وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

آیا منشأ جهان ماده و انرژی است

0

آیا منشأ جهان ماده و انرژی است

آيا مى شود منشأ جهان مقدار بى نهايت ماده و انرژى متراكم در ماده باشد كه از آن در طول زمانهاى طولانى جهان هايى به وجود مى آيد و از بين مى رود كه جهان ما هم يكى از اين جهان هاست‏

1 ماده دو اصطلاح عمده و اصلى دارد كه از آنها اصطلاحات ديگرى نيز براى ماده ساخته شده است. اصطلاح ماده در فلسفه به معنى جوهرى است كه قابل و پذيرنده ى همه صور جسمانى است.

اين جوهر، حقيقتى عقلى بوده و با حس قابل درك نيست. حقيقت اين ماده، «قابليت و پذيرش صرف بودن» است كه هيچ فعليتى جز همين «قابل و پذيرنده ى صرف بودن» ندارد. از اين ماده به ماده اولى، هيولاى اولى، قوّه ى محضه، قوّه ى نامتعيّن و قوّه ى جوهرى نيز تعبير مى شود. حكماى اسلامى معتقدند كه ماده به اين معنى يكى بيش نيست يعنى «ماده اولى» واحد شخصى بوده و از حيث زمانى نيز قديم زمانى است. يعنى زمانى نبوده كه ماده اولى نباشد در عين حال ماده اولى حادث ذاتى و معلول است.

اصطلاح دوم ماده همان است كه در علم فيزيك مطرح است و مرادف است با نوع جسمانى در فلسفه ذرّه ى مادى بنيادى كه فيزيكدان ها به دنبال كشف آن هستند در اصطلاح فلسفه «جوهر فرد» گفته مى شود كه اگر وجود داشته باشد اوّلين نوع جسمانى است. البته هنوز علم فيزيك موفق به كشف اين ذره نشده است. بنيادى ترين ذره اى كه تا به حال كشف شده «كوارك» است امّا هنوز دليلى وجود ندارد كه اثبات كند كوارك ريزترين ذرّه ى عالم است لذا ممكن است ذرّه اى ريزتر از آن وجود داشته باشد.

بنابراين، ماده ى فيزيك، نه تنها معادل با مادّه ى فلسفى نيست، معادل با جسم فلسفى هم نيست بلكه مرادف با نوع جسمانى است چون از نظر فلاسفه، جسم، هم امرى عقلى و غيرحسّى است هم مثل ماده ى اولى، واحد شخصى بوده در كلّ عالم يكى بيش نيست. بنابراين، ماده ى فيزيكى چه به معنى انواع جسمانى و چه به معنى ذره ى بنيادين كه ممكن است همان «كوارك» يا ذره اى كوچكتر از آن باشد از نظر فلسفى مى تواند كثير باشد. اما سؤال اين است كه آيا تعداد آنها مى تواند بى نهايت باشد؟

اكثر فيزيكدان ها ى امروزى در سايه نظريه ى «نسبيّت عامّ» و مدل كيهانى «انفجاربزرگ») big bang ( معتقدند كه ابعاد عالم ماده، محدود است و عالم مادّه نمى تواند ابعاد بى نهايت داشته باشد و روشن است كه در ابعاد محدود وجود بى نهايت ذره محال است.

چرا كه هر ذرّه اى داراى اندازه است، هر چند كه اندازه آن بسيار كوچك باشد. و از تجمّع بى نهايت ذرّه ى داراى اندازه، فضايى با ابعاد بى نهايت حاصل خواهد شد. و بى نهايت بودن ابعاد فضا طبق نظريّه ى نسبيّت عامّ و مدل كيهانى انفجار بزرگ غير ممكن است.

مدل كيهانى انفجار بزرگ مدعى است كه عالم ماده از يك نقطه و با يك انفجار فوق عظيم، پديد آمده است. ادوين هابل در سال 1924 تا 1929 م با اندازه گيريهاى دقيق نشان داد كه ستارگان و كهكشان ها در حال دور شدن از همديگرند.

