احترام به پدر و مادر در روایات
احترام به پدر و مادر در روایات
فهرست این نوشتار:
(مقدّمه:)
رعايت كردن حرمت پدر ومادر از مهمترين دستورهاى دينى وجلب رضايت آنها از اشرف طاعات وعبادات وعاقّ والدين شدن وآزرده خاطر ساختن آنها از جمله گناهان كبيره است. خداوند متعال در قرآن مجيد فرموده است كه: «اگر پدر ومادرت كافر باشند وبه تو دستور دهند كه كافر شو، در اين مسأله از آنها اطاعت نكن، ولى در دنيا با آنها رفتار ومصاحبت نيكو داشته باش».[1] (به رواياتى در اين زمينه توجّه فرماييد:)
بخشى از حقوق والدين
احترام به والدين
1. از امام باقر علیه السلام روايت شده است كه فرمود: «سادهترين مرحله عاقّ والدين، اُف گفتن به آنهاست (كمترين اهانتى به آنها روا نداريد)».[2]
2. در روايتى معتبر آمده است كه كسى خدمت پيامبر صلی الله علیه و آله رسيد وعرض كرد : مرا نصيحت فرماييد. حضرت فرمود: «تو را سفارش مىكنم كه به خدا شرك نورزى هر چند تو را به آتش بسوزانند، مگر اينكه به زبان سخنى بگويى ولى قلبت بر ايمان ثابت واستوار باشد. وتو را به اطاعت از پدر ومادر ونيكى به آنها سفارش مىكنم؛ زنده باشند يا مرده… كه اين نشانه ايمان است».[3]
احسان ونيكى به والدين
1. از امام باقر علیه السلام روايت شده است كه فرمود: «خداوند در مورد سه چيز به هيچ وجه اجازه مخالفت نداده است: پس دادن امانت از هر كه باشد خواه نيكوكار يا بدكار، وفاى به عهد وپيمان خواه از نيكوكاران باشد يا بدكاران، نيكى به پدر ومادر خواه نيكوكار باشند يا بدكار».[4]
2. از امام صادق علیه السلام روايت شده است كه فرمود: «شخصى خدمت حضرت رسول صلی الله علیه و آله رسيد وعرض كرد: اى رسول خدا، علاقه فراوانى به جهاد در راه خدا دارم. حضرت فرمود: در راه خدا جهاد كن كه اگر شهيد شوى نزد خدا زنده خواهى بود ودر بهشت روزى خواهى داشت واگر بميرى پاداش تو با خداست. واگر زنده برگردى همانند روزى كه از مادر متولّد شدى از گناه پاك مىشوى.
عرض كرد: اى رسول خدا، پدر ومادر پيرى دارم كه به من انس گرفتهاند ونمىخواهند از آنها جدا شوم (آنها سخت به زحمت مىافتند، چه كنم؟) فرمود : در خدمت پدر ومادر خود باش؛ قسم به حقّ خداوندى كه جانم به دست قدرت اوست، انسى كه آنها (در آن وضعيّت) يك شبانه روز با تو داشته باشند از يك سال جهاد در راه خدا بهتر است».[5]
3. از امام صادق علیه السلام روايت شده است كه فرمود: «چه مانعى دارد كه به پدر ومادر خود چه در حالت حيات وچه پس از مرگ، احسان كنيد؛ به اينگونه كه پس از مرگ برايشان نماز بخوانيد وبه نيابت از آنان حج بهجا آوريد وبرايشان روزه بگيريد كه هم ثوابش به آنها مىرسد وهم خداوند ثواب اين اعمال را به خودتان مىدهد».[6]
نيكى به مادر وحقّ پدر
1. در روايتى معتبر آمده است كه امام صادق علیه السلام فرمود: «كسى خدمت پيامبر صلی الله علیه و آله رسيد وعرض كرد: اى رسول خدا به چه كسى نيكى كنم؟ فرمود: به مادرت. راوى سه مرتبه اين سؤال را تكرار كرد وپيامبر صلی الله علیه و آله نيز همان جواب را تكرار فرمود ودر مرتبه چهارم فرمود: به پدرت».[7]
2. در حديث است كه كسى از حضرت رسول صلی الله علیه و آله پرسيد: حقّ پدر بر فرزند چيست؟ فرمود: او را به اسم صدا نزند (بلكه او را پدر خطاب كند)، جلوتر از او راه نرود، قبل از پدر ننشيند، كارى نكند كه مردم به پدرش دشنام دهند».[8]
