وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

ويژگي هاى داستان هاى قرآنى

0

ويژگي هاى داستان هاى قرآنى
پرسش : داستان هاى قرآنى داراى چه ویژگی هائى هستند؟
پاسخ اجمالی: قرآن نه کتاب تاریخ است و نه کتاب قصه؛ اما برای پیشبرد اهداف تربیتی خود گاهی اوقات برخی وقایع تاریخی را با روشی منحصر به فرد روایت می کند. برخی از ویژگی های این روش قصه گویی منحصر به فرد عبارت اند از: 1- تمرکز بر نقاط حساس و تأثیرگذار حوادث.  2-  دوری از آوردن مطالب  زائد. 3- انسجام حداکثری و عدم تضاد بین بخش های مختلف روایت. 4- توجه به ریشه ها و پیامدهای وقایع و احتراز از ذکر بی مورد همه وقایع به صورت صرف. 5- جداسازی وقایع حقیقی و تاریخی از اسطوره ها و خرافات.
پاسخ تفصیلی: قسمت مهمى از مباحث تربیتى و مواعظ و اندرزهاى و بشارت ها و انذارها و بیم ها و امیدهاى قرآن، در قالب مسائل تاریخى بیان شده؛ و به قدرى زیبا و گویا و موثر مطرح شده که هر شنونده اى را بى اختیار به سوى آن اهداف عالى مى کشاند و تا انسان سوره هایى مانند یوسف، انبیاء، طه، قصص، مریم و آل عمران و بقره و… را، مطالعه نکند به عظمت فوق العاده مباحث تاریخى قرآنپى نمى برد.
اصولا مباحث تاریخى قرآنداراى ویژگى هاى زیر است:
1. تکیه بر قسمت هاى حساس و انداختن ذره بین قوى روى مسائلى که نقش مهم تربیتى دارند.
2. خالى بودن از هر گونه حشو و زوائد.
3. خالى بودن از تناقض و تضاد و ناهماهنگى.
4. بر خلاف روش تاریخ نگارى معمول آن زمان (حتى قرن ها بعد از آن)، که تاریخ به عنوان یک سرگرمى که حداکثر به عنوان یک آگاهى از وضع گذشتگان مطرح مى شد؛ و هیچ تجزیه و تحلیلى که شکل فلسفه تاریخ و درس هاى آموخته شده از سرگذشت پیشینیان باشد نداشت، در مباحث تاریخى قرآنمجید هم به ریشه هاى مسائل توجه شده و هم به پیامدهاى آن، به گونه اى که حس کنجکاوى و روح دقت و تفکر را در شنونده و خواننده بر مى انگیزد، و جالب این که در همه جا حوادث غیر آموزنده را که جز اطاله کلام و اتلاف وقت، ثمرى ندارد حذف مى کند.
5. جداسازى حقایق تاریخى از افسانه ها که از مسائل بسیار پیچیده تلقّى مى گردد، در قرآن مجید به صورت دقیقى مورد توجّه قرار گرفته است.
توضیح این که عواملى وجود داشته که همیشه تاریخ با افسانه هایى دروغین آمیخته شود. از جمله آن ها، سرگرمى و ارضاى عواطف کودکانه و تحریک تخیّلات و ایجاد جاذبه هاى دروغین بوده است؛ بطورى که مى توان گفت افسانه ها و اسطوره ها بخش مهمى از تواریخ پیشینیان و رکناصلى آن را تشکیل مى دهد.
روى این حساب، اگر خود را در زمان نزول قرآنمجید و در محیط زندگى پیامبر اسلام(صلى اللهعلیه وآله) فرض کنیم، مى بینیم آنچنان تواریخ آن زمان با خرافات آمیخته شده بود ـ خرافاتى که دهان به دهان مى گشت و در زمره مسلّمات شمرده مى شد ـ که جدا سازى آن براى افراد درس خوانده امکان پذیر نبود، تا چه رسد افراد بى سواد.
علماى آن زمان که همان ربانیون و احبار یهود و نصارى بودند، و همچنین کاهنان مشرک عرب نیز پاسداران این اسطوره ها و خرافات و قصه ها بودند.
مسلماً کسى که در چنین محیطى زندگى کند و به سن چهلسالگى برسد، تار و پود افکار او آن چنان با این افسانه ها و اسطوره ها بافته مى شود که جدایى از آن عادتاً ممکن نیست. آیا چنین کسى قدرت دارد تواریخ را در آن محیط تاریک پاک سازى کند و حقایق را از خیالات و خرافات جدا سازد؟ یک محقق درس خوانده تاریخ امروز به زحمت قادر بر چنین کارى است، چگونه مى توان از فرد درس نخوانده اى در آن روز چنین انتظارى را داشت؟!(1)
پی نوشت:
(1). گردآوري از کتاب: پيام قرآن‏، آيت الله العظمى ناصر مكارم شيرازى، دار الكتب الاسلاميه‏، تهران‏، 1386 ه. ش‏، ج 8، ص 195.

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.