وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

حضور زن در اجتماع از منظر اسلام

0

حضور زن در اجتماع از منظر اسلام

زن و كيفيت حضور او در اجتماع از منظر قرآن

مقدّمه

درباره حضور زن در اجتماع، پرسش هايى مى تواند مطرح باشد; از جمله اينكه زن چگونه و به چه كيفيتى در عرصه عمومى ظاهر شود؟ و ديگر اينكه تعامل و برخورد او با ديگران چگونه بايد باشد؟ مقاله حاضر تنها محور «كيفيت حضور زن در اجتماع» را بررسيده و در جستوجوى پاسخ به اين پرسش هاست:

1. اسلام براى حضور زن در عرصه عمومى چه تدبيرى انديشيده است؟
2. آيا زن و مرد در اين جهت مساوى اند يا براى حضور زن، شروط ويژه اى وجود دارد؟
3. در صورت وجود شروط ويژه، اين شروط كدام است؟
اما در آغاز توجه به چند نكته ضرورى مى نمايد:

1. وجود غريزه جنسى و جذّابيت هر يك از مرد و زن براى يكديگر، صلابت و قدرت جسمى برتر مرد و لطافت و ضعف جسمانى زن و علاقه بيشتر وى به تبرّج و خودنمايى در مقايسه با مرد، از امورى است كه نمى توان انكار كرد. با توجه به اين ويژگى ها، اگر زن بدون ضابطه، به هر شكل و قيافه اى در عرصه عمومى و در

محل كار و اداره حاضر شود و خود را در برابر ديدگان مردان به نمايش بگذارد، جامعه اى كه محل كار و تلاش اقتصادى و تأمين نيازهاى مادى1 و كسب فضايل اخلاقى و كمالات معنوى است،2 به صحنه نمايش جذّابيت هاى جنسى و ميدان تاخت و تاز اميال و شهوات تبديل مى شود و اين آثار مخرّب و زيان بارى در پى خواهد داشت.

حضور بى ضابطه زن در حوزه عمومى، نه تنها موفقيتى براى وى به ارمغان نخواهد آورد، بلكه كرامت انسانى و شخصيت واقعى او را نيز از بين خواهد برد و زن را طعمه دام صيادان شهوت پرست كرده، او را از قله بلند عزّت و كرامت، به پرتگاه ذلّت شهوت ساقط خواهد كرد. چنين زنى نه تنها نخواهد توانست در بعد مادى، همگام با مردان به تلاش و فعاليت اجتماعى بپردازد و از نيروى خود در طريق پيشرفت جامعه استفاده كند، بلكه تا حد فراوانى، خنثاكننده توان مادى و نيروى فكرى مردان نيز خواهد شد. تجربه زنان غربى بهترين شاهد بر اين ادعاست. انواع مشكلات و معضلات اجتماعى همچون تجاوز و آزارهاى جنسى، فرار دختران از خانه، باردارى هايى ناخواسته، سست شدن بنيان خانواده و از بين رفتن آن، سقط جنين، قتل و خودكشى و خودسوزى همه از پيامدهاى سوء آزادى بى قيد و شرط فرهنگ نوين غربى است.

بنابراين، براى حضور سالم و مفيد زن در اجتماع و تأمين امنيت وى در محل كار و دانش، و برقرارى جامعه اى سالم، كه تأمين كننده سعادت انسان باشد، بايد براى حضور اجتماعى زن، برنامه و مقرّراتى پيش بينى شود تا از زن حمايت كرده، سلامت معنوى وى را تضمين و حقوق مادى او را تأمين كند.

اسلام با در نظر گرفتن ابعاد مادى و معنوى زن و با در نظر گرفتن تأثير اعمال و رفتار وى در سعادت ابدى او و ديگران، مقرّراتى را براى حضور زن در اجتماع وضع كرده است. اين مقرّرات علاوه بر حمايت از زنان در بعد مادى و بهينه سازى روابط اجتماعى آنان، حافظ منافع معنوى و كرامت انسانى زن نيز هست. بى توجهى به اين دسته از مقرّرات، پيامدهاى جبران ناپذيرى براى زنان و جامعه انسانى به دنبال خواهد داشت.

2. مقرّرات ضرورى براى حمايت از حضور زنان در جامعه و در فعاليت هاى اجتماعى و اقتصادى دو دسته است: نخست قوانينى كه در بعد مادى از زن حمايت مى كند; مثل تعيين ميزان ساعات كار، ميزان ساعات مرخصى، مرخصى زايمان، ويژگى هاى محل كار، نوع كار و تعيين زمان بازنشستگى. معمولا مقرّراتى كه در كشورهاى غربى به هدف حمايت از زنان وضع مى شود از اين دسته است. فمينيست ها و كسانى كه سنگ حمايت از زنان را به سينه زده و خواستار رسيدگى به وضعيت زنان و بهينه سازى آن هستند، فقط به همين بعد از زندگى زن توجه كرده و به دنبال وضع مقرّراتى هستند كه رفاه بهتر و لذت دنيوى بيشترى براى زنان به دنبال داشته باشد.

دوم مقرّراتى كه علاوه بر بعد مادى، بعد معنوى و سعادت ابدى زن را نيز لحاظ كرده و از شخصيت و هويّت واقعى زن حمايت مى كند; مانند مقرّرات مربوط به اطاعت زن از شوهر، ولايت پدر بر دختر، تعيين پوشش براى حضور در اجتماع، آداب راه رفتن زن، چگونگى ارتباط با مردان نامحرم، و حمايت از حضور زن در عرصه اجتماعى و صحنه هاى كار و تلاش اقتصادى. وضع مقرّراتى از قسم اول گرچه لازم است، ولى كافى نيست.

اخلاق، معنويت و سعادت ابدى، مهم ترين بعد زندگى زن است كه مورد غفلت قانون گذاران واقع شده. بر خلاف مقرّرات نوع اول، كه انسان ها به طور طبيعى در انديشه وضع آن هستند و مدافعان حقوق زن از آن سخن مى رانند و در محافل قانونى، به تصويب مى رسانند، قوانين دسته دوم، خواه به سبب جهل و نادانى يا به اغراض و اهداف ديگر، مورد بى توجهى و بى مهرى سازمان هاى بين المللى و مدافعان حقوق زن واقع شده است، بلكه دنياى ماديگراى غرب با اين گونه قوانين موجود در كشورهاى اسلامى، مخالفت مىورزد و حتى برخى از آنها مثل استفاده از پوشش را ممنوع مى كند.3 اكنون با توجه به نكاتى كه بيان شد، برخى از شرايطى را كه قرآن در خصوص كيفيت حضور زن در اجتماع بيان كرده است برمى رسيم.

