وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

آيا مى توان نگرش فمينيستى را منطبق با ديدگاه اسلام و در يك راستا دانست

0

آيا مى توان نگرش فمينيستى را منطبق با ديدگاه اسلام و در يك راستا دانست

سنجش نگرش فمينيستى

پرسش 8. آيا مى توان نگرش فمينيستى را منطبق با ديدگاه اسلام و در يك راستا دانست؟

بى گمان ستم به زنان، يكى از سياه ترين منظره هاى تمدن بشرى است، چه آن زمان كه در قديم، انسان بودن زن فراموش شده بود و چه امروز كه زن بودن او به نام «آزادى» و «تساوى حقوق» او با مرد و در واقع، موقعيت طبيعى و فطرى و استعدادهاى ويژه زن و رسالت او به فراموشى سپرده شده است.

از اين رو، هرگونه تلاش در بهبود اين روند، موجه و معقول مى نمايد. اما اين اصلاحات بايد بر مبناى صحيح و استوار صورت گيرد و اين همان نهضت سفيد اسلامى زن است، نه نهضت سياه و تيره اروپايى غرب (فمينيسم). بايد براى احياى مقام انسانى زن و حقوق وى به پاخاست، اما مبناى اين نهضت آموزه هاى عالى اسلامى باشد و نه آموزه هاى انحرافى بر اساس هوا و هوس و دست دراز كردن به طرف دنياى غرب.(59)

نحوه حمايت و دفاع از حقوق زن در نگرش اسلامى وجنبش فمينيستى غربى در انگيزه ها، مبانى نظرى و آموزه ها تفاوت جدى دارد. و به همين دليل، نهضتى كه در اروپا براى احقاق حقوق پايمال شده زن صورت گرفت، و يك سلسله بدبختى ها را از زن گرفت، خود منشأ بسيارى از ستم ها، بيچارگى ها و بدبختى هاى ديگر زنان شد.

در نتيجه عليرغم حمايت جدى و غيرقابل انكار اسلام از شخصيت و جايگاه حقوقى و اجتماعى زنان، تعارض ديدگاه هاى اسلام و فمينيسم روشن است و به همين دليل اصطلاح «فمينيسم اسلامى» از اساس نادرست است.

اما توضيح تفاوت ها و تعارض ها:

الف – به لحاظ انگيزه ها: زن در اروپا تا قبل از قرن بيستم از نظر قانون و در مقام عمل فاقد حقوق انسانى بود، ناقص الخلقه بودن زن پيش از مشرق زمين، در ميان مردم غرب مطرح بوده است. از زبان مذهب و كليسا گفته اند: «زن بايد از اينكه زن است، شرمسار باشد». «زن موجودى است با گيسوان بلند و عقل كوتاه». «زن آخرين موجود وحشى ايست كه مرد او را اهلى كرده است» و يا «زن برزخ ميان حيوان و انسان است». در قرون وسطا، زن را انسان كامل و تمام عيار نشناخته، و در نتيجه زن مجبور بوده تحت سرپرستى مرد زندگى كند، چه اينكه شايسته زندگى مستقل و آزاد نبود.(60)

با آنكه در اروپا از قرن هفدهم به بعد زمزمه هايى به نام «حقوق بشر» آغاز شد، و اعلاميه هاى گوناگونى از جمله اعلاميه 1688 انگلستان، 1776 آمريكا و 1789 فرانسه صادر شد، اما چون زن را فاقد هويت انسانى و يا حداقل جنس پست تر مى دانستند، مقصود از بشر تنها مردان بود. تنها براى اولين بار در قرن بيستم، مسئله «حقوق زن» در برابر مرد مطرح شد و دول اروپايى و آمريكايى تسليم اين امر شدند.(61)

