وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

چگونه حسادت نکنیم

0

چگونه حسادت نکنیم

فهرست این نوشتار:

معنای حسادت

در تعريف حسد در كتاب مفردات راغب و كتب اخلاقى آمده است: «الحسد تمنى زوال نعمه من مستحق لها» همين قدر حسد عبارت است از اينكه انسان در دلش خواهان زوال يك نعمت و امتياز از ديگرى باشد، به شرط اينكه ديگرى اين نعمت را با استحقاق به دست آورده باشد نه با زور.

در صورتى كه انسان از نعمتى كه خداوند به ديگرى داده است، ناخرسند باشد و آرزوى زوال و نابودى آن را نمايد، دچار عقده روانى و رزيله اخلاقى حسد گشته است. چه خود او نيز داراى آن نعمت باشد يا نباشد. در همين زمينه امام على (عليه السلام) فرموده است: الحاسد لا يشفيه إلا زوال النعمه

هيچ چيزى جز نابودى نعمت، حسود را آرام نمى كند 

فرق غبطه با حسادت

اما «غبطه» ناراحتى از كاميابى ديگران و آرزوى زوال آن نيست، بلكه افسوس از آن است كه چرا خود فرد داراى چنان موهبتى نيست و آرزو كند كه او نيز از آن نعمت برخوردار باشد. در روايتى از امام صادق (ع) آمده است: انّ المؤمن يغبط و لا يحسد، و المنافق يحسد و لا يغبط:

مومن غبطه دارد ولى حسودى نمى كند، در حالى كه منافق به عكس مومن، اهل حسادت است و نه غبطه.

در كتاب علم اخلاق اسلامى آمده است: منافسه (غبطه) يعنى آرزو نمودن نعمتى كه براى ديگرى هست بى‏آنكه زوال آن را از او بخواهد، و اين مذموم نيست، بلكه در واجب واجب است و در مستحب مستحب و در مباح مباح.

بهترين مورد غبطه و چشم و همچشمى در خيرات و كمالات است. خداى سبحان مى‏فرمايد:

وَ فى ذلِكَ فَلْيَتَنافَسِ الْمُتَنافِسُونَ

و همچشمى كنان در اين باره (نعمت بهشتى) همچشمى كنند» مطففين، 26 و بدترين نوع آن رقابت بر سر دنيا و تجملات آن مى باشد.

نكوهش حسد در قرآن كريم:

يكى از رذايل اخلاقى كه در طول تاريخ بشر آثار بسيار منفى فردى و اجتماعى داشته است مسئله حسد است، حسد فضاى روح آدمى را تيره و تار و فضاى زندگى او را ظلمانى و محيط جامعه را مملوّ از ناامنى مى كند

حسودان نه آرامشى در دنيا دارند، نه آسايشى در آخرت و چون تمام تلاششان اين است كه نعمت را از محسود بگيرند، آلوده انواع جنايت ها مى شوند: دروغ مى گويند، غيبت مى كنند، دست به انواع ظلم و ستم مى زنند و حتّى در حالات شديد و بحرانى از قتل و خونريزى نيز ابا ندارند

در واقع مى توان گفت: حسد يكى از ريشه هاى اصلى تمام بدى هاست و از دامهاى بسيار خطرناك شيطان است، همان دامى كه در نخستين روزهاى آفرينش بشر كار خود را كرد و فرزند آدم (عليه السلام) «قابيل» را به كام خود فروكشيد و دستش را به خون برادرش «هابيل» آلوده كرد و اولين جنايت تاريخ زندگى انسان اتفاق افتاد. 

جنايت بعدى مربوط به داستان حضرت يوسف (ع) است آنگاه كه برادران او از روى حسد تصميم به قتل او گرفتند و او را در چاهى افكندند. (به خاطر بياور) هنگامى را كه يوسف به پدرش گفت: «پدرم من در خواب ديدم كه يازده ستاره و خورشيد و ماه در برابرم سجده مى كنند».

گفت: فرزندم خواب خود را براى برادرانت بازگو مكن كه براى تو نقشه (خطرناكى) مى كشند، چرا كه شيطان، دشمن آشكار انسان است يوسف، 4 و 5

يوسف (عليه السلام) نه تنها چهره بسيار زيبايى داشت بلكه خلق و خوى او نيز در نهايت زيبايى بود و همين امر كه از آينده درخشانى خبر مى داد نظر تيزبين پدرش يعقوب پيامبر را به خود جلب كرد و نخستين بذر حسد در دل برادرانش كه از او بزرگتر بودند پاشيده شد.

