وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

نگرانى هاى پيامبر از اصحاب برای پس از خود

0

نگرانى هاى پيامبر از اصحاب برای پس از خود

 

 آيا پيامبر از عقبگرد امتش به عصر جاهليت و ايجاد شكاف بين آنها، پس از رحلت خود، نگران بود؟

 

نکته:

 

آيات قرآنى و قرائن تاريخى، نشان مى دهند كه پيامبر گرامى(صلى الله عليه وآله)، از آينده جامعه اسلامى سخت نگران بود و با مشاهده يك سلسله حوادث ناگوار، اين احتمال در ذهن او قوّت مى گرفت كه ممكن است گروه يا گروه هايى پس از درگذشت او، به دوران جاهلى باز گردند و سنن الهى را به دست فراموشى بسپارند.

 

نکته:

 

اين احتمال، موقعى در ذهن او قوّت گرفت كه در جنگ احد (هنگامى كه خبر دروغين كشته شدن پيامبر از طرف دشمن، در ميدان نبرد، منتشر گشت )، با چشم خود مشاهده كرد كه اكثريت قريب به اتّفاق آنان، راه فرار در پيش گرفته، به كوه ها و نقاط دور دست پناه بردند و برخى تصميم گرفتند كه از طريق رئيس منافقان، «عبدالله بن ابى»، از ابو سفيان امان بگيرند و عقايد مذهبى آنان آن چنان سست و بى پايه گرديد كه درباره خدا گمان بد بردند و افكار جاهلى به ذهن خود راه دادند. قرآن مجيد، از اين راز، چنين پرده بر مى دارد: (وَ طائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجاهِلِيَّةِ يَقُولُونَ هَلْ لَنا مِنَ الاَْمْرِ مِنْ شَيْء )[57] ; «گروهى از ياران پيامبر، به اندازه اى در فكر جان خود بودند كه درباره خدا، گمان هاى باطل، به سان گمان هاى دوران جاهليت مى بردند و مى گفتند كه آيا چيزى از امر (حاكميت بر مسلمين ) براى ما هست»؟

 

قرآن مجيد در آيه ديگرى به طور تلويحى، از اختلاف و دودستگى ياران رسول خدا(صلى الله عليه وآله)خبر داده، مى فرمايد:

 

 (وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللّهَ شَيْئاً وَ سَيَجْزِي اللّهُ الشّاكِرِينَ )[58] ;

«محمد(صلى الله عليه وآله) فقط پيامبرى است از جانب خدا و پيش از او نيز پيامبرانى آمده و رفته اند ; هرگاه بميرد و يا كشته شود، آيا شما به افكار و عقايد جاهليت باز مى گرديد و هر كس، عقب گرد كند، ضررى به خدا نمى رساند. خداوند، سپاس گزاران را سزاى نيك مى دهد».

 

نکته:

 

آيا عقل و خرد اجازه مى دهد كه پيامبر گرامى، چنين امّتى را كه در حال انحلال و اختلاف است، به حال خود واگذار كند و امام، حاكم و فرمانروايى براى آنان تعيين نكند.

علاقه به ثبات وضع، الزام مى كند كه پيشواى امّت، فرد لايق و شايسته اى را براى آنان انتخاب كند ; تا در حد امكان، از اختلاف و دودستگى و انحلال و ناپايدارى، جلوگيرى به عمل آورد.

جامعه اسلامى آن روز، از گروه هاى مختلفى تشكيل شده بود و هر گروهى، هوسى را در سر مى پروراند ; جمعيت انصار از دو گروه معروف اوس و خزرج و گروه مهاجر، علاوه بر بنى هاشم و بنى اميه، از قبايل تيم و عدى تشكيل شده بود، و هر گروهى در اين فكر بود كه زمامدارى امّت و رهبرى جامعه از آن او باشد و رئيس قبيله وى، بر چنين مقامى تكيه زند.

پيامبر با اطلاع و آگاهى از اين امر، چگونه موضوع انتخاب رهبرى امّت را كه مى تواند به بسيارى از اختلافات خاتمه دهد، به چنين جمعيتى واگذارده كرده و از اين طريق، اختلاف و شكاف وسيعى در ميان امّت پديد آورده است؟

 

نتیجه:

 

بزرگ ترين شكافى كه پس از درگذشت پيامبر گرامى(صلى الله عليه وآله) در صفوف مسلمانان به وجود آمد و ضربه شكننده اى بر وحدت و يكپارچگى آنان زد، اختلاف نظر در باب زعيم و حاكم اسلامى بود. اگر مسلمانان در اين موضوع، دچار دودستگى نمى شدند، بسيارى از اختلافات در پرتو اتحاد كلمه در مسئلة فرمانروايى، ذوب مى گشت و نمودى نمى يافت ; ولى اختلاف در اين امر مهم و اساسى، سرچشمه اختلافات دو دستگى ها، جنگ ها و فتنه هاى بعدى گرديد و سرانجام، امّت واحدى را به صورت گروه ها و ملّت هاى پراكنده در آورد كه گاهى نيز با هم به درگيرى و نزاع مى پرداختند.

 

[57]. آل عمران (3 )، آيه 153 .
[58]. آل عمران (3 )، آيه 144 .

 

منبع: هدانا برگرفته از پرسش ها و پاسخ ها  «پیامبراعظم – سیره و تاریخ».

حتما بخوانيد

ویژه نامه امامت پژوهی

 

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.