وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

حکمت بعثت انبيا از منظر امیرالمومنین (علیه السلام)

خداوند، انبيا را حجت خود بر آفريدگانش قرار داد تا مردم، حجت و عذري بر خدا نيابند. اگر خدا انبيا را نفرستاده بود، مردم عليه خدا حجت داشتند. اين مطلب در قرآن نيز آمده است كه اگر خدا انبيا را نفرستاده بود، مردم مي‌گفتند: لَوْ لا أَرْسَلْتَ إِلَيْنا رَسُولاً فَنَتَّبِعَ آياتِكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَنَخْزي؛(9) چرا پيغمبري براي ما نفرستادي تا از آياتت پيروي کنيم،

0

حکمت بعثت انبيا از منظر امیرالمومنین (علیه السلام)

فهرست این نوشتار:

 

آیت الله مصباح یزدی

فراخوان مردم به يادآوري ميثاق فطري با خدا

حضرت امير علیه السلام در برخي از خطبه‌هاي خويش، به بيان حکمت بعثت انبيا پرداخته است؛ ازآن‌جمله در خطبه اول نهج البلاغه مي‌فرمايد: لَمَّا… جَهِلُوا حَقَّهُ وَاتَّخَذُوا الْأَنْدَادَ مَعَهُ وَاجْتَالَتْهُمُ الشَّيَاطِينُ عَنْ مَعْرِفَتِهِ وَاقْتَطَعَتْهُمْ عَنْ عِبَادَتِهِ فَبَعَثَ فِيهِمْ رُسُلَهُ وَوَاتَرَ إِلَيْهِمْ أَنْبِيَاءَهُ؛(1)

وقتي مردم درباره خدا حق‌ناشناس شدند و براي خدا شريك‌ها و انبازهايي قرار دادند و شياطين، انسان را از معرفت خدا بازداشتند و او را از عبادت خدا منقطع کردند، خداوند فرستادگان خود را برانگيخت و انبيا را پي‌‌درپي به‌سوي مردم گسيل کرد.

اين وقايع، پس‌از هبوط حضرت آدم و كثرت نسل ايشان رخ داد، تاآنجاكه مردم خدانشناس شدند، نه خدا را درست مي‌شناختند و نه او را درست مي‌پرستيدند. وقتي اين‌گونه شد و كار به اينجا رسيد كه ازسويي، مردم خدانشناس شدند و خدا را، آن‌‌گونه‌كه مي‌توان و بايد شناخت، نشناختند و ازسوي‌ديگر، در عمل، خدا را نپرستيدند، خدا انبيا را پي‌‌درپي فرستاد. حکمت اين بعثت چيست؟

لِيَسْتَأْدُوهُمْ مِيثَاقَ فِطْرَتِهِ؛براي اينكه پيامبران، ‌آن پيمان فطري را كه خداوند با بندگان دارد، از مردم مطالبه كنند. از آيات و روايات فراوان برمي‌آيد كه خداوند، ميثاقي با انسان دارد. حقيقت اين ميثاق چيست؟ كجا و كي واقع شده است؟ اينها نكته‌هاي مبهم و پرسش‌هايي است كه بايد بزرگان به آن پاسخ دهند.(2)اما اصل اين مسئله در آياتي بيان شده است؛ مانند آيه أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَنِي آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ وَأَنِ اعْبُدُونِي هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ؛‌(3)و مانند آيه وَإِذْ أَخَذَ رَبُّک مِن بَنِي آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَي أَنفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکمْ قَالُواْ بَلَي شَهِدْنَا أَن تَقُولُواْ يَوْمَ الْقِيَامَه إِنَّا کنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ* أَوْ تَقُولُواْ إِنَّمَا أَشْرَک آبَاؤُنَا مِن قَبْلُ وَکنَّا ذُرِّيَّه مِّن بَعْدِهِمْ أَفَتُهْلِکنَا بِمَا فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ.(4)

 

مفاد اين آيات اين است که هم خداوند خودش را به مردم شناسانده و هم از آنها پيمان گرفته كه او را بپرستند. اين امر، يكي از حقايقي است كه در قرآن و روايات، با تعبيرهاي گوناگون بر آن تأكيد شده است. اين كلام اميرالمؤمنين علیه السلام : لِيَسْتَأْدُوهُمْ مِيثَاقَ فِطْرَتِهِ به آن پيماني اشاره دارد كه خدا با مردم بسته بود تا او را بپرستند. انبيا آمدند تا اين ميثاق را مطالبه كنند و بگويند: اي بندگان خدا، شما چنين پيماني با خدا داريد؛ پس بايد فقط او را بپرستيد ، نه شيطان را.