يكى از برادران او گفت: يوسف را بكشيد، يا او را به سرزمين دوردستى بيفكنيد تا توجّه پدر فقط به شما باشد و بعد از آن (از گناه خود توبه مى كنيد و) افراد صالحى خواهيد بود» (اُقْتُلُوا يُوسُفَ اَوِ اطْرَحُوهُ اَرْضاً يَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ اَبِيكُمْ وَ تَكُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْماً صَالِحِينَ)

آرى امواج خروشان و خطرناك حسد آن قدر قوى و هولناك است كه برادران را دعوت به كشتن برادر مى كند و سبب گناهان زياد ديگرى از جمله گفتن دروغهاى مختلف براى كتمان جنايت خود و نسبت دادن پدر به ضلالت و گمراهى و اهانت آشكار به مقام والاى اين پيامبر بزرگ.

در قرآن كريم آيات ديگرى راجع به حسد قوم يهود نسبت به مسلمانان و پيامبر اسلام وجود دارد كه حاكى از خطرى است كه از اين ناحيه ايشان را تهديد مى كرده است و خداى متعال براى دفع آن مى فرمايد بگو: به خدا پناه مى برم از شرّ حسود هنگامى كه حسد بورزد». (وَ مِنْ شَرِّ حَاسِد اِذَا حَسَدَ)

نكوهش حسد در روايات اسلامى

در روايات اسلامى نكوهش شديدى از حسد شده به گونه اى كه در باره كمتر صفتى از صفات رذيله چنين نكوهش ديده مى شود، به عنوان نمونه كافى است كه به چند حديث زير كه گوشه كوچكى از آن احاديث است نظر بيافكنيم:

1 در حديثى از رسول خدا (صلى الله عليه وآله) مى خوانيم:

«اَلْحَسَدُ يَأْكُلُ الْحَسَنَاتِ كَمَا تَأْكُلُ النَّارُ الْحَطَبَ حسد حسنات را مى خورد همان گونه كه آتش هيزم را مى خورد».- المحجّه البيضاء، جلد 5، صفحه

325 تعبير بالا به خوبى نشان مى دهد كه آتش حسد مى تواند تمام خرمن سعادت انسان و حسنات او را بسوزاند و زحمات يك عمر او را بر باد دهد به گونه اى كه دست خالى از دنيا برود.

2 همين معنى به صورت شديدترى از امام باقر و امام صادق (عليهما السلام) نقل شده است، مى فرمايند: «اِنَّ الْحَسَدَ يَأْكُلُ الاْيمان كَمَا تَأْكُلُ النَّارُ الْحَطَبَ

حسد ايمان را مى خورد همان گونه كه آتش هيزم را مى خورد».- اصول كافى، جلد 2، صفحه 306، حديث 1 

2 آرى صفت رذيله حسد نه تنها خرمن حسنات را مى سوزاند كه خرمن ايمان را نيز خاكستر مى كند. شرح اين سخن در تحليل هاى آينده خواهد آمد.

3 در حديث ديگرى از امام اميرمؤمنان (عليه السلام) آمده است: «اَلْحَسَدُ شَرُّ الاْمرْاَض

حسد بدترين بيمارى اخلاقى است». غررالحكم، شرح فارسى، جلد 1، صفحه

91 طبق اين حديث هيچ بيمارى اخلاقى بدتر از حسد نيست.

4 از همان حضرت نقل شده است كه فرمود: «رَأْسُ الرَّذَائِلِ الْحَسَدُ

سرچشمه صفات رذيله حسد است». (4)

5 و نيز از همان حضرت در يك تعبير كنايى آمده است كه فرمود: «لِلّهِ دَرُّ الْحَسَدِ مَا اَعْدَلَهُ بَدَءَ بِصَاحِبِهِ فَقَتَلَهُ

آفرين بر حسد چقدر عدالت پيشه است، نخست به سراغ صاحبش مى رود و او را مى كشد» بحارالانوار، جلد 70، صفحه 6

241 باز از همان حضرت نقل شده كه فرمود: «ثَمَرَهُ الْحَسَدِ شَقَاءُ الدُّنْيَا وَ الاْخِرَه

