وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

دلایل افزایش طلاق در جامعه چیست؟

0

دلایل افزایش طلاق در جامعه چیست؟

طلاق یكی از مسائلی است كه در چند سال گذشته گریبان جامعه را گرفته است؛ این آسیب اجتماعی هر قشری از جامعه را به نوعی درگیر خود كرده است؛ برخی به دلایل مادی، برخی عاطفی و دلایل دیگر به این سمت پیش رفته‌اند.

تغییرات فرهنگی جامعه بر این مسأله بی تأثیر نیست، هرچند بررسی مؤلفه‌های فرهنگی اجتماعی در این زمینه بسیار راهگشاست، اما جفت كردن افراد بدین سان كه در با چارچوب جفت می‌شود كار مهمی است.

شاید بتوان اینگونه فكر كرد كه اگر تمام مردم خدایی فكر كنند، تفكری متعالی داشته باشند و معیارهای اصیلی برای ازدواج در نظر بگیرند، هر دو نفر از این جماعت در هر شرایطی می‌توانند با هم زندگی كنند، اما اینگونه نیست.

از این رو مشاوران و كارشناسان روانشناسی حوزوی در سال‌های اخیر راهكارهایی عملیاتی را از آیات و روایات استخراج كرده‌اند و علاوه بر این‌ها از تجربیات غرب و شرق كه با اسلام در تعارض نیست استفاده كرده‌اند و سعی دارند با مشاوره به مردم، جامعه را از آسیب اجتماعی طلاق كه آسیب‌های فراوان دیگری را نیز به همراه دارد دور كنند.

حجت‌الاسلام سید محمد فاطمی، كارشناس ارشد مشاوره اسلامی از مؤسسه امام خمینی(ره) كه در مشاوره‌های حوزه فعالیت می‌كند، با بخش خانواده دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی همكاری دارد و در دوران تبلیغی سال در بحث مشاوره خانواده فعالیت می‌كند؛ وی در گفت‌وگوی مفصل با خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا درباره مسأله طلاق و ملاك‌های اصلی و فرعی ازدواج صحبت كرده است كه متن كامل آن در زیر آمده است.

رسا ـ دلایل افزایش طلاق در جامعه چیست؟

طلاق و جدایی زوجین این روزها در جامعه ما زیاد مطرح می‌شود؛ طلاق در پنج سال اول تشكیل خانواده بسیار بیشتر است؛ حال باید ببینیم كه علت چیست؟

كارشناسان مسائل خانواده، كارشناسان دینی، روانشناسان و جامعه‌شناسان درباره این مسأله و معضل اجتماعی بحث كرده‌اند؛ اما تقریباً هیچ كدام به صورت بنیانی بررسی نمی‌كنند؛ برای مثال بعضی اعتیاد را علت طلاق می‌دانند؛ مگر چند درصد از جدایی‌ها به دلیل اعتیاد انجام می‌شود؟ بعضی دخالت دیگران را مطرح می‌كنند، یا می‌گویند طرفین كه به رشد عقلی نرسیده‌اند؛ بحث‌های اقتصادی، مشكلات روانشناختی، شبكه‌های مجازی را نیز مطرح می‌كنند.

اما از بین تمام علت‌هایی كه كارشناسان و روانشناسان ذكر كرده‌اند، دو علت عمده در جدایی زوجین مؤثر است؛ یكی عدم شناخت زوجین و دوم نداشتن بعضی مهارت‌ها است، كه اینجا بحث مهارت انتخاب را عرض می‌كنم.

یك مقدمه خیلی مهم كه روانشناسان مطرح می‌كنند و با فطرت انسان سازگار است، بحث نیاز است؛ در اصل نیاز می‌گویند كه انسان‌ها نیازهای فیزیولوژی، روانشناختی و مانند این‌ها دارند كه هر نیازی یك قاعده است، اصل این است كه اگر این نیاز و خواسته برآورده شد، انسان به كامیابی و رضایت می‌رسد و اگر برآورده و تأمین نشد، احساس ناكامی و نارضایتی می‌كند.

ازدواج نیز یك نیاز طبیعی است كه خدا قرار داده است؛ انسان‌ها وقتی ازدواج می‌كنند دنبال خوشبختی هستند، پس هدف از زندگی كامیابی و رضایت از زندگی است؛ اگر به رضایت نرسند، این رابطه را قطع می‌كنند و زندگی به طلاق كشیده می‌شود.