گويى همه ى كهكشان ها روزى در يك نقطه جمع بودند و با يك انفجار عظيم مثل تركش هاى يك بمب كه در هوا منفجر شده است در حال دور شدن از آن نقطه هستند. لذا فيزيكدانها مدعى شدند كه روزى تمام ماده ى عالم در يك نقطه متمركز بوده است كه از آن نقطه تعبير مى شود به «گوى آتشين نخسيتن» يا «تكينگى اوّليّه» خود همين مدل انفجار بزرگ به تنهايى بى نهايت بودن ابعاد عالم را نفى مى كند.

چون عالم از يك نقطه شروع شده و در حال انبساط است پس اندازه آن نمى تواند بى نهايت باشد چون در آن صورت بايد انفجار بزرگ بى نهايت سال قبل رخ داده باشد و اگر انفجار بزرگ بى نهايت سال قبل رخ داده بود بايد كهكشان ها آن قدر از هم دور مى شدند كه از ديد ما ناپديد مى شدند. در حالى كه بسيارى از كهكشان ها براى ما قابل مشاهده اند. حتّى بسيارى از آنها با چشم غير مسلّح نيز به صورت ستاره ديده مى شوند.

نظريّه نسبيت عام مدعى است كه فضا در اثر جرم، انحنا پيدا مى كند و فضاى سه بعدى اگر انحنا پيدا كند چهار بعدى مى شود بنابراين فضاى كلّ عالم مادّه در اثر ماده ى عالم داراى انحنا است، نظير يك سطح الاستيك كه اگر وزنه اى روى آن قرار گيرد، در آن فرو رفتگى ايجاد مى كند اگر كلمه ى «نسبيت عام» را در اينترنت جستجو بفرماييد تصاويرى از انحناء فضا مى توانيد به دست آوريد نسبيت عام ادعا مى كند كه اگر چگالى متوسط عالم ماده بيشتر از 5 ضرب در 10 به توان (27-) كيلوگرم بر متر مكعب باشد انحناء عالم ماده به قدرى خواهد بود كه عالم ماده روزى در خود فرو خواهد ريخت و گرانش مواد عالم آن را به نقطه ى آغازين باز خواهد گرداند ولى اگر چگالى عالم كمتر از اين مقدار باشد انبساط آن ابدى خواهد بود.

اگر ذرات عالم ماده بى نهايت يا نزديك به بى نهايت (بى نهايت حدّى) بود الآن بايد عالم با سرعت سرسام آورى در خود فرو مى ريخت و اساساً گوى نخستين نبايد منفجر مى شد. بنا براين، طبق اين نظريه فيزيكدانان امروزى، ذرات عالم و ابعاد آن محدود است.

اما در بين فيزيكدانها افراد نه چندان معروفى هم وجود دارند كه نظريه ى انفجار بزرگ يا نسبيت عامّ را نمى پذيرند و مدل هاى ديگرى براى عالم ارائه مى دهند كه طبق برخى از آنها ممكن است بتوان از بى نهايت بودن ابعاد جهان و به تبع آن از بى نهايت بودن ذرات جهان دفاع كرد.

اما به نظر مى رسد كه از نظر فلسفى هر دو سوى مساله را به نوعى بتوان با هم جمع نمود يعنى هم محدود بودن ابعاد جهان و تعداد ذرات آن را هم بى نهايت بودن انواع جسمانى را اثبات نمود.

در حكمت متعاليه اثبات مى كنند كه عالم ماده داراى وحدت شخصى است يعنى كل عالم ماده يك پيكر واحد است و بين تمام اجزاء آن ربط وجودى حاكم است از اينرو وجود خلاء حقيقى را هم انكار مى كنند. امروزه علم فيزيك هم آن را تأييد مى كند و عالم را سراسر پر از انرژى و نيرو مى داند.

شاید این مطالب را هم بپسندید:

لازمه ى واحد شخصى بودن، در موجود مركب از اجزاء، محدود بودن اجزاء است چون يك موجود ماهوى مادّى (موجود مادّى داراى ماهيت) تا از نظر كمّى تعيّن و قطعيّت پيدا نكند محقق نمى شود و يكى از اقسام كمّ، عدد است. لذا تا موجود مادى تعيّن عددى نداشته باشد تشخّص و تحقّق پيدا نمى كند.