ميوه درخت حسد شقاوت دنيا و آخرت است» غررالحكم، حديث 7

6857 در حديث ديگرى از امام صادق (عليه السلام) آمده است: «آفَهُ الدِّينِ الْحَسَدُ وَ الْعُجْبُ وَ الْفَخْرُ

آفت دين و ايمان (سه چيز است) حسد و خود بزرگ بينى و فخرفروشى». المحجّه البيضاء، جلد 5، صفحه 8

327 امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد:

هنگامى كه موسى بن عمران (عليه السلام) با خدا مناجات مى كرد چشمش به مردى افتاد كه در سايه عرش الهى قرار داشت، عرض كرد: «يَا رَبِّ مَنْ هَذَا الَّذِى قَدْ اَظَلَّهُ عَرْشُكَ» خداوندا اين كيست كه عرش تو بر سر او سايه افكنده است؟» فرمود: «يَا مُوسَى هَذَا مِمَّنْ لَمْ يَحْسُدُ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ» اى موسى اين از كسانى است كه نسبت به مردم در برابر آنچه خداوند از فضلش به آنها ارزانى داشته، حسد نورزيده». بحارالانوار، جلد 70، صفحه 9

275 در حديث ديگرى از پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «سِتَّهٌ يَدْخُلُونَ النَّارَ قَبْلَ الْحِسَابِ بِسِتَّه» شش گروهند كه قبل از حساب الهى وارد آتش دوزخ مى شوند به خاطر شش چيز»

«قِيلَ يَا رَسُولَ اللهِ مَنْ هُمْ؟ عرض كردند اى رسول خدا آنها كيانند»؟

«قَالَ: اَلاْمرَاَء بِالْجَوْرِ، وَ الْعَرَبُ بِالْعَصَبِيَّهِ، وَ الدَّهَاقِينُ بِالتَّكَبُّرِ، وَ التُّجَّارُ بِالْخِيَانَهِ، وَ اَهْلُ الرُّسْتَاقِ بِالْجَهَالَهِ، وَ الْعُلَمَاءُ بِالْحَسَدِ

زمامداران به خاطر ظلم و بيدادگرى، عرب به خاطر تعصّب، كدخدايان و خان ها به خاطر تكبّر، تجّار به خاطر خيانت به مردم، روستاييان به خاطر جهل و دانشمندان به خاطر حسد» المحجّه البيضاء، جلد 5، صفحه327

به اين ترتيب حسد در درجه اول بلاى بزرگ براى دانشمندان است

به همين دليل در روايات اسلامى، حسد يكى از اصول سه گانه كفر (تكبّر، حرص و حسد). شمرده شده است

«حسود» در واقع معترض به حكمت الهى است و به همين دليل نگرش او نوعى كفر و شرك خفى محسوب مى شود.

گناه حسد

به لحاظ شرعى، تازمانى كه صرفا آرزوى زوال نعمت در دل حسود است، اين حالت يك گناه و حرام اخلاقى است و در حد مكروهات شرعى محاسبه مى شود، ولى در صورتى كه حسد به عنوان يك صفت نفسانى، ظهور و بروز عملى داشته باشد وباعث آن گردد كه حسود بر عليه محسود مرتكب عملى شود و حسد خويش را در رفتار خود بروز دهد، آنگاه بحث حرمت شرعى پيش مى آيد. به عبارت ديگر، يك وقت انسان در قلبش مى‏خواهد كه محسود از نعمتى خداى متعال به او عنايت كرده محروم شود و يك وقت نه، تلاش عملى هم براى به نابودى كشاندن آن مى‏كند، اگرتلاش كند مطمئنا دچار گناه و حرمت شرعى شده است، ولى اگر حسد تنها در قلبش باشد و بروز ندهد، تنها خودش رنج ميدهد، وبه اين دليل كه حالت نفسانى اواختيارى نيست، حرمت شرعى ندارد، گرچه‏قطعا مكروه است و قطعا بايد تلاش كند كه اين حالت را ازخود دور نمايد، زيرا به لحاظ اخلاقى حسد از هلاك كننده هاى نفس آدمى است و آثار منفى بسيار مضرى براى انسان دارد.