پرداخت هزينههاى والدين
1. در روايتى صحيح ومعتبر آمده است كه امام باقر علیه السلام فرمود: «هر مؤمنى واجد چهار خصلت باشد خداوند او را در بلندترين غرفههاى عزّت وشرف بهشت جاى مىدهد: كسى كه يتيمى را پناه دهد ومراقب احوال او باشد وبرايش پدرى كند، كسى كه بر شخص ضعيف ودلشكستهاى رحم كند واو را يارى دهد وعهدهدار كارهاى وى شود، كسى كه هزينه زندگى پدر ومادر (ازكارافتادهاش) را بدهد وبا آنها مدارا كند وبه ايشان نيكى نمايد وهرگز آنها را آزردهخاطر نسازد، كسى كه خادم خود را يارى كند وبا او تندى نكند ودر مورد وظايفش به او كمك كند وكارى كه بر او دشوار است به عهدهاش نگذارد».[9]
عاقّ والدين
1. از امام باقر علیه السلام روايت شده است كه فرمود: «نگاه تند به پدر ومادر موجب عقوق[10] والدين مىشود».[11]
2. در حديثى ديگر فرمود: «گاه كسى در حيات والدين خود به آنها خدمت ووظيفهاش را ادا كرده، ولى پس از مرگشان قرض آنها را ادا نمىكند وبرايشان آمرزش نمىطلبد، لذا خداوند او را عاقّ والدين محسوب مىكند. وگاه كسى در زمان حيات پدر ومادر عاقّ والدين است، ولى پس از مرگ (از خواب غفلت بيدار مىشود و) قرضهاى آنان را ادا مىكند وبرايشان استغفار مىنمايد وخداوند او را نسبت به والدين نيكوكار محسوب مىكند».[12]
آثار وپاداش احسان به والدين
1. از امام صادق علیه السلام روايت شده است كه فرمود: «با پدرانتان نيكى كنيد تا فرزندانتان نيز به شما نيكى كنند واز زنان ديگران چشم بپوشيد تا ديگران نيز از زنان شما چشم بپوشند».[13]
2. از امام صادق علیه السلام روايت شده است كه فرمود: «هر كس بخواهد خداوند سكرات مرگ (سختىهاى لحظات جان دادن) را بر وى آسان سازد، بايد بر خويشان خود و به پدر ومادرش نيكى كند؛ در اين صورت، خداوند سختىهاى مرگ را بر وى آسان سازد وهرگز در زندگى دچار پريشانى نشود».[14]
3. در حديثى ديگر فرمود: «سه دعا قطعاً مستجاب مىشود: دعاى پدر ومادر براى فرزند نيكوكار ونفرين آنها به فرزندى كه عاق شده است، نفرين مظلوم بر ظالم ودعاى مظلوم براى كسى كه انتقامش را از ظالم بگيرد، دعاى مؤمن در حقّ مؤمنى كه به خاطر ما اهلبيت برادر مؤمنش را در مالش شريك كرده است ونفرين مؤمن بر كسى كه برادر مؤمنش به او احتياج پيدا كرده ومىتوانسته كمك كند ونكرده است».[15]
4. از حضرت رسول اكرم صلی الله علیه و آله روايت شده است كه فرمود: «هر فرزند نيكوكارى كه از روى شفقت ومهربانى به پدر ومادر نگاه كند، براى هر نگاهش ثواب يك حجّ مقبول نوشته مىشود. گفتند: اى رسول خدا، هر چند روزى صد مرتبه نگاه كند؟ فرمود: خداوند بزرگتر وكريمتر است».[16]
5. از پيامبر صلی الله علیه و آله روايت شده است كه فرمود: «نگاه به چهره سه گروه عبادت است: عالِم، پدر ومادر از روى مهربانى ومؤمنى كه براى خدا دوستش دارى».[17]
مجازات بىحرمتى به والدين
1. از امام باقر علیه السلام روايت شده است كه فرمود: «هنگامى كه روز قيامت برپا شود پردهاى از پردههاى بهشت را بگشايند (عطر خوش بهشت همه جا را فرا گيرد به گونهاى كه) هر جاندارى بوى آن را از پانصد سال راه استشمام مىكند، مگر كسى كه عاقّ پدر ومادر باشد».[18]
2. در حديث ديگرى فرمود: «كسى كه از روى خشم به پدر ومادرش نظر كند به هنگامى كه بر او ظلم مىكنند، خداوند هيچ نمازى از او قبول نمىكند».[19]
