وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

آيا حمله مغول دليل اصلى عقب ماندگى علم و صنعت در بين مسلمانان است؟

0

آيا حمله مغول دليل اصلى عقب ماندگى علم و صنعت در بين مسلمانان است؟

آيا حمله مغول دليل اصلى عقب ماندگى علم و صنعت در بين مسلمانان است؟ اگر اين حمله رخ نمى داد علم و صنعت در بين مسلمانان ادامه مى يافت يا به شكل ديگرى راه زوال را در پيش مى گرفت‏

دين وعقب ماندگى كشورهاى اسلامى‏

در ابتدا لازم است ميان دو موضوع، تفكيك قائل شويم يكى دين اصيل و ناب و خالص كه از طرف خداوند به عنوان برنامه‏اى كامل براى زندگى بشر آمده است و ديگرى، عقايدى موهوم و خرافات كه ساخته دست بشر بوده و به عنوان دين معرفى گرديده است (همانند عقايد موهوم ارباب كليسا درباره خداوند و تعاليم آنها درباره علم و نحوه زندگى مردم اروپا در قرون وسطا). اين تفكيك از آن رو لازم است كه نفس دين كه در جهت رشد و تعالى و تكامل و پيشرفت بشر در ابعاد مختلف زندگى است و بر علم و دانش و كار و تلاش

نيز توصيه و تأكيد دارد هرگز نمى‏تواند عامل عقب‏ماندگى و انحطاط باشد.

شواهد و دلايل بسيارى را مى‏توان براى اثبات اين موضوع اقامه كرد، از جمله:

1 پيشينه تمدن مسلمانان در طى قرون متمادى و صدور آن به كشورهاى ديگر از جمله كشورهاى اروپايى نشان مى‏دهد كه نه تنها دين موجب عقب ماندگى نمى‏شود بلكه اعتقاد به دين در كنار عمل به آن، سبب رسيدن به درجات بالايى از پيشرفت و رشد مى‏گردد.

2 تنها مسلمانان و كشورهاى اسلامى نيستند كه به اين گرفتارى مبتلايند بلكه كشورهاى غير اسلامى بسيارى نيز به دلايلى از جمله سلطه استعمار در فقر مطلق يا نسبى باقى مانده‏اند.

3 در كشورهاى پيشرفته نيز به رغم در اختيار داشتن منابع فراوان و دسترسى به ارقام بالايى از رشد اقتصادى، رفاه همگانى تحقق نيافته است و به طور معمول، گروه خاصى از رهاورد توسعه بهره مى‏گيرند و عده بسيارى در فقر زندگى مى‏كنند.

4 على‏رغم رشد و ترقّى تمدن غرب در برخى از زمينه‏ها، انحطات و بحران‏هاى جدى ديگرى در كنار آن پديد آمد و بشريت را در ورطه خطرناكى قرار داده و فرياد متفكران و انديشمندان را بلند كرده است. پيشرفت غرب به دليل تك ساحتى بودن، پيشرفت انسانيت و در خدمت بشر نبوده است بلكه پيشرفت صنعت و تكنولوژى و خارج از هويت و وجود انسان صورت گرفته است آيا در كشورهاى پيشرفته، پيشرفت اخلاق، ايمان و رفتارهاى انسان صورت پذيرفته است؟

اين چه پيشرفتى در انسانيت و تمدن است كه به جهت نفت و سلطه بر جهان، خون هزاران انسان‏هاى بى گناه ريخته مى‏شود؟ آيا جنگ جهانى اول و دوم انفجار اتمى هيرو شيما وناكازاكى، كشتار وسيع مردم ويتنام، فقر وفلاكت كشورهاى جهان سومى به خصوص كشورهاى آفريقايى و اشغال غيرقانونى عراق و فجايع زندان‏هاى ابوغريب و…. براى بيان سياه بودن تمدن غربى كفايت نمى‏كند؟

5 بسيارى از دانشمندان غربى و پديد آورندگان تمدن جديد غرب نيز دين‏گرا هستند هر چند اين تمدن نو، بر پايه دين‏گرايى بنيان نهاده نشده است.

بر اين اساس روشن مى‏شود كه نه دين سبب عقب‏ماندگى است و نه پيشرفت غرب محصول دين‏گريزى است. برعكس، رگه‏هايى از دين‏گريزى كه در اوان پيدايش تمدن غرب رخ نمود، يكى از آسيب‏هاى جدى و نواقص تمدن غرب به شمار مى‏آيد كه متفكّران و انديشمندان غربى، به سرعت متوجه اين خلأ گرديده و كوشيده‏اند گرايش به دين را همواره زنده نگه دارند. با اين حال، مشكل اساسى جهان غرب اين است كه دين حاكم بر آن، از اصالت، جامعيت، وثاقت و خردپذيرى كافى برخوردار نيست و راه يافتن تحريف در آن، مشكلات بسيارى را پديد آورده است.

علل عقب‏ماندگى‏

درباره اينكه چرا كشورهاى اسلامى عقب افتاده‏اند، بايد گفت: اين مسئله علل و ريشه‏هاى تاريخى مختلفى دارد و بررسى جامع و همه جانبه آن، نيازمند كاوش هايى ژرف و گسترده است. با اين حال مى‏توان به چهار عامل اساسى در اين زمينه اشاره كرد:

1 مسلمانان بر اساس انگيزش و هدايت‏هاى دينى، مسير رشد تعالى را پوييدند و بر اثر انحراف از دين و آلودگى به مفاسد دنياپرستى و سستى و كاهلى، به انحطاط و عقب ماندگى گراييدند.

2 نظام‏هاى سياسى فاسد و استبدادى نيز نقش مهمى در اين زمينه داشتند. اين نظام‏ها به جاى همّت در جهت رشد و پيشرفت مسلمانان، فقط به فكر حفظ قدرت خويش و صرف هزينه‏هاى عمومى مسلمانان در جهت خوش‏گذرانى و رفاه خود بودند. وجود اين نظام‏ها و حاكمان فاسد، خود ناشى از انحرافات سياسى صدر اسلام پس از رحلت پيامبر عظيم‏الشأن و انحرافات اعتقادى و اجتماعى بعد از آن بود. اين نظام‏هاى سياسى، بر شخصيت و منش انسان‏ها و فرهنگ اين جوامع آثار زيان بارى نهاد.

3 بيگانگان و استعمارگران براى عقب نگاه داشتن كشورهاى جهان سوم از جمله مسلمانان و استثمار منابع انسانى و طبيعى تهاجم گسترده اى به اين كشورها داشتند.

4 سرگرم شدن مسلمانان به تفرقه و جنگ‏هاى داخلى و جانشين ساختن شعارهاى استعمارى همچون ناسيوناليزم و پان‏عربيزم به جاى تكيه بر اصول‏گرايى و اتحاد بين‏الملل اسلامى، از ديگر علل عقب ماندگى مسلمانان است.

علل پيشرفت غرب‏

عوامل بسيارى مى‏تواند موجب پيشرفت و ركود شود كه اساسى‏ترين آنها تلاش و فعاليت در جهت شناخت سنن و قوانين حاكم بر جهان هستى و استفاده درست از امكاناتى است كه خداوند در اختيار بشر نهاده است. علت پيشرفت غرب هرگز دين‏گريزى نبوده است بلكه در آنجا خرافاتِ در لباس دين، آنان را به عقب ماندگى وا مى‏داشت و پشت پا زدن به آن خرافات، نقش مانع زدايى در جهت رشد و ترقى را ايفا نمود. پيشرفت علمى و صنعتى غرب، مرهون عوامل بسيارى است كه بررسى تمام موارد آن مجالى وسيع مى‏طلبد ولى به اختصار به بعضى از آنها اشاره مى‏شود:

1 آشنايى غربى‏ها با تمدن اسلامى و شرقى در طول جنگ‏هاى صليبى و نيز مسافرت‏هاى جهانگردانى مانند ماركوپولو وانتقال دانش وفرهنگ اسلامى به غرب.

2 رنسانس فكرى در اروپا (با توجه به مجموعه عواملى كه اين تحول فكرى را ايجاد كرد) و مبارزه با خرافات و عقايد موهومى كه در بين مردم آن ديار رايج بود.

3 كنار گذاشتن كليسا از اداره امور جامعه و به وجود آوردن نهادهاى جديدى براى اداره آن.

به اعتراف دانشمندان و صاحب نظران، دنياى غرب با چپاولگرى و غارتگرى ملل ديگر، آنها را استثمار كرد و با استعمار آن كشورها و گماشتن مزدور در رأس آنها، از يك طرف مانع پيشرفت اين كشورها شده و از طرف ديگر با استفاده از ثروت‏ها و سرمايه‏هاى انