وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

آیا بهائیت دین است

0

آیا بهائیت دین است

فهرست این نوشتار:

 

 

 چرا بهائيت را دين نمى  دانيد با اينكه آنها نيز داراى كتاب، خدا و پيامبر هستند؟

 

 

موضوع فوق بسته به تعريف ما از «دين»، پاسخ هاى متعددى مى تواند داشته باشد؛ بنابراين شايسته است ابتدا اين اصطلاح را تعريف نموده و ضمن بيان شاخص هاى «حقانيت»، به تبيين و بررسى آن بپردازيم:

 

 

تعريف دين :

 

 

دين «Religion/FAITH» قدمتى به درازاى تاريخ بشريت داشته[1] و همواره يكى از مهمترين اشتغالات ذهنى بشر را تشكيل مى داده است.[2]

 

«دين» در لغت به معناى ايمان، عقيده، اعتقاد، پيمان، كيش اطاعت و جزا و… آمده، و اصطلاحاً در تعريفى عام به معناى اعتقاد به آفريننده اى براى جهان و انسان، و دستورات عملى متناسب با اين عقايد مى باشد.

 

از اين روى، كسانى كه مطلقاً معتقد به آفريننده اى نيستند و پيدايش پديده هاى جهان را تصادفى، و يا صرفاً معلول فعل و انفعالات مادى و طبيعى مى دانند «بى دين» ناميده مى شوند. اما كسانى كه معتقد به آفريننده اى براى جهان هستند هر چند عقايد و مراسم دينى ايشان، توأم با انحرافات و خرافات باشد «با دين» شمرده شوند.[3]

 

با وجود اين هنوز تعريف مشتركى – به ويژه در غرب – درباره دين وجود ندارد؛ و انديشمندان علوم مختلف با نگرش ها ورويكردهاى اخلاقى، تاريخى، روان شناختى، جامعه شناختى، فلسفى و زيبا شناختى تعاريف متعدد و گوناگونى از دين ارائه نموده اند.[4] هرچند اين قبيل تعاريف به دليل موانع و كاستى هايى كه در خود دارند؛ از ارائه تعريفى صحيح و حقيقى از دين ناتوان باشند.[5]

 

دين از منظر اسلام :

 

واقعيت آن است كه ارائه هرگونه تعريفى از دين، بايد بدون پيش داورى اعمال سلايق، و تحميل خواسته ها باشد. در تعريف دين لازم است به منابع دينى و كسى كه دين را نازل كرده است رجوع كنيم. در اين صورت نه تنها ارائه تعريفى مشخص با ويژگى هاى معين از دين امكان پذير بوده بلكه باعث تمايز دين حق و الهى از اديان باطل نيز مى شود.

 

در قرآن كريم دين در معانى متعددى چون جزا و پاداش، اطاعت و بندگى، ملك و سلطنت، شريعت و قانون، ملت، تسليم، اعتقادات و… به كار رفته است.[6]

 

در روايات نيز معانى متعدد و مختلفى براى كلمه «دين» ذكر شده است.[7]

 

از منظر اسلامى در شناسايى و تعريف دين لازم است ميان اديان توحيدى با اديان غيرتوحيدى تفكيك قائل شد:

 

1. اديان توحيدى؛ اديان توحيدى و الهى، اديانى هستند كه پايه و اساس آنها بر وحى و پيام الهى استوار است و از سوى خداوند متعال براى هدايت انسان ها بر پيامبران نازل شده اند.

 

2. اديان غيرتوحيدى؛ اين قبيل اديان ريشه در نيازها و خواسته هاى آدمى داشته و مصنوع و مخلوق بشر است. اعم از اين كه ابتدا منشأ الهى داشته و سپس تحريف شده باشند يا اينكه از ابتدا بشرى باشند. از اين رو انديشمندان مسلمان در تعريف دين عمدتاً بر ويژگى «حقانيت» دين تأكيد داشته و در صدد ارائه تعريفى عام كه شامل هر آنچه كه دين ناميده شود، نبوده اند.

 

به عنوان نمونه: از ديدگاه علامه طباطبائى؛ «دين عقايد و دستورهاى علمى و اخلاقى است كه پيامبران از طرف خدا براى راهنماى و هدايت بشر آورده اند»[8].

 

ايشان همچنين در تفسير آيه «وَ لا يدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ»[9] مى فرمايد: «مراد به آن دينى است كه منسوب به حقّ است و نسبتش به حقّ اين است كه حقّ اقتضا مى كند انسان آن دين را داشته باشد و انسان را به پيروى از آن دين وادار مى سازد»[10].

 

آيه اللّه  جوادى آملى نيز مى فرمايد: «معناى اصطلاحى دين، مجموعه عقايد، اخلاق، قوانين و مقرراتى است كه براى اداره امور جامعه انسانى و پرورش انسان ها باشد. گاهى همه اين مجموعه، حقّ و گاهى همه آن باطل و زمانى مخلوطى از حقّ و باطل است. اگر مجموعه حقّ باشد، آن را دين حق و در غير اين صورت، آن را دين باطل و يا التقاطى از حق و باطل نامند»[11].

 

سنجه هاى حقانيت :

 

در يك جمع بندى شاخص ها و ويژگى هاى اساسى حقانيت يك دين چهار امر است[12]:

 

1. بنياد الهى

 

يكى از مهم ترين ويژگى هاى حقانيت يك دين اين است كه آسمانى و الهی باشد، نه زمينى و بشرى و ساخته دست انسانى. شناسايى الهى بودن يك دين نيز از راه هاى ذيل امكان پذيراست؛

 

1-1. با مراجعه به آموزه هاى آن دين مى توان پى برد كه آيا واقعاً دين حق الهى است يا خير؟ در اينجا معقول و منطقى بودن، داشتن هماهنگى و انسجام، پاسخ گويى به نيازهاى ابدى و اساسى انسان، وجود نظام اعتقادى، ارزشى و عبادى، هدفمندى و مطابقت با سير و سرشت جوهرى انسان، بهترين شاخص هايى است كه مى تواند ما را به حق بودن يك دين رهنمون شود.

 

1-2. از آنجا كه اديان آسمانى، با يكديگر پيوند عميقى دارند و هر دينى مؤد و تكميل كننده دين قبلى است، مى توان با مراجعه به نصوص معتبر رسيده از پيامبرى كه حق بودن دينش براى ما به اثبات رسيده است، كشف كرد كه آيا اديان ديگر، به تأييد اين دين رسيده اند يا نه. اين روش از جايگاه ويژه اى برخوردار است كه كمتر بدان توجه شده است. از طريق اين روش، عدم حقانيت همه اديانِ ادعايى پس از پيامبر خاتم (صلی الله علیه وآله)  نيز اثبات مى شود.

 

1-3. معجزه پيامبر يكى از دلايل اثبات صدق نبى و بنياد الهى دين اوست. معجزه پيامبر بايد به طور قطعى اثبات شود. بنابراين كسى كه در حقانيت دينى تحقيق مى كند بايد خود آن معجزه را مشاهده كند و يا از طريق نقلى كه صدق آن قطعى و غيرقابل ترديد است با آن آشنا شود. مورد نخست تنها در مورد حاضرين در محضر پيامبر امكان پذير است و غايبان از آن بى بهره اند، جز در مورد قرآن كه معجزه زنده و ابدى است و همگان مى توانند با اين سند رسالت، ارتباط مستقيم برقرار كنند و اعجاز آن را تجربه كنند.

 

1-4. با رجوع به گزارش هاى مستند، معتبر و كافى تاريخى، مى توان فهميد كه آيا دين خاصى داراى ويژگى ها و خصايصى كه بيان شد هست يا خير؟ تاريخ در اين باره، يكى از منابع شناخت ما در اديان مطابق با واقع است. اين چهار روش در عين مجزّا بودن از يكديگر، در پاره اى موارد مى توانند مكمل يكديگر در اثبات حقانيت يك دين باشند.

 

1-5. و بالاخره ادعاى خود دين نسبت به بنياد الهى به سه صورت قابل تصور است:

 

الف. يا دينى ادعاى الهى و وحيانى بودن دارد.

ب. يا دينى ادعا دارد كه از سوى خداى هستى نازل نشده.

ج. يا دينى نسبت به اين مسئله ساكت است.

 

در مورد اول بايد صدق مدعا را از طريق راه هاى پيشين آزمود. اما اگر دينى ادعاى الهى بودن نداشته يا عكس آن را داشته باشد، مانند اديان ابتدايى و قديم همچون آنيميسم، فتيشيسم، ميترانيسم، هندوئيسم، برهمنيسم، جنيسيم، و اديان تركيبى مانند سيكسيم و يا اديان فلسفى چون بوديسم و كنفوسيونيسم و بسيارى از اديان قديم آميخته به شرك مثل تثليث بابلى، تثليث رومى، تثليث هندى و… كاملاً از مجراى بحث خارج مى شوند و حوزه بحث، منحصر به اديان مدعى الهى بودن چون اسلام، مسيحيت، يهوديت و زرتشتى گرى مى شود.

 

2. تحريف ناپذيرى

 

صرف بنياد الهى در اصل نخستين يك دين براى اثبات حقانيت فعلى آن كافى نيست؛ بلكه بايد وثاقت كتاب آسمانى آن از جهت مصون بودن از تحريف و دستكارى هاى بشرى نيز اثبات شود.

 

براى اثبات وثاقت كتاب آسمانى، يعنى استناد قطعى آن به پيامبر (صلی الله علیه وآله)  و تحريف نشدن آن، مى توان از روش هاى 1-1 و 2-1 و 4-1 استفاده نمود. در خصوص قرآن به لحاظ اعجاز بودنش روش 3-1 نيز كاربرد دارد.

 

3. نسخ ناشدگى

 

نسخ شدن يا نشدن يك دين از دو طريق به دست مى آيد:

3-1. عدم پيدايش شريعت حقه پسين، بر اساس اين ضابطه تا زمانى كه شريعت الهى جديدى نازل نشود، شريعت قبلى باقى است و با پيدايش شريعت جديد منسوخ خواهد شد. اين روش نسخ نشدن را به طور موقت ثابت مى كند و با آمدن شريعت جديد براى هميشه شريعت پيشين منسوخ شناخته مى شود. از اين رو با آمدن شريعت اسلامى همه شرايع پيشين براى هميشه منسوخ خواهند بود.

 

3-2. ادعاى خاتميت، دينى كه اصل الهى بودن و تحريف ناشدگى كتاب آسمانى آن اثبات شده باشد اگر ادعاى خاتميت كند، به لحاظ صدق قطعى اين ادعا نسخ ناپذيرى آن براى هميشه ثابت مى شود و ملاكى براى كشف كذب و عدم حقانيت همه اديان ادعايى بعدى خواهد شد. بنابراين خاتميت اسلام به تنهايى دليل قاطع بر كذب و بطلان همه اديان بعد از آن همچون آيين سميك و بهائيت مى باشد. بر اين اساس حقانيت براى هميشه اختصاص به دين مبين اسلام دارد.

 

4. خردپذيرى؛ يكى ديگر از شاخصه هاى حقانيت يك دين، عقلانيت، خردپذيرى و بالاتر از آن خردپرورى آموزه هاى آن است. بسيارى از اديان، به رغم دارا بودن پيشينه الهى، در طول تاريخ دچار تحريفات چشمگيرى شده و اصالت خود را از دست داده اند. همين مسئله باعث شده كه آموزه هاى خردستيز بسيارى در اين اديان رخ نمايد.[13]

 

دين نبودن بهائيت :

 

اكنون با توجه به تعاريف، معانى و شاخصه هاى فوق اگر بخواهيم بدانيم كه آيين بهائيت، «دين» است يا نه؟ و اگر دين است، آيا دين حق و از اديان توحيدى است يا دينى باطل و مصنوع بشر؟ بايد ابتداء ديدگاه خودمان در مورد تعريف دين را تبيين نمائيم:

 

1. بنا بر تعاريفى كه بر حقانيت و الهى بودن دين تأكيد دارند و براساس آيه «إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ…»[14] كه مبين دين حقِّ توحيدى است؛

 

و همچنين بنا بر تعريف برخى از متكلمين پيرامون دين ـ كه عبارت است از قوانين الهى كه وضع شده اند تا صاحبان عقل را با اختيار خودشان به خير بالذات نايل سازند -[15] آيين بهائيت دين نبوده و امرى جدا و بيگانه از دين مى باشد؛

 

زيرا بررسى تاريخى و منابع مذهبى آن نشان مى دهد خاستگاه و قوانين آن الهى نيست و به هيچ وجه شاخص ها و ويژگى هاى اساسى حقانيت يك دين را برنمى تابد، بلكه آيينى بشرى است كه از سوى استعمارگران و دست نشانده هاى آنها در جهت ايجاد افتراق و اختلاف در بين مسلمانان به منظور تحقق مقاصد شوم استعمارگران تأسيس گرديده است.[16]

 

2. اما بنا بر معناى لغوى و اصطلاحى عام «اعتقاد به آفريننده اى براى جهان و انسان» يا به معناى «ايمان به يك يا چند نيروى فوق بشرى كه شايسته اطاعت و عبادت هستند»[17].

 

و براساس آيه «لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِى دِينِ»[18] كه خداوند مسلك مشركان را نيز نوعى دين مى شمارد، هم چنين بنا بر تعريف برخى از دانشمندان غربى همچون «دوركيم» – كه دين را دستگاهى از باورها و آداب دانسته در رابطه با مقدساتى كه مردم را به صورت گروه هاى اجتماعى به يكديگر پيوند مى دهد[19] – آيين بهائيت نيز نوعى دين است و همانند دين مشركين از اديان غيرتوحيدى و باطل مى باشد.[20]

 

تولوستوى و بهائيت :

 

 

نويسنده شهير روسى «لئون تولستوى» در تاريخ 15 مارس 1909 در پاسخ به نامه «ياسنايا پوليان» مادرى كه براى مسلمان شدن فرزندانش با وى مشورت كرده، ضمن مقايسه و برشمردن امتيازات اسلام نسبت به مسيحيت، به نكته جالب توجه اى اشاره مى نمايد:

 

«… اينجانب نمى دانم كه فرزندان شما دانش و دانستنى هاى مربوط به اديان و به خصوص اسلام را تا حدى مى دانند و يا اصلاً اطلاعى از آن ندارند.

 

جواب اين پرسش هر چه باشد فرقى نمى كند، زيرا كتاب ها و منابعى هست كه به فرزندان شما در هر چه بهتر شناختن اديان و خصوصا اسلام يارى خواهد رساند.

 

ولى فراموش نكنيم كه بعضى از روش ها وجود دارند كه با نام اسلام  و يا دين آمادگى كامل دارند تا انسان ها را به راه هاى غلط رهنمون شوند، از اين ها مثلاً يكى بهائيت است كه ابتدا با نام اسلام در ايران ظهور كرده و بعدها به سرزمين هاى آسياى صغير آمده است و در آن جا بازوهاى خود را تقويت نموده.

 

بهائيت از نام بهاءاللّه  كه در عكا زندگى مى كند گرفته شده است. اين دين در ايران در سال 1892-1817 توسط ميرزا حسين على به وجود آمده است.

 

اين شخص در سال 1863 در بغداد و قبل از آن در تبريز ادعاى پيغمبرى و نبوت كرده است و به همين واسطه دولت ايران او را تبعيد و او در امپراتورى عثمانى به زندگى خويش ادامه داده است.

 

بعد از مرگ او پسرش عبدالبهاء ادامه دهنده راه پدر شده است. طريقت بهائيت بعدها تلاش كرده به صورت دين خود را نشان دهد. بهائيت از يهوديت و مسيحيت نيز نكته هايى را در بر گرفته است.

 

بهائيان سعى مى كنند در روز سه بار نماز بخوانند. كعبه را به عنوان قبله قبول ندارند و جايى را كه بهاءاللّه  در آن ساكن است به عنوان قبله پذيرفته اند. دو كتاب مقدس دارند كه به آنها اقتدا مى كنند. يكى بيان و ديگرى كتاب اقدس است. اين باور، باطل است و از طرف كسى نبايد مورد پذيرش قرار گيرد»[21].

 

[1]. اديان زنده جهان، رابرت. ا. هيوم، ترجمه عبدالرحيم گواهى، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1372، ص 18؛ ميرچا الياده، دين پژوهى، ترجمه بهاءالدين خرمشاهى، تهران: پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى، 1375، ج 1، ص 87.
[2]. همان.
[3]. آموزش عقايد، محمد تقى مصباح يزدى، تهران: اميركبير، 1383، ج 1، ص 33 ـ 28.
[4]. ر.ك: اديان زنده جهان، پيشين، صص 25-24.
[5]. جهت اطلاع بيشتر ر.ك: كلام جديد، عبدالحسن خسروپناه، قم: مركز مطالعات و پژوهش هاى فرهنگى حوزه علميه قم، 1379، ص 29.
[6]. ر.ك: سوره فاتحه، آيه 4؛ سوره زمر، آيه 11؛ سوره بقره، آيه 193؛ سوره كافرون، آيه  6؛ سوره انعام، آيه 161؛ سوره آل عمران، آيه 19؛ سوره بقره، آيه 256.
[7]. ر.ك: محمد محمدى رى شهرى، ميزان الحكمة، قم: مكتب الاعلام الاسلامى، 1367، ج 3، صص 369- 395.
[8]. سيدمحمد حسين طباطبائى، آموزش دين، قم: جهان آرا، [بى تا]، ص 9.
[9]. توبه 9، آيه 29.
[10]. سيدمحمدحسين طباطبايى، الميزان فى تفسير القرآن، دفتر نشر اسلامى، 1363، ج 9، ص 368.
[11]. عبداللّه  جوادى آملى، شريعت در آينه معرفت، قم: اسراء، 1381، ص 93، همچنين در اين زمينه ر.ك: محمد تقى مصباح يزدى، آموزش عقايد، سازمان تبليغات، ج 1، ص 28؛ كلام جديد، پيشين، ص 14.
[12]. جهت مطالعه بيشتر و آگاهى كامل ر.ك: حميدرضا شاكرين، چرا اسلام؟، ماهنامه معارف، آذر 1386، ش51.
[13]. همان.
[14]. آل عمران 3، آيه 19.
[15]. كلام جديد، پيشين، ص 37.
[16]. ر.ك: مشكور، محمدجواد، فرهنگ فرق اسلامى، مشهد: انتشارات آستان قدس رضوى، 1375، صص 87-94.
[17]. توفيقى، حسين، آشنايى با اديان بزرگ، تهران: انتشارات سمت، 1379، ص 13.
[18]. كافرون 109، آيه 6.
[19]. كلام جديد، پيشين، ص38.
[20]. در بخش نقد عقايد بهائيت، بطلان و غير توحيدى بودن اين مسلك به تفصيل بررسى شود.
[21]. تولستوى و محمد رسول اللّه  (صلی الله علیه وآله)  نامه اى از تولستوى در مقايسه اسلام و مسيحيت كتابخانه تاريخ اسلام و ايران، 4/11/1385؛ و همچنين ر.ك: كتاب محمد رسول اللّه  (صلی الله علیه وآله) ، لئون تولستوى، ترجمه عطا ابراهيمى راد، تهران: نشر ثالث، 1385.

منبع: سایت هدانا برگرفته از جریان شناسی بهائیت.

حتما بخوانيد

 

ویژه نامه دین پژوهی و فرقه شناسی

 

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.