پس اصل نیاز در ازدواج بسیار جدی است؛ یكی از علت‌های مهم و اساسی طلاق این است كه زوجین اشتباهاتی پیش و پس از ازدواج دارند. این زوجین قبل از ازدواج باید مهارت‌هایی داشته باشند، به شناخت‌ها، اطلاعات و آگاهی‌هایی احتیاج دارند تا زندگی به طلاق كشیده نشود و بعد از تشكیل زندگی مشترك نیز باید به فكر باشند كه در این زندگی به چه چیزهایی نیاز دارند؟ اگر این اشتباه‌ها انجام نشود قطعاً زندگی به طلاق كشیده نمی‌شود.

درباره مطالبی كه عرض می‌كنم، كار كارشناسی و میدانی شده است، شورای عالی انقلاب فرهنگی در بخش خانواده بعد از بررسی چندین ساله آمار طلاق در كشور به این نتیجه رسیدند كه راه جلوگیری از طلاق، جلوگیری از ازدواج بدون دانش و مهارت است.

حضرت علی (ع) فرمود «الحمیة رأس الدوا، پیشگیری مقدم بر درمان است»

در درمان جسمی این اصل را پذیرفته‌ایم اما در مسائل دیگر هم باید به این مسأله توجه كنیم؛ بنابراین یك سری كلاس‌ها و آموزش‌ها را باید پیش از ازدواج داشته باشیم تا ازدواج درستی انجام شود و از ازدواجی كه به طلاق كشیده خواهد شد جلوگیری كنیم؛ چرا كاری كنیم كه زمینه طلاق فراهم شود و بعد بخواهیم از وقوع طلاق جلوگیری كنیم؟ مشخص است كه برای تحقق چنین راهكاری باید به مسائل قبل از ازدواج توجه كنیم.

رسا ـ چه تفاوت‌هایی در مسائل روانشناسی و اسلامی درباره ازدواج وجود دارد؟

هر چه غرب می‌گوید خلاف اسلام نیست؛ ما دو جور روایت داریم، یك سری از روایات اینطور است كه می‌گوید با این معیارها انتخاب كنید، جالب است كه بعضی از آن‌ها را اصلاً مطرح نمی‌كند، اما اگر دیگر مؤلفه‌ها را در نظر نگیریم با اسلام مخالف نكرده‌ایم؛ خیلی از احكام اسلامی نیز فطری و مطابق با طبع ما است.

احكام دین هم اینطور است، خدا به تو عقل داده است و با عقل خودت خیلی از این‌ها را می‌فهمی، اسلام بر آن‌ها كه مهم بوده، دست گذاشته است؛ اگر اسلام فرموده این را رعایت كن، شما آن را هم رعایت كن؛ اینجا بحث تضاد نیست.

برای مثال در بحث زیبایی، یك ملاك زیبایی را می‌گویند كه زیبایی ظاهری ملاك باشد یا نباشد؟ در روایت هست كه زیبایی هم ملاك است،  اطلاعات و تحصیلات هم در روایات ما هست؛ روانشناسان غربی هم می‌گویند كه تناسب باید در این مسائل هم باشد؛ بحث این است كه اگر من بین زیبایی و دینداری یك نفر درگیر شدم چكار كنم؟ یك خانمی هست كه زیباست اما دینداری او كمتر است، آن طرف یك خانمی هست كه دینداری او خوب است، اما زیبایی او كمتر است، كدام را انتخاب كنم؟ در این تضادها هست كه می‌گوییم آنچه اسلام تأكید كرده است را اجرا كن تا به صلاح و سعادت برسی.

اما در خیلی از موارد گفته غرب با اسلام مخالف نیست؛ بنده هم اسلام شناس هستم و هم روانشناسی غرب را خوانده‌ام؛ اما به واقع اعتقاد دارم كه این دو تضاد زیادی ندارند؛ البته بعضی موارد هست، اما ما در آن موارد به دین رجوع می‌كنیم.

رسا ـ شناخت پیش از ازدواج چیست؟

مباحث روانشناسی بر كسب آگاهی‌ها و اطلاعاتی درباره ازدواج از سوی زوجین در زمان ازدواج تأكید دارد؛ اگر آن اطلاعات و آگاهی‌ها باشد، رضایت و كامیابی شامل حال افراد می‌شود و به قطع كار زوجین به جدایی كشیده نمی‌شود.

بیشتر افرادی كه به دادگاه خانواده وارد می‌شوند ادعا می‌كنند كه تفاهم نداریم؛ این تفاهم نداریم خیلی مطلق و عام است؛ حال باید ببینیم كه علت این تفاهم نداریم چیست؟ علت این است كه قبل از ازدواج یا اوایل ازدواج دنبال این آگاهی‌ها نرفته‌اند، اگر بود به قطع این تفاهم هم بود.

