وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

اين پشت هر اتفاقی حکمتی وجود دارد؟

0

اين پشت هر اتفاقی حکمتی وجود دارد؟

آيا اين اعتقاد كه رخ دادن هر فعلى حكمتى دارد صحيح است؟

حكمت در فعل به دو معنى به كار مى رود.. 1 به معنى استحكام واتقان فعل. لذا فعلى را كه محكم و استوار و نظام مند و خلل ناپذير و بى عيب باشد، فعل حكيمانه مى گويند.. 2 به معنى غايت عقلايى داشتن فعل و عبث نبودن آن. لذا فعلى را كه عاقلانه و هدفمند باشد و غايتى معقول داشته باشد، حكيمانه مى گويند.

افعال را به طور كلى به دو قسم مى توان تقسيم كرد:. 1 افعال خدا. 2 افعال مخلوقات افعال مخلوقات نيز يا غيرارادى است مثل افعال موجودات بى جان كه آنها را بيشتر آثار مى گويند و كمتر از واژه فعل در اين مورد استفاده مى شود، يا ارادى است و افعال ارادى يا از فاعل غيرعاقل است مثل افعال حيوانات يا از فاعل عاقل است مثل افعال انسان، جن و ملائك.

فعل خدا چيزى نيست جز همين نظام هستى، كه در نهايت درجه ى استوارى و اتقان است و هيچ سستى و خللى در آن راه ندارد. «الذى خلق سبع سموات طباقا ما ترى فى خلق الرحمن من تفاوت فارجع البصر هل ترى من فطور» (ملك/ 3). فعل خدا به اين معنى شامل جميع موجودات است حتى به لحاظى افعال مخلوقات را هم شامل مى شود.

افعال خدا را اگر تك تك موجودات يا مجموعه ى خاصى از موجودات لحاظ كنيم به معنى دوم نيز حكيمانه هستند يعنى هر موجودى يا مجموعه اى از موجودات نسبت به هم داراى غايت و هدفمندند و هيچ موجودى عبث خلق نشده است. «وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ اْلأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما باطِلاً ذلِكَ ظَنُّ الَّذينَ كَفَرُوا فَوَيْلٌ لِلَّذينَ كَفَرُوا مِنَ النّارِ» (ص/ 27) (و آسمان و زمين و آنچه را كه ميان اين دو است به باطل نيافريديم اين گمان كسانى است كه كافر شده [و حق‏پوشى كرده‏] اند پس واى از آتش بر كسانى كه كافر شده‏اند) و «وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ اْلأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما لاعِبينَ» (انبياء/ 16) (و آسمان و زمين و آنچه را كه ميان آن دو است به بازيچه نيافريديم.)

اگر كلّ نظام هستى يكجا و به صورت يك موجود لحاظ شود غايت آن خدا بوده و بازگشت آن به خداست لذا هدفمند و غايتمند بوده و حكيمانه است. بلكه عالم هستى خود عين حكمت و عين اتقان و استوارى است چرا كه متكى به غنى بالذات است و حكيم بودن خدا ناشى از غناى ذاتى و بى نقص بودن اوست.

بنابراين تمام موجودات از آن حيث كه مخلوق خداى حكيم هستند، به هر دو معنى آن داراى حكمت اند، حتى فعل ارادى مخلوقات نيز مشمول اين حكم است اما نه از آن جهت كه به مخلوقات منتسب است بلكه از آن جهت كه به خدا منتسب است. اما از آن جهت كه افعال ارادى مخلوقات به خود آنها منتسب است، ممكن است حكيمانه باشد يا حكيمانه نباشد. فعل اختيارى ملائك از هر دو جهت حكيمانه است يعنى هم داراى اتقان است هم غايتى عاقلانه دارد چون همه ى افعال ملائك عاقلانه است چرا كه ملائك همه عقلند و از شهوت و غضب و صفات مادى در آنها خبرى نيست اما افعال جنّها و انسانها ممكن است حكيمانه باشد و ممكن است بر خلاف حكمت باشد. چون اين دو موجود افزون بر عقل داراى شهوت و غضب و وهم و خيال نيز هستند و همه افعالشان همواره ناشى از عقل نيست.