بررسى آثار و زيانهاى حسد

زيانهاى جسمى

حسد گذشته از اينكه زيانهاى معنوى دارد و دين و ايمان را تباه مى‏كند از نظر جسمى نيز روى اعصاب انسان اثر مى‏گذارد. امير مؤمنان عليه السلام فرمود: صحّه الجسد من قلّه الحسد. «» سلامتى بدن از كمى رشك بردن است.

علامّه شيخ محمد تقى شوشترى پس از نقل اين جمله امير مؤمنان عليه السلام مى‏نويسد: شش كس هميشه ناراحت ‏اند كه يكى از آنها حسود است. آنگاه از قول اصمعى نقل مى‏كند كه گفت:

رايت اعرابيا قد اتت له مائه و عشرون سنه فقلت له ما اطول عمرك فقال: تركت الحسد فبقيت. 

عرب صحرا نشينى را ديدم كه صد و بيست سال از عمر او گذشته بود. پرسيدم چه چيز سبب شد كه عمر تو اين قدر طولانى شود؟ گفت به خاطر اينكه حسد نورزيدم.

و نيز حضرت على عليه السلام در جاى ديگر فرمود: العجب لغفله الحسّاد عن سلامه الاجساد. 

جاى شگفتى است كه حسودان از سلامت جسم خود غفلت دارند.

امام صادق عليه السلام فرمود: الحاسد يضرّ بنفسه قبل ان يضرّ بالمحسود. 

شخص حسود قبل از اينكه به محسود زيان برساند به خود زيان مى‏رساند.

از امير مؤمنان عليه السلام در باره حسد و حسودان سخنان زيادى نقل شده كه از جمله آنها است الحسد يفنى الجسد حسد بدن انسان را از بين مى‏ برد. نقطه‏هاى‏آغازدراخلاق‏عمل ص:302

و نيز فرمود: أسوأ النّاس عيشا الحسود.  بدترين زندگی برای حسود است.

به هر حال، حسد يكى از امراض روحى خطرناك است كه بايد ريشه يابى شود و علل و انگيزه‏هاى آن «» بررسى گردد و پس از پى بردن به آن عوامل، انسان به فكر درمان باشد و چاره‏اى بينديشد كه اين مرض مهلك را از خود دور كند. «» در اينجا تنها به ذكر يك نكته بسنده مى‏كنيم كه عقده‏ها و كمبودها به همراه تنبلى و كسالت از اسباب عمده حسادت است. بكوشيد با سعى و تلاش كمبودها را جبران كنيد و عقده‏ها را از دل بزداييد و ضمنا بدانيد كه در زندگى هر كسى را سهمى و نصيبى است مقدّر كه با سعى و كوشش به آن خواهد رسيد، چنانكه فرمود: «و أن ليس للإنسان إلا ما سعى». 53: 39 البته ممكن است در زندگانى اجتماعى موانعى از قبيل ظلم و ستم و حق كشى در سر راه انسان وجود داشته باشد كه اين‏ها را با حسد ورزيدن نمى‏توان از ميان برداشت و درمان اين گونه بيماريهاى اجتماعى راه ديگرى دارد كه در جاى خود بايد مورد بحث قرار گيرد. نقطه‏هاى‏آغازدراخلاق‏عمل ص:303

زيان هاى معنوى حسد

از بین رفتن ایمان

در حديث مشهورى آمده است: إنّ الحسد يأكل الايمان كما تأكل النّار الحطب

حسد ايمان را مى‏خورد همان گونه كه آتش هيزم را از بين مى‏برد.

امير مؤمنان عليه السلام فرمود: و لا تحاسدوا فإنّ الحسد يأكل الايمان كما تأكل النّار الحطب…. 

حسد نورزيد كه حسد ايمان را بر باد مى‏دهد آنچنانكه آتش هيزم را خاكستر مى‏كند

در نتيجه، مفهوم حديث آن است كه حسد موجب بعضى از درجات كفر است نه اينكه حسود به وسيله حسد از دين اسلام خارج مى‏شود و در زمره كفّار قرار مى‏گيرد بلكه مقصود آن است كه انسان به وسيله حسد از نظر اخلاق و عمل در رديف كفّار قرار مى‏گيرد نه از نظر اعتقادى و حقوقى، چون مسلمان است و از اين نظر با او مانند ساير مسلمانان بايد رفتار كرد.