1. پوشش

اندام انسان بر خلاف ساير حيوانات، از پوششى طبيعى كه او را از سرما و گرما حفظ كند، خالى است. از سوى ديگر، بشر به طور فطرى، از برهنگى رنج مى برد و خوش ندارد بدن، يا دست كم برخى از اندامش در معرض ديد ديگران باشد. همچنين انسان به زيبايى و آراستگى ظاهرى اهميت مى دهد و تلاش مى كند تا حدّ امكان، با ظاهرى آراسته در برابر ديدگان ديگران ظاهر شود. بنابراين، انسان از جهات گوناگون، نيازمند چيزى است كه هم او را از آسيب سرما و آزار گرما حفظ كند، هم از برهنگى نجات دهد و هم ميل به زيبايى و آراستگى او را تأمين كند. لباس پاسخى مناسب به همه اين نيازهاست. بدين روى، قرآن شريف لباس را به عنوان چيزى معرفى كرده است كه انسان را از سرما و گرما محافظت مى كند و زشتى هاى انسان را مى پوشاند.4 از اين رو، نياز به پوشش، يك نياز طبيعى براى انسان، اعم از زن و مرد است و استفاده از آن تا حدى فطرى و طبيعى است و زن و مرد در اين زمينه، تفاوتى ندارند. بدين روى، مشاهده مى كنيم كه زن و مرد صرف نظر از اينكه متديّن به دينى باشند، به طور طبيعى، بدن خود را از نگاه ديگران مى پوشانند، اگرچه مقدار پوشش و كيفيت آن، طبق آداب و رسوم و فرهنگ هاى گوناگون، متفاوت است.

شريعت اسلام براى پوشش انسان ها مقرّراتى قرار داده كه بيشتر آنها ميان زن و مرد مشترك است. مرد براى حضور در محل كار، بايد بدن خود را بپوشاند. لزوم پوشاندن از گردن به پايين در حوزه عمومى، به جنس خاصى اختصاصى ندارد.5اين مقدار از پوشش تقريباً ميان زن و مرد مشترك است. در نتيجه، پوشش ويژه زن نبوده و اسلام نيز آن را مختص زن ندانسته است. مرد نيز موظف به پوشش است. بنابراين، تفاوت زن و مرد در مقدار پوشش است، نه در اصل آن. آنچه زن را از مرد در امر پوشش جدا مى كند آن است كه زن علاوه بر پوشاندن مقدار مشترك، بايد مواضعى از بدن را بپوشاند كه بر مرد واجب نيست. در اينجا، توجه به پوشش خاص زن كه در آيات و روايات بيان شده، محل بحث و نظر است:

1ـ (وَ قُل لِلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ)(نور: 31); و به زنان با ايمان بگو: چشم هاى خود را (از نگاه هوس آلود) فرو گيرند و دامان خويش را حفظ كنند و زينت خود را ـ جز آن مقدار كه ظاهر است ـ آشكار ننمايند و اطراف روسرى هاى خود را بر سينه خود افكنند (تا گردن و سينه با آن پوشانده شود.)

«زينت» در جمله (وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا)از ريشه «زَيْن» به معناى دلپسند و زيبا، در مقابل كلمه «شَيْن» به معناى زشت است. همچنين به اشيايى كه انسان خود را با آن مى آرايد و تزيين مى كند، «زينت» گفته مى شود.6 بنابراين، واژه «زينت»، هم به زيورآلاتى كه از بدن جداست ـ مانند طلا و جواهر آلات ـ و هم به آرايش هايى كه به بدن متصل است همچون سرمه و خضاب گفته مى شود. اين واژه در لسان روايات، به محاسن و زيبايى هاى غيراكتسابى، كه با آفرينش انسان همراه است، مثل موى سر، صورت، بازو و ذراع نيز اطلاق شده است.

فضيل مى گويد: از امام صادق(عليه السلام) پرسيدم: آيا ذراع از زينتى است كه خدا فرموده است زنان آن را ظاهر نكنند؟ فرمود: بلى و آنچه زير مقنعه و دستبند قرار مى گيرد زينت است.7

مسعده بن زياد مى گويد: از امام صادق(عليه السلام) شنيدم در جواب اين سؤال كه زن چه زينت هايى را مى تواند ظاهر كند، فرمود: وجه و كفين.8

امام صادق(عليه السلام) به مردان فرمودند: ناخن هاى خود را كوتاه كنيد، و به زن ها گفتند: (ناخن ها را) رها كنيد; زيرا آن (رها كردن) براى شما زيباتر است.9

در روايت است كه موى زن از زيبايى هاى زن است و شايسته است مرد در هنگام ازدواج، از آن سراغ بگيرد.10

در اين روايات به ذراع، وجه، كفين، ناخن و موى سر، «زينت» اطلاق شده است كه معلوم مى شود همه آنها از مصاديق زينتند. همچنين در روايات به بازو، گردن، محل خلخال و حتى به تمام بدن زن زينت اطلاق شده است11 بنابراين، در فرهنگ دينى، همه بدن زن از سر تا قدم زينت است.12 اين را مى توان صغراى قياس قرار داد. از سوى ديگر، آيه شريفه به طور مطلق، زنان را از اظهار زينت نهى كرده است كه اين هم كبراى قياس را تشكيل مى دهد. نتيجه حاصل از اين قياس آن است كه زن حق ندارد هيچ عضوى از بدن خود را براى نامحرم آشكار كند.

استثناهاى پوشش

سپس براى اين حكم كلى، كه نهى از اظهار زينت است، دو استثنا ذكر كرده: در استثناى اول، مى فرمايد: (إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا); يعنى جز زينت هايى كه آشكار است. از اين استثنا به دست مى آيد كه زينت هاى زن دو نوع است: زينتى كه به طور طبيعى آشكار است و زينتى كه مخفى است، مگر آنكه زن با اراده و اختيار خود آن را آشكار كند. آيه شريفه با اين استثنا، زينت هاى ظاهر را از حكم قبلى، كه نهى از اظهار بود، خارج كرد. در نتيجه، زن نسبت به پوشاندن زينت هايى كه خود به خود ظاهر است، وظيفه اى ندارد. اما زينت هاى مخفى مشمول نهى (لَا يُبْدِينَ) بوده و پوشاندن آنها بر زن واجب است. (در ادامه، از استثناى دوم بحث خواهد شد.)

