وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

تجسم اعمال چیست

0

تجسم اعمال چیست

آيا تجسم اعمال در دنيا است؟ در آخرت تجسم اعمال چگونه است؟

1 منظور از تجّسم عمل، ظهور حقيقت عمل است در ملكوت شخص. و حقيقت عمل تابع و بلكه عين حقيقت عمل كننده است. لذا خداوند متعال در مورد پسر ناخلف حضرت نوح فرمود: «قالَ يا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صالِح. فرمود: اى نوح او از اهل تو نيست. او عمل ناصالحى است» (هود: 46). خداى متعال نفرمود او صاحب عمل ناصالح است بلكه فرمود او خود، عمل ناصالح است. يعنى ذات او عين عملش و عملش عين ذاتش است. در فلسفه اين حقيقت قرآنى را اتّحاد عمل و عامل ناميده آن را با برهان عقلى اثبات مى نمايند، كه اشاره به برهان آن بخاطر سنگينى مقدّماتش در اين مقال مقدور نيست. طبق برخى انگاره هاى حكمت اسلامى كه ملهم از متون دينى است از يك حيث عمل سازنده ى صورت ملكوتى آدمى است و از حيث ديگر هر كسى بر اساس صورت ملكوتى خويش عمل مى كند.

 

 

خداوند متعال مى فرمايد: «قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى شاكِلَتِه. بگو: هر كسى بر اساس ساختار وجودى خود عمل مى‏كند» (الإسراء: 84) يعنى هر كسى بر اساس نيّت، درون مايه و باطن و ذات خويش عمل مى كند. اگر باطنش انسان است، انسانى عمل مى كند و اگر باطنش هنوز به رتبه ى وجود انسانى نرسيده در حدّ چهارپايان است و چون چهارپايان رفتار مى كند. از اينروست كه حضرت حقّ تعالى فرمود: «أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلاَّ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبيلا. آيا گمان مى‏برى بيشتر آنان مى‏شنوند يا مى‏فهمند؟ آنان فقط همچون چهارپايانند، بلكه گمراهترند.» (الفرقان: 44) و باز فرمود: «… وَ الَّذينَ كَفَرُوا يَتَمَتَّعُونَ وَ يَأْكُلُونَ كَما تَأْكُلُ الْأَنْعامُ وَ النَّارُ مَثْوىً لَهُم…. و آنان كه كافر شدند از متاع زودگذر دنيا بهره مى‏گيرند و مى خورند همانگونه كه چهارپايان مى‏خورند، و سرانجام آتش دوزخ جايگاه آنهاست.» (محمد: 12)

طبق اين مبناى قرآنى كه با براهين فلسفى نيز به اثبات رسيده است، عمل هر كسى ظهور باطن اوست. مومن و كافر هر دو غذا مى خورند ولى مومن انسانى مى خورد ولى كافر حيوانى مى خورد. در ظاهر چه بسا كافر تميزتر از مومن نيز بخورد ولى او مى خورد چون گرسنه است ولى مومن مى خورد تا بندگى خدا كند. لذا مومن اوّلاً به حلال و حرام غذا و ثانياً به طهارت و نجاست آن توجّه دارد. و ثالثاً آن را با نام خدا و به اذن او مى خورد. و رابعاً آن را مى خورد براى اينكه در مسير الهى گام بردارد. مومن چنين مى كند چون ذاتش الهى است و كافر چنان مى كند چون ذاتش هنوز حيوان است.

