان ميشود. وقتي امر داير است ميان اينکه انسان خواستة فرزند، همسر و دوست خود، يا خواستة خدا را اجابت کند، تزاحم پيش ميآيد. پس، همة اينها وسيلة آزمايشاند. وَنَبْلُوكُم بِالشَّرِّ وَالْخَيْرِ فِتْنَة؛(2) «ما شما را با ناخوشيها و خوشيها ميآزماييم». پس هميشه ناخوشيها محل امتحان نيستند، بلكه خوشيها نيز ابزار امتحاناند.
خداي متعالي يكي را با ثروت، و ديگري را با فقر امتحان ميكند. همة حوادث جهان که بهگونهاي با رفتار اختياري ما ارتباط مييابند، و زمينهاي را براي انتخاب ما فراهم ميکنند، امتحان و فتنهاند.
الفاظ ديگري نيز دربارة آزمودن، در قرآن به کار رفتهاند؛ مانند «بلا»، «ابتلا»، «امتحان»، «اختبار»، «تمحيص» و حتي «ميز»: لِيَمِيزَ اللّهُ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ.(3) اما شايعترين واژهها دراينباره، دو تاست: يکي مادة «بلا» و «ابتلا» است که يک ماده هستند، اولي ثلاثي مجرد و ديگري ثلاثي مزيد از باب افتعال است؛ و دوم مادة «فتنه» است.
گستره فتنه در زندگي انسان
پرسش ديگر اين است که آيا زندگي انسان در اين دنيا بيفتنه ميشود؟ فتنه بهمعناي عام آن مقصود است که شامل همة موارد امتحان ميشود، چه امتحانات فردي، چه امتحانات گروهي و اجتماعي، يعني همان معناي لغوي فتنه که تقريباً مساوي با امتحان است. آيا ممكن است زندگي انسان در اين دنيا بدون فتنه، يعني بدون امتحان سپري شود؟ امتحان نشدن، محال عقلي نيست، ولي حکمت الهي اينگونه نيست.
خدا اين عالم را با وضع خاصي که دارد آفريده است. وضع زندگي ما بهگونهاي است كه خواستههاي متضادي براي ما پيدا ميشود و سر دوراهيها و چندراهيها واقع ميشويم؛ گاهي ترديد ميکنيم كه اينطرف را انتخاب کنيم يا آنطرف را؟ اين وضع زندگي که ما داريم، بدون امتحان سپري نميشود.
خداوند ميفرمايد: الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أحْسَنُ عَمَلا؛(4) ما مرگ و زندگي را آفريديم، تا شما را امتحان کنيم. امتحان براي تميز خوبي و بدي کار است. يعني خدا براي ارزشيابي کار، بايد زمينهاي فراهم کند كه نام آن «امتحان» است. برحسب اين آيه و دهها آية ديگر، بلا و ابتلا موارد بسيار گستردهاي دارد؛ مانند اين آيه: وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِينَ مِنْكُمْ وَالصَّابِرِينَ؛(5) يکي از موارد آزمايش اين است که ما زمينهاي پيش ميآوريم که معلوم شود چه کساني اهل جهاد و صبر هستند. در آية ديگري آمده است: وَلِيُمَحِّصَ مَا فِي قُلُوبِكُمْ؛(6) خداوند وضعيتي پيش ميآورد كه شما امتحان شويد، تا آنچه در دل داريد ظاهر شود و جوهر وجودتان ظهور پيدا کند.
خداوند، جهان را براي همين آفـريده است؛ وگرنه چون از اول ميدانست که من چقدر گناه خواهم کرد، مرا ـ العياذ بالله در جهنم ميآفريد و نيازي به پديد آوردن اين عالم نبود و کسي هم نميتوانست اعتراض كند. سرّ پيدايش اين عالم، آن است كه انسان با اختيار خود اين مسير را طي کند. آنچه سبب شده آدمي لايق مقام خلافت الهي شود، همين ويژگي است؛ وگرنه فرشتگان مقرب الهي هموارهمشغول تسبيح و تقديس خدا بودند: نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ.(7) ولي خداوند صلاح ندانست که آنها خليفة او باشند، و فرمود: إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأرْضِ خَلِيفَةً؛(8) «من جانشيني را در زمين قرار خواهم داد». فرشتگان گفتند: أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لا تَعْلَمُونَ؛(9) اين موجودي که ميخواهي روي زمين خليفه قرار دهي، موجودي است که فساد و خونريزي خواهد کرد.