برای اینكه دو نفر بخواهند همدیگر را به عنوان همسر آینده در زندگی انتخاب كنند، باید اطلاعاتی داشته باشند؛ اگر با این اطلاعات زندگی را شروع كنند، بیشتر جدایی‌ها انجام نمی‌شود و از بقیه جدایی‌ها هم با دریافتن شناخت‌ها و مهارت‌ها جلوگیری می‌شود؛ البته این اطلاعات و شناخت را باید كسب كنیم و یاد بگیریم.

برای مثال وقتی كسی می‌خواهد گواهی‌نامه بگیرد، هشت ساعت كلاس می‌رود تا آیین‌نامه را بیاموزد؛ بعد دوازده جلسه كلاس‌های شهری را شركت می‌كند؛ آن دانش بود و حالا باید مهارت را كسب كنی و بتوانی مطالبی را كه فراگرفته‌ای پیاده كنی؛ بعد از آن باید در آزمون شركت كنی و مدرك مهارت در رانندگی را دریافت كنی.

ما برای استفاده از خودرو كه بی‌جان و بی‌روح است، این همه كلاس لازم می‌دانیم، اما وقتی به ازدواج می‌رسیم كه دو انسان دارای روح، سلایق، انگیزه‌ها، اهداف، خواسته‌ها، ارزش‌ها و دانش متفاوت قصد تشكیل زندگی مشترك دارند، برنامه‌ای برای آموزش و فرا گرفتن شناخت و مهارت زندگی نداریم.

كشور چین پر جمعیت‌ترین كشور دنیا است اما آمار طلاق آن به مراتب از كشور ما پایین‌تر است؛ آنجا فرهنگ‌سازی شده است، برای ثبت ازدواج در این كشور باید 45 ساعت آموزش‌های خانواده قبل از تشكیل زندگی دیده باشند، بعد از آن برای بچه اول سی جلسه كلاس آموزش خانواده و برای بچه دوم بیست جلسه آموزش دیگر الزامی است؛ كسی كه در كشور چین می‌خواهد دو بچه داشته باشد باشد 95 ساعت در كلاس‌های آموزشی شركت كند؛ به این دلیل است كه آمار طلاق در این كشور بسیار پایین است.

دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی به اهمیت این آموزش پی برده است و از سال 90 در شیراز طرح «بهار نیكو» آغاز شده است و دانشگاه علوم پزشكی شیراز بانی این طرح است؛ پس از چند سال فعال بودن این طرح در استان شیراز، آمار طلاق این استان از رتبه سوم به رتبه هجدهم تنزل پیدا كرده است.

این طرح در حال اجرای آزمایشی است، یعنی یك استان شروع كرده است؛ الحمدلله نتیجه داده است، كار میدانی شده است و الان قصد دارند این طرح را به كل كشور سرایت دهند؛ اگر جامعه را به این آگاهی برسانیم كه تشكیل زندگی مهمتر از گرفتن گواهینامه است، این برای آینده، كمال و سعادت عمر انسان بلكه مهمترین انتخاب زندگی ما است.

رسا ـ زوجین به چه شناخت‌هایی در ازدواج نیازمند هستند؟

امیر المؤمنین علی (ع) می‌فرماید «هیچ حركتی از شما در عالم نیست كه بخواهید انجام دهید الا اینكه به شناخت و معرفت نیاز دارید»؛ یعنی یك حركت كوچك نیاز به شناخت، معرفت و آگاهی دارد؛ حال تشكیل زندگی نیازمند آگاهی، شناخت و معرفت نیست؟

برای به دست آوردن شناخت دو چیز را نیاز داریم؛ به همسران توصیه می‌كنیم كه وقتی می‌خواهند تشكیل زندگی دهند، دو شناخت را اگر ناقص است كامل و اگر نیست ایجاد كنند؛ اول اینكه من چه دیدگاهی نسبت به اصل تشكیل خانواده و ازدواج دارم، یعنی من چرا باید ازدواج كنم و تشكیل خانواده دهم؟ این شناخت است؛ دوم اینكه نسبت به همسر خود چه شناختی داشته باشم؟

در اهداف تشكیل زندگی بعضی فشار پدر و مادر، آرزوی ایشان، استقلال اجتماعی، ایستادن روی پای خود، انداختن زحمات روی دوش همسر، رسیدن به پول، رسیدن به جایگاه اجتماعی، در آمدن از تنهایی، بچه‌دار شدن و در كنار جنس مخالفی قرار داشتن را بیان می‌كنند؛ هیچ كدام از این دلیل‌ها به عنوان هدف زندگی مشترك درست نیست.