زينت هاى آشكار

مقصود از زينت هاى آشكار، كه از وجوب پوشاندن استثنا گرديده، چيست؟ امام صادق(عليه السلام)در جواب زراره، كه از اين استثنا سؤال كرد، فرمودند: زينت ظاهر، سرمه و انگشتر است. همچنين در روايت ديگرى به ابوبصير فرمودند: انگشتر و النگو است.

در روايت ديگر آمده است: شخصى از امام صادق(عليه السلام)پرسيد: مرد چه مواضعى از اندامِ زنِ نامحرم را مى تواند ببيند؟ فرمودند: صورت و دست و پا.13

بنابراين، مى توان گفت: سرمه و انگشتر هم، كه در دو روايت اول آمده بود، اشاره به مواضع آنها دارد كه در دست و صورت است; زيرا زينت ظاهر بودن خود انگشتر و النگو معنايى ندارد. خود اينها نه ظاهرند و نه باطن، بلكه محل اينهاست كه يا ظاهر است يا مخفى، كه همان دست و صورت است. بنابراين، مى توان گفت: از روايات استفاده مى شود: مقصود از زينت ظاهرى كه در اين آيه از لزوم پوشش استثنا شده، وجه و كفين است.14

پس از جمله (وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا)محدوده پوشش زن به دست مى آيد و معلوم مى شود: زن موظّف است در عرصه عمومى و در محل كار، تمام اندام خود را بجز وجه و كفين از مردان نامحرم بپوشاند. اما وجه و كفين لازم نيست; چون در بسيارى از موارد، پوشش آنها براى زن حرجى است يا با نوع كار، قابل جمع نيست. زنى كه براى تأمين نيازهاى خود، بايد در اداره، كارخانه و كارگاه كار كند، نمى تواند دست و صورت خود را بپوشاند و مشغول كار شود. زنى كه مسئوليت اجتماعى دارد، با مردم سر و كار دارد و مى خواهد كار آنان را انجام دهد، نمى تواند همه بدن خود، حتى دست و صورتش را بپوشاند. زنى كه در مزرعه و باغ كار مى كند بايد دست و صورتش باز باشد. بنابراين، وجه و كفين كه در ميان زنان به طور معمول ظاهر است، از حكم پوشش استثنا شده است.

ملازمه پوشش و نگاه

توجه به اين نكته ضرورى مى نمايد كه استثناى آيه وظيفه زن را در ارتباط با عدم لزوم پوشش برخى از مواضع بيان مى كند و از اين رو، زن نسبت به پوشاندن اين مواضع وظيفه اى ندارد، اما اين امر لزوماً به معناى جواز نگاه مرد به آن مواضع نيست; زيرا بين حكم عدم وجوب پوشش برخى از اعضا بر زن يا مرد با جواز نگاه طرف مقابل به آن، ملازمه اى نيست. دستور پوشش براى زنان و نهى از نگاه براى زنان و مردان در آيات قرآن، جداگانه و مستقل مطرح شده است.15 بنابراين، صِرف عدم وجوب پوشاندن دست و صورت بر زنان، دليلى بر جواز نگاه مرد نيست و دليل ديگرى مى طلبد كه در كتاب هاى فقهى از آن بحث شده است.16

پوشش; وظيفه اى اجتماعى

جمله (وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ) (زينت هاى خود را جز براى شوهران آشكار نكنند) استثناى دومى است بر دستور پوشش زنان. در اين استثنا، كسانى ذكر شده اند كه لازم نيست زن خود را از آنان بپوشاند. از استثنا در اين قسمت آيه، فهميده مى شود كه پوشش زن براى زمانى است كه از قلمرو خصوصى فراتر رود. پوشش وظيفه زن براى حضور در بيرون از خانه و ظهور در برابر مردان نامحرم است. بنابراين، زن در فرصت هايى كه در خانه و در ميان محارم خود است، وظيفه پوشش ـ دست كم، به شكلى كه در برابر نامحرمان موظف به رعايت آن بود ـ ندارد; زيرا محارم نيز از نهى اى كه در آيه آمده، استثنا شده اند.

كيفيت پوشش اسلامى

(وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ.) «خُمُرْ» جمع «خمار»، به معناى مقنعه، روسرى و پارچه اى است كه زن با آن، سر خود را مى پوشاند.17 «جيوب» جمع «جيب» به معناى گريبان و يقه، قسمت بالاى لباس است،18 در برابر دامن كه به قسمت پايين لباس گفته مى شود; اما مراد از آن، محلِ يقه و اطراف آن يعنى گردن، گلو و سينه است.19 زنان مسلمان پيش از نزول آياتِ پوشش، به حكم عادت معمول آن زمان، روسرى را از پشت گوش ها رد مى كردند و اطراف آن را به پشت خود مى انداختند.20 در نتيجه، فقط موى سرشان پوشيده مى شد و بخش هاى زيادى از زيبايى هاى آنها مثل گوش ها، گوشواره ها، چهره، گردن و گريبان نمايان بود. خداوند متعال با فرو فرستادن اين آيه، كيفيت صحيح پوشش زنان را بيان كرد و به آنان فرمود: بايد دو طرف روسرى را از جانب راست و چپ به جلو آوردند و به طور معكوس بر گريبان بزنند. اين گونه پوشاندن موجب مى شود همه سر و گردن و زيبايى هاى آن پوشيده و فقط چهره باز بماند.21 در نتيجه، اين آيه به طور صريح، پوشش سر و گردن را به عنوان يك حكم اختصاصى بر زن واجب مى كند.

شايد سبب اين پوشش اختصاصى آن باشد كه سر و گردن و گريبان مهم ترين محل زيبايى هاى زن است; زيرا هم محل محاسن طبيعى زن ـ مثل صورت و موى سر ـ است و هم موضع قرار دادن انواع زينت هاى منفصل; از قبيل گوشواره، سينه ريز و گردنبند. از اين رو، آيه روى اين قسمت، كه پوشش آن ويژه زن است، تكيه كرده و زن را موظّف ساخته كه بخصوص سر و گردن و گريبان و دستان را به هنگام خروج از خانه بپوشاند ـ البته بجز مقدارى كه استثنا شده است.

