وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

معنی الرجال قوامون علی النساء

0

معنی الرجال قوامون علی النساء

جزء 5
سوره نساء، آيه 34

 

الرجال قوامون على النساء

 

«الرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَى النِّساءِ»90؛ «مردان سرپرست زنان هستند».

پرسش . چرا در قرآن آمده است كه «مردان بر زنان برترى دارند»؛ آيا اين با تساوى حقوق زن و مرد ناسازگار نيست؟

اگر بنا باشد سرپرستى جامعه اى را ـ چه جامعه كوچك كه خانواده است و چه جامعه بزرگ تر كه محل، شهر و كشور است ـ در اختيار زن يا مرد قرار بدهند، خداوند در قرآن مى فرمايد: نظر من اين است كه مرد سرپرست باشد. اين، اولويت اول است. خدايى كه ما را خلق كرده، مى گويد: من اين شكلى مى پسندم. اين نظر، دليل دارد؛ گاهى حكمى را كه خدا مى دهد، دليلش روشن نيست و تعبد است؛ مثل اين كه نماز صبح دو ركعت خوانده شود كه واقعاً نمى دانيم چرا؛ ولى گاهى خود خدا حكم را گفته و بعد دليلش را ذكر كرده است؛ مثلاً درباره روزه، خداوند فرموده است: «كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُم تَتَّقُون». دليل اصلى وجوب روزه را خود خداوند فرموده است. اگرچه سلامت جسمى يا فهميدن درد فقرا از فوايد روزه است؛ اما همه اينها حكمت هستند؛ نه علت. پس علت چيست؟ علت، «لَعَلَّكُم تَتَّقُون» است.

خداوند مى فرمايد: من مى خواهم اراده خدايى در شما رشد پيدا كند؛ روحيه تعبد انسان ها زياد شود؛ مى گويم: از اول اذان صبح تا اول مغرب، امساك كنيد و اگر يك دقيقه هم بعد از اذان صبح چيزى خورده شود، قبول ندارم؛ حتى اگر عوض آن يك دقيقه، يك ساعت بعد از مغرب چيزى نخوريد، روزه باطل است. من مى خواهم تقوايت را آزمايش كنم؛ روحيه تعبد را در انسان ها تقويت نمايم. مى خواهم متقى شويد. تقوا، يعنى پروا. اين، يك مصلحت بزرگى است كه انسان ياد بگيرد از خدا حساب ببرد. اگر خدا معلم و سرپرست انسان شد، به خيلى جاها مى رسد؛ به كمال مى رسد.

در آيه مورد بحث نيز خداوند كه آفريننده ما مى باشد و به روحيات زن و مرد از همه بيشتر آگاه است، فرموده است: «مردان سرپرست زنان هستند». اگر در جامعه اى مرد و زن وجود داشته باشد و بخواهند تقسيم كار كند، سرپرستى را به چه كسى بدهند؟ به هر دو؛ به هيچ كدام؛ به زن يا به مرد؟ خداوند مى فرمايد: به نظر من، سرپرستى را به مرد بدهند و اين، تحقير مرتبه زن نيست. بسيارى از كارها را خدا تقسيم كرده، آن كارهايى را كه متناسب با طبيعت خلقت زن هاست، به زن ها داده و آن كارهايى را كه متناسب با طبيعت خلقت مردهاست، به مردها داده است؛ به يكى قوه «عاقله» بيشترى داده و به ديگرى قوه «عاطفه» بيشترى داده است. بايد دانست كه منظور عقل در اين جا، اغلب عقل دورانديش و عقل تدبير امور و عقل سرپرستى است.

اين كه حضرت امير در نهج البلاغه مى فرمايد: «النساء نواقص العقول»، اين گونه نباشد كه بترسيم و بگوييم سندش اشكال دارد؛ بلكه در اين جا منظور از عقل، مديريت بيرون از منزل است كه يك بحث روشن است؛ چون طبيعت مرد نسبت به زن، اين چنين است؛ به ويژه در مديريت بحران، تفاوت زن و مرد بيشتر محسوس است. در كشورهاى اروپايى و آمريكايى كه اين همه بحث حقوق زن و زن سالارى را مطرح مى كنند، چند درصد رئيس جمهورهايشان زن است؟ چند وزير خانم در كابينه دارند؟ آنهايى كه سردمدار بحث فمينيسم هستند، حتى پست هاى درجه دو را عملاً به خانم ها واگذار نمى كنند؛ زيرا قدرت مديريت در نوع مردها بيشتر است؛ البته در برخى اشخاص ممكن است استثناء باشد؛ يعنى ممكن است زنى باشد كه چهل مرد را ببرد لب چشمه و تشنه برگرداند يعنى در افراد ممكن است استثناهايى وجود داشته باشد. خانواده هاى بسيارى را مى شناسيم كه مادر، آنها را اداره مى كند؛ مرد، بى عرضه يا معتاد است يا مديريت بسيار ضعيفى دارد. مردهايى را مى شناسيم كه وقتى حقوق مى گيرند، مستقيم تحويل زن مى دهند؛ چرا؟ چون خودش اگر بخواهد اداره كند، نمى تواند؛ اما زن مدير است و سى روز با همان حقوق كارمندى، خانه را اداره مى كند. ما اينها را قبول داريم ولى مى خواهيم واقع بينانه صحبت كنيم.