سه رویكرد اصلی در تشكیل زندگی وجود دارد؛ نخست نیاز جنسی است؛ برای شما سئوال پیش می‌آید كه مگر اشكالی دارد؟ نیاز جنسی را خداوند مانند تشنگی و گرسنگی در وجود انسان قرار داده است؛ اسلام می‌فرماید اشكالی ندارد، اما تأمین این نیاز نباید هدف زندگی تو باشد؛ روابط جنسی یكی از كاركرد‌های معمول ازدواج است، اما برای تأمین این هدف نیازمند ازدواج نیستیم، در خیلی از كشورهای دیگر این نیاز به راحتی تأمین می‌شود، پس اگر با این رویكرد ازدواج كند كه فقط و فقط نیاز جنسی خود را تأمین كنید، مسیر اشتباهی را رفته‌اید.

بعضی می‌گویند كه برای ادامه نسل ازدواج می‌كنم، به دنبال فرزند آوری هستم، این رویكرد نیز دارای اشكالاتی است؛‌دین با این هم منافات ندارد. مشكل كار این است كه بعضی فقط برای بچه‌دار شدن ازدواج می‌كنند، اما فلسفه ازدواج این نیست، البته كسی كه ازدواج كند، بچه‌دار نیز خواهد شد.

حال رویكرد سوم كه مورد تأیید روانشناسان و تخصصان حوزه دین و خانواده است، دو هدف اساسی در تشكیل زندگی را در نظر دارد، نخست تربیت و دوم آرامش است؛ اگر هر كس به دنبال تربیت فرزند صالح و آرامش باشد قدمی به سمت جدایی بر نخواهد داشت.

رسا ـ منظور از تربیت چیست؟

نبی مكرم اسلام (ص) فرمود «چرا ازدواج نمی‌كنید؟ چه چیزی مانع از ازدواج شما می‌شود؟ تا اینكه فرزندی بیاورید تا بر روی زمین لااله‌الا‌الله را گسترش دهد».

خوشبختی در زندگی تربیت فرزند و نسل توحیدی است؛ ما به عنوان مسلمان و كسی كه دین‌دار است به دنبال این هستیم كه زندگی كنیم و خوشبخت شویم؛ سعادت این است كه كارهای انسان در راه خدا باشد؛ هدف كل زندگی من این باشد كه به خدا برسم، هر قدر بتوانم به این هدف نزدیك‌تر شوم، زندگی من بیتر رنگ و بوی الهی پیدا می‌كند و به كمال نزدیك‌تر می‌شوم، چون خداوند مطلق كمال است و ما هم وقتی به خدا برسیم یعنی به كمال می‌رسیم، و الا نیاز ما برآورده نمی‌شود.

یكی از علت‌های اصلی ازدواج تربیت فرزند و نسل توحیدی است؛ پیامبر فرمود «فرزند زیاد بیاورید، چرا كه من فردای قیامت به تعداد زیاد افراد امتم مباهات می‌كنم»، از این رو است كه می‌گویند نسل پیامبر و اسلام زیاد شود.

سئوال اینجاست كه اگر مسلمان‌زادگان درست تربیت نشوند، فرزندی به نام مسلمان شناسنامه‌ای باشد اما درست تربیت نشده باشد، این فرزند ناصالح مباهات دارد؟ یعنی پیامبر به این فردی كه تربیت درستی ندارد مباهات می‌كند؟ پس تربیت ما در مباهات پیامبر تأثیر دارد.

شاید سئوال پیش آید كه پس چرا گفتید برای فرزندآوری ازدواج نكنید؟ فرق این مسأله این است كه فرزند آوری آن هم با تربیت توحیدی كه با اسلام مطابق باشد بخشی از مسأله است، دوم بحث آرامش است؛ زوجین وقتی ازدواج می‌كنند به مونس، همدم و كسی كه با او به آرامش برسند نیاز دارند، سوره روم آیه 21 می‌فرماید كه «و من آیاتی من خلق لكم انفسكم ازواجاً لتسكنوا الیها، من از جنس خودتان، برای مرد، زن و برای زن مرد انتخاب كردم، ازدواج كنید كه در كنار آن به سكونت و آرامش برسید». مسكن، یعنی محل سكونت، وقتی انسان به خانه می‌رود به آرامش می‌رسد، آرامش برای روح و روان، و آسایش برای جسم است؛ خدا می‌گوید كه ازدواج كنید تا به آرامش برسید.

خدا انسان‌ها را اینگونه خلق كرده است، نیازهای عاطفی، جسمی و روانشناختی ما بسیار متفاوت است؛ عاطفه مرد و زن با هم متفاوت است؛ شناخت این دو با هم متفاوت است؛ این دو می‌خواهند در زندگی كنار هم قرار بگیرند، خدا می‌گوید كه این آرامش باید كسب شود، پس یكی از علت‌های ازدواج این است كه من اگر می‌خواهم تشكیل زندگی جدید بدهم باید به این آرامش برسم.