3. در حديثى معتبر آمده است كه امام باقر علیه السلام فرمود: «پدرم امام سجّاد علیه السلام شخصى را مشاهده كرد كه با پسرش راه مىرود وپسر بر دست پدر تكيه زده بود. پدرم تا زنده بود با آن پسر سخن نگفت».[20]
4. از پيامبر صلی الله علیه و آله روايت شده است كه فرمود: «سه گناه است كه عقوبتش در دنيا به سرعت دامنگير صاحبش مىشود: عقوق والدين، ظلم بر مردم، كفران نعمت خدا وخلق خدا».[21]
5. از امام باقر علیه السلام روايت شده است كه فرمود: «كسى به نام جريح از عابدان بنىاسرائيل پيوسته در صومعهاش در حال عبادت بود. روزى مادرش به ديدن او آمد وجريح مشغول نماز بود. او را صدا زد ولى عابد پاسخ مادرش را نداد. سه روز اين داستان تكرار شد. پس از آن، مادر دست به نفرين بلند كرد وگفت: از خداى بنىاسرائيل مىخواهم كه تو را به اين گناه بگيرد. روز بعد زنى زناكار كنار صومعه آن عابد زايمان كرد وفرزندش را به عابد نسبت داد ومدّعى شد كه با وى زنا كرده است. اين شايعه در ميان بنىاسرائيل پخش شد كه: آن كس كه مردم را بر زنا سرزنش مىكرد خود مرتكب آن شده است. پادشاه دستور داد او را به دار بياويزند. مادر عابد از اين حادثه ناراحت شد وبر سر وصورت خود مىزد. جريح گفت: مادر خود را كنترل كن اين بلايى است كه بر اثر نفرين تو دامنگير من شده است. هنگامى كه مردم اين سخن را شنيدند از چگونگى آن پرسيدند وجريح تمام داستان را بيان كرد. گفتند: از كجا بدانيم راست مىگويى؟ گفت: آن كودك را بياوريد. جريح از كودك پرسيد: تو فرزند كيستى؟ طفل به فرمان پروردگار به سخن آمد وگفت: من فرزند فلان كس هستم كه چوپانى گوسفندان مىكند. وبدين ترتيب جريح از مرگ نجات يافت وسوگند ياد كرد كه تا زنده است به مادرش خدمت كند واز او جدا نشود».[22]
[1] . سوره لقمان، آيه 15.
[2] . كافى، ج 2، ص 349، ح 9؛ تفسير عياشى، ج 2، ص 285، ح 38 به نقل از امام صادق علیه السلام.
[3] . كافى، ج 2، ص 158، ح 2؛ مشكاة الأنوار، ص 159.
[4] . كافى، ج 2، ص 162، ح 15؛ خصال، ج 1، ص 139، ح 98.
[5] . كافى، ج 2، ص 160، ح 10.
[6] . كافى، ج 2، ص 159، ح 7؛ عدّة الدّاعى، ص 76.
[7] . كافى، ج 2، ص 159، ح 9؛ مشكاة الأنوار، ص 159.
[8] . كافى، ج 2، ص 158، ح 5؛ مشكاة الأنوار، ص 158 و159.
[9] . ثواب الأعمال، ص 161. حديث را به طور اختصار نقل كرده است.
[10] . منظور از «عقوق» والدين آن است كه فرزند، ادب را در محضر آنها رعايت نكند وسخنى بگويد يا كارى كندكه موجب ناراحتى آنها شود ودر مسائلى كه از نظر عقل يا شرع مشروع ومجاز است با آنها مخالفت كند.عقوق والدين از گناهان كبيره است وقرآن وروايات دلالت بر حرمت آن دارد وتمام علماى اسلام از شيعهواهلسنّت، بر حرمت آن اتّفاق نظر دارند (مرآت العقول، ج 10، ص 371).
[11] . كافى، ج 2، ص 349، ح 7، مشكاة الأنوار، ص 164.
[12] . كافى، ج 2، ص 163، ح 21.
[13] . كافى، ج 5، ص 554، ح 5؛ كتاب من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 13، ح 18.
[14] . مشكاة الأنوار، ص 162.
[15] . امالى طوسى، ج 1، ص 286.
[16] . مستدرک الوسائل، ج 15، ص 204، ح 23.
[17] . امالى طوسى، ج 2، ص 71.
[18] . كافى، ج 2، ص 348، ح 3؛ مشكاة الأنوار، ص 164.
[19] . كافى، ج 2، ص 349، ح 5؛ مشكاة الأنوار، ص 164.
[20] . كافى، ج 2، ص 349، ح 8؛ مشكاة الأنوار، ص 165.
[21] . امالى مفيد، ص 237، ح 1
[22] . راوندى، قصص الانبياء، ص 177.