به همين علت وجود انسان يا درختى كه بى نهايت جزء داشته باشد محال است كما اينكه وجود انسانى به ابعاد بى نهايت هم محال است. در مورد عالم ماده نيز كه واحد شخصى است همينطور است. بنابراين، عالم ماده در هر لحظه محدود به اندازه است. البته اگر كسى وحدت شخصى عالم ماده را نپذيرد مى تواند به اين نتيجه ملتزم نباشد

از طرفى از نظر فلاسفه ماده اُولى قديم زمانى است، يعنى همواره بوده و خواهد بود و آغاز و پايان زمانى ندارد، گرچه آغاز علّى و معلولى دارد. و چون حركت لازمه ماده (بالقوّه بودن) است لذا حركت كلّى عالم مادّه نيز آغاز و انجام ندارد. از اينرو در حكمت متعاليه، كلّ عالم مادّه را از ازل تا ابد به عنوان يك واحد سيّال و متحرّك مى شناسند. از طرف ديگر فلاسفه، حركت واحد را به اعتبار نسبت متحرّك به حدود فرضى مسافت به قطعات حركت تقسيم مى كنند. (ر. ك: نهايه‏الحكمه، مرحله 9، فصل 4، بحث حركت توسطيّه و قطعيّه) بنا بر اين، عالم مادّه در عين اينكه از ازل تا ابد يك حركت مستمرّ است، قابل تقسيم به مقاطع كوچترى از حركت نيز هست كه هر مقطع را مى توان يك عالم در امتداد عالم ديگر محسوب نمود.

همانطور كه در حركتهاى كوچكتر نيز چنين تقطيع هايى انجام مى شود براى مثال جوهر انسان يك موجود سيّال است كه از نطفه آغاز و به لحظه مرگ ختم مى شود. انسان موجودى است با سه بعد مكانى (طول، عرض و ارتفاع) و يك بعد زمان كه مقدار حركت جوهرى انسان است. بنا بر اين، انسان از نطفه تا مرگ يك واحد حركت است كه ما آن را به قطعات كوچكترى تقسيم كرده براى هر قطعه نامى مى گذاريم قطعه اوّل نطفه، قطعه دوم علقه، قطعه سوم مضغه و…، قطعه ديگر جنين، و قطعه بعدى نوزاد، و بعد از آن كودك و نوجوان و جوان و ميانسال و پيرسال و كهن سال.

همينطور از دانه تا درخت كهنسال يك واحد سيّال در بُعد زمان است، كه ما مقطعى از آن را جوانه، مقطعى ديگر را نهال و مقطع بعد از آن را درخت مى گوييم. يعنى ما يك شى‏ء را در بعد زمان تقسيم و براى هر قطعه اسمى مى گذاريم، همانطور كه انسان را از حيث ابعاد سه گانه (طول و عرض و ارتفاع) تقسيم نموده براى هر قطعه اسمى مى گذاريم براى مثال اسم قطعه اى را سر، و اسم قطعه ديگر را گردن و قطعات بعدى را سينه و شكم و ران و ساق و پا مى ناميم. عالم مادّه نيز از ازل تا ابد يك حركت است كه ما از لحظه انفجار بزرگ تا لحظه تخريب بزرگ (قيامت) را عالم خودمان مى ناميم. بنابراين، اگر مدل انفجار بزرگ درست باشد، پس قبل از انفجار بزرگ نيز عالمى ديگر بوده است و چون از ديدگاه نظريّه ى نسبيّت عامّ بعد از تخريب بزرگ، وضعيّت عالم مثل نقطه آغاز آن خواهد بود و دوباره منفجر شده و بنيان عالم ديگرى را خواهد گذاشت، مى توان تصوّر نمود كه نقطه آغاز عالم ما نيز نتيجه ى تخريب عالمى قبل از عالم ما بوده است.