يادآوري نعمت‌هاي ازيادرفته خدا

نکته ديگري که حضرت امير علیه السلام در حکمت بعثت انبيا بيان مي‌فرمايد، يادآوري نعمت‌هاي فراموش‌شده خداوند است:وَيُذَكِّرُوهُمْ مَنْسِيَّ نِعْمَتِهِ. اگر مردم نعمت‌هاي خدا را فراموش نمي‌كردند، انگيزه عبادت مي‌داشتند. به‌همين‌جهت، خدا پيوسته در قرآن، نعمت‌هايش را ذكر مي‌كند تا انگيزه شكرگزاري را در مردم پديد آورد. جمله لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَذيل آيات فراواني در قرآن آمده است.(5) ازاين‌رو يكي از كارهاي انبيا اين بود كه در مقام تربيت مردم، پيوسته نعمت‌هاي خدا را به‌يادشان مي‌آوردند، تا انگيزه عبادت، اطاعت و شكر خدا در آنها پديد آيد.

 

اتمام حجت بر مردم

اتمام‌حجت بر مردم، نکته سومي است که در کلام حضرت امير علیه السلام به‌منزله راز بعثت مطرح شده است: وَيَحْتَجُّوا عَلَيْهِمْ بِالتَّبْلِيغِ؛ يعني اگر كساني در وجود خدا شك داشتند يا او را انكار مي‌كردند و يا عقايد انحرافي ديگر داشتند، پيامبران با آنها احتجاج كنند و حجت را بر آنان تمام كنند؛ حجت را تبليغ كنند: قُل فَلِلَّهِ الْحُجَّه الْبالِغَه؛(6) حجت خدا رساست، انبيا هم بايد آن‌ را به مردم برسانند. تبليغ، همان رساندن حجت بالغه الهي به مردم است. اين سه وظيفه انبيا بود و سرّ اينكه خدا انبيا را فرستاد، اين سه مطلب بود.

در خطبه 89 نيز درباره حكمت بعثت انبيا نکاتي آمده است.(7) نخست درباره حضرت آدم آمده است: وَلِيُقِيمَ الْحُجَّه بِهِ عَلَي عِبَادِهِ… حَتَّي تَمَّتْ بِنَبِيِّنَا حُجَّتُهُ؛ خدا حضرت آدم را پيغمبر قرار داد تا به‌‌وسيله او حجت را بر مردم تمام كند؛ و اين حجت همچنان قرني ازپس قرني ادامه داشت، تا به پيغمبر اكرم رسيد.

 

حضرت در خطبه 142 مي‌فرمايد: وَجَعَلَهُمْ حُجَّه لَهُ عَلَي خَلْقِهِ لِئَلَّا تَجِبَ الْحُجَّه لَهُمْ بِتَرْكِ الْإِعْذَارِ إِلَيْهِمْ؛(8) خداوند، انبيا را حجت خود بر آفريدگانش قرار داد تا مردم، حجت و عذري بر خدا نيابند. اگر خدا انبيا را نفرستاده بود، مردم عليه خدا حجت داشتند. اين مطلب در قرآن نيز آمده است كه اگر خدا انبيا را نفرستاده بود، مردم مي‌گفتند: لَوْ لا أَرْسَلْتَ إِلَيْنا رَسُولاً فَنَتَّبِعَ آياتِكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَنَخْزي؛(9) چرا پيغمبري براي ما نفرستادي تا از آياتت پيروي کنيم، پيش‌ازاينكه رسوا شويم و به بدبختي بيفتيم؟ خدا انبيا را فرستاد تا بر مردم حجت داشته باشد، نه اينکه مردم بر خدا حجت داشته باشند. اگر انبيا عذر مردم را زايل نكرده بودند و بهانه‌ از دست آنان نمي‌گرفتند، مردم حجت داشتند. ازاين‌رو، خدا انبيا را فرستاد تا حجت بر مردم تمام شود.

نمونة‌ ديگر، در خطبه 181 آمده است: وَبَعَثَ إِلَي الْجِنِّ وَالْإِنْسِ رُسُلَه؛(10)رسولان خود را به‌سوي جنيان و انسان‌ها مبعوث کرد. از اين سخن معلوم مي‌شود كه جنيان نيز پيغمبراني داشته‌اند. برخي گفته‌اند پيغمبران جنيان، همين پيغمبران آدميان بودند. البته برخي پيامبران اين‌‌گونه بوده‌اند؛ حضرت موسي ـ‌علي نبينا وآله وعليه‌السلام‌ـ پيرواني درميان جنيان دارد.

