وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

نقشِ ولایتِ «ولی فقیه» در تاریخ ذیلِ ولایتِ «امام معصوم»

0

نقشِ ولایتِ «ولی فقیه» در تاریخذیلِ ولایتِ «امام معصوم»

پرسش:شما در صحبتهایتان روایتی از امام رضا (علیه السلام) برای توصیف زمامدار امت و ولی فقیه آورده اید که امام می فرماید:

«إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ فَلَمْ یَعْیَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَمْ تَجِدْ فِیهِ غَیْرَ صَوَابٍ فَهُوَ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ مُؤَیَّدٌ»

«اگر خداوند بنده‏ اى از بندگانش را جهت امور مردم انتخاب کرد، سینه‏ ى او را گشاده مى‏ گرداند. تا در مدیریت خود کوچک‏ترین لغزشى نداشته باشد و امور بندگان را با وسعت نظر سر و سامان دهد. در نتیجه آنچنان توانا مى ‏شود که در جواب‏گویى به هیچ نیازى در نمى‏ ماند و غیر از صواب از او نخواهى یافت و به خوبى مصلحت مردم را در نظر مى‏ گیرد.»

با یک جستجو دیدم که بعد از «ولا یَحیرُ فیهِ عَنِ الصَّوابِ» ، آورده است : «فَهُوَ مَعصومٌ مُؤَیَّدٌ ، مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ ، قَد أمِنَ الخَطایا والزَّلَلَ والعِثارَ ، یَخُصُّهُ اللّه ُ بِذلِکَ لِیَکونَ حُجَّتَهُ عَلى عِبادِهِ ، و شاهِدَهُ عَلى خَلقِهِ ، و «ذلِکَ فَضلُ اللّه ِ یُؤتیهِ مَن یَشاءُ واللّه ُ ذُو الفَضلِ العظیمِ»
و در تحف العقول هم بعد از کلمه مُؤَیَّدٌ آورده است که : قد امن من الخطا و الزلل ، خصه بذلک لیکون ذلک حجه علی خلقه ، شاهدا علی عباده ، فهل یقدرون علی مثل هذا فیختارونه فیکون مختارهم بهذه الصفه؟! .
چند نکته به نظرم رسید: اول اینکه: این روایت در خصوص معرفی امام معصوم علیه السلام است که در کتاب تحف العقول آورده شده است. و در منابع دیگر ذکر شده است که آن زمامدار مَعصومٌ مُؤَیَّدٌ ، مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ است.
دوم اینکه: در ادامه حدیث می فرماید که امام : قد امن من الخطا و الزلل : از هر اشتباه و لغزشی به دور است.
سوم اینکه: امام رضا علیه السلام در معرفی امام معصوم می فرماید: یَخُصُّهُ اللّه ُ بِذلِکَ لِیَکونَ حُجَّتَهُ عَلى عِبادِهِ: خدا آن شخص که زمامدار امت و امام مردم است از خطا ایمن داشت تا حجتی بر آفریدگانش باشد.
چهارم : در آخر حدیث می فرمایند : فهل یقدرون علی مثل هذا فیختارونه فیکون مختارهم بهذه الصفه؟! .
آیا بندگان توان این را دارند که چنین شخصی را با این ویژگی ها انتخاب کنند؟ (استفهام انکاری)
بندگان خدا نمی توانند شخصی با این صفات را برای رهبری و امامت انتخاب کنند. و اینکار تنها در توان خداست.
پس از عهده ی خبرگان ملت خارج است. پس شما چرا یک حدیثی که آنقدر واضح در مورد معصومین (علیهم السلام) است را برای یک شخص غیرمعصوم که ولی فقیه باشد به کار می برید؟ پس لطفا کاری با این حدیث نداشته باشید!!