اگر بخواهیم هم تربیت درست فرزند را داشته باشیم و هم به آرامش برسیم باید كارهایی انجام دهیم؛ زوجین قبل از ازدواج باید نزد مشاور بروند، منتها مشاوری كه هم متخصص و هم متعهد باشد؛ دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی تأكید می‌كند افراد نزد هر مشاوری نروند، حتی مشاوران متدین بی‌تخصص را هم رد می‌كنند بلكه می‌گویند باید به نزد مشاوری رفت كه هم در تخصص متبحر باشد و هم دارای تعهد باشد.

رسا ـ این شناخت چگونه می‌تواند از طلاق پیشگیری كند؟

اگر این نگاه نسبت به اصل تشكیل زندگی درست، اصلاح یا تشكیل شود، دو اثر دارد؛ نخست اینكه زوجین سعی می‌كنند كه خانواده‌ای را كه تشكیل داده‌اند، نگه دارند، تا آرامش و نسل توحیدی خود را حفظ كنند و افزایش دهند، دوم اینكه این تلاش‌ها منجر می‌شود كه هر طور شده است در این خانواده بمانند و آن را حفظ كنند؛ این حسی كه بخواهیم این خانواده را حفظ كنیم، حس كامیابی به انسان دست می‌دهد، احساس خوشبختی می‌كند، می‌گوید كه من هم نسل توحیدی و هم آرامش خود را دارم، من در زندگی دنبال همین هستم و این به من خوشبختی می‌دهد، این باعث كامیابی می‌شود؛ اگر این كامیابی باشد كه كسی دنبال طلاق نمی‌رود.

كسی به دنبال طلاق می‌رود كه خواسته‌ها و نیازهای طبیعی‌اش برآورده نشده باشد، این مسأله خیلی جلوی طلاق را می‌گیرد، همین آگاهی كه خیلی چیز ساده‌ای هم هست، اما خیلی مهم است؛ حضرت فرمود كه هر حركتی كه شما بخواهید در این عالم انجام دهید به معرفت و شناخت نیاز دارید.

رسا ـ در «ازدواج كنید» تا آرامش به دست بیاورید نكته‌ای اشاره نشده است كه حتماً با فرد خاصی ازدواج كنید تا آرامش را به دست آورید و از طرفی پیامبر نیز به گفتن لا اله الا الله تأكید دارند كه هر مسلمان زاده‌ای این را می‌گوید و نیازمند تربیت آرمانی كه از آن سخن گفتید نیست.

بحث‌های ما با مبانی اسلامی مطرح می‌شود، هیچ منافاتی با مسائل غربی ندارد، دین ما هم آن‌ها را تأیید می‌كند، اول كه دینی كه می‌گوییم فقط اسلام نیست، آن تعهد و مسئولیت پذیری است، ما چون مسلمان هستیم، به كلام ائمه و اهل بیت (ع) استناد می‌كنیم، فرمودند لااله الا الله یعنی توحید و اسلام، ما این دین را كامل می‌دانیم، شاید كسی مسیحی باشد، او با آموخته‌های دین خودش باید فرزندی متدین تربیت كند.

در معیار انتخاب حتی روانشناسان غربی مطرح می‌كنند كه از معیارها همین تناسب دینی است، پس این مهم است؛ اسلام یك چیز كامل را ارائه می‌كند؛ من باید به كجا برسم؟ خداوند می‌فرماید كه من شما را خلق كردم تا خلیفة الله شوید، اما آیا می‌شوید؟ خداوند می‌گوید كه من قله را نشان می‌دهم، شما به سمت قله حركت كنید، هر كس به اندازه توانایی و استعدادی كه دارد باید در این راه حركت كند، پس همه نمی‌رسند.

حالا چرا این همه ازدواج می‌كنند و به طلاق كشیده نمی‌شود، آن‌ها یا آموخته‌اند و یا جاهایی این‌ها را فهمیده‌اند، غرب اینطور نیست اما زندگی‌هایشان اینطور است، واقعاً یاد گرفته‌اند و این مهارت‌ها را پیاده كرده‌اند. پس مهارت و دانش را باید كسب كرد؛ اگر من دانش داشتم و طبق آن انتخاب كردم و به نتیجه نرسیدم، معیارها اشتباه یا ناقص است و یا درست پیاده نشده است.

آرامش یعنی شما به اندازه ایمان، ارزش و اطلاعی كه دارید به خواسته خود دست یابید؛ فردی می‌گوید آرامش من این است كه در خانه هیچ دغدغه مالی نداشته باشم، كنار این همسر به این آرامش می‌رسم، این فرق می‌كند با اینكه هدف من از ازدواج این باشد؛ در زندگی باید مسائل مالی باشد، تربیت، همسر، تلاش هست، اما من باید كدام را هدف قرار دهم كه اگر به آن هدف نرسیدم احساس ناكامی كنم، آن مهم است.

