وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

نشانه های ظهور در آیین یهود

نشانه های ظهور در آیین یهود را در ادامه ببینید

5

نشانه های ظهور در آیین یهود

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.

5 نظرات
  1. محمد پارسا می گوید

    از حجت الاسلام طاها و حجت الاسلام جوارانی خیلی تشکر میکنم.
    در حقیقت بنده قبلا مسلمان نبودم و آشنایی با زبان عربی و احادیث ندارم اما شما بسیار کمکم کردید و ممنون که مثل سایر سایت ها و غیره به پرسشم با استدلال و منطق جواب دادید و مرا مشرک و بی دین و کافر نخواندید و باعث شد که شک بنده نسبت به وجود مهدی موعود بر طرف بشود و بیشتر به حقانیت و زیبایی های اسلام پی ببرم.بسیار سپاسگذارم.

    1. حجت الاسلام مهدی طاها می گوید

      سلام علیکم آقا پارسا عزیز
      از اینکه مخاطب و همراه هدانا هستید خوشحالیم و خدا رو شکر می کنیم. باعث افتخار هست که مطالب مورد استفاده شماست.
      وظیفه ماست تاجایی که می توانیم پاسخگوی عزیزانی مثل شما باشید، و بسیاری از روحانیون محترم نیز هستند که بسیار خوب و حتی بهتر از ما پاسخ سوالات را می دهند. همواره در مسیر مطالعه، تحقیق و یاد خدا باشید و در این مسیر اگر سوالی بود ما وظیفه خود می دانیم که به شما کمک نماییم.
      با آرزوی بهترین ها برای شما
      وفقکم الله لکل الخیر

  2. محمد پارسا می گوید

    سلام و وقت بخیر برادر عزیز.
    بنده در مورد وجود امام زمان به شک افتاده ام اینکه ایشان اصلا وجود دارند؟اگر از احادیث فاکتور بگیریم در جایی از قران اسم آنان نیامده است و اینکه در آخر الزمان به همراه مسیح ظهور میکنند چرا در قرآن ذکر نشده است؟واقعا یک درگیری ذهنی برایم به وجود آورده ممنون میشم مثل همیشه کمکم کنید.

    1. حجت الاسلام مهدی طاها می گوید

      سلام علیکم جناب آقای پارسا عزیز
      در فهم قرآن کریم همواره باید روایات را در نظر بگیرید، این دستور قرآن کریم است. خداوند در قرآن می فرماید: وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ. ۴۴ سوره نحل و ما این ذکر [= قرآن‌] را بر تو نازل کردیم، تا آنچه به سوی مردم نازل شده است برای آنها روشن سازی؛ و شاید اندیشه کنند!.
      پس یک قاعده کلی، لتبین الذکر، شارح قرآن پیامبر و روایات پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هست. و خود پیامبر ص هم امامان را برای ما قرار داده و روایات ایشان نیز حجت و دلیل برای ما هست.

      ۲- بسیاری از آیات قرآن کریم در وصف امام زمان علیه السلام هست و این روایات هم در شیعه و هم در اهل سنت مطرح شده است.

      ۳- وجود امام زمان علاوه بر تفسیر آیات، در روایات شیعه و سنی مطرح شده است که انسان با وجود اینهمه روایات شیعه و سنی یقین به وجود ایشان دارد.

      ۴- بسیاری از علما و اعاظم و مردمان پاک نهاد گزارشاتی را از دیدار با حضرت مطرح کرده اند، که شفا گرفته یا گرفتاری از آنها حل شده و این هم موید بر مطالب هست.

      ۵-یوحنا در مکاشفات خود مشخصات فردی را به عنوان منجی بیان میکند که با مشخصات امام زمان (عج) مطابقت دارد.

      ۶-حضرت آیت الله صافی روایات مرتبط با حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را از طرُق اهل سنت جمع آوری کرده است به نام «منتخب الاثر فی الامام الثانی عشر» ترجمه فارسی را تهیه کنید و مطالعه نمایید .