خداوند فرمود: شما سرّي را که در اين کار است نميفهميد. نميتوانستند هم بفهمند؛ چون سرّ آفرينش انسان اين بود که بايد موجودي باشد که با اختيار و انتخاب خود به مقام قرب الهي، و فراتر از مقام ملايکه برسد. اما لازمة اين اختيار و انتخاب اين بود که آدمي داراي دو گونه جاذبه باشد:
هم جاذبهاي که او را بهطرف گناه بکشد، و هم جاذبهاي بهسوي عبادت داشته باشد و او جهت عبادت را انتخاب، و برتري خود را ثابت کند، و روشن کند که گوهر وجودي او بهگونهاي است که پا بر خواستههاي نفساني ميگذارد، تا خدا راضي باشد. اين ويژگي در فرشتگان نبود؛ زيرا آنان گرايشي به معصيت نداشتند، يعني نميدانستند گرايش به معصيت چيست و چگونه ممكن است موجودي در درون خود گرايش به خوبي و بدي را توأمان داشته باشد.
چون آنان نمونة چنين چيزي را از درون خود سراغ نداشتند، نميتوانستند حقيقت آن را دريابند. گمان ميکردند وقتي خدا موجودي را بيافريند، به او عقل ميدهد و او ميفهمد که بندگي خدا چقدر خوب است و با آن به چه مقاماتي ميرسد، و بهحتم همان را انتخاب ميکند؛ همانگونه که خود چنين ميکردند. يُسَبِّحُونَ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ لا يَفْتُرُونَ؛(10) «شبانهروز مشغول تسبيح خدا هستند و خسته هم نميشوند، [بلكه لذت ميبرند]». آنان نميتوانستند تصور کنند که موجودي ميل و جاذبه به ترک عبادت، بلکه به ضد عبادت داشته باشد و بتواند با اختيار خود، پا روي اين کشش بگذارد و به مقامي بالاتر از فرشتگان برسد وعبادتي بهتر از آنان انجام دهد. ازاينرو خدا به آنان فرمود: من چيزي ميدانم كه شما نميدانيد.
خدا در فهماندن به آنان بخل نورزيد، بلكه آنها نميتوانستند دربيابند. اگر من و شما اختيار بين خير و شر، و گناه و ثواب را ميتوانيم بفهميم، بهدليل آن است كه بهطوردايم آن را تجربه ميکنيم. اما اگر ما ميلي به گناه نداشتيم، نميفهميديم ميل به گناه چيست. پس آنچه باعث شد که انسان لياقت خلافت خدا را پيدا کند، همين ويژگي بود؛ اينكه دو گونه کشش در درون اوست و همواره در معرض امتحان است، يعني انتخاب آنچه خود ميخواهد و مردم ميپسندند، يا انتخاب آنچه خدا ميخواهد: الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أحْسَنُ عَمَلا.(11)
بنابراين زندگي انسان بدون فتنه و امتحان، شدني نيست؛ اگرچه مفهوم فتنه، اندکي با امتحان فرق دارد. اميرالمؤمنين(عليه السلام)فرمود:
شما از خدا نخواهيد که شما را مورد فتنه قرار ندهد، دعا کنيد که توفيق سربلند بيرون آمدن از امتحانات و فتنهها بيابيد و مردود نشويد. خدا امتحانهاي دشواري براي شما پيش نياورد که دربرابر آن طاقت نياوريد و رفوزه شويد. اما اينکه دعا کنيد: خدايا ما را مورد امتحان قرار نده، شدني نيست. پس براي چه شما را آفريده است؟ اصلاً آفرينش انسان در اين عالم براي اين است که امتحان شود.
پی نوشت ها:
1. انفال (8)، 28.
2. انبياء (21)، 35.
3. انفال (8)، 37: تا خداوند، ناپاك را از پاكيزه جدا كند.
4. ملك (67)، 2: آن كه مرگ و زندگي را آفريد، تا شما را بيازمايد كه كداميك نيكوكارتريد.
5. محمد (47)، 31: ما شما را بهحتم ميآزماييم، تا جهادگران و شكيبايان را بشناسيم.
6. آل عمران (3)، 154: تا آنچه [از ايمان] در دلهاي شماست، [از غير آن] خالص و جدا كند.
7. بقره (2)، 30: ما همواره به ستايش تو تسبيحگوييم و تو را تقديس ميكنيم.
8. بقره (2)، 30: راستي كه من جانشيني [براي خود] در زمين قرار ميدهم.
9. بقره (2)، 30: آيا كسي را كه در زمين فساد ميكند و خون ميريزد، در زمين [خليفه] قرار ميدهي؟ فرمود: همانا من چيزي ميدانم كه شما نميدانيد.
10. انبياء (21)، 20.
11. ملك (67)، 2.
منبع:هدانا برگرفته از کتاب طوفان فتنه و کشتي بصيرت از ایت الله مصباح یزدی