اگر به عنوان یك مسلمان بخواهیم اهداف اصلی زندگی را بررسی كنیم به دو هدف بیان شده می‌رسیم؛ اگر نبود آن احساس كامیابی را از دست می‌دهد؛ ممكن است دو نفر بی‌دین باشند، اما هدفی برای ازدواج خود دارند؛ یك فردی كه دین دارد اگر دو هدف مذكور را داشته باشد، به قطع آرامش پیدا می‌كند، كامیاب می‌شود و احساس خوشبختی می‌كند و فكر جدایی نمی‌كند.

رسا ـ اگر كسی به آرامش واقعی نرسید و نتوانست فرزند مسلمان واقعی تربیت كند باید طلاق بگیرد؟

ما دو نوع طلاق داریم؛ سئوال می‌كنند، چرا قدیمی‌ها بدون این معیارها ازدواج می‌كردند و زندگی‌هایشان به طلاق نمی‌رسید؛ باید ببینیم یك زندگی ایده‌آل چیست؛ لازمه یك زندگی كه در آن احساس كامیابی و خوشبختی كنیم این است؛ اگر كسی این كا رار بكند قطعاً به آن آرامش می‌رسد و قطعاً كامیاب و خوشخبت می‌شود.

گاهی وقت‌ها دو نفر سال‌های سال است كه با هم و در كنار هم زندگی می‌كنند اما طلاق هم نمی‌دهند؛ این‌ها پیشتر طلاق عاطفی داده‌اند، اما وقتی به سمت طلاق می‌روند طلاق حقوقی را انجام می‌دهند؛ یعنی طرف دیگر به آخر رسیده است كه دیگر نتوانسته‌اند به هیچ نوع همدیگر را تحمل كنند؛ درخواست طلاق می‌دهند، این طلاق حقوقی است.

در طلاق عاطفی زن و مرد مانند دو خودروی بی‌روح از كنار هم عبور می‌كنند؛ هر دو طرف می‌گویند از زندگی راضی نیستم، چیز خاصی از خوشبختی و كامیابی در این زندگی نمی‌بینم، ولی چون به هم عادت كرده‌ایم، همدیگر را تحمل می‌كنیم و طلاق گرفتن از ما گذشته است.

رسا ـ راه به دست آوردن آرامش چیست؟

قرآن كلیات را مطرح می‌كند و یك كد می‌دهد؛ وارد جزئیات زندگی نمی‌شود، این جزئیات را باید از روایات اهل بیت كه تفسیر دین است پیدا كنیم.

عوامل رضایت از زندگی چیست؟ چگونه می‌توانیم به آرامش برسیم؟ همه این‌ها را در قرآن و روایات داریم؛ هم غربی مطرح كرده‌اند كه تست‌هایی هست كه می‌دهید و می‌بیند كه شما از زندگی رضایت دارید یا نه؟ هم اسلام و هم روانشناسان به این مسأله توجه دارند.

در این روایات مسائل مختلفی هست، اینكه كارهایی كه باید انجام دهید و دقت‌هایی كه باید در انتخاب خود داشته باشید تا به آرامش برسید مورد بررسی قرار گرفته است؛ یعنی اگر انتخاب با معیارهای درست باشد، به آرامش مد نظر می‌رسید.

البته اگر دو نفر با هم هیچ تناسبی نداشته باشند و بعد از ازدواج بخواهند به آرامش برسند، كار مشكل می‌شود؛ اینجا هزینه می‌برد، باید ساعت‌ها كار مشاوره‌ای انجام شود تا رابطه آن‌ها مقداری اصلاح شود؛ البته باید حداقل تناسب‌ها وجود داشته باشد؛ در مهارت انتخاب اگر این تناسب‌ها باشد و كمرنگ باشد می‌شود نزدیك كرد، اما اگر كاملاً تضاد باشد خیلی مشكل می‌شود.

مدتی پیش، یكی از بستگان با من برای ادامه یا ترك زندگی مشترك خود مشورت كرد، پس از بررسی كامل به این نتیجه رسیدم كه باید از هم جدا شوند؛ هیچ راهی برای ادامه زندگی نبود؛ طلاق حلال مورد غضب خدا است؛ اما در بعضی موارد علاج آن زندگی است.

البته همین هفته گذشته نیز موردی داشتم كه برای یك ماه راهكارهایی دادم كه با انجام آن‌ها به زندگی مشترك خود باز گردند؛ تا الان یك هفته گذشته است و نتایج آن در حال نمودار شدن است؛ گاهی اوقات چون هیچ كدام از معیارها با همدیگر منطبق نیست، خودمان پیشنهاد طلاق می‌دهیم، گاهی اوقات هم می‌گوییم كه واقعاً راه حلی وجود دارد.