2ـ (يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُل لِأَزْوَاجِكَ وَ بَنَاتِكَ وَ نِسَاء الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِن جَلَابِيبِهِنَّ ذَلِكَ أَدْنَى أَن يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ وَ كَانَ اللَّهُ غَفُوراً رَّحِيماً)(احزاب: 59); اى پيغمبر! به همسرانت و دخترانت و به زنان با ايمان بگو كه جلباب ها (روسرى ها)ى خويش را به خود نزديك سازند. اين كار براى آنكه شناخته شوند و مورد اذيت قرار نگيرند نزديك تر است و خدا آمرزنده و مهربان است.

«جلباب» در لغت، به معناى جامه گشاد، كوچك تر از ملحفه يا جامه اى مثل ملحفه (چادر مانند) است يا همان خمار و مقنعه است.22 «اِدناء» از ريشه «دنو» به معناى قرب و نزديكى است. فعل «يدنين» با حرف «على» به كار رفته كه علاوه بر معناى اصلى خود، معناى گستردگى و پهن شدن نيز در آن تضمين شده است.23 در نتيجه، جمله (يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِن جَلَابِيبِهِنَّ)به معناى در بر كردن جامه وسيع و گشاد و بر خود گستراندن آن است. بنابراين، معناى آيه شريف اين است كه زنان جلباب بر خود بگسترانند، به گونه اى كه سر و گردن و سينه، يا سر و سينه و تمام جوانب آنان را فرا گيرد.24

اين آيه نيز وجوب پوشش تمام بدن را براى همه زنان بيان كرده است; زيرا مخاطبان آيه همه زنانند.

پوشش; مرز زندگى خصوصى و عمومى

جمله (ذَلِكَ أَدْنَى أَن يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ) بيانگر حكمتِ حكم، و مضمونش اين است كه پوشش، معرِّف زن است و لازمه اين معرفى و نتيجه مثبت آن به امنيت رسيدن زن و سلب آزار ديگران از اوست. از تأخير (فَلَا يُؤْذَيْنَ) بر (يُعْرَفْنَ)معلوم مى شود كه حجاب در جهت خاصى زن را معرفى مى كند; در جهتى كه اگر نباشد، زن مورد آزار ديگران واقع مى شود و امنيتش به خطر مى افتد. از اين رو، مفسّران اين شناخت را دو گونه معنا كرده اند: يكى شناخته شدن به پاك دامنى كه اين معنا مناسبت تر به نظر مى رسد;25 و دوم شناخته شدن به اينكه آزاد است، نه كنير.26 اين معرفى ـ به هر كدام ا ز دو معناى ياد شده كه باشد ـ مربوط به اجتماع و عرصه عمومى است، نه مربوط به خانه. زن در خانواده خود، از هر دو جهت شناخته شده است و به معرفى خود به وسيله حجاب نيازى ندارد. علاوه بر اين، اثر رفعِ آزار به وسيله حجاب داشتن نيز مربوط به بيرون خانه است. حجاب در خانه نه معرّف زن است و نه مى تواند زن را از آزارهاى خانگى مصون بدارد. شأن نزول27 آيه نيز مؤيّد اجتماعى بودن حكم حجاب و شرط آن براى حضور زن در اجتماعات است. بنابراين، آياتى كه وجوب پوشش را براى زنان بيان مى كنند در حقيقت، مرز زندگى خصوصى زن را از زندگى عمومى وى جدا مى سازند. اين آيات بيان مى كنند كه زن در زندگى عمومى و در اجتماعات، بايد به گونه اى حاضر شود كه با حضورش در زندگى خصوصى و در ميان محارم خود، متفاوت باشد.

پوشش; حمايت از حضور اجتماعى زن

اسلام نه تنها زن را در حصار خانه محدود و زندانى نكرد، بلكه با آوردن قانون پوشش براى زن، در صدد تأمين امنيت وى در دو بعد مادى و معنوى برآمد. قانون پوشش، هم دليل بر جواز مشاركت زن در اجتماع است و هم نشانه حمايت اسلام از دين و دنياى زن. جمله (ذَلِكَ أَدْنَى أَن يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ)كه در پايان آيه «حجاب» آمده، نقش حمايتى پوشش را در بعد مادى بيان كرده است. زنان بدون پوشش يا با پوشش نامناسب، معمولا در جامعه مورد انواع آزارهاى لمسى، ديدارى و شنيدارى مردانِ ضعيف الايمان قرار مى گيرند. در صدر اسلام نيز برخى از جوانان و افراد بيمار دل بر سر راه ها و كوچه ها مى نشستند و وقتى زنان براى نماز جماعت يا كارهاى ديگر از خانه خارج مى شدند، به گونه هاى مختلف آنان را آزار مى دادند.28 آيه شريفه (ذَلِكَ أَدْنَى أَن يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ) به اين امر اشاره كرده و فرموده است: اين كار (پوشش) براى اينكه (زنان با حجاب) شناخته شوند و مورد اذيت قرار نگيرند، نزديك تر است.

پوشش پيام پاك دامنى و تقواست; پيام حيا و عفت است. در نتيجه، زنى كه با پوشش از منزل خارج مى شود، اين پيام را به مردان نامحرم و به مخاطبان خود منتقل مى كند و مردان نيز با گرفتن اين پيام، از وى حريم مى گيرند. نه زن، مردان را به سوى خود مى خواند و نه مردان به وى نزديك مى شوند و بدين سان، او كمتر مورد آزار ديگران واقع مى شود.

بدحجابى و بى حجابى حامل خلاف اين پيام به ديگران است. بى حجاب نگاه ها را به سوى خود فرامى خواند. بى حجاب خود را در معرض انواع نگاه هاى آلوده قرار مى دهد و به طور طبيعى، بايد به دنبال آن، آزارهاى جنسى و فيزيكى آنان را نيز تحمّل كند.