حال اگر كسى چشم بصيرت داشته و باطن عالم را ملاحظه نمايد در همين دنيا هنگام غذا خودردن كافر مشاهده مى كند كه حيوانى در حال خوردن كثافات است. و مومن را وجودى فرشته گون مى بيند كه غذايى نورانى تناول مى كند. ديگر اعمال انسانها نيز به همين صورت است. براى مثال وجود انسانى محال است غيبت كند. آنكه غيبت مى كند ابتدا به حدّ سگان تنزّل مى كند و آنگاه غيبت را كه حقيقتش گوشت مردار خوردن است ارتزاق مى كند. لذا تجسّم عمل اختصاص به آخرت ندارد، بلكه هر لحظه كه انسان عملى انجام مى دهد همان دم بين عمل و عامل يك نحوه اتّحاد و سنخيّت وجودى برقرار است، لكن پرده هاى غفلت مانع از ديد افراد عادى است. امّا اولياى الهى هم اكنون نيز حقيقت امر را مشاهده مى كنند. «إِنَّ الَّذينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامى ظُلْماً إِنَّما يَأْكُلُونَ فى بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَيَصْلَوْنَ سَعيرا. كسانى كه اموال يتيمان را به ظلم و ستم مى‏خورند، جز اين نيست كه آتش مى‏خورند و بزودى در شعله ‏هاى آتش (دوزخ) مى‏ سوزند. (النساء: 10). اهل ظاهر وقتى اين آيه را مى خوانند چنين مى پندارند كه خوردن آتش در آخرت خواهد بود در حالى كه كلام خدا صريح است كه همين الآن در حال خوردن آتشند و در آينده (بعد از مرگ) نيز در شعله‏هاى آتش (دوزخ) مى‏سوزند.

2 علماى اخلاق در كتب اخلاقيشان همچون كتاب معراج السّعاده با الهام از تعاليم اهل بيت (ع) بيان داشته اند كه در وجود آدمى چهار قوّه موجود است كه عبارتند از: عقل، كه ادراك حقايق كلّى مى كند، وهم و خيال، كه فهم امور جزئى و مربط به بدن را مى نمايد و مبداء تحريك بدن است، قوّه ى غضب (قوّه ى دافعه) كه كارش دفاع از وجود شخص است و قوّه ى شهوت (قوّه ى جاذبه) كه كارش جذب منافع وجود شخص مى باشد.

اگر در وجود كسى عقل حاكم شود ديگر قوا تحت فرمان او مى آيند و همگى لشكر او مى گردند. در اين صورت باطن آدمى كاملاً صورت انسانى خواهد داشت و هر عملى كه از او سرزند عين عدل خواهد بود چرا كه وجود او در اعتدال است. در چنين حالتى از عقل حكمت مى زايد كه مادر صدها صفت نيك است و از وهم و خيال (قوّه ى عامله) صفت عدالت بروز مى كند كه آن نيز صدها صفت را زير چتر خود دارد و از شهوت، صفت عفّت پديدار مى شود كه آن هم از صفات مادر بوده زاينده ى بسيارى از صفات حسنه است و از غضب، شجاعت نمود مى يابد كه لشكرى از فضائل را تحت فرمان دارد. چنين موجودى كه آراسته به اين چهار صفت اصلى است در دنيا مصدر صفات اخلاقى نيكوست و در باطن و ملكوت او، هر صفتى حقيقتى ملكوتى دارد كه هر كدام، جنسى از نعمات بهشتند و در زير مجموعه ى هر كدام آنها انواع فراوانى از نعماتند. لذا وجود ملكوتى چنين شخصى سراسر بهشت است و هرچه از نعمتهاى بهشتى را اراده نمايد به اذن خداوند متعال، خود، آن را ايجاد مى كند. لذا تجسّم عمل در اصل ايجاد حقيقت و باطن عمل دنيايى است در عالم برزخ و آخرت، البته به اذن و حول و قوّه الله تعالى. در حديث قدسى است كه: «عبدى اطعنى حتى اجعلك مثلى فانّى اقول كن فيكون، فانت تقول كن فيكون. اى بنده من مرا اطاعت كن تا تو را مانند خود قرار دهم، همان طور كه من مى‏گويم باش، پس موجود مى‏شود، تو نيز بگويى، بشو، پس موجود شود»