در بحث آگاهی‌ها و شناخت نخست باید دیدگاهمان به اصل تشكیل زندگی و ازدواج را ایجاد یا اصلاح كنیم و دوم اینكه دیدگاهمان نسبت به همسر را اصلاح كنیم.

نوع تعامل و رفتاری كه آدم‌ها با دیگران دارند برگرفته از طرز نگاهشان به فرد مقابل است؛ دیدم نسبت به او چیست؟ چه عقیده‌ای درباره او دارم؟ چقدر برایم اهمیت دارد؟ در بحث دیدگاه نسبت به همسر همین بحث مهم است؛ می‌گویی كه چرا ازدواج می‌كنی؟ می‌گوید كه حالا ازدواج می‌كنیم و خانم در خانه می‌آید و دیگر نمی‌خواهد كه غذا درست كنیم، خسته شدیم از بس كه املت خوردیم؛ یعنی به زن به عنوان یك آشپز نگاه می‌كنند. اگر كسی نگاه‌هایی مانند نگهبان خانه، فرزند آور و مانند این‌ها را بخواهد داشته باشد چگونه می‌تواند زندگی كند؟

كرامت انسانی تنها مخصوص دینداران نیست، امری مهم و انسانی است؛ لازمه كرامت انسانی این است كه با همسر خود به عنوان یك انسان برخورد كنید؛ یعنی او را شریك زندگی و یك انسان بدانید و كرامت انسانی او را حفظ كنید.

پیامبر اكرم (ص) فرمود «همسر امانت الله است» یعنی اول امانت است و دوم از طرف خدا است؛ احكام امانت و سعی در حفظ آن كه بر همه آشكار است، اما هر چه امانت‌دهنده برای ما مهمتر باشد، در حفظ آن امانت كوشاتر هستیم، بدین خاطر پیامبر گرامی اسلام زن را امانت می‌شمارد و امانت دهنده را خدای تبارك و تعالی می‌داند.

وارد شدن به یك زندگی كه همسر به عنوان امانت خدا است، سطح توقع و انتظار ما را تغییر می‌دهد؛ او كسی است كه فرزندان ما را تربیت می‌كند؛ همین تربیت فرزند آنچنان مهم است كه بعضی می‌گویند حاضرم تمام زندگی خود را خرج كنم تا فرزندم درست تربیت شود، باید انتخاب و مراقبت از مادر فرزندم برای من در اولویت باشد. باید توقعات و انتظارات من با دیدگاه من متناسب شود، چون دیدگاه من درست است، دیگر تشر نمی‌زنم كه چرا غذا شور است و مانند این‌ها و خیلی از تنش‌ها و بگو مگوها كنار می‌رود.

رسا ـ مهارت ازدواج چیست؟

خیلی از زوجین، علت درخواست طلاق خود را نداشتن تفاهم عنوان می‌كنند؛ تعریفشان از نداشتن تفاهم این است كه به درد هم نمی‌خوریم، دلیل چنین حسی نیز نداشتن مهارت انتخاب است؛ علاوه بر اینكه این مهارت را می‌آموزیم باید آن را كسب و پیاده كنیم یعنی باید آن دانش‌ها و آموخته‌ها را عملی كنیم.

از مهمترین بحث‌های زندگی ما انتخاب همسر است؛ لازمه انتخاب درست همسر وجود معیارها و سنجه‌های درست در او است؛ هر كسی برای خود معیارهایی دارد اما ممكن است كه این معیارها درست نباشد. برای اینكه با مشكلات متعدد روبرو نشویم ابتدا باید معیارهای درست و صحیحی داشته باشیم.

پس از اینكه معیارهایی درست و صحیح را انتخاب كردم باید طبق آن معیارها انتخاب كنم؛ هر دو باید با هم باشد؛ پس تنها داشتن میعار كافی نیست؛ در دین مبین اسلام هم بر انتخاب بسیار تأكید شده است؛ در قرآن و روایات بر اراده و اختیار انسان بسیار تأكید شده است؛ علاوه بر توجه به كلیت اراده و اختیار و حق انتخاب انسان در روایات بسیار به انتخاب همسر توجه شده است.

اگر بخواهم انتخاب خوب و سالمی داشته باشم، ازدواجی كه به كامیابی و خوشبختی منجر شود و دو طرف به طلاق فكر نكنند، باید به عنوان یك فرد مختار در انتخاب همسر خود دقت كنم. در بحث انتخاب همسر این انتخاب خیلی پررنگ است؛ امام صادق (ع) فرمود «ارزش زن شایسته و ناشایست با هیچ چیزی برابری نمی‌كند، زیرا اگر زن شایسته‌ای همسر شایسته‌ای باشد بهایش از طلا و نقره هم بالاتر است؛ و اگر زن و همسر ناشایست باشد از خاك هم بی‌ارزش‌تر است».

