وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

انگيزه هاى آشكار و پنهان جنبش هاى فمينيستى چيست؟

0

انگيزه هاى آشكار و پنهان جنبش هاى فمينيستى چيست؟

فهرست این نوشتار:

انگيزه هاى فمينيسم

پرسش 5. انگيزه هاى آشكار و پنهان جنبش هاى فمينيستى چيست؟

پژوهش گران درباره انگيزه هاى جريانات فمينيستى، تحقيقات فراوانى كرده اند و علاوه بر بيان زمينه ها و بسترهاى شكل گيرى فمينيسم، چند عامل اساسى را از انگيزه هاى پنهان اين جريانات را بر شمرده اند. به طور خلاصه مى توان گفت، سه عامل اساسى در به وجود آمدن و رشد نهضت هاى دفاع از حقوق زنان، بيشترين تأثير را داشته است:

1. هوس رانى و شهوت طلبى مردان

روشن است كه در هر يك از جوامع و فرهنگ هاى بشرى – به خصوص در نظام هاى دينى – زنان كم و بيش قيد و بندهايى از قبيل «حجاب» داشته اند. مردان شهوت پرست در صدد برآمدند تا با عناوين فريبنده اى چون «حقوق زن» و «آزادى زنان»، آنان را از اين قيد و بندها رهايى بخشند و ازخانه ها بيرون بكشند و بدين ترتيب، به ارضاى هر چه بيشتر شهوت هاى حيوانى خود بپردازند!
ويل دورانت در كتاب لذات فلسفه مى نويسد:
«حسّ زيبايى شناسى و فرومايه مرد نوين، كار را بدتر كرد؛ زيرا مرد نوين، تن باريك لاغر را پسنديد. بدين گونه كه زنان بيش از پيش از آوردن كودكان، ناتوان گشتند و هرچه توانستند از مادر شدن گريزان گشتند و آن را به كمترين حد ممكن رساندند.

شوهرانشان نيز تا حد زيادى با آنان همراه گشتند و بى آنكه كه خود تقصيرى داشته باشند، ندانستند كه خرج كودكان، كمتر از خرج ميخانه ها است. پس از آنكه وسايل پيشگيرى از آبستنى، دور را به كمال رساند و بى سروصدا به آزادى زن [از تربيت كودكان ] كمك كرد؛ ديگر زن فارغ از حال بچه، آخرين وظيفه اى را كه مى بايست خانه را محيطى پرمعنى و قابل تحمل كند، روى به اداره و كارخانه و عالم نهاد. مغرورانه در مغازه كنار مرد ايستاد و مثل او كار كرد! فكر كرد و سخن گفت و بيشتر اين آزادى از راه تقليد به دست آمد.

زن عادات نيك و بد اين مرد از مُد افتاده را يكى پس از ديگرى ياد گرفت؛ مانند او سيگار كشيد. مانند او شلوار پوشيد و موى سرش را مثل او اصلاح كرد و در بى اعتنايى به مقدسات و در الحاد، به رفتار او گراييد. همانندى روزانه، مردان را زنانه و زنان را مردانه ساخت. مشاغل همسان و محيط يكسان و دواعى يكسان، هر دو جنس را تقريباً به يك شكل در آورد. پس از يك نسل، لازم خواهد آمد كه براى تمييز مرد از زن، بر هر يك ورقه اى بچسبانند تا از پيشامدهاى ناگوارى جلوگيرى شود، تازه بازهم نمى توان اميدوار بود…).(22)

2. بهره كشى اقتصادى از زنان

به گفته ويل دورانت: بعد از صنعتى شدن كشورهاى غربى، سرمايه داران و كارفرمايان به جست وجوى نيروى كار ارزان برخاستند و چون زنان تا آن زمان و در آن كشورها، درآمدى نداشته و طبعاً مى پذيرفتند مزدى كمتر از مردان به آنان پرداخته شود، كارخانه داران در صدد سوء استفاده از اين وضع برآمدند. شعارهايى از قبيل: «زنان بايد آزاد باشند، در چهار ديوارى خانه محصور نمانند، استقلال اقتصادى داشته باشند و در صحنه هاى اجتماعى به كار و سازندگى مشغول شوند و…» دستاويز خوبى براى كارخانه داران بود بتوانند زنان را به محيط كارخانه ها بكشانند و از آنان بهره بردارى اقتصادى كنند.
وقوع انقلاب صنعتى در قرن نوزدهم، در گسترش و تعميق جنبش هاى اجتماعى زنان اروپايى تأثير به سزايى داشت. پيدايش صنايع بزرگ و متمركز و رقابت شديد كارفرمايان، در توليد كارهاى ارزان تر براى به دست آوردن بازارهاى خارجى، سبب شد آنان به زنان به عنوان نيروى كار ارزان و مطيع توجه ويژه اى داشته باشند. طرح شعار «مالكيت زنان»، مى توانست به عنوان عاملى در جذب بيشتر آنان به بازار كار به حساب آيد. بنابراين كارفرمايان، از اولين مدافعان حق مالكيت زنان بودند؛ زيرا تا آن زمان، زنان اروپايى از تصرّف در اموال خود محروم بودند و پس از ازدواج، شوهران آنها مالك اموال همسر مى شدند.
آزادى زن از پيامدهاى انقلاب صنعتى است؛ زيرا موجب شد زن نيز صنعتى شود؛ آن هم بدان پايه كه بر همه نامعلوم بود و هيچ كس خواب آن را نمى ديد. زنان، كارگران ارزان ترى بودند و كارفرمايان، آنان را بر مردان سركش سنگين قيمت، ترجيح مى دادند. يك قرن پيش در انگلستان در حالى كه يافتن كار براى مردان دشوار بود؛ اعلان ها از آنان مى خواست زنان و كودكان خود را به كارخانه ها بفرستند.