اما اسلام بزرگ ترين خدمت ها را به جنس زن انجام داد؛ نه تنها در سلب اختيار دارى مطلق پدران نسبت به دختران، بلكه اعطاى حريت، شخصيت و استقلال فكر به او خدمت كرد.(62) از نظر اسلام هرگز در اين مسئله ترديدى وجود ندارد كه زن و مرد هم در اصل شرافت و هويت انسانى و هم در برخوردارى از حقوق انسانى برابرند. نه اسلام دين مردان است و نه زن در نگرش اسلامى انسان ناقص است. ريشه تفاوت هاى حقوقى زن و مرد در اسلام توجه به ساختار وجودى هر يك از زن و مرد و هدف آفرينش است، نه نتيجه نگاه تحقيرآميز جاهليت عرب و غرب به زن.(63)

در گرش اسلامى زنان را از جنس مردان و از سرشتى نظير سرشت مردان آفريده ايم.(64) قرآن در طرح داستان آدم و حوا، براى مبارزه با انديشه رايج آن عصر كه جنس زن را عامل گناه و وسوسه معرفى مى كرد، مى گويد: شيطان هر دو آنها را وسوسه كرد و فريفت.(65) طى مقامات معنوى و رسيدن به اجر اخروى و قرب الهى به جنسيت مربوط نيست، به ايمان و عمل صالح مربوط است، خواه از طرف زن باشد و يا از طرف مرد.(66)

اسلام با افكار خرافيِ پليد شمردن زنان، مبارزه كرد و دوست داشتن زن را جزء اخلاق انبيا معرفي نمود. علت غايي آفرينش، انسان است، و مسئله جنسيت مطرح نيست، بلكه هر يك از زن و مرد براى يكديگر آفريده شده اند.(67) در انديشه اسلامى وجود زن براى مرد، خير و مايه آرامش دل است،(68) نه آنكه مايه بدبختى و گرفتارى او باشد. همان طور كه نسل بشر، از مرد و زن است و نبايد سهم زن را در توليد فرزند ناچيز پنداشت.(69)

شتاب زدگى جنبش هاى فمينيستى، منجر به برخورد احساساتى شد؛ چون دير به اين فكر افتاده اند، احساسات مهلت نداد كه حقايق علمى و فلسفى راهنما قرار گيرد. اين مضحك است كه در بررسى حقوق انسانى زن، به جاى بررسى علمى و فلسفى، به آراء پسران و دختران جوان و انتخابات و افكار عمومى مراجعه كنيم.

ب- به لحاظ مبانى نادرست فلسفى: چون اين نهضت دنباله ساير نهضت هاى اجتماعى غرب بود كه از قرن هفدهم تا قرن حاضر شكل گرفت، محور اصلى آن دو چيز بود: «آزادى» و «تساوى». پيشگامان اين نهضت با اين استدلال كه زن با مرد در انسانيت شريك است و يك انسان تمام عيار است، پس بايد در تمام حقوق و تكاليف نيز مانند مرد و برابر با او باشد، مدعى شدند كه بدون تأمين آزادى زن و تساوى حقوق او با مرد سخن از حقوق بشر بى معناست و همه مشكلات خانوادگى نيز ناشى از همين دو امر است.

در اين نهضت توجه نشد كه تساوى و آزادى، براى احقاق حقوق زن، دو شرط لازم اند، اما كافى نيستند. زن از آن جهت كه انسان است، مثل هر انسان ديگر آزاد آفريده شده و بايد از حقوق انسانى برابر بهره مند باشد، اما زن انسانى است با صفاتى غير از صفات مرد. زن و مرد در انسانيت برابرند، ولى دوگونه انسان اند با دو گونه خصلت ها و روان شناسى ها. اين اختلاف و دوگونگى در متن آفرينش بشر و هدفمند بوده است و بى توجهى به آن عوارض نامطلوبى به بار مى آورد.