علماى اخلاق گفته اند از اجتماع دو تايى و سه تايى اين اوصاف سه گانه تحت فرمان عقل، هشت شكل كلّى انسانى پديدار مى شود. كه عبارتند از: عاقل، عاقل عادل، عاقل عفيف، عاقل شجاع، عاقل عادل عفيف، عاقل عادل شجاع، عاقل عفيف شجاع، عاقل عادل عفيف شجاع. لذا اهل بهشت هشت گروه خواهند بود كه گروه اخير از همه افضلند و به تبع ايت هشت گروه كلّى بهشت نيز هشت در خواهد داشت كه هر گروهى از در مخصوص خود وارد آن مى شوند. و البته برخى از اين درها درهاى ديگر را هم شاملند. و درى كه گروه اخير از آن وارد مى شوند بر همه ى درها احاطه و شمول دارد. «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْمَرْأَهُ الصَّالِحَهُ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ رَجُلٍ غَيْرِ صَالِحٍ وَ أَيُّمَا امْرَأَهٍ خَدَمَتْ زَوْجَهَا سَبْعَهَ أَيَّامٍ غَلَقَ اللَّهُ عَنْهَا سَبْعَهَ أَبْوَابِ النَّارِ وَ فَتَحَ لَهَا ثَمَانِيَهَ أَبْوَابِ الْجَنَّهِ تَدْخُلُ مِنْ أَيْنَمَا شَاءَت. رسول خدا فرمودند: يك زن صالحه‏ى شايسته بهتر است از يك هزار مرد ناصالح و هر زنى هفت روز همسرش را خدمت كند خدا هفت در جهنم را به روى او ببندد و هشت در بهشت را به رويش باز كند از هر درى كه بخواهد وارد بهشت شود.» (إرشاد القلوب إلى الصواب، ج 1، ص 175)

امّا اگر در وجود كسى عقل به اسارت وهم و خيال رود. به قول امير المومنين (ع) كه فرمودند: «كَم مِن عقل أسيرٍ تحت هَوى أمير. چه بسيار عقلى كه اسير دست هواى نفسى هستند كه امير است.» در اين حالت در عقل و حكمت بسته مى شود و جاى عدالت را جور مى گيرد، بر جاى شجاعت جبن مى نشيند، و جاى عفّت را شره (شهوترانى) اشغال مى كند. و از تركيب اين سه قوّه در غياب عقل، هفت سنخ از اهل جهنّم و هفت در جهنّم پيدايش مى يابند.

و البته تحت هر گروهى از اهل بهشت و اهل جهنّم گروهها موجودند. و هر گروهى متناسب با داشته هاى ذاتى خود ظهور خواهند داشت. مثلاً آنكه در دنيا شهوتش غالب بوده به صورت يكى از حيوانات شهوتران همچون خروس يا خوك يا خرس خواهد بود. چرا كه خروس را شهوت جنسى غالب است و خوك را شهوت شكم و خرس را شهوت خواب. و اگر غضب در او غالب باشد به صورت يكى از درندگان خواهد بود بسته به نوع درندگى كه در دنيا داشته است. مثلاً آنكه در آخرت به صورت گرگ ظاهر مى شود روح و باطن او در حدّ نفس گرگ بوده است. برخى اولياء گفته اند از اينرو بود كه حضرت يعقوب (ع) به پسرانش گفت مى ترسم يوسف را ببريد و گرگ او را بدرد. در حالى كه خود آن حضرت مى دانست كه گوشت انبياء و اولياء بر وحوش حرام است. لذا منظور حضرتش از گرگ، خود برادران بودند كه باطنشان گرگ بود و آن نبىّ خدا اين حقيقت را مشاهده مى فرمود.

«اى دريده پوستين يوسفان گرگ برخيزيد از آن خواب گران»

«موقعى كه وقت سحر شد امام حسين عليه السلام مختصرى خواب رفت و بيدار شد و فرمود: آيا مى دانيد من در اين ساعت چه خوابى ديدم؟ گفتند چه خوابى ديديد يا ابن رسول اللَّه؟ فرمود: ديدم گويا سگ‏هائى به من حمله كردند كه مرا بگزند. در ميان آن سگها، سگى بود ابلق كه بيشتر به من حمله مى كرد. ظنّ من اين است: آن كسى كه در ميان اين گروه متصدى كشتن من مى‏شود شخصى ابرص است (بدنش لك و پيس دارد)» (بحار الأنوار، ج 45، ص 3) پرسمان.

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.