      از مجموع تمام این قرائن و دلایل ما یقین به وجود ایشان می کنیم، لطف کنید اینجا را کلیک کنید و این مقاله را بخوانید. از جهت قلبی هم هر روز سعی کنید بر ایشان سلام بدهید و دعای فرج یا زیارت آل یاسین را با توجه بخوانید، عنایات خاصی را از ایشان خواهید دید.
      وفقکم الله لکل الخیر

    2. حجت الاسلام حامد جوارانی می گوید

      سلام برادر عزیز
      قبل از اینکه نکاتی را در مورد سوالاتتان مطرح کنم توصیه ای داشتم که هر انسانی برای رسیدن به حقیقت و اعتقاد حق و صحیح باید مسیری را به صورت اصولی وبه ترتیب طی کند اما بهترین ترتیب آن است که انسان از شناخت خودش شروع کند که اگر به صورت صحیح به شناختی حضوری از خود برسد به بقیه شناخت ها به ترتیب می رسد مثلا بعد از شناخت خود ،خدا را به عنوان معشوق حقیقی و کمال مطلق و واجب الوجود می شناسد و بعد می فهمد به شدت به نبی و امام نیاز دارد و ….بنابراین توصیه می شود مراحل رسیدن به حقیقت را به ترتیب و تحت نظر استاد طی کنید
      اما در مورد سوالتان برادر طاها عزیز جواب زیبایی فرمودن و متنی که شما را به ان در سایت مراجعه دادند بخوانید ولی بنده از منظری دیگر سعی می کنم دلایلی را مطرح کنم اما به صورت مختصر و سرفصل که شما باید این سرفصل ها را بگیرید و با تحقیق بیشتر به نتایج بهتری برسید دلایلم عمدتا عقلی است که در کنارش ایات و روایات هم به عنوان تایید می اورم و اگرخدابخواهد در اینده نه چندان دور در این مورد مقاله ای مفصل تر تقدیم می کنم اما قبل از ذکر دلایل ، در پرانتز نکته ای را خدمتتان عرض کنم:(این ادّعا که در قرآن کریم نصّ صریحی در مورد اصل امامت نیست ، ادّعایی است غیر قابل قبول. آیات چندی در قرآن کریم وجود دارند که هم وجوب وجود امام را اثبات می کنند ؛ هم انتصابی بودن آن را ؛ هم اوصاف امام را. بلکه حتّی در مورد مصداق امام بعد از رسول خدا نیز نصّ صریح وجود دارد. البته اگر کسی بخواهد قبول نکند راه برای توجیه، همیشه باز است. همانگونه که عدّه ای در آیات راجع به توحید و اوصاف الهی و عصمت انبیاء و جبر و اختیار و معاد نیز اختلاف نموده اند. مگر اختلاف ما با اهل سنّت فقط در امامت است؟ در باب اوصاف الهی ، قول اشاعره کجا که به قدمای ثمانیه قائل شده اند و قول شیعه کجا که به عینیّت صفات با ذات معتقدند؟ در باب نبوّت، قول شیعه کجا که انبیاء را معصوم من جمیع الجهات می دانند و قول اکثر اهل سنّت کجا که حتّی دروغگویی را هم با استناد به آیات به انبیاء نسبت داده اند؟ در باب معاد جسمانی ، قول برخی کجا که معاد را مادّی دانسته اند و قول برخی دیگر کجا که معاد را با جسم غیر مادّی دانسته اند؟ در باب عدل الهی نیز بین اشاعره از یک سو و شیعه و معتزله از سوی دیگر اختلاف نظر جدّی وجود دارد.اگر اصول دین به این وضوح که اینها می گویند در قرآن آمده پس این همه اختلاف بین مسلمین از کجا آمده است ؛ در حالی که همه ی این گروهها مدّعی اند که اعتقاد خود را از قرآن گرفته اند؟ بلکه اساساً اختلاف در امامت ، ریشه در همین اختلافات دارد.بلی به همان شکل که در باب اصول دین نصّ قرآنی وجود دارد ، در باب امامت نیز وجود دارد ؛ امّا باید دید نصّ از نظر اینها چیست؟ اگر انتظار دارند که خداوند متعال یک اصل عقلی مثل امامت را که منطقاً باید با استدلال پذیرفت ، مثل یک حکم فقهی بیان نماید ، روشن است که انتظاری است نابجا. زیرا چنین روشی از حکیم سر نمی زند. خداوند متعال احکام فقهی را در قرآن کریم به وضوح بیان نکرده بلکه چنان گفته که جز فقیه به رموز آن پی نمی برد ، کجا رسد در مسائل اصولی که باید با استدلال پذیرفته شوند. البته برخی ساده اندیشان خیال کرده اند که احکام فقهی قرآن ، به روشنی بیان شده اند ؛ لذا می گویند: خدا که این همه مسائل ریز فقهی را به وضوح بیان نموده چرا امامت را به صورت واضح نگفته است؟ ما از اینها می پرسیم که: اگر چنین است پس با استناد به قرآن بفرمایید که نماز صبح باید چند رکعت باشد؟ مبطلات روزه چیست؟ کیفیّت ذبح حیوان چگونه است؟ و… . حتّی اصل نماز هم به وضوحی که اینها ادّعا دارند، در قرآن نیامده است در مسائل مربوط به اصول نیز قرآن کریم همواره چنان سخن گفته که فقط اهل اندیشه آن را به درستی بفهمند. خداوند متعال حتّی اموری چون عدل الهی ، مساله ی جبر و اختیار ، حقیقت معاد ، حقیقت برزخ ، حقیقت روح ، اصل نبوّت عامّه ، خاتمیّت ، حقیقت عوالم غیب و … را هم چنان گفته که فقط برای اهل فکر روشن باشند. حتّی خداوند متعال اصل توحید و بحث صفات الهی را هم چنان فرموده که جز اهل اندیشه های ناب به آنها راه نیافته اند. لذا برداشتهایی که اکثر مسلمین از این امور دارند برداشتهایی است متخالف که یقیناً یک طرف آن نادرست می باشد.)
      اما دلایل:
      دلیل نخست:
      اساساً چرا وجود حجّت الهی لازم است؟
      مقدّمه اوّل: انسانها مکلّفند. پس همواره باید دین صد در صد حقّ در میان آنها باشد. در غیر این صورت لازم می آید که مردم مکلّف باشند ولی امکان دستیابی به دین حقّ برای آنها نباشد. و از حکمت خدا به دور است که موجودی مکلّف را خلق کند ولی دین حقیقی را در اختیار او نگذارد. پس تا انسان هست دین حقّ ـ بدون هیچ تحریفی ـ باید قابل دستیابی برای او باشد.
      مقدّمه دوم: انسانها ـ چه جاهل و چه عالم ـ احتمال خطا دارند. لذا هیچکدام نمی توانند صد در صد حامل و نگهبان دین حقّ باشند ؛ بلکه خود علما نیز محتاج دین حقّ می باشند. از اینرو همواره باید حجّتی معصوم در میان خلق وجود داشته باشد تا هر گاه عدّه ای از مردم دین را منحرف ساختند او دین حقّ را حفظ نماید. لذا از زمان حضرت آدم (ع) تا زمان حضرت رسول الله (ص) ، حتّی یک لحظه نیز زمین خالی از حجّت معصوم نبوده است. البته برخی خیال کرده اند که بین حضرت عیسی(ع) و رسول الله (ص) حجّتی نبوده ، حال آنکه طبق روایات ، بعد از حضرت عیسی(ع) اوصیای وی حضور داشته اند که اوّل آنها شمعون بن حمون الصّفا و آخرینشان حضرت بَرَدة بوده که او را آبَی نیز گفته اند. شیخ صدوق فرموده که وی همان حضرت سلمان فارسی است. در عصمت حضرت سلمان نیز شکّ نداریم ؛ چرا که رسول خدا(ص) و علی (ع) و امام باقر و صادق (ع) فرمودند: « سلمانُ منّا اهلَ البیت ــ سلمان از ما اهل بیت است». و آیه ی تطهیر عصمت اهل بیت را اثبات نموده است.
      نتیجه: پس همواره باید در زمین ، حجّتی معصوم حضور داشته باشد. در غیر این صورت دین حقّ، حامل و نگهبانی ـ که علناً یا پنهانی دین را حفظ کند ـ نخواهد داشت. و بدون وجود دین حقّ در میان انبوه ادیان تحریف شده یا بشر ساخته ، وجود انسانهای مکلّف ، امری است غیر حکیمانه.
      تا انبیاء و اوصیای آنها بودند ایشان حامل و نگهبان دین حقّ بودند و در انبوه ادیان ساختگی، دین حقّ را ارائه می نمودند تا عذری برای کسی نماند. بعد از ختم نبوّت ، امام معصوم حجّت خداست ؛ و امامی بعد از امامی این امر را عهده دار بوده است. پس اکنون نیز چنان امامی باید حضور داشته باشد ؛ در غیر این صورت نمی توان یقین داشت که در بین این همه ادیان و مذاهب ، یکی حقّ است. چون تا معصوم نگهبان حقّ نباشد نمی توان یقین به حقّ بودن یک دین یا مذهب داشت. پس چون خدا حکیم است و انسان مکلّف را بدون دین و مذهب حقّ رها نمی کند ، لذا یقیناً معصومی وجود دارد که مذهب حقّ را حمل و ارائه می کند ؛ اگر چه ما شخص او را نشناسیم. ما عنوان آن معصوم را امام زمان می گذاریم.
      ـ اشاراتی به این برهان در آیات
      خداوند متعال می فرماید: «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هاد ــــ تو فقط بيم دهنده‏اى! و براى هر قومی هدايت كننده‏اى است » (الرعد:۷)
      از این آیه می توان استنباط نمود که هیچ قومی نبوده و نیست و نخواهد بود که هادی الهی نداشته باشند. پس طبق این آیه اکنون نیز یقیناً هادی الهی وجود دارد. و هادی حقیقتاً هادی نیست مگر آنکه خودش مستقیماً توسّط خدا هدایت شود و بی نیاز از هدایت یک انسان دیگر باشد. لذا خداوند متعال فرمود: « … أَ فَمَنْ يَهْدي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلاَّ أَنْ يُهْدى‏ فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُون‏ ــــ آيا كسى كه هدايت به سوى حق مى‏كند براى پيروى شايسته‏تر است، يا آن كس كه خود هدايت نمى‏شود مگر هدايتش كنند؟ شما را چه مى‏شود، چگونه داورى مى‏كنيد؟ »(يونس:۳۵) . روشن است که انسان غیر معصوم ، خودش محتاج هدایت معصوم می باشد. لذا هادی هر قومی باید معصوم باشد. در غیر این صورت خود او نیز محتاج هادی خواهد بود.
      ـ بیان برهان فوق به شکلی دیگر.
      وجود حجّت خدا در هر زمانی لطف است از سوی خدا بر خلقش. و لطف بر خدا لازم می باشد. پس در هر زمانی حجّت خدا حضور دارد.
      توضیح:
      باید در بین مردم کسی باشد که تمام حقّ پیش او باشد تا نگذارد مردم بر باطل اجماع نمایند. لذا هر گاه تمام مردم به سمتی رفتند که یک امر باطل را حقّ بپندارد ، او در آشکارا یا نهانی دلائلی بر ضدّ آن امر باطل اقامه می کند و گروهی را ارشاد می کند تا با آن مخالفت کنند. به این وسیله او اجازه نمی دهد که اجماع بر سر باطل شکل گیرد. به این نحو همواره حقّ در میان مجموعه ی باطلها حضور دارد ؛ و با وجود اختلاف ، بر همه تکلیف است که حقّ را جستجو نمایند.
      پس وجود حجّت خدا ـ اگر چه ظاهر نباشد ـ از این جهت که مانع از اجماع بر باطل می شود ، لطف است. و لطف بر خلق، لازمه ی خدایی خداست. لذا وجود حجّت در هر زمانی لازمه ی خدایی خداست.
      همچنین بر خداست که هر گاه کسی طالب مراتب عالی ایمان شد او را هدایت نماید. حال علمای برتر که کسی کاملتر از خود را نمی یابند و طالب کمال بیشتر می باشند ، به دست چه کسی باید هدایت خاصّ شوند؟ اگر خدا اینها را هدایت خاصّ نکند خلاف لطف می باشد؛ در حالی که لطف بر خدا لازم است. پس فوق برترین علمای دین باید کسی باشد که آنها را هدایت خاصّ کند. چنین کسی نیست مگر حجّت خدا.
      ـ برهان نظام احسن
      خداوند متعال کمال محض می باشد ؛ لذا فعل او نیز اکمل افعال خواهد بود ؛ و فعل او همین عالم است. پس عالم موجود ، بهترین عالم ممکن است. اگر فرض شود که عالمی بهتر از این عالم، ممکن است و خدا آن را نیافریده ، معنایش این است که خدا بالقوّه خالق آن عالم است نه بالفعل. و خالق بالقوّه نسبت به خالق بالفعل ناقص است. بنا بر این از فرض وجود عالمی بهتر از عالم موجود، لازم می آید که خدا کمال محض نباشد. موجودی هم که کمال محض نیست ، نمی تواند واجب الوجود باشد. پس عالم موجود ، بهترین عالم ممکن است.