 

پيغمبر اسلام هم پيرواني درميان جنيان دارند؛ اما آيا همه انبيايي كه مبعوث به جن بودند، آدمي بودند، يا اينکه جنيان ازجنس خودشان هم انبيايي داشتند؟ دراين‌‌باره ابهام‌هايي هست. به‌‌هرروي، خدا براي جن هم پيغمبراني فرستاد لِيَكْشِفُوا لَهُمْ عَنْ غِطائِها؛ خدا پيغمبران را به جن و انس فرستاد، تا پرده را از جلوي چشم مردم بردارند. دنيا پرده فريبنده‌اي در ظاهر خود دارد: يَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَيه الدُّنْيا.(11) پرده ظاهري دنيا همين است كه ما مي‌بينيم؛ زرد و سرخ‌هايي مي‌بينيم و فريفته‌ مي‌شويم. اما دنيا باطني نيز دارد كه انبيا آمدند آن را به مردم معرفي كنند.

سخن حضرت ادامه دارد تا به آنجا مي‌رسد كه پيامبران، حلال و حرام دنيا و عاقبتِ عمل به حلال و حرام را به مردم معرفي مي‌كنند و اينکه به آنها مي‌گويند اگر به حلال خدا و دستورهاي او عمل كرديد، سعادت ابدي و بهشت جاودان خواهيد داشت؛ و اگر به حرامش عمل كنيد، به عذاب ابدي مبتلا خواهيد شد. اين نيز يکي از اسرار بعثت انبياست.

پس‌از جنگ صفين، پيرمردي به حضور اميرالمؤمنين علیه السلام آمد و از ايشان درباره قضا‌وقدر پرسيد كه: اين كارهاي ما بنابر قضاوقدر الهي انجام مي‌گيرد، يا ما خود بنابر اختيار و انتخاب انجام مي‌دهيم؟ او گفت: اگر اين جنگي كه ما رفتيم، به قضاي الهي بود، پس كاري جبري بوده است و اجر خود را از خدا مي‌طلبم. حضرت در پاسخ، در بخش كلمات قصار نهج البلاغه،(12)بيان جالبي دارد که خود، مطلب مفصلي است.

اين جمله را از آنجا نقل مي‌كنم كه فرمود: وَلَمْ يُرْسِلِ الْأَنْبِيَاءَ لَعِباً وَلَمْ يُنْزِلِ الْكُتُبَ لِلْعِبَادِ عَبَثاً وَلَا خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا بَاطِلًا؛«(خداوند) نه انبيا را ازروي بازيچه فرستاد، نه آسمان و زمين را بيهوده آفريد». ذلِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ. اين جمله، اقتباس از آيه 27 سوره «ص» است. در اين سوره، مجموعه آيات داستان وحي خداي متعال به حضرت داوود در آن‌هنگام كه او را خليفه قرار داد، آمده است: يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَلِيفَه فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلا تَتَّبِعِ الْهَوي‌ فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِيدٌ بِما نَسُوا يَوْمَ الْحِسابِ.(13) سپس مي‌فرمايد: وَما خَلَقْنَا السَّماءَ وَالْأَرْضَ وَما بَيْنَهُما باطِلاً ذلِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ؛ أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ كَالْمُفْسِدِينَ فِي الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّار(14) در اين كلام كه خدا به حضرت داوود وحي مي‌كند، برهان عقلي قرآن براي اثبات معاد آمده است.

 

بنابراين اگر از برهان‌هاي عقلي درباره عقايدمان بحث كنيم، چندان جاي ملامت نيست. خدا اين برهان‌ها را به حضرت داوود القا كرد تا براي ديگران بيان کند. اميرالمؤمنين علیه السلام در ذيل بيانشان درمقابل آن پيرمرد، از اين آيه اقتباس مي‌كنند: ذلِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا؛ آنها كه خيال مي‌كنند آفرينش الهي يا فرستادن انبيا و نازل كردن كتب آسماني عبث است، کافراني هستند که گمان باطل دارند. فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنَ النَّار. در اين آيه، به هدف‌دار بودن خدا در بعثت انبيا تصريح شده است.

 

همان‌‌گونه‌‌که آفرينش انواع مخلوقات هدف دارد، بعثت انبيا نيز حکمتي دارد و توهم عبث بودن بعثت، باطل است؛ مثل آن است كه کسي خيال كند آفرينش عالم، لهوولعب است. دراين‌‌باره سه تعبير «لعب»، «عبث» و «باطل» به‌كار رفته است: إِنَّ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلافِ اللَّيْلِ وَالنَّهارِ لَآياتٍ لِأُولِي الْأَلْبابِ؛ الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَِ قيَامًا وَقُعُوداً وَعَلَي جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالارْضِ. رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النَّار.(15) چون آفرينش، باطل نيست، معلوم مي‌شود حساب‌وكتابي در كار است و بهشت و جهنمي هست. پس خدايا، ما را از عذاب جهنم حفظ كن. خداوند از راه باطل نبودن، يعني هدف‌دار بودن خلقت، معاد را اثبات مي‌كند و دليلي بر ضرورت وجود بهشت و جهنم است. پس وجود انبيا نيز عبث، لعب و بازيچه نبود. خدا آنها را از روي بازي وسرگرمي نفرستاد؛ هدفي داشت و ضرورتي در كار بود.