در برخى ديگر از آيات، به نقش حمايت معنوىِ پوشش اشاره شده است. در سوره احزاب، آيه 53 مى خوانيم: (وَ إِذَا سَأَلُْتمُوهُنَّ مَتَاعاً فَاسْأَلُوهُنَّ مِن وَرَاء حِجَاب ذَلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ)و هنگامى كه چيزى از وسايل زندگى (به عنوان عاريت) از آنها (همسران پيامبر) مى خواهيد، از پشت پرده بخواهيد. اين كار دل هاى شما و آنها را پاك تر مى دارد. جمله (ذَلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ)در مقام بيان فلسفه و مصلحت اين دستور است.29 «اطهر» صفت تفضيل به معناى پاك تر و پاكيزه تر، و «قلوب» جمع «قلب» و مقصود از آن نفس و روان است، و جمع آمدن آن در آيه، به اعتبار مخاطبان است. معناى آيه اين است: آن رفتار (درخواست چيزى از زنان پيامبر از پشت پرده) دل هاى شما و زنان پيامبر را از ميل به و فجور و وساوس شيطانى پاك تر نگاه مى دارد;30 زيرا نگاه زن و مرد به يكديگر و مواجهه مستقيم داشتن با همديگر، در تحريك ميل جنسى بسيار نقش دارد. اگر اين ارتباط از پشت پرده باشد زمينه تحريك ميل جنسى و افكار و وساوس شيطانى در دل از بين مى رود و دل از آلودگى به برخى از وسوسه ها پاك تر باقى مى ماند. اين آيه گرچه درباره زنان پيامبر است، اما فلسفه اى كه براى اين دستور بيان شده، عموميت دارد. از اين رو، در آيات ديگر، اين معنا به تعبير ديگر، براى مردان و زنان مؤمن بيان شده است.

در سوره نور نيز به مردان فرموده است: (قُل لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ)(نور: 30); به مؤمنان بگو، چشم هاى خود را (از نگاه به نامحرمان) فروگيرند و فروج خود را حفظ كنند. اين براى آنها پاكيزه تر است. خداوند از آنچه انجام مى دهيد، آگاه است.

«ازكى» از ريشه «زكو» به معناى نماء و طهارت، و مقصود از آن در آيه، طهارت باطنى و قلبى است. «ازكى» افعل وصفى به معناى مبالغه در طهارت و پاكى يا افعل تفضيل به معناى پاكيزه تر است.31 «ذلك» اشاره به غضّ بصر و حفظ فرج32 و اين بخش از آيه كه در مقام بيان فلسفه حكم مذكور است.33 فلسفه غضّ بصر و حفظ فرج طهارت باطنى و دورى از وساوس شيطانى دانسته شده است.34 بنابراين، دستور مزبور به خاطر حمايت از اخلاق و معنويت زنان و مردان جامعه است. گرچه اين آيه خطاب به مردان و ضمير در «لهم» نيز جمع مذكر است، اما واضح است كه اين فلسفه در مورد زنان نيز جارى است.

روايات فراوانى نيز بر لزوم استفاده از پوشش مناسب براى زنان هنگام حضور در مجامع عمومى وجود دارد كه با توجه به وجود آيات ياد شده، نيازى به بررسى آنها نيست. در اينجا، فقط برخى از آنها را از نظر مى گذرانيم:

عايشه مى گويد: اسماء دختر ابى بكر بر رسول خدا(صلى الله عليه وآله) با لباس نازك وارد شد. پيامبر روى خود را از وى برگرداند و به او فرمود: وقتى زن به سن بلوغ رسيد مصلحت نيست اندامش ديده شود، مگر اين و اين، و با اين سخن، به وجه و كفين خود اشاره كردند.35 و فرمودند: هر زنى كه در غير منزل شوهر يا بدون اجازه شوهر، پوشش خود را بردارد از رحمت الهى دور است تا به منزل برگردد.36 و فرمودند: هر زنى كه مقنعه خود را در غير خانه شوهر از سرش بردارد، حجاب را رعايت نكرده است.37

جابربن عبداللّه انصارى مى گويد: رسول خدا(صلى الله عليه وآله)به قصد ديدار فرزندش، حضرت فاطمه(عليها السلام) بيرون رفت، در حالى كه من نيز با او بودم. وقتى به در منزل رسيديم، رسول خدا(صلى الله عليه وآله)در را فشار داد و فرمود: السلام عليكم. حضرت فاطمه(عليها السلام)جواب فرمود: عليك السلام، يا رسول اللّه. در اين هنگام، رسول خدا(صلى الله عليه وآله) فرمود: اجازه هست وارد شوم؟ پاسخ دادند: وارد شو، اى رسول خدا. حضرت فرمود: با همراه خود وارد شوم؟ حضرت فاطمه(عليها السلام) جواب دادند: مقنعه بر سر ندارم. رسول خدا(صلى الله عليه وآله)فرمودند: با مقدارى از روپوش خود، سرت را بپوشان. حضرت فاطمه(عليها السلام) چنين كرد. پيامبر مجدداً اجازه گرفتند و وارد شديم.38

2. پرهيز از تبرّج

«تبرّج» عبارت است از: نمايان كردن چيزى كه لازم است مستور و مخفى باشد. اين واژه از ريشه «برج» است. به ساختمان هاى بلند و مرتفع نيز بدين دليل كه براى مردم نمايان است، «برج» گفته مى شود. به اظهار زيبايى هاى زن، كه بايد مستور باشد، «تبرّج» مى گويند.39 قرآن شريف در دو جا زنان را از خودنمايى و تبرّج برحذر داشته است:

يكى در سوره احزاب، آيه 33 خطاب به زنان پيامبر(صلى الله عليه وآله)فرموده است: (وَ قَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى); و در خانه هاى خود بمانيد و همچون جاهليت نخستين (در ميان مردم) ظاهر نشويد. اين دستور گرچه در قرآن شريف به لحاظ اهميت و موقعيت ويژه اى كه زنان پيامبر(صلى الله عليه وآله)در ميان مردم داشتند، متوجه زنان رسول خدا(صلى الله عليه وآله)شده است، ولى دليلى بر اختصاص آن به زنان پيامبر(صلى الله عليه وآله)نداريم و مورد آيه نمى تواند مخصّص باشد.

دوم در آيه 60 سوره نور در خصوص زنان سالمند گفته است: (وَ الْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاء اللَّاتِي لَا يَرْجُونَ نِكَاحاً فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُنَاحٌ أَن يَضَعْنَ ثِيَابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجَات بِزِينَة.)اين آيه، به زنان سالمند در كيفيت پوشش تخفيف داده است، مشروط به اينكه از اين كار قصد تبرّج و خودنمايى نداشته باشند. بنابراين، تبرّج به طور مطلق، براى همه زنان، خواه زنان پيامبر باشند يا غير آن و خواه جوان باشند يا مسن، ممنوع است و استثنايى ندارد.