و نيز فرمود: الحسد يميت (يميث) الايمان فى القلب كما يميت الماء الثَّلج. 

حسد ايمان را در قلب انسان آب مى‏كند آن گونه كه يخ و برف در آب ذوب مى‏شود.. نقطه‏ هاى ‏آغازدراخلاق‏ عملی ص: 300…

حسود مورد خشم خدا است

كسى كه بر ديگران حسد مى‏ورزد مورد خشم خداى متعال قرار مى‏گيرد و رابطه‏اش با پروردگار قطع مى‏شود.

پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلم فرمود: خداى عزّ و جلّ به موسى بن عمران [عليه السلام‏] فرمود: اى پسر عمران بر آنچه از فضل خود به مردم داده‏ام حسد مبر و چشمت را به دنبال آن ميفكن و دلت را دنبال آن مفرست، زيرا كسى كه رشك مى‏برد، از نعمت من ناراحت است و از تقسيمى كه ميان بندگانم كرده‏ام جلوگير است و كسى كه چنين باشد من از او نيستم و او از من نيست [: بين من و او ارتباطى نيست‏].

حسد نشانه نفاق

در برخى از روايات آمده است كه اگر كسى به خدا ايمان داشته باشد به مردم رشك نمى‏برد.

امام صادق عليه السلام فرمود:: إنّ المؤمن يغبط و لا يحسد و المنافق يحسد و لا يغبط. «» مؤمن غبطه مى‏خورد ولى رشك نمى‏برد، و منافق حسد مى‏ورزد و غبطه نمى‏خورد. 

حسد آفت دين

در حديث ديگرى امام صادق عليه السلام فرمود: آفه الدّين الحسد و العجب و الفخر. «» آفت دين سه چيز است: حسد، خودبينى و به خود باليدن (فخر فروشى).

در روايات ديگرى مى‏خوانيم كه حسد دين را از بين مى‏برد: يك روز رسولخدا صلّى اللّه عليه و آله و سلم به ياران خود فرمود: آگاه باشيد كه بيمارى امّتهاى پيشين كه همان بيمارى حسد باشد شما را نيز فرا گرفته است. حسد زداينده موى تن نيست بلكه دين انسان را ريشه كن مى‏كند.

حسد چه مى برى اى سست نظم بر حافظ

قبول خاطر و لطف سخن خدا دادست

حسد نابود كننده انسانيت

حسد انسانيت انسان را به نابودى مى كشاند و آدمى را تبديل به حيوانى گاها درنده مى نمايد، علماى اخلاقى در مراتب حسد ذكر مى كنند كه گاهى حسود آنقدر پيش مى رود كه نه تنها آرزوى نابودى نعمت ديگران را مى كند، بلكه براى نابودى آن نعمت و حتى نابودى صاحب نعمت، اقدام مى كند. چه بسيار قتلها و جنايت هايى كه به انگيزه حسد انجام مى پذيرد.

چگونه مى توان كسى را كه دائما به فكر نابودى ديگران و زمين خوردن بندگان خداى است و از سقوط آنها لذت مى برد، انسان ناميد؟

روش درمان

1- اعتراف:

آگاهى وپذيرش بيمارى، اولين قدم براى درمان آن است. چه بسيارند بيمارانى كه در اثر عدم آگاهى و يا عدم پذيرش بيمارى، فرصت علاج و درمان را از خود سلب مى نمايند. همين كه شما به وجود اين عقده بسيار خطرناك و به تعبير روايات، هلاك كننده اخلاقى، واقف گشته و به آن اعتراف نموده ايد، اولين گام اساسى براى درمان آن را برداشته ايد.

2- شناخت:

توجه به ضررهاى حسادت:

تلقى حسادت به عنوان يك بيمارى خطرناك، مى‏تواند زمينه را براى درمان آن فراهم آورد. همان‏گونه كه گذشت، حسد موجب ضررهاى بدنى و نيز رنج و اندوه فراگير و طولانى مى‏شود. توجه به اين‏كه حسادت پيش از فرد مورد حسادت، اولين ضربه و مهلك‏ترين آن‏ها را بر حسود وارد مى‏آورد و او را اسير غم و اندوه مى‏سازد، مى‏تواند به عنوان زنگ بيدار باش مورد توجه قرار گيرد.