ج – به لحاظ آموزه ها : درجنبش فمينيستى عمداً يا سهواً «برابرى» با «تشابه» و «همانندى» يكى شمرده شد و در نتيجه، بدون توجه به تفاوت هاى زن و مرد در ساختار وجودى، براى مساوى كردن حقوق زن و مرد، سعى كردند حقوق زن را مشابه و همشكل حقوق مرد قرار دهند، و بدين سان، «انسان» بودن زن، موجب فراموشى «زن» بودن وى گرديد. بدبختى هاى قديم غالباً معلول اين جهت بود كه انسان بودن زن به فراموشى سپرده شده بود و بدبختى هاى جديد از آن است كه زن بودن زن و جايگاه طبيعى و فطرى او، استعدادهاى ويژه و نيازهاى غريزى و رسالت وى به فراموشى سپرده شد.(70)

به گفته استاد شهيد آيه اللَّه مطهرى: «قرآن كريم، احياء كننده حقوق زن است. مخالفان تا اين اندازه اعتراف دارند كه قرآن در عصر نزولش گام هاى بلندى به سود زن و حقوق انسانى او برداشت. ولى هرگز قرآن بدين منظور، زن بودن زن و مرد بودن مرد را به فراموشى نسپرده است، بلكه با برقرارى ارتباط بين تكوين و تشريع، زن و مرد را همان گونه كه در طبيعت هست تربيت كرده است. اسلام به زن شخصيت، استقلال فكر و عمل داد و حقوق طبيعى او را به رسميت شناخت.

اما نهضت اسلامى زن، با جريانات فمينيستى غرب دو تفاوت اساسى دارد: نخست آنكه در ناحيه روان شناسى زن و مرد و توجه به اختلافات روحى و روانى آنان اعجاز كرده است؛ دوم آنكه ضمن آشنا كردن زنان به حقوق انسانى شان و حمايت از آن، هرگز آنان را به تمرد و عصيان و طغيان و بدبينى نسبت به جنس مرد وادار نكرد. احترام پدران را نزد دختران و احترام شوهران را نزد زنان از ميان نبرد، اساس خانواده ها را متزلزل نكرد، زنان را به شوهردارى و مادرى و تربيت فرزندان بدبين نكرد و زنان را وسيله اى براى استفاده سياسى يا اقتصادى و شهوت رانى مردان قرار نداد».(71)

ايشان مى فرمايند: «من هرگز ادعا نمى كنم حقوقى كه عملاً در اجتماع به ظاهر اسلامى ما نصيب زن مى شود مساوى با حقوق مردان است. بارها گفته ام كه لازم است به وضع زن امروز رسيدگى كامل شود و حقوق فراوانى كه اسلام به زن اعطا كرده و در طول تاريخ متروك شده به او باز پس داده شود، اما نه با تقليد كوركورانه از روش نادرست مردم و فرهنگ غرب كه هزاران بدبختى براى آنان به وجود آورده است».(72)

59) مرتضى مطهرى؛ مجموعه آثار. ج 19، ص 27-37، 45-46، 89-90.
60) همان؛ ص 137 و 174 و 173 و 31.
61) همان؛ ص 137 و 144 تا 142.
62) همان؛ ص 89.
63) همان؛ ص 138 و 136.
64) نساء، آيه 1؛ نحل، آيه 72؛ روم، آيه 21؛ اعراف، آيه 189؛ زمر آيه 6؛ شورى، آيه 211.
65) اعراف، آيات 20 تا 22. «فوسوس لهما شيطان… و قاسمها إنّى لكما من النّاصحين… فدلّيهما بغرور…».
66) نحل، آيه 97؛ غافر، آيه 40، نساء، آيه 12.
67) بقره، آيه 187.
68) سوره روم، آيه 21.
69) مرتضى مطهرى؛ مجموعه آثار. ج 19، ص 131.
70) همان؛ ص 34 26 و ص 130 128 و ص 136.
71) همان؛ ص 37، 89 تا 94.
72) همان؛ ص 137 و 90.

منبع: سایت هدانا برگرفته از پرسش و پاسخ های فمينيسم .

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.