اين دستور بدان سبب است كه زن ممكن است دستور پوشش را رعايت كند و با سرو گردن پوشيده در محل كار حاضر شود، در مجالس و محافل شركت كند، به دانشگاه و مدرسه برود، اما با هيأتى كه جلب توجه مى كند، با پوششى كه ديگران را مجذوب خود مى سازد، با شكل و قيافه اى كه نگاه ها را به خود خيره مى كند و ميل جنسى افراد را تحريك مى نمايد. در اين صورت با اينكه زن پوشش دارد، ولى مشكلى كه اينجا مطرح است، نوع پوشش و كيفيت آن است كه هرچند بدن زن را از نامحرم پوشانده، اما هوس انگيز است، تحريك شهوت مى كند. اين كار خودنمايى و به نمايش گذاشتن زيبايى ها براى به طمع انداختن ديگران است كه در فرهنگ قرآن بدان «تبرّج» گفته شده است. دستور پوشش گرچه زنان را از بى حجابى منع مى كند، اما براى منع تبرّج و جلوگيرى از خودنمايى كافى نيست. از اين رو، دستور پوشش به مكمّلى نياز داشت كه جلوى اين گونه ظاهر شدن زنان را بگيرد. آيات ياد شده مكمّل و متمّم حكم پوشش است.

بنابراين، تمام زنان وظيفه دارند به هنگام خروج از خانه، از پوشش هاى هوس انگيز و حركات جالب توجه و رفتارهاى تحريك كننده پرهيز كنند. روايات فراوانى نيز زنان را از تبرّج در مجامع عمومى نهى كرده است:

رسول گرامى(صلى الله عليه وآله) نهى فرمودند از اينكه زن براى غير همسر خود آرايش كند و زنى را كه مرتكب چنين عملى شود سزاوار عذاب و آتش دانستند.40 و نهى كردند از اينكه زن لباسى بپوشد كه در ميان مردم انگشت نما باشد و همه به او نگاه كنند.41

عايشه مى گويد: رسول خدا(صلى الله عليه وآله) در مسجد نشسته بود، زنى از قبيله «مزينه» در حالى كه زينت كرده بود و لباس هايش را به زمين مى كشيد، با عُجب و تكبّر وارد مسجد شد. پيامبر(صلى الله عليه وآله) به مردم فرمودند: اى مردم! زنانتان را از زينت كردن و تبختر در مسجد منع كنيد; زيرا بنى اسرائيل بدين سبب مورد لعن واقع شدند كه زنان آنان با زينت در مساجد حاضر مى شدند.42

رسول خدا(صلى الله عليه وآله) دو گروه را اهل دوزخ دانست. در توصيف گروه دوم فرمود: زنانى كه به ظاهر پوشيده اند، اما در واقع، برهنه و بى حجابند; با زرق و برق، خود را به مردم نشان مى دهند و هوس هاى آنان را به سوى خود جذب مى كنند، موهاى سرشان همچون كوهان شتر عربى است.43

اين روايات گرچه از نظر سند، محل تأمّل است و نمى توان به تنهايى به آنها استناد كرد، اما مضامين آنها موافق با آيات نهى از «تبرّج» است و مى توان به عنوان مؤيّد از آنها بهره جست.

بنابراين، جامعه با دو گروه از زنان مواجه است: نخست زنانى كه به طور كلى، دستور پوشش را رعايت نمى كنند و با سر و گردن باز در اجتماع ظاهر مى شوند، و گروه دوم زنانى كه از پوشش هاى تحريك آميز استفاده مى كنند. آنچه بيشتر جوامع اسلامى بدان مبتلاست بى حجابى و كنار گذاشتن پوشش نيست، بلكه تبرّج و خودنمايى است; ظاهر شدن زنان با رنگ ها و شكل هاى جاذب; پوشيدن انواع لباس هاى تحريك كننده و هوس انگيز، لباس هاى تنگ و چسبان كه برجستگى هاى بدن را به طور كامل با جلوه اى زيباتر به بيننده نشان مى دهد، پوشيدن انواع كفش ها و جوراب هاى مهيّج و زدن عينك هاى زيباكننده. اين همان «تبرّج» و خودنمايى است كه قرآن آن را ممنوع كرده.

نتيجه

1. از آيات و روايات به دست مى آيد كه اسلام ميان دو حوزه خانه و بيرون، تفاوت قايل است. دين براى زن در هر يك از اين دو حوزه، دستورات ويژه اى وضع كرده است. زن در حوزه رحامت و خويشانِ طبقه اول، مثل پسر، پدر، برادر، دايى و عمو، موظّف به نوع خاصى از پوشش نيست. اما در خارج از اين حوزه، يعنى در عرصه اجتماعى، بايد تمام بدن خود را از ديگران بپوشاند، جذابيت ها، زينت ها و هر آنچه سبب جلب توجه مردان شده و زمينه تحريك شهوت جنسى آنان را فراهم مى سازد، كنار بگذارد. بنابراين، ظاهر كردن مقدارى از موى جلوى سر يا رها كردن گيسوان از پشتِ سر و نمايان كردن آنها و ظاهر ساختن بالاتر از مچ به هيچ وجه مجاز نيست.

2. قانون پوشش و استفاده از آن، در بعد مادى، ضريب امنيت اجتماعى زنان را افزايش داده، زمينه هاى سوء استفاده و آزار زنان را كاهش مى دهد و سبب مى شود زنان با آرامش خاطر، به فعاليت اجتماعى بپردازند. در بعد معنوى نيز زمينه طهارت باطنى و پاكيزگى روانى آنان را بيشتر فراهم مى سازد.

3. آيات دال بر لزوم پوشش براى زنان، مطلق و براى همه زنان در تمام زمان هاست، نه ويژه قشرى از زنان و محدود به برهه اى از زمان.