بنابر اين بايد اين نكته را كه «حسد جز زيان محسود چيزى دربر ندارد» را خوب درك نمود. حسد نه تنها زيانى براى محسود (مورد حسد واقع شده) ندارد بلكه به نفع اوست زيرا كه حسادت ديگران نوعا موجب غيبت او يا تهمت به او مى‏گردد. (و حتى گاه به مراحلى بالاتر) و اين كار موجب از بين رفتن گناهان او و به دوش كشيده شدن آنها توسط حسادت كننده مى‏گردد. انسان خردمند هيچ گاه ضرر خود را نمى‏خواهد و چه ضررى از حسادت بالاتر.

توجه به حكمت الهى:

بداند كه خداوند نظام جهان را بنابر حكمت بالغه خود به گونه‏اى قرار داده كه انسان‏ها از هر نظر با يكديگر متفاوت باشند. از نظر استعداد قيافه مال خانواده و. و اين به جهت امتحان و ابتلايى است كه بايد برقرار باشد. اگر آدمى حقيقت اين مطلب را براى خود تصور نمايد و به عمق آن دست يابد آن گاه بر موقعيت ديگران رشك نخواهد برد چرا كه همه اين مواهب و تفاوت‏ها را به جهت جريان حركت زندگى و فلسفه‏اى كه در وراى آن است مى‏داند.

توجه به معاد:

با توجه به معاد و نعمت‏ها و درجات والايى كه پرهيزكاران در قيامت و آخرت دارند چشم و دل از متاع دنيا باز دارد و تا مى تواند دل در خداى و عنايت او ببندد. قرآن خطاب به پيامبر (ص) مى‏فرمايد: ولا تمدن عينيك الى ما متعنا به. چشم از اين متاع ناقابل دنيوى كه به برخى داده‏ايم (براى امتحان) بازگير و بر اينان اندوه مخور. (سوره حجر آيه 88) اگر آدمى به حقيقت «معناى رِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَ أَبْقى» را دريابد ديگر چشم به امكانات و برخوردارى‏هاى اين و آن نخواهد دوخت و عمر خود را بر سر اين غصه گزاف نخواهد گذاشت. به گفته حافظ:

نقد عمرت ببر و غصه دنيا به گزاف گر شب و روز در اين قصه مشكل باشى

گرچه راهيست پر از بيم زماتابر دوست رفتن آسان بود ارواقف منزل باشى

قرآن و احاديث، كتابهاى اخلاقى، خصوصا آنچه كه مربوط به مذمت دنيا و تقويت ايمان به خدا مى‏شود، زياد بخوانيد.

در اين زمينه آگاهى نسبت به زيانهاى جسمى و معنوى حسد كه قبلا مذكور شد بسيار لازم و نافع است.

توجه به رحمت خداى متعال:

توجه به گستردگى نعمت‏ها و نيز رحمت خداى متعال، كه هر كارى را از روى رحمت انجام مى‏دهد، مى‏تواند چاره بدبينى در حسود باشد. اگر نعمت‏هاى الهى را به دريايى از آب شيرين و گوارا تشبيه كنيم، هيچ كس بر سر سيراب شدن از آن، به ديگرى حسد نخواهد برد. از سوى ديگر، محدوديت‏هايى كه در بهره‏مندى از اين درياى عظيم وجود دارد به دليل حكمت‏هايى است كه خداوند در اداره اين عالم به كار گرفته است. توجه به اين دو مطلب زمينه را براى قناعت و راضى بودن فرد به آنچه از امكانات برايش فراهم شده آماده مى‏كند و او را از حسادت نسبت‏به نعمت‏هايى كه در دست ديگران است، باز مى‏دارد.

توجه به كمال نبودن بهره‏مندى مادى:

همان امورى كه غالبا موضوع حسادت است و همچنين توجه به فضيلت صبر بر تلخى محروميت‏ها و نيز تلاش براى به دست آوردن خواسته‏ها از راه صحيح، از ديگر انديشه‏هاى سودمند براى مبارزه با حسادت است. اسلام پيروان خود را همواره به بى‏اعتنايى نسبت‏به آنچه در دست مردم قرار دارد و بى‏ارزش شمردن و اصالت ندادن به بهره‏مندى‏هاى مادى و بسنده نمودن به قدر كفايت همراه با پاكى و عفاف، دعوت نموده است.