انسانها و جنّها براى اينكه فعلى انجام دهند بايد اراده كنند و براى اينكه اراده كنند بايد شوق و انگيزه اى در آنها پديد آيد و براى اينكه شوق و انگيزه در آنها پديد آيد بايد فعل و غايت و نتيجه ى آن را تصوّر كنند. وقتى فعل و نتيجه ى آن را تصور كردند يا آن فعل را براى خود مفيد وكمال مى بينند يا آن را براى خود مفيدو خير نمى بينند. اگر مفيد ديدند در آنها انگيزه لازم پديد مى آيد والا پديد نمى آيد. اما مفيدبودن (خير و كمال بودن) در نظر افراد معانى متفاوت دارد، ممكن است كسى چيزى را مفيد بداند كه كمال قوه شهوت او را در پى دارد و ديگرى چيزى را مفيد بداند كه كمال قوه غضب او را تأمين مى كند و ديگرى فعلى را مفيد تشخيص دهد كه كمال عقل او را تأمين مى كند مثلا وقتى انسانها سيگار كشيدن را تصور مى كنند يكى آن را مفيد تشخيص مى دهد از آن جهت كه خيال مى كند، سيگار كشيدن باعث شخصيّت و علامت مردانگى است و ديگرى آن را مى كشد براى اين كه نشان دهد ترسو نيست و از والدينش نمى ترسد و آنها كه نمى كشند از آن جهت است كه به جهتى آن را مضر تشخيص داده اند.

حال وقتى كسى فعلى را تصور مى كند اگر نفع عقل را در آن لحاظ كند يا نفع ديگر قوا را تحت تدبير عقل لحاظ كند كار او حكيمانه است. چون كار او در مسير نظام هستى و مطابق با نظم كلى عالم است و عالم از آن حيث كه فعل خداست، حكيمانه است. اما تشخيص اينكه چه فعلى به نفع عقل است يا نفع عاقلانه دارند و به عبارتى حكيمانه است هميشه ممكن نيست لذا خداوند متعال قرآن حكيم و دين قيم را توسط انسان كامل وحكيم فرستاد تا انسان را با فعل حكيمانه آشنا كنند و او را در مسير عالم هستى كه به بسوى خداى حكيم مى رود قرار دهد.

بنابراين تمام موجودات و افعال آنان از آن جهت كه به خدا منتسب هستند، داراى حكمت اند ولى فعل موجود مادى مختار از آن جهت كه به خود او منتسب است ممكن است داراى حكمت باشد و ممكن است عبث و لهو و لعب باشد. «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الَّذينَ اتَّخَذُوا دينَكُمْ هُزُوًا وَ لَعِبًا مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ الْكُفّارَ أَوْلِياءَ وَ اتَّقُوا اللّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ وَ إِذا نادَيْتُمْ إِلَى الصَّلاهِ اتَّخَذُوها هُزُوًا وَ لَعِبًا ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَعْقِلُونَ (مائده/ 57 و 58) اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد كسانى را كه دين شما را به ريشخند و بازى گرفته‏اند [چه‏] از كسانى كه پيش از شما به آنان كتاب داده شده و [چه از] كافران دوستان [خود] مگيريد و اگر ايمان داريد از خدا پروا داريد و هنگامى كه [به وسيله اذان مردم را] به نماز مى‏خوانيد آن را به مسخره و بازى مى‏گيرند زيرا آنان مردمى‏اند كه نمى‏انديشند.»

اگر در آيات كتاب حكيم- كه هم استوار و متقن است هم داراى غايت و هدف- خوب بنگريم مى يابيم كه هر فعلى كه در مسير آخرت و براى آخرت باشد، عاقلانه و حكيمانه است و غير آن لهو و لعب و عبث است. «وَ مَا الْحَياهُ الدُّنْيا إِلاّ لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ لَلدّارُ اْلآخِرَهُ خَيْرٌ لِلَّذينَ يَتَّقُونَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ (انعام/ 32) و زندگى دنيا جز بازى و سرگرمى نيست و قطعا سراى بازپسين براى كسانى كه پرهيزگارى مى‏كنند بهتر است آيا نمى‏انديشيد.» پرسمان

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.