      حال سوال می کنیم که آیا در عالم موجود ، امکان وجود انسان کامل هست یا نه؟ روشن است که چنین امکانی وجود دارد. چون اگر چنین امکانی نبود، انبیاء و ائمه (ع) موجود نمی شدند. پس سابقه ی وجود انسان کامل در عالم انسانی نشان می دهد که اکنون نیز امکان وجود چنین موجودی هست. و روشن است که عالم دارای انسان کامل ، بهتر از عالم فاقد انسان کامل می باشد. بنا بر این در تمام زمانها انسان کامل بوده و در تمام زمانها نیز خواهد بود.
      طبق روایات ، حتّی در کرات دیگر و حتّی قبل از آدم(ع) و حتّی در عوالم قبل از این عالم نیز همواره انسان کامل بوده است. بعد از این انسان و بعد از قیامت عالم ما و در عالم بعدی نیز همواره انسان کامل وجود خواهد داشت.
      امام صادق(ع) فرمودند: « إِنَّ اللَّهَ أَجَلُّ وَ أَعْظَمُ مِنْ أَنْ يَتْرُكَ الْأَرْضَ بِغَيْرِ إِمَامٍ عَدْل ـــ خداوند، اجلّ و اعظم از آن است که زمین را بدون امام عادل رها کند» (بحار الأنوار،ج‏۲۳،ص۴۲) ؛ یعنی کمال مطلق بودن خدا، اقتضای جعل امام دارد.
      ـ برهان مظهر تامّ
      در عرفان اسلامی ثابت شده که موجودات ، مظاهر اسماء الهی اند ؛ و هر اسمی مظهری دارد. و ثابت نموده اند که هیچ اسمی نمی تواند بدون مظهر باشد؛ مثلاً یکی مظهر اسم قهّار است ؛ دیگری مظهر اسم رحیم است ؛ و … . اسم جامع الله نیز باید مظهر داشته باشد که آن مظهر عبارت است از انسان کامل. پس از ازل تا ابد همواره انسان کامل وجود دارد. در غیر این صورت ، اسم الله مظهر نخواهد داشت.
      چنین مظهری از آن جهت که مظهر اسم جامع می باشد ، خودش نیز جامع موجودات بوده احاطه ی وجودی بر ایشان دارد. لذا او محصور در زمین و زمان نیست ؛ و در آن واحد در تمام عوالم و در تمام مراتب وجود حضور دارد.
      امام صادق (ع) فرمودند: « إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ اثْنَيْ عَشَرَ أَلْفَ عَالَمٍ كُلُّ عَالَمٍ مِنْهُمْ أَكْبَرُ مِنْ سَبْعِ سَمَاوَاتٍ وَ سَبْعِ أَرَضِينَ مَا يَرَى عَالَمٌ مِنْهُمْ أَنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَالَماً غَيْرَهُمْ وَ إِنِّي الْحُجَّةُ عَلَيْهِمْ . ــــ براي خداي عزّ و جلّ دوازده هزار عالم است كه هر كدام آنها بزرگتر از هفت آسمان و هفت زمين مي باشد. هيچكدام از (اهل) اين عوالم براي خدا عالمي غير از عالم خودشان نمي بينند و من حجّت هستم براي همه ي اين عالمها.» (بحارالأنوار ، ج۲۷ ، ص۴۱ )
      ادلّه ی عقلی دیگری نیز وجود دارند که مقدّمات آنها نیاز به توضیحات افزونتری دارد. لذا از ذکرشان صرف نظر کرده و با ذکر چند دلیل مرکّب از عقل و نقل بحث را خاتمه می دهیم.
      ـ برهان علم کلّ
      خداوند متعال قرآن کریم را این گونه توصیف می کند: « وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ء ـــ و ما اين كتاب را بر تو نازل كرديم كه بيانگر همه چيز است» (النحل:۸۹) و فرمود: « ْ ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْ‏ء ـــ ما هيچ چيز را در اين كتاب، فرو گذار نكرديم‏ »(الأنعام:۳۸)