توجه به موقعيت‏ها و امكانات شخصى:

علاوه بر توجه به گستردگى نعمت‏هاى الهى در اين جهان مادى و محدود و توجه به نعمت‏هاى فراوانى كه خداوند، به هر يك از ما داده است، توجه به آنچه را كه حسود به صورت بالفعل دارد، مى‏تواند راه عملى ديگرى براى مبارزه با حسادت باشد همين‏كه فرد محاسبه كند «من چه نعمت‏هاى زيادى دارم كه ديگران ندارند و مى‏توانم با تلاش و به كارگيرى توان خود، بيش از اين هم به دست آورم»، او را كمك مى‏كند تا ريشه حسادت را در درون خود بخشكاند.

3- شناخت و مبارزه با انگيزه هاى حسد

توجه به انگيزه هاى حسد و مبارزه به ريشه هاى آن يكى از راههاى مهم درمان است، انگيزه هاى حسد عبارتند از:

مى دانيم بسيارى از صفات رذيله از يكديگر سرچشمه مى گيرند، يا به تعبير ديگر تأثير متقابل دارند. حسد نيز از صفاتى است كه از صفات زشت ديگرى ناشى مى شود و خود نيز سرچشمه رذايل فراوانى است

علماى اخلاق براى حسد سرچشمه هاى زيادى ذكر كرده اند كه عبارتند از:

اول. گاهى عداوت و كينه باعث مى شود كه انسان آرزوى زوال نعمت از كسى كه مورد عداوت اوست كند. معناى حقيقى حسد بدخواهى براى ديگران است، كسى كه انسان به نحوى نسبت به او دشمنى مى ورزد و از او كينه و نفرت دارد.

دوم. سبب ديگر كبر و خودبرتربينى است، به همين جهت اگر ببيند ديگران مشمول نعمت هاى بيشترى شده اند آرزو دارد و بلكه تلاش مى كند كه نعمت آنان زايل گردد تا برترى او را نسبت به ديگران به خطر نيفتد

سوّم. حبّ رياست و مقام طلبى نيز در برخى موارد سبب مى شود كسى آرزوى زوال نعمت ديگران را داشته باشد، تا بتواند از اين طريق بر آنها حكومت نمايد زيرا اگر امكانات محسود از نظر مال، ثروت و قدرت باقى بماند، پايه هاى رياست او سست مى شود.

چهارم. يكى از اسباب حسد، ترس از نرسيدن به مقاصد مورد نظر است، چرا كه گاه انسان تصوّر مى كند نعمت هاى الهى محدود است واگر ديگران به آن دست يابند، امكان رسيدن او را به آن نعمت ها كم مى كنند.

پنجم. در برخى افراد، احساس حقارت و خود كم بينى سبب بد خواهى آنها نسبت به ديگران است، افرادى كه در خود لياقت رسيدن به مقامات والايى را نمى بينند و از اين نظر گرفتار عقده حقارت اند آرزو مى كنند ديگران هم به جايى نرسند تا همانند يكديگر شوند

ششم. همچنين اسباب ديگر حسد بخل و خباثت نفس است زيرا بخيل نه تنها حاضر نيست از نعمت هاى خود در اختيار ديگران بگذارد، بلكه از رسيدن ديگران به نعمت هاى الهى نيز بخل ميورزد و ناراحت مى شود، آرى تنگ نظرى، كوته بينى و رذالت طبع آدمى را به حسد مى كشاند.

البته گاهى مى شود كه همه اين امور ششگانه دست به دست هم مى دهند و گاه دو يا سه منشأ شخصى ديگر هم به آن ضميمه مى شوند كه در اين صورت به نسبت افزايش انگيزه، خطر حسد فزونى مى يابد.