قبل از آن نيز عالمى ديگر تا بى نهايت عالم ماده. يعنى از ديد نظريّه نسبيّت عامّ، نقطه ى پايان هر عالمى را مى توان نقطه آغاز عالم بعد از خود به شمرد. بنا بر اين از تركيب نظريّه ى حكمت متعاليه در باب ازليّت عالم مادّه و حركت توسّطيّه و قطعيّه و نظريّه انفجار بزرگ مى توان به نظريّه وجود بى نهايت عالم در طول هم دست يافت.

بنا بر اين، بعد از تخريب بزرگ و متمركز شدن مواد عالم در يك نقطه نيز دوباره عالمى نو از مواد عالم ما پديد مى آيد و اين روند تا بى نهايت سال ادامه مى يابد و در هر عالمى ميلياردها، نوع جسمانى و افراد آنها پديد مى آيند كه در فلسفه آنها را «حوادث زمانى» گويند براى مثال از موادّ بدن يك انسان كه مقدار اندكى است، در طول مليونها سال ممكن است هزاران موجود زنده ديگر پديد آيند. بنابراين اگر بى نهايت عالم در امتداد هم وجود داشته باشند در آن صورت مى توان گفت كه در گذشته، بى نهايت حوادث زمانى و موجودات جسمانى وجود داشته اند، در آينده نيز بى نهايت موجود جسمانى پديد خواهند آمد. اما لازمه اين امر آن نيست كه ذرات بنيادين عالم ماده هم بى نهايت باشند چون اين بى نهايت موجود همه در يك زمان موجود نمى شوند بلكه يكى نابود و ديگرى از ذرّات آن پديد مى آيد.

پس ذرّات عالم معدود ولى تعداد موجودات جسمانى كه در طول زمان از آنها پديد مى آيند بى نهايت است. در روايات اهل بيت (ع) نيز شواهدى بر وجود عوالم زياد در گذشته موجود است همچنين شواهدى كه نشان مى دهد بعد از قيامت نيز عوالم مادّى ديگرى وجود خواهند داشت. «عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «أَ فَعَيِينا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فِى لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِيدٍ.» فَقَالَ يَا جَابِرُ تَأْوِيلُ ذَلِكَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا أَفْنَى هَذَا الْخَلْقَ وَ هَذَا الْعَالَمَ وَ أَسْكَنَ أَهْلَ الْجَنَّهِ الْجَنَّهَ وَ أَهْلَ النَّارِ النَّارَ جَدَّدَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَالَماً غَيْرَ هَذَا الْعَالَمِ وَ جَدَّدَ عَالَماً مِنْ غَيْرِ فُحُولَهٍ وَ لَا إِنَاثٍ يَعْبُدُونَهُ وَ يُوَحِّدُونَهُ وَ خَلَقَ لَهُمْ أَرْضاً غَيْرَ هَذِهِ الْأَرْضِ تَحْمِلُهُمْ وَ سَمَاءً غَيْرَ هَذِهِ السَّمَاءِ تُظِلُّهُمْ لَعَلَّكَ تَرَى أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّمَا خَلَقَ هَذَا الْعَالَمَ الْوَاحِدَ وَ تَرَى أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَخْلُقْ بَشَراً غَيْرَكُمْ بَلْ وَ اللَّهِ لَقَدْ خَلَقَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَلْفَ أَلْفِ عَالَمٍ وَ أَلْفَ أَلْفِ آدَمٍ أَنْتَ فِى آخِرِ تِلْكَ الْعَوَالِمِ وَ أُولَئِكَ الْآدَمِيِّين. جابر بن يزيد گويد: از امام باقر (ع) در باره آيه «آيا ما از آفرينش نخست ناتوان شديم؟ بلكه آنان در آفرينش جديدى هستند.» پرسيدم، حضرت فرمود: اى جابر تأويل آيه، اين است كه خداوند متعال آنگاه كه اين آفريدگان و اين جهان را فانى ساخت و بهشتيان را در بهشت و دوزخيان را در دوزخ جاى داد، جهان ديگرى غير از اين جهان را از نو پديد مى‏آورد، بدون نر و ماده، تا او را پرستيده و يگانه دانند و براى آنان زمينى غير از اين زمين مى‏آفريند كه در آن استقرار يافته و آسمان ديگرى كه بر آنان سايه افكند.