      طبق این دو آیه تمام حقایق عالم در قرآن کریم می باشد. از طرفی شکّ نیست که علمای عادی علم به کلّ این حقایق ندارند. پس اگر در بین امّت همواره کسی نباشد که کلّ این حقایق به درد او بخورد ، ارسال چنین کتابی از سوی خداوند متعال لغو خواهد بود. اگر بناست که کسی کلّ این حقایق را نفهمد ارسال آن برای چه بوده است؟ یا اگر قرار بوده که تنها رسول الله (ص) آن را بفهمد و بعد از او کسی آن را نفهمد باز هم ارسال آنها به عنوان کتاب آسمانی لغو می شود. پس یقیناً بین امّت کسی هست که کلّ حقایق قرآن را می داند و از آن استفاده می کند. چنین کسی را حجّت خدا می نامییم.
      ـ برهان ثقلین
      رسول خدا(ص) در حدیث متواتر ثقلین ـ که مورد قبول شبعه و سنّی است ـ فرمودند: « يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي فَتَمَسَّكُوا بِهِمَا لَا تَضِلُّوا فَإِنَّ اللَّطِيفَ الْخَبِيرَ أَخْبَرَنِي وَ عَهِدَ إِلَيَّ أَنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْض‏ ــ ای مردم من دو اثر گرانبها را بین شما باقی می گذارم ؛ کتاب خدا و عترت و اهل بیتم. پس به آن دو تمسّک جویید که گمراه نمی شوید! همانا خدای لطیف و خبیر مرا خبر داد و با من پیمان بست که آن دو هرگز از یکدیگر جدا نمی شوند تا در کنار حوض بر من وارد شوند».
      شکّ نیست که قرآن کریم در حال حاضر وجود دارد و تا قیامت نیز وجود خواهد داشت. پس طبق حدیث فوق حدّ اقلّ یکی از اهل بیت نیز هم اکنون باید وجود داشته باشد. چون فرمود: « آن دو هرگز از یکدیگر جدا نمی شوند ». از طرف دیگر آیه ی تطهیر دلالت بر عصمت اهل بیت دارد. پس این شخص حتماً معصوم نیز می باشد. ما همین فرد را امام زمان می نامیم.
      ـ عمومیّت هدایت
      خداوند متعال می ماید: « إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ ـــ جز این نیست که تو بيم دهنده‏اى! و براى هر گروهى هدايت كننده‏اى است» ‏(الرعد:۷)
      طبق این آیه در هر زمانی هدایت کننده ای الهی وجود دارد. پس اکنون نیز چنین کسی موجود می باشد. امّا چنین کسی نمی تواند یک عالم غیر معصوم باشد. چون خود او نیز در محتاج بودن به هادی با دیگران فرقی ندارد. «… أَ فَمَنْ يَهْدي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلاَّ أَنْ يُهْدى‏ فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ ــــ آيا كسى كه هدايت به سوى حق مى‏كند براى پيروى شايسته‏تر است، يا آن كس كه خود هدايت نمى‏شود مگر هدايتش كنند؟ شما را چه مى‏شود، چگونه داورى مى‏كنيد؟!» (يونس:۳۵)
      توجّه شود که لازمه ی هدایت نمودن، ظاهر بودن نیست. امام غایب نیز قادر به هدایت است؛ به به صورت فردی ناشناس، هم به صورت هدایت باطنی…
      اما در پایان لینک چند کتاب را به شما می دهم و توصیه می کنم حتما آنها را مطالعه کنید:
      ۱-کتاب مبانی معرفتی مهدویت= http://yon.ir/nAvxg
      ۲-کتاب جایگاه و معنی واسطه فیض= http://yon.ir/5Xsf6
      ۳-کتاب آموزش عقاید= http://yon.ir/C8icz
      ۴-کتاب امام و امامت در تکوین و تشریع= http://yon.ir/QZ1JR
      ۵-کتاب آفتاب ولایت= http://yon.ir/AHB7K
      در پایان توفیقات روزافزون شمارا از خداوند مهربان خواستارم و امیدوارم که حضرت مهدی روحی فداه هم به قلب شما توجه بفرمایند کما اینکه اگر خوب توجه کنید متوجه می شوید ایشان به قلب شما توجه کردند که شما به شک افتاده اید و با تحقیق می خواهید به وجود ایشان برسید