كارفرمايان بايد در انديشه سود و سهام خود باشند و نبايد خاطر خود را با اخلاق، رسوم و حكومت ها آشفته سازند. كسانى كه ناآگاه براى «خانه براندازى» توطئه كردند، كارخانه داران وطن دوست قرن نوزدهم انگلستان بودند. نخستين قدم براى آزادى مادر بزرگ ها، قانون 1882 بود. به موجب اين قانون، زنان بريتانياى كبير از آن پس از امتياز بى سابقه اى برخوردار شدند و طبق آن پولى را كه به دست مى آوردند، مى توانستند براى خود نگه دارند. كارخانه داران مجلس عوام اين قانون را وضع كردند تا بتوانند زنان انگلستان را به كارخانه ها بكشانند، از آن سال تا به امسال، سودجويى مقاومت ناپذيرى، زنان را از بندگى و جان كندن در خانه رهانيده و گرفتار بندگى و جان كندن در مغازه و كارخانه كرده است؟!

صنعتى شدن زنان، به طور طبيعى كارخانه دارى را از ميان برد. افزايش ماشين ها و فراوانى محصول با روش هاى تازه در به كارانداختن نيرو، قيمت را ارزان تر كرد. كارخانه ها صدها كار خانگى را كه به مشاغل زنان تنوع مى بخشيد، يكى پس از ديگرى از دست آنان گرفتند. مشاغل ديرين زن – كه مايه بندگى و اسارتش بود – رفته رفته از دستش گرفته شد و كسى به خانه توجهى نكرد و زن خود، بى كار و ناراضى گشت… بيرون رفتن زن از خانه و پيدا كردن كار در كارخانه، به او وجهه و اعتبار مى بخشيد.

او مى خواست تا كارى را كه از دستش رفته، بازيابد و مى دانست كه اگر كار نكند، طفيلى و بى معنا و موجودى تفننى خواهد شد كه جز مردان توانگر يا ناقص الخلقه، به دنبال او نخواهند رفت. او نخستين مزد خود را با همان غرور و خوشحالى گرفت كه پسران فرارى از مدرسه، مى خواهند با يك كار صنعتى و سيگار روز تعطيل، مردى خود را ثابت كنند.

زن اين بردگى جديد را با وجد و شادى پذيرفت، شادى كه سرانجام كارى يافته و خود را به نحوى سرگرم ساخته است. چون عده كارگران در جهان رو به فزونى نهاد، داشتن فرزند زياد، ديگر باب روز نبود و مى بايست جلو آن گرفته مى شد. ظهور تابناك حقوق زن و اينكه نبايد زيربار كودكان زياد خم شود، تأثيرى زياد در اين كار نداشت و اندرز علماى دين و بزرگان نمى توانست جلو اين جريان را بگيرد…».(23)

3. استفاده از آراى سياسى زنان

در نظام هاى مردم سالار (دموكراتيك) كه مدعى اتكاى حكومت بر آراى مردم است، جاه طلبان و شيفتگان قدرت، چون زنان را انعطاف پذيرتر و تأثير تبليغ ها را در آنان بيشتر مى يافتند و از طرفى محتاج آراى بيشترى بودند، كوشيدند آنان را به ميدان اجتماع و سياست وارد كنند و با فريفتن و تحت تأثير قرار دادن آنان، آراى بيشترى به دست آورند و بر اريكه قدرت تكيه زنند.(24)
نهضت فمينيسم، مانند ديگر جريان هاى اصلاحى، در بستر زمان مورد سوء استفاده قدرت ها قرار گرفت. دركشورهاى غربى فمينيست ها يك امتياز بالقوه و دائمى، براى احزاب سياسى محسوب مى شوند. احزاب سياسى از تبليغات و تظاهرات زن گرايان بهره مى گيرند و وعده نامزدهاى اين احزاب به زنان، در واقع تضمينى براى پر شدن صندوق هاى رأى به نفع خودشان است.
در سطح سياست هاى خارجى، بلوك شرق و غرب از تبليغات فمينيست ها، به عنوان اهرم فشارى بر اقدامات ترقى خواهانه جهان سوم سودجسته اند. براى مثال، در طول انقلاب اسلامى، سازمان ها و تشكل هاى فمينيستى، با نامه هاى پياپى خود به مجامع بين المللى، درباره تضييع حقوق زنان ايرانى، در واقع حربه اى تبليغاتى در اثبات ادعاى جهان غرب، درباره فقدان عدالت اجتماعى در ايران هستند. همچنين از فمينيست ها به عنوان گذرگاه مؤثرى، در صدور الگوهاى استعمارى به زنان جهان سوم استفاده مى شود.
نفوذ فمينيست هاى سياسى، در مجامع و كنگره هاى زنان سازمان ملل، تجمّع زنان جهان را براى بحث درباره مسائلى مانند صلح، آزادى و عدالت اجتماعى، دستاويزى براى تقويت سياست هاى ابرقدرت ها و به انزوا كشاندن كشورهاى مترقى قرار داده است.
خلاصه اينكه: غرب بسيار دير اقدام كرد و آن گاه كه اقدام كرد، نه به جهت باورداشتن به كرامت و حقوق انسانىِ زن بود؛ بلكه به عنوان استفاده ابزارى براى هوسرانىِ خود يا استثمار اقتصادى و سياسى بود.

22) ويل دورانت، لذات فلسفه، همان، صص 150، 153.
23) همان.
24) محمد تقى مصباح يزدى، جزوه حقوق و سياست در قرآن، درس 206. 

منبع: سایت هدانا برگرفته از پرسش و پاسخ های فمينيسم .

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.