اين كه قرآن مى فرمايد: «الرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَى النِّساءِ»؛ مردها سرپرستند، منظور اين است كه طبيعت مرد چنين است و خدا دوست دارد اين گونه جامعه اداره شود. اگر زن سرپرست خانواده باشد، جسم و روحيه اش آزرده مى شود؛ فشار زندگى و معيشت، نشاط و شادابى او را مى گيرد؛ ولى در مقابل كارهاى خانه و كارهايى را كه نياز به عاطفه بيشترى دارد – مثل مادرى ـ بهتر است آن كارها را خانم ها انجام دهند. بعضى خيال مى كنند مادرى چيز كمى است. همين مردهاى جامعه كه «قوامون على النساء هستند»، تربيت اينها با چه كسى است؟ آيا تربيت انسان كامل و با شخصيت، كار كمى است؟

ما زن را از كانون خانواده كه آرامش خانواده است، مدير و مدبر و مربى بچه هاست و بسيارى از مشكلات جامعه بر اثر وظيفه شناسى و انجام مسئوليت هاى او حل مى شود، جدا كرده ايم و از او يك مهره اقتصادى ساخته ايم.

يكى از دوستان ما، خانمش مدير يك شركت است و در ماه، چندين بار به مسافرت مى رود. آنها بعد از سال ها زندگى، يك بچه دارند. به او گفتم: اين بچه بزرگ شده، در حالى كه نه برادر دارد و نه خواهر! گفت: همين را هم مادربزرگش، بزرگ كرده؛ زيرا مادرش معمولاً مأموريت است و من هم كارم در شهرستان است و به تهران رفت و آمد مى كنم! آيا اين زندگى است؟ زندگى اى كه زن برود شرق ايران و مرد برود غرب ايران و بچه هم اين وسط حيران بماند! بچه خودش تعريف مى كرد: اين شكلى نيمرو درست مى كنم و اين طور ظرف مى شويم و… واقعاً خدا از ما اين را خواسته؟ آيا همه چيز در پول خلاصه مى شود؟ چرا با خواست خدا مبارزه مى كنيم؟ فمينيسم، مبارزه با طبيعت انسان است.

خداوند در آيه 32 سوره نساء يك حرف خيلى زيبايى را مطرح مى كند؛ مى فرمايد: «وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللّه بِهِ بَعْضَكُمْ عَلى بَعْضٍ لِلرِّجالِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ»؛ «آن چه را خداوند به سبب آن بعضى از شما را بر بعضى ديگر برترى داده، آرزو نكنيد. برترى هر يك از مردان و زنان، بهره اى از داده هاى خداوند است» و بعد مى فرمايد: «إِنَّ اللّه كانَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيماً»؛ «خداوند نسبت به هر چيز، داناترين است».

معناى اين آيه، اين است كه نظام احسن را به هم نزنيد و هركس به پست و نقش خود در اين عالم، راضى باشد؛ تا همه كارها به صحت و سلامت پيش رود. مرد وظيفه خود را انجام دهد و زن هم نعمت هاى خدادادى خود را به كار گيرد. خداوند از ديگران آگاه تر است و بهتر مى داند كه اين نظام آفرينش، به چه سبك و روشى بهتر اداره مى شود.

بله، يك وقت ممكن است مرد از اداره زندگى عاجز باشد. در اين صورت، زن اداره مى كند كه در اين جا به زن ظلم شده است و او ايثار مى كند و كارهايى را انجام مى دهد كه وظيفه اش نيست. از اين رو، آن زنى كه سرپرست خانواده است، بايد مورد حمايت حكومت اسلامى قرار گيرد؛ چون تحمل كارهاى اقتصادى و مسئوليت خارج از خانه، براى زن سخت است.

