روزه؛ عامل نجات از وَهم /اصل روزه يعني منصرفشدن از دنيا، و متصل شدن به غيب
روزه؛ عامل نجات از وَهم /اصل روزه يعني منصرفشدن از دنيا، و متصل شدن به غيب
روزه؛ عامل نجات از وَهم
اصل روزه يعني منصرفشدن از دنيا، و متصل شدن به غيب، الاّ اين كه شيطان نگذارد. شيطان ما را تحريك ميكند تا از اصل مسئله محروم شويم، در كجا؟ در «وَهْم». «وَهْم» چيست؟ دروغِ راستنما! ديدهايد بعضي آدمها از مرده ميترسند. حالا چرا ميترسند؟ ميگويند چون مرده است! وقتي زنده بود از او نميترسيدند، حالا كه مرده است آيا خطرناكتر شده يا ازنظر بدني هيچ شده است؟ قبلاً كه زنده بود يك آدم بود، دست و پا داشت، ميتوانست با ما دعوا كند، حالا كه مرده است، هيچكاري نميتواند بكند پس چرا از او مي ترسي؟ چون هيچي است. از چي ميترسي؟ از هيچي!
ملاحظه مي كنيد كه ما در خيال خود يك بُعــدي داريـم كـــه «هيچي» را براي ما «چيز» ميكند و ما را از آن فراري ميدهد و از واقعيت دور ميكند. حالا اگر بگويند آيا حاضري با اين مرده نصف شب توي غسالخانه تا صبح بماني؟ ميگويد نه! چرا؟ چون مرده است. ميپرسي؛ آيا مرده است يا زنده؟ ميگويد مرده است، ميگوييم آيا حاضري تنهايي بدون اين مرده در اين غسالخانه تا صبح بخوابي؟ ميگويد: باز هم ميترسم اما بهتر از قبل است، حالا اگر بگوييد حاضري با يك نفر آدم زنده، دونفري باهم در غسالخانه تا صبح بمانيد؟ ميگويد اين بد نيست. باز تكرار ميكنيم، حاضري با يك مرده بخوابي؟ ميگويد نه! اين خطرناك است، ميگوييم حاضري با اين مرده بخوابي و نصف شب هم مرده زنده شود و تا صبح با هم صحبت كنيد؟ ميگويد نه، به هيچوجه، وگرنه من ميميرم.
ملاحظه كنيد اين چه بُعدي از انسان است كه دارد سر انسان كلاه ميگذارد؟ آن وَهْم است. شما يك «عقل» داريد و يك «وهم». «عقل»، واقعبين است، ولي «وَهْم»، واقعبين نيست و هيچي را چيز ميگيرد. شيطان هميشه روي «وَهْم» شما كار ميكند، «هيچي» را «چيز» ميكند، «چيز» را «هيچي» مي كند. ميگويد: اگر با يك آدم زنده دونفري در غسالخانه تا نصفشب بنشينيم صحبت كنيم قابل تحمل است، ولي اگر نصفشب مُرده كنار من در غسالخانه زنده شود، من ميميرم، در حاليكه اگر مرده زنده شود، تازه ميشود مثل حالت اول كه برايت قابل تحمل بود كه با يك آدم ديگر در غسالخانه بنشيني و صحبت كني. ولي «وَهْم» گوشش به اين حرفهاي منطقي بدهكار نيست. «وَهْم» اگر در روح ما ميدان گرفت كار ما را عملاً بهجايي ميرساند كه خواهيم گفت: از خدا كاري نميآيد، اما از حقوق آخر ماه كار ميآيد. ميگويد: اگر حقوقم را ندهند بدبخت ميشوم. يعنيچه بدون حقوق بدبخت ميشوي؟ يعني آدم «هيچي» را «چيز» ميگيرد، «چيز» را «هيچي» ميگيرد. ميخواهند روزه بگيريد تا شما اين بُعد دروغ ساز را، خلع قدرت كنيد، و شيطان نتواند ديگر از طريق «وَهْم» شما را به بيراهه بكشاند. در روايت از رسولخداf داريم:
«اِنَّ الشَّيْطانَ لَيَجْرِي مِنْ بَنِيآدَمَ مَجْرَي الدَّمِ فَضَيِّقُوا مَجارِيَهُ باِلْـجُوعِ.»[1]
يعني شيطان مثل خونِ در بدن شما، در روح شما جاري ميشود، از طريق گرسنگي جاي او را تنگ كنيد. همچنانكه حضرت ميفرمايند: « اَلصَّومُ يُسَوِّدُ وَجْهَهُ »[2] يعني روزه موجب سياه رويي شيطان است و ديگر نميتواند انسان را تحت تأثير قرار دهد.
روزه ميخواهد به تو بگويد كه «وَهم» را بكُش، اين بهترين نتيجة روزه است. آدم ميگويد اگر غذا نخورم ميميرم. آقا! اين گوي و اين ميدان، آرامآرام شروع كن، شايد ابتدا، باورت نيايد، وسط ماهرمضان به خودت ثابت كن كه اينطور نيست كه غذا و شكمِ پر، موجب سلامت و قدرت ما باشد.
در شرح حال پيغمبرصلوات الله علیه و اله داريم كه: آنقدر گرسنگي ميكشيدند كه روي شكمشان سنگ ميگذاشتند و شال روي آن ميبستند كه به معدهشان فشار نيايد. چون اگر معده خالي باشد گرسنگي به معده مقداري فشار ميآورد، اگر جدار معده به همديگر نزديك بشود، و بههم بچسبد فشار گرسنگي كم ميشود. آن وقت حضرت اميرالمؤمنين علیه السلام ميفرمايند: وقتي عرصة جنگ سخت ميشد به پيامبرصلوات الله علیه و اله پناه ميبرديم. يعني اين هم قدرت آن پيامبري كه خود را بيشتر وقتها گرسنه نگه ميداشت. در همين نهجالبلاغه هست كه پيامبرصلوات الله علیه و اله وقتي در جنگ ميخروشيدند، هيچكس جرأت نميكرد در چشمهاي حضرت نگاه كند، از شدت عظمت و خشونت و ابّهت. حتماً شنيدهايد؛ در جنگ حُنين، تك و تنها ايستادند در حاليكه همه فرار كردند. باز داريم كه امامحسنعلیه السلام و امامحسين علیه السلام با آن عظمت، وقتي بچه بودند دلشان براي پدرشان يعني حضرت اميرالمؤمنين علیه السلام سوخت، نكند پدرشان مريض بشود كه اينقدر كم غذا ميخورد، درِ كيسة آرد پدرشان را باز كردند و مقداري روغن را با آردها قاطي كردند كه آردها روغني بشود تا بعداً كه نان براي پدرشان ميپزند يك كمي هم حضرت روغن خورده باشند، حضرت اعتراض كردند كه اين چه كاري بود كرديد؟
[1] – مهجةالبيضاء، ج 2، كتاب اسرارالصّيام، ص 125(اكثر روايات موجود در بحث، از كتاب اسرارالصيام مهجةالبيضاء و احياءالعلوم بابهاي آداب اَكل و صوم و جوع آورده شده است.)
[2] – كافي، ج 1، ص 63.
منبع:هدانابرگرفته از کتاب روزه دریچه ای به عالم معنا