پى نوشت ها1ـ (يا أيها الذين آمنوا إذا نودى للصلاة من يوم الجمعة فاسعوا إلى ذكر الله وذروا البيع ذلكم خير لكم إن كنتم تعلمون فإذا قضيت الصلاة فانتشروا فى الارض وابتغوا من فضل اللّه)(جمعه: 9ـ10); (و آخرون يضربون فى الارض يبتغون من فضل اللّه)(مزمّل: 20); (للرجال نصيب مما اكتسبوا وللنساء نصيب مما اكتسبن)(نساء: 32); (وابتغ فى ما آتاك اللّه الدار الاخرة ولا تنس نصيبك من الدنيا وأحسن كما أحسن الله إليك.) (قصص: 77)

2ـ (و فى الارض آيات للموقنين وفى أنفسكم أفلا تبصرون)(ذاريات: 20 و 21)

3ـ مجلس فرانسه با 494 رأى موافق، طرح دولت براى منع استفاده از مظاهر مذهبى از جمله حجاب اسلامى، كلاه كوچك مخصوص يهوديان و انداختن صليب بزرگ به گردن در مدارس دولتى اين كشور را تأييد كرده است. (WWW.CNN)

4ـ (و جعل لكم سرابيل تقيكم الحرّ و سرابيل تقيكم باسكم)(نحل: 81); و براى شما پيراهن هايى آفريده است كه شما را از گرما (و سرما) حفظ مى كند، و پيراهن هايى كه حافظ شما به هنگام جنگ است. (يا بنى آدم قد انزلنا عليكم لباساً يوارى سوءاتكم و ريشا) (اعراف: 26) اى فرزندان آدم! لباسى براى شما فرو فرستاديم كه اندام شما را مى پوشاند و مايه زينت شماست.

5ـ ر.ك. سيدمسعود معصومى، احكام روابط زن و مرد و مسائل اجتماعى آنان، قم، بوستان كتاب، ص 99ـ100.

6ـ ابن فارس، معجم مقاييس اللغه، لبنان، الدوطار الاسلاميه، 1410 / احمدبن محمّد فيومى، مصباح المنير فى غريب شرح الكبير، قم، دارالهجره، 1405 / فضل بن حسن طبرسى، مجمع البيان فى تفسيرالقرآن، چ دوم، تهران، انتشارات ناصر خسرو، ج 6، ص 223.

7ـ محمّدبن يعقوب كلينى، كافى، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1350 ش، ج 5، ص 521.

8ـ عبداللّه حميرى، قرب الاسناد، تحقيق مؤسسه آل البيت لاحياءالتراث، قم، مؤسسه آل البيت لاحياءالتراث، 1413، ص 82.

9ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، بيروت، الوفاء، 1403، ج 6، ص 123 / محمّدبن يعقوب كلينى، پيشين، ج 6، ص 492.

10ـ حسن بن فضل طبرسى، مكارم الاخلاق، چ ششم، منشورات شريف رضى، 1392، ص 200.

11ـ على بن ابراهيم، تفسير قمى، چ سوم، قم، دارالكتاب، ج 2، ص 101.

12ـ «أنّ المراد من الزينة الواردة فى الاية أعمّ من الزينة الخلقية، و حيث إنّه عد منها الذراعان والكفان، فهى بلا إشكال تعمّ الشعر والثدى والرقبة والساق والفخذ والالتيين والظهر والبطن، فان تزيّن المرأة خلقة بكل منها ليس أقل من تزيّنها بالذراعين والكفين، كما لا يخفى. فالاية أحسن دليل على وجوب تستر المرأة و حرمة كشفها عن أى موضع من جسدها.» (ر.ك. محمّد مؤمن قمى، كتاب الصلاه (تقريرات درس آية اللّه محمّد محقق داماد)، قم، مؤسسه نشر اسلامى، 1405، ص 352.)

13ـ … عن زرارة، عن أبى عبداللّه ـ عليه السلام ـ فى قول اللّه ـ تبارك وتعالى: (إلا ما ظهر منها)، قال: «الزينة الظاهرة الكحل والخاتم.» عن أبى بصير، عن ابى عبداللّه ـ عليه السلام ـ قال: سألته عن قول اللّه ـ تعالى: (و لا يبدين زينتهن إلاّ ما ظهر منها)قال: «الخاتم والمسكة و هى القلب.» عن أبى عبداللّه ـ عليه السلام ـ قال: قلت له: ما يحلّ للرجل أن يرى من المرأة إذا لم يكن محرما؟ قال: «الوجه والكفان والقدمان.» (محمّدبن يعقوب كلينى، پيشين، ج 5، ص 521.)

14ـ «و قد استثنى اللّه ـ سبحانه ـ منها ما ظهر، و قد وردت الرواية أن المراد بما ظهر منها الوجه والكفان والقدمان.» (سيد محمّدحسين طباطبائى،تفسير الميزان، قم، جامعه مدرسين، ج 15، ص 110.)

15ـ (قل للمؤمنين يغضّوا من ابصارهم و يحفظوا فروجهم ذلك ازكى لهم انّ اللّه خبير بما يصنعون) (نور: 30); به مؤمنان بگو: چشم هاى خود را از نگاه كردن به نامحرمان فروگيرند و پاك دامنى و عفّت خود را حفظ كنند. اين براى آنان پاكيزه تر است. خداوند از آنچه انجام مى دهند آگاه است. سپس همين دستور را نسبت به زنان سفارش فرموده است: (و قل للمؤمنات يغضضن من ابصارهنّ و يحفظن فروجهن و لا يبدين زينتهن الاّ ما ظهر منها …) (نور: 31)

16ـ ر.ك. ابوالقاسم خوئى، كتاب النكاح، ق، الهادى، ج 1، ص 56.

17ـ فضل بن حسن طبرسى، پيشين، ج 7، ص 242 / سيد محمّدحسين طباطبائى، پيشين، ج 15، ص 110 / محمّدبن احمدالقرطبى، الجامع الاحكام القرآن، بيروت، داراحياء التراث العربى، 1405، ج 12، ص 228.

18ـ ر. ك. على اكبر دهخدا، لغت نامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، 1337/ سعيد شرتونى، اقرب الموارد، قم، منشورات مكتبة آية اللّه مرعشى نجفى، 1403ق.

19ـ سيد محمّدحسين طباطبائى، پيشين، ج 15، ص 112.

20ـ محمّدبن احمدالقرطبى، پيشين، ج 12، ص 228.

21ـ مرتضى مطهّرى، مجموعه آثار، تهران، صدرا، 1378، ج 19، ص 514.

22ـ فخرالدين طريحى، تفسير غرائب القرآن، قم، زاهدى، ص 91 / فضل بن حسن طبرسى، پيشين، ج 8، ص 178 / سيد محمّدحسين طباطبائى، پيشين، ج 16، ص 339 / جلال الدين سيوطى و جلال الدين محلّى، تفسير الجلالين، بيروت، دارالمعرفه، ص 559.

23ـ سيد محمّدحسين طباطبائى، پيشين، ج 20، ص 129.