پاسخ (استاد طاهرزاده):

1. همان‌طور که متوجه شده‌اید مصداق اصلی آن روایت امام معصوم است. ولی در ابتدای حدیث حضرت متذکر می‌شوند «إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ لِأُمُورِ عِبَادِهِ» و از این طریق زمینه‌ی توسعه‌یافتنِ روایت را به مخاطب می‌دهند. بدین معنا که خداوند هرکس را به همان اندازه که برای اداره‌ی امور بندگانش انتخاب کند، به همان اندازه مددهای فوق‌الذکر را به او ارزانی می‌دارد و در این رابطه است که ما به نایب ائمه رجوع می‌کنیم، در آن حدّ که حضرت صاحب الأمر «عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» در تأیید نوّاب خود می‌فرمایند: سخن آن‌ها سخن من است. زیرا ذیل الطافی که به امام می‌شود، آنان نیز مورد لطف الهی قرار می‌گیرند. در راستای چنین آموزه‌ای حضرت امام صادق (ع) مى ‏فرمایند:

رسول خدا (ص) فرمودند: «یَحْمِلُ هَذَا الدِّینَ فِی کُلِّ قَرْنٍ‏ عُدُولٌ یَنْفُونَ عَنْهُ تَأْوِیلَ الْمُبْطِلِینَ وَ تَحْرِیفَ الْغَالِینَ وَ انْتِحَالَ الْجَاهِلِینَ کَمَا یَنْفِی الْکِیرُ خَبَثَ الْحَدِید» در هر قرن انسان‏هاى متعادل و عدولى هستند که این دین را حمل نموده و هرگونه تأویلِ اهل باطل و تحریف افراطیون، و ادعاهاى جاهلین را از آن دور مى ‏گردانند، همان‏طور که کوره‏ ى آهنگران پلیدى و چرکى آهن را پاک مى‏ کند. موفق باشید

2. بدون شک، روایت فوق در مورد امامت است ولی به مورد، موجب تخصیص حکم نمی شود همان طور که در اصطلاح گفته می شود «مورد مخصِّص نیست».

توضیح این مطلب آن است که وقتی قضیه ای آورده شود و سپس ذیل آن قضیه، تعلیلی بیاید، آن تعلیل حیطه و دایره ی حکم را مشخص می کند. آری شنیده اید که «العله تعمم و تخصص» یعنی این که علت، موجب تعمیم حکم و یا تخصیص آن می شود. مثال معروفش آن است که وقتی دکتری به مریضش بگوید «انار نخور چون ترش است»، به این معنی نیست که وی، فقط انار نخورد بلکه علتی که در ذیل کلامش آورده است و گفته است «چون ترش است» موجب می شود که حکم (نخور) به هر چیزی که ترش است سرایت کند به این معنی که این شخص هیچ شیء ترشی نباید بخورد و به همین خاطر، به او می گویید سرکه هم نباید بخوری هر چند «سرکه» درعبارت دکتر موجود نبود بلکه به خاطر عمومیت تعلیلی که در ذیل کلامش بود، حکمش را تعمیم دادیم.

خب حال توجه کنید که این روایت، هر چند در مورد امام است، ولی نمی توان مورد را موجب تخصیص حکم دانست بلکه به وسیله ی تعلیل ذیل که عبارت است از «ان الله اذا اختار عبده….» به هر موردی که عبدی از عباد الهی توسط خداوند (بدون واسطه و یا با واسطه ی اولیاء معصومین او) به منصبی گماشته می شود سرایت کرده و حکم تعمیم داده می شود و از این مورد است، فقیه جامع الشرایط که طبق روایات ما به عنوان «حجتی علیکم» به اختیار خدا و به واسطه ی امام معصوم به عنوان حجت بر بندگان منصوب شده است.

آری، احکامی که در این روایت به عنوان امر اختصاصی امام معصوم آمده است (مثل «الْإِمَامُ الْمُطَهَّرُ مِنَ الذُّنُوبِ وَ الْمُبَرَّأُ عَنِ الْعُیُوبِ الْمَخْصُوصُ بِالْعِلْم‏….») به فقیه سرایت داده نمی شود.

3. بر روی نیابت چنین امامی فکر کنید. اگر این لطف، یک حقیقت وجودی است، پس امری است تشکیکی و دارای شدت و ضعف، لذا صورت تامّ آن مربوط به امام معصوم است ولی مراتب نازله‌ی آن در شرایط خودش جاری است.

4. اساساً تفاوت نبوت و ولایت در این است که نبوت، مقامی نیست که به کس دیگری جز نبی سرایت کند. ولی ولایت، در عین آن‌که مقام حضرت اللّه است و فرمود: «اللّه ولیّ الّذین آمنوا» می‌بینید که برای اولیاء الهی نیز با شدت و ضعف لازمه سریان و جریان دارد و بدین لحاظ نمی‌توان ولیّ فقیه را از چنین تأثیری بر روی مولّی علیه خارج دانست.

5. انتظار امثال بنده از رفقای اهل فکر آن است که از متون مقدس بیشتر از آن‌چه در ابتدای امر ظهور دارند، بفهمیم، نه آن‌که خود را فقط متوقف در همان فهم اولیه‌ی خود نماییم. این حالت هرگز در تاریخ جواب نمی‌دهد. در حالی‌که علم اصول از جهتی و علم پدیدارشناسی از جهت دیگر به ما کمک می‌کند تا به بنیاد سخن نظر کنیم و مطابق آموزه‌های اصلی دینِ الهی، همه‌ی اشارات آن سخن را دریابیم، وگرنه چگونه بتوانیم از متون دینی در زمانه‌ی خود استفاده کنیم؟

6. تعجب بنده از بعضی از رفقا می‌باشد که گمان می‌کنند اگر زعیم مؤید به مدد الهی باشد، دیگر نباید مشکلاتی در جامعه واقع شود، غافل از آن‌که اگر زعیم جامعه امام معصومی همچون علی«علیه‌السلام» باشد و مردم تلاش نکنند رهنمودهای وی در جامعه پیاده شود، آن‌ها هیچ بهره‌ای از او نبرده‌اند، نه آن‌که او مقصر باشد. در همین رابطه حضرت امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» در خطبه‌ی 35 نهج‌البلاغه می‌فرمایند:

«الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ إِنْ أَتَى الدَّهْرُ بِالْخَطْبِ الْفَادِحِ وَ الْحَدَثِ الْجَلِیلِ وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ [وَحْدَهُ‏] لَا شَرِیکَ لَهُ لَیْسَ مَعَهُ إِلَهٌ غَیْرُهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» ‏أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ مَعْصِیَةَ النَّاصِحِ الشَّفِیقِ الْعَالِمِ الْمُجَرِّبِ تُورِثُ الْحَسْرَةَ وَ تُعْقِبُ النَّدَامَةَ وَ قَدْ کُنْتُ أَمَرْتُکُمْ فِی هَذِهِ الْحُکُومَةِ أَمْرِی- وَ نَخَلْتُ لَکُمْ مَخْزُونَ رَأْیِی لَوْ کَانَ یُطَاعُ لِقَصِیرٍ أَمْرٌ فَأَبَیْتُمْ عَلَیَّ إِبَاءَ الْمُخَالِفِینَ الْجُفَاةِ وَ الْمُنَابِذِینَ الْعُصَاةِ حَتَّى ارْتَابَ النَّاصِحُ بِنُصْحِهِ وَ ضَنَّ الزَّنْدُ بِقَدْحِهِ».

پس از حمد و ستایش خدا، بدانید که نافرمانى از دستور نصیحت کننده مهربان دانا و با تجربه، مایه حسرت و سرگردانى و سرانجامش پشیمانى است. من رأى و فرمان خود را نسبت به حکمیّت به شما گفتم، و نظر خالص خود را در اختیار شما گذاردم. ولى شما همانند مخالفانى ستمکار، و پیمان شکنانى نافرمان، از پذیرش آن سرباز زدید، تا آنجا که نصیحت کننده در پند دادن به تردید افتاد، و از پند دادن خوددارى کرد.

7. اساساً انتظاری که از رفقا داریم، تفکر در سنت اصولیون است و نه اخباریون؛ و حوزه‌های علمیه‌ی نجف و قم افتخار آن را دارند که از اخباریون عبور کرده‌اند. حال نمی‌دانم چه شده است که بعضی از رفقا بهره‌ی لازم از نهضتی که منجر به استحکام حوزه‌‌های علمیه‌ی ما شده است، نبرده‌اند.

منبع:هدانابرگرفته از لب المیزان

 

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.