البته كار در بيرون از منزل براى زن، اشكال ندارد؛ اما بايد كار او از نظر زمان و نوع كار، با شأنش سازگار باشد. كارهاى فنى مانند ريخته گرى، كار در معدن و يا ميزان ساعت كارى برابر با مردان، ظلم به زن است. بايد برنامه ريزى شود و آن رشته هايى كه با روحيات زنان بيشتر سازگار است، 80 درصد سهميه آنها براى زنان باشد. بعد از انقلاب، رشته هاى تخصصى زنان، صد درصد مخصوص آنان شد؛ در حالى كه قبل از انقلاب، مشترك بود و اين، خيلى زشت بود و در مقابل در رشته هاى ديگر، سهميه پسرها را زياد كنند و در غير اين صورت، مبارزه با طبيعت زن و مرد و تلخ كردن زندگى است. خدا خواسته است كه سختى هاى زندگى، براى مرد باشد. كسب معاش، همراه با گرفتارى ها و سختى هاست و اين، وظيفه مرد است. حالا بگوييد اسلام به مرد بيشتر خدمت كرده يا به زن؟

در سفرى كه آيه اللّه جوادى آملى براى ارائه پيام امام راحل به گورباچف به شوروى سابق داشتند، خاطراتى را نقل مى فرمود؛ يكى اين بود كه هواپيماى ما در مسكو نتوانست فرود بيايد؛ چون هوا بد بود. هواپيما در يكى از شهرهاى نزديك مسكو نشست و بعد با ماشين ما را به مسكو بردند. نصف شب به مسكو رسيديم. در خيابان مجاور هتلى كه براى ما در نظر گرفته بودند، خانمى با موهاى باز و پريشان، در جوى آب، يخ مى شكست. تعجب كردم و گفتم: اين خانم در اين وقت شب اين جا چه كار مى كند؟ گفتند: او كارگر شهردارى است! آيا اين كرامت انسانى است؟ گفت: اين جا برابرى است! آيا اين برابرى، خدمت به زن است؟

بعضى افتخار مى كنند كه فلان شركت حمل و نقل بين المللى، سى زن راننده دارد. تريلى هيجده چرخ كه هميشه سالم نيست؛ پنجر هم مى شود. مردهاى قدرتمند، نمى توانند چرخ ماشين هاى سنگين را بلند كنند؛ ولى زن بايد در يخ و سرماى شب، اين كار را انجام دهد.
اينها خدمت به زن نيست. هر وقت مى خواهند از هر چيزى تبليغ كنند، يك خانم را آرايش مى كنند و از او استفاده ابزارى مى كنند. اين، حرمت زن را از بين مى برد.

بنابر آن چه گفته شد، زن و مرد هر كدام ويژگى هاى خاص خود را دارند كه بايد بدون تحميل و بدون تحقير و براساس همكارى و تكميل در زندگى، نقش ايفا كنند.
جهان چون خط و خال و چشم و ابروست
كه هر چيزش به جاى خويش نيكوست
پنكه سقفى تا زمانى كه جاى خودش است، خنك مى كند؛ اما اگر آن را يك متر پايين تر بياورند، گردن مى زند.
آتشى كه زير سماور است، خدمت مى كند؛ ولى اگر آن را روى دست و لباس مردم بگذارند، مى سوزاند.

هركس و هر چيز، بايد وظيفه خودش را انجام دهد. اگر خداوند دو موجود غيرمتفاوت خلق مى كرد كه هر كارى از مرد برمى آمد، از زن هم برمى آمد، اينها نمى توانستند با هم زندگى كنند. مرد ويژگى هايى دارد كه زن آنها را ندارد و از طرفى، خانم ها ويژگى هايى دارند كه مردان ندارد. از اين رو، اگر ازدواج كنند و با هم شوند، آرامش پيدا مى كنند و مشكلات فرد و خانواده و اجتماع حل مى شود.

بسيارى از مشكلاتى كه مردها دارند، با ازدواج تعديل مى شوند و خيلى از بحران هاى بيكارى و فسادهاى اخلاقى، با قبول سرپرستى مرد، حل مى شوند. به همين جهت از نگاه قرآن، مردها به دو دليل زير سرپرست زن ها هستند:

1. «بِما فَضَّلَ اللّه بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ»؛ به خاطر اين كه خدا برترى هايى به بعضى ها (مردها) داده كه منظور، عقل معاش و مديريت اجتماعى و جسم قوى است و به همين علت، بهتر اداره مى كنند.

2. «بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ»؛ به دليل اين كه از اموالشان خرج مى كنند [نمى شود خرجش را مرد بدهد و حرف آخر را زن بزند]. ممكن است در خانواده اى يك سال زن و شوهر با هم زندگى كنند و نياز به رئيس و حرف آخر نباشد. اگر تفاهم بود، نياز به اعمال رياست نيست، ولى يك جاهايى پيش مى آيد كه آن جاها نياز است به حرف يكى گوش كنند؛ تا اختلاف سليقه تبديل به مشكل بزرگى نشود.

90. نساء 4، آيه 34.

 

منبع: سایت هدانا برگرفته از پرسمان، تفسیر آیات برگزیده (جلد اول).

حتما بخوانيد

 

ویژه نامه قرآن پژوهی

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.