ولى فراتر از اينها حسد ريشه هايى در عقايد انسان نيز دارد، كسى كه ايمان به قدرت خدا و لطف و عنايت او و حكمت و تدبير و عدالتش دارد چگونه مى تواند حسد بورزد؟

شخص حسود با زبان حال دارد به خداوند اعتراض مى كند كه چرا فلان نعمت را به فلان كس دادى؟ اين چه حكمتى است و چه عدالتى؟ چرا به من نمى دهى؟ و نيز به زبان حال مى گويد: هرگاه خدا به ديگرى نعمتى دهد ممكن است از دادن مثل آن به من اَلْعِيَاذُ بِاللهِ عاجز باشد پس چه بهتر كه نعمت از او سلب گردد تا به من برسد

بنابراين حسودان در واقع گرفتار نوعى تزلزل در پايه هاى ايمان به توحيد افعالى پروردگار و حكمت و قدرت او هستند، چه اينكه انسانى كه به اين اصول مؤمن باشد مى داند تقسيم نعمت ها از سوى خداوند حسابى دارد و بر طبق حكمتى است و نيز مى داند خداوند توانايى دارد كه بيشتر و بهتر به او ببخشد، هرگاه آنها را شايسته نعمت بداند، پس بايد كسب شايستگى كند.

در گوشه و كنار عالم كسانى را مى‏يابى كه از گرفتارى و رنج و مصيبت بندگان شاد و خوشدل مى‏شوند، و از راحت و نيكويى حال و وسعت معاش آنان ناراحت و محزون مى‏گردند. چنين شخصى هر گاه نگرانى و اضطراب احوال مردم و گرفتارى و ادبار و تنگى معيشت آنان را بشنود به سبب خبث باطن و رذالت طبع در خود احساس شكفتگى و شادمانى مى‏كند، هر چند ميان او و ايشان هيچ گونه سابقه دشمنى و رابطه آشنائى نبوده باشد.

4- تقابل رفتارى:

با وجود آن كه ريشه حسادت فكرى است، ولى كسى كه به حسادت مبتلا شده غير از رسيدگى به جنبه‏هاى فكرى و شناختى، بايد با آثار بدى كه حسادت به وجود آورده است- مانند نفرت و كينه- نيز به مقابله برخيزد و اين تنها با انديشه اصلاح نمى‏گردد، بلكه بايد از نظر عملى هم روش‏هايى را براى از بين بردن آثار نامطلوب حسادت به كار بندد. در اين‏جا، با توجه به نصايح و سخنان انديشمند بزرگ اخلاق، مولى محسن كاشانى، راه‏هاى مبارزه با حسادت در دو مرحله بيان مى‏شود:

مرحله اول:

تمرين بر ترتيب اثر ندادن به حسادت و رفتار بر ضد آن مثلا، فرد به جاى بدگويى، آگاهانه به مدح و ثناى طرف مقابل بپردازد و به جاى تكبر، تواضع نسبت‏به او را در پيش گيرد.

مرحله دوم:

ايجاد رابطه عاطفى مثبت‏بين خود و فرد مورد حسادت به اين صورت كه وقتى حسود رفتار خود را اصلاح كند، طرف مقابل اين مساله را درك خواهد كرد و دلش نسبت‏به او نرم مى‏گردد و زمينه روانى مناسبى براى محبت و دوستى فراهم مى‏شود. واكنش طبيعى فرد مورد حسادت در اين هنگام، نيكى و احسان خواهد بود. بدين‏سان، حسود نيز به سمت احسان و نيكى تمايل پيدا مى‏كند و زمينه توافق قلبى و برطرف شدن حسادت و از بين رفتن آثار روانى نامطلوب آن فراهم مى‏گردد.

اگر حسد به شما مى‏گويد تعريف فلانى را نكن شما حتما تعريف او را بكنيد. اگر حسد مانع بخشش مال مى‏شود شما حتما ببخشيد در اين صورت ريشه‏هاى حسد در درون شما خواهد خشكيد.

در برابر بدگويى‏هاى ديگران درباره فرد مورد حسادت مقاومت كنيد و اجازه ندهيد ديگران درباره افراد به بدگويى و بدبينى روى آورند. بدين وسيله زمينه بروز حسادت و نگرش منفى به ديگران در ذهن از ميان خواهد رفت.

5- استعانت:

از خداوند متعال دائما استمداد كنيد و با دعا به درگاه او ريشه كن شدن حسد را خواستار شويد. اين همان كارى است كه ما هر روز در نمازهاى واجب و مستحب خود با گفتن جمله اياك نعبد و اياك نستعين انجام مى دهيم.

6- آموزش:

يكى از راه هاى اساسى درمان رذائل اخلاقى، مانند حسد، شركت مستمر در درس اخلاق يك استاد شايسته است، بدين‏گونه انسان به تدريج از تمام رذائل اخلاقى پاك مى‏شود.

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.