24ـ مولى محسن فيض كاشانى، الاصفى فى تفسيرالقرآن، قم، دفتر تبليغات اسلامى، ج 2، ص 1002 / فخرالدين طريحى، پيشين، ص 27 / سيد محمّدحسين طباطبائى، پيشين، ج 16، ص 339.

25ـ سيد محمّدحسين طباطبائى، پيشين، ج 16، ص 339.

26ـ فضل بن حسن طبرسى، پيشين، ج 8 / مولى محسن فيض كاشانى، تفسير صافى، تحقيق حسين اعلمى، چ دوم، قم، الهادى، 1416، ج 4، ص 203.

27ـ در شان نزول آيه آمده است: آن ايّام، زنان مسلمان به مسجد مى رفتند و پشت سر پيامبر(صلى الله عليه وآله) نماز مى گزاردند. هنگام شب وقتى براى نماز مغرب و عشا مى رفتند، بعضى از جوانان هرزه و اوباش بر سر راه آنها مى نشستند و با مزاح و سخنان ناروا آنها را آزار مى دادند و مزاحم آنان مى شدند. آيه مزبور نازل شد و به آنها دستور داد حجاب خود را به طور كامل رعايت كنند تا به خوبى شناخته شوند و كسى بهانه مزاحمت پيدا نكند. (إبن جرير طبرى، جامع البيان عن تأويل اى القرآن، بيروت، دارالفكر، 1415، ج 2، ص 58 / عبدعلى جمعه عروسى حويزى، نورالثقلين، تحقيق رسولى محلاتى، چ چهارم، قم، اسماعيليان، 1412، ج 4، ص 307 / مولى محسن فيض كاشانى، تفسير صافى، ج 4، ص 203 / محمّدباقر مجلسى، پيشين، ج 101، ص 33.)

28ـ ر.ك. شأن نزول آيه.

29ـ ر. ك. سيد محمّدحسين طباطبائى، پيشين، ج 16، ص 337.

30ـ محمّدبن حسن طوسى، التبيان فى تفسيرالقرآن، تحقيق احمد حبيب قصيرالعاملى، مكتب الاعلام الاسلامى، 1409، ج 8، ص 357 / فضل بن حسن طبرسى، پيشين، ج 8، ص 177 / احمدبن على جصّاص، أحكام القرآن، بيروت، دارالكتاب العربى، ج 3، ص 483 / محمّد راغب اصفهانى،المفردات فى غريب القرآن، تهران، دفتر نشر كتاب، 1404، ص 411 / محمّدبن احمد القرطبى، پيشين، ج 14، ص 228 / محمّدبن على شوكانى، فتح القدير، عالم الكتاب، ج 4، ص 298.

31ـ محمود آلوسى، روح المعانى، تهران، جهان، ج 18، ص 128.

32ـ جلال الدين سيوطى، الدر المنثور فى تفسيرالمأثور، بيروت، 1403، ج 5، ص 40 / محمّدبن على شوكانى، پيشين، ج 4، ص 22 / محمّدبن احمد القرطبى، پيشين، ج 12، ص 226 / على محمد الجوزى القرشى، زاد المسير فى علم التفسير، تحقيق محمدبن عبدالرحمان عبداللّه، بيروت، دارالفكر، 1407، ج 5، ص 355.

33ـ سيد محمّدحسين طباطبائى، پيشين، ج 15، ص 111.

34ـ محقق أردبيلى، زبدة البيان فى احكام القرآن، تحقيق محمّدباقر بهبودى، مكتبة المرتضويه لاحياء التراث الجعفريه، ص 542 / مولى محسن فيض كاشانى، تفسير صافى، ج 3، ص 429 / محمود آلوسى، پيشين، ج 18، ص 128 / محمّدبن على شوكانى، پيشين، ج 4، ص 22 / ابن كثير القرشى،تفسير القرآن العظيم، بيروت، دارالمعرفه، 1412، ج 3، ص 293 / محمّدبن احمد القرطبى، پيشين، ج 12، ص 226.

35ـ سيلمان بن أشعث سجستانى، سنن أبى داود، تحقيق سيدمحمّد اللحام، بيروت، دارالفكر، 1410، ج 2، ص 270.

36ـ شيخ صدوق، من لايحضره الفقيه، تحقيق سيدحسن خراسانى، چ ششم، بيروت، 1405، ج 3، ص 440.

37ـ محدث نورى، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، تحقيق مؤسسه آل البيت، 1409، ج 14، ص 280.

38ـ محمّدبن يعقوب كلينى، پيشين، ج 5، ص 528.

39ـ فضل بن حسن طبرسى، پيشين، ج 7، ص 269 / فضل بن حسن طبرسى، جوامع الجامع، قم، جامعه مدرسين، 1418، ج 2، ص 633 / سيد محمّدحسين طباطبائى، پيشين، ج 16، ص 309 / ابى جعفر النحاس، معانى القرآن، تحقيق محمّدعلى صابونى، جامعه ام القرى، 1409، ج 5، ص 347 / محمّدبن على شوكانى، پيشين، ج 4، ص 278.

40ـ شيخ صدوق، الامالى، ترجمه آية اللّه كمره اى، چ چهارم، تهران، انتشارات كتابخانه اسلاميه، 1362، ص 510 / همو، من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 6.

41ـ محدّث نورى، پيشين، ج 14، ص 280.

42ـ ابن ماجه، سنن ابن ماجه، تحقيق محمّد فؤاد عبدالباقى، بيروت، دارالفكر، ج 2، ص 1326 / سيد عبدالوهّاب شعرانى، لواقح الانوار القدسين فى بيان العهود المحمّديه، چ دوم، مصطفى البابى الحلبى و اولاده، 1393، ص 760 / حسام الدين متقى الهندى، كنزالعمّال، تحقيق شيخ بكرى حيانى و شيخ صفوه السقا، بيروت، مؤسسه رساله، ج 16، ص 387 / محمد عبدالرؤوف المناوى، فيض القدير شرح الجامع الصغير، تحقيق احمد عبدالسلام، بيروت، دارالكتب العلميه، 1415، ج 1، ص 353 / يوسف المزى، تهذيب الكمال، تحقيق دكتر بشار عواد معروف، چ چهارم، بيروت، مؤسسه رساله، ج 8، ص 450.

43ـ احمدبن حنبل، مسند احمد، بيروت، دار صادر، ج 2، ص 356 / شيخ صدوق، من لايحضره الفقيه، ج 3، ص 390.

مجله معرفت شماره 107 – آبان 1385

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.