شايد تو بر اين پندارى كه خداوند تنها اين جهان را آفريده و به جز شما بشرى را نيافريده است؟ آرى به خدا سوگند به طور حتم خداوند متعال هزار هزار جهان و هزار هزار آدم آفريده كه تو در پايان اين جهان‏ها و آن آدميان هستى.» (الخصال ج 2 ص 652) در حديث شريف هم از وجود عالم مادّى ديگر بعد از قيامت خبر داده شده است، هم از عوالمى قبل از عالم ما كه از تعبير «أَنْتَ فِى آخِرِ تِلْكَ الْعَوَالِمِ» استفاده مى شود كه عالم فعلى ما در امتداد آن عوالم قبلى قرار دارد نه در عرض آنها.

در حكمت متعاليه مطلبى نيز مطرح است كه مى توان از آن بر احتمال وجود چندين عالم در عرض همديگر استدلال نمود آن مطلب اين است كه مادّه اولى، قابليت صرف است و مى تواند هر صورتى را بپذيرد.

اولين صورتى كه ماده در عالم ما پذيرفته است، صورت جسمانى است اما از كجا معلوم كه ماده، صور ديگرى غير از صورت جسمانى را هم نپذيرد. صورى كه از حواس ما پوشيده است. مثلا ممكن است غير از صورت جسمانى كه سه بعدى است صور ديگرى مثل صورت چهار بعدى، پنج بعدى و صورت‏n بعدى هم وجود داشته باشد كه در صورت وجود داشتن از ديده ى ما پنهان خواهند بود چون موجود چهار بعدى اگر در عالم سه بعدى حاضر شود تنها سه بعد آن ديده خواهد شد، و ما گمان خواهيم كرد كه آن يك موجود سه بعدى است. لذا مى توان فرضيه ى وجود بى نهايت عالم را مطرح كرد.

امروزه در فيزيك نوين نيز فرضيه ى عالم 10 بعدى مطرح است كه مدعى است عالم چهار بعدى ما (3 بعد فضايى

بعد زمان) يك دو قلوى 6 بعدى هم دارد.

لكن اين فرضيه ى فلسفى نيز نمى تواند وجود بى نهايت ذرّه ى بنيادين را ثابت كند چون دليلى كه فلاسفه بر محدوديت عالم ماده اقامه كرده اند شامل كل عالم ماده است نه فقط عالم اجسام. اگر تعداد زيادى عالم ماده هم موجود باشد، باز، همه ى آنها در مادّى بودن مشتركند و تفاوت آنها فقط در صورت خواهد بود و وحدت شخصى كه فلاسفه مدعى آن هستند وحدت شخصى عالم ماده است لذا طبق اين نظريه تمام اين عوالم فرضى اجزاء يك پيكر واحد خواهند بود.

بنابراين از نظر فلسفى ابعاد عالم ماده و مقدار ذرات آن محدود است ولى انواع جسمانى و حوادث زمانى بى نهايتند.

2 آنچه گفته شد تنها مربوط به عالم مادّه بود، امّا از نظر فيلسوفانى چون ملاصدرا و بسيارى از پيروان او موجودات عالم برزخ بى نهايتند. چون در طول بى نهايت زمان گذشته، بى نهايت موجود مادّى سير جوهرى خود را تمام نموده و وارد عالم برزخ شده اند. از موجودات زنده و غير زنده ملاصدرا در كتاب شواهد الرّبوبيّه تصريح نموده كه در عالم برزخ بى نهايت موجود و بى نهايت عالم وجود دارد. (ر. ك: شواهد الرّبوبيّه، المشهد الرابع، الشاهد الاوّل، الاشراق الثالث، الوجه الرابع)

پرسمان.

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.