رسا ـ چه معیارهایی باید داشته باشیم؟ با چه معیارهایی باید همسر خود را بسنجیم؟

ما معیارها را می‌گوییم اما تشخیص بودن یا نبودن این معیارها در فرد مقابل در اختیار ما نیست، از این به بعد كار كارشناس است، اینجا باید به مشاور مراجعه كنم؛ در مراجعه به مشاور باید بگوییم كه من فردی با چنین روحیاتی هستم، فردی را كه به عنوان همسر آینده خود معرفی كرده‌ام را بسنجید و ببینید كه آیا با معیارهایی كه من دارم مطابق هست یا نه؟

كارشناس تست‌هایی شخصیتی از شما می‌گیرد، از فرد مقابل هم همین تست را می‌گیرد، پس از تحلیل این تست‌ها به شما می‌گوید كه با این معیارهایی كه شما دارید و ویژگی‌هایی كه همسر شما دارد، فلان مقدار ممكن است كه شما به كامیابی و موفقیت برسید یا این ازدواج ریسك‌پذیر است، البته اگر می‌خواهی می‌توانی با این ازدواج كنی. پس اینكه تشخیص دهد آیا منطبق هستیم یا نیستیم، كار كارشناس است؛ البته باید به سراغ مشاور متعهد متخصص برویم.

رسا ـ در اسلام مراجعه به مشاور برای ازدواج وجود دارد؟

پیامبر اكرم از غیب خبر دارند اما در سوره شورا از او خواسته می‌شود كه مشورت كنند، پیامبر با مشورت‌های زمان خود تا فرهنگ مردم شود؛ خداوند می‌گوید كه مشورت بگیر اما تصمیم نهایی با خودت؛ روایات بسیاری درباره ویژگی‌های مشاور داریم، حتی بسیار دقیق گفته‌اند كه سراغ مشاوری برو كه اینگونه باشد و آنگونه نباشد.

ریش سفیدها این كار را در گذشته بر عهده داشتند؛ این طرف و آن طرف تحقیق می‌كردیم و می‌سنجیدیم؛ الان همان تحقیق و تفحص ظاهری كه در كوچه و خیابان انجام می‌شد به وسیله كارشناسانی متخصص انجام می‌شود، چنین تغییری در تحقیقات ازدواج تأثیراتی بسیار مؤثر دارد.

رسا ـ معیارهای درست انتخاب همسر چیست؟

سه معیار دینداری، خوش اخلاقی و همسان بودن در دین مبین اسلام اشاره شده است؛ البته نماز خواندن و روزه گرفتن دینداری نیست؛ درباره تشخیص دین‌داری فرد توصیه كرده‌اند كه ظاهر فرد را نگاه نكنید بلكه كل دینش را بنگرید؛ یعنی به عهدش وفادار است؟ راستگو است؟ چنین تشخیصی كار مشاور است.

البته معیارهای دیگری مانند خردمندی، زیبایی ظاهری، دانش و مانند این‌ها هم هست؛ این‌ها هم معیار است؛ چهره زیبا، پول و جایگاه اجتماعی در جای خود مؤلفه‌هایی است كه باید مورد توجه قرار گیرد اما تنها به دنبال یك مورد بودن كار اشتباهی است. نباید در انتخاب شما هدف باشد. در بحث‌های فرهنگی، تحصیلی، دینداری، جایگاه اجتماعی و قومیت تناسب باید بین طرفین رعایت شود؛ بعضی از معیارهای ازدواج به عنوان اولویت و بعضی را به عنوان اساس و پایه هستند.

رسا ـ اگر علاقه داشتیم كه با فردی ازدواج كنیم كه تحصیلات، سبك زندگی، دانش و دینداری او با ما تناسب ندارد، چه باید كرد؟

ملاك‌های اصلی ازدواج باید دینداری، حسن خلق و همسان بودن باشد؛ اگر فرد مورد نظر یكی از علایق و سلایق ما مانند زیبایی را دارا بود، نباید در یكی از سه ملاك اصلی نقصان داشته باشد؛ در بیشتر موارد امكان زوال علایق ما در یك فرد وجود دارد.

برای مثال با فردی ازدواج می‌كنیم كه زیباست، اما پس از چندی با یك بیماری زیبایی خود را از دست می‌دهد، پس از آن كه این زیبایی از دست رفت علاقه هم از بین می‌رود و زندگی به طلاق كشیده می‌شود. در بحث موقعیت اجتماعی و ثروت هم همین است؛ اگر به خاطر ملاك‌های سطحی ازدواج كنیم، با زوال آن ملاك زندگی هم از دست می‌رود

رسا

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.