 

اين هدف با هدف آفرينش ارتباط دارد. همان‌‌گونه‌كه اگر كسي فكر كند آفرينش، بي‌هدف، باطل و عبث است، موجب کفر مي‌شود: فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنَ النَّار. اگر گمان كند که انبيا هم بي‌هدف فرستاده شدند و بعثت ضرورتي نداشته است و اگر آنان نمي‌آمدند طوري نمي‌شد، اين باور نيز کفر است: فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنَ النَّار. آفرينش، وجود انبيا را اقتضا مي‌كند و به‌بيان‌‌ديگر، ربوبيت تكويني، ربوبيت تشريعي را اقتضا مي‌کند. بنابراين اگر بخواهيم به حکمت بعثت انبيا پي ببريم، بايد به حکمت آفرينش جهان باز گرديم.

(به مقاله پيوند حکمت بعثت با حکمت آفرينش مراجعه کنید)

 

پی نوشت:

1. نهج البلاغه، خطبه 1، ص43.

2. براي آگاهي بيشتر از اين ميثاق فطري، به تفاسير قرآن کريم، ذيل آيه 172 سوره اعراف مراجعه کنيد. همچنين بنگريد به محمدتقي مصباح، معارف قرآن، ج1ـ3، ص37ـ47.

3. «آيا با شما اي فرزندان آدم پيمان نبستم که شيطان را نپرستيد؛ زيرا که او دشمن آشکار شماست و مرا بپرستيد؛ همين است راه راست؟» (يس، 60ـ61).

4. «و ياد کن هنگامي‌که خداوندگارت از پشت فرزندان آدم، فرزندانشان را برآورد و آنان را بر خودشان گواه گرفت که آيا من خداوندگارتان نيستم؟ گفتند: آري، شهادت داديم. (خدا چنين کرد) تا در روز قيامت نگوييد که ما از اين مطلب غافل بوديم يا نگوييد که پدران ما پيش‌تر شرک ورزيدند و ما نسل پس‌از آنان بوديم (و دنباله‌رو آنان)، آيا ما را به‌خاطر آنچه باطل‌گرايان کردند هلاک مي‌کني؟» (اعراف، 172ـ173).

5. در چهارده آيه اين جمله آمده است، ازجمله در آيه 52 سوره بقره.

6. «بگو حجتِ رسا فقط ازآنِ خداست» (انعام، 149).

7. نهج البلاغه، خطبه 91، ص131.

8. همان، خطبه 144، ص200.

9. «چرا فرستاده‌اي براي ما نفرستادي، پيش‌ازآنكه ذليل و خوار شويم؟» (طه، 134).

10. نهج البلاغه، خطبه 183، ص265.

11. «(صورتي) ظاهر از زندگي دنيا را مي‌دانند» (روم، 7).

12. نهج ‌البلاغه، حكمت 78، ص481. مشروح اين پاسخ و پرسش در جوامع حديثي نقل شده است؛ ر.ک: محمدبن‌يعقوب الکليني، الکافي، ج1، ‌ص155.

13. «اي داود، به‌راستي كه ما تو را خليفه در زمين قرار داديم؛ پس ميان مردم به‌حق قضاوت كن و از هواي نفس پيروي مكن؛ كه تو را از راه خدا گمراه مي‌كند. به‌تحقيق آنان كه از راه خدا گمراه شوند، براي آنان عذاب سختي است به‌سبب اينكه روز حساب (قيامت) را فراموش كردند» (ص، 26ـ29).

14. «ما آسمان و زمين و آنچه را در آنهاست به‌باطل نيافريديم. اين گمان كساني است كه كافر شدند. پس واي بر كساني كه كافر شدند از آتش جهنم! آيا ما كساني را كه ايمان آوردند و كار شايسته كردند، همانند فساد‌كنندگان در زمين قرار مي‌دهيم؟ آيا ما متقيان را همانند فاجران قرار مي‌دهيم؟» (ص، 27ـ28).

15. «راستي كه در آفرينش آسمان‌ها و زمين، و آمدوشد شب و روز، نشانه‌هايي براي خردمندان است. آنان كه درحال ايستاده و نشسته و به پهلو خوابيده، از خدا ياد مي‌كنند (و مي‌گويند) خداوندگارا اين (جهان) را به‌باطل نيافريدي، تو منزهي؛ پس ما را از عذاب آتش (دوزخ) نگه ‌دار» (آل‌عمران، 190ـ191).

منبع:هدانابرگرفته از کتاب سيماي پيامبر اعظم (صلي‌الله‌عليه‌وآله) در آينه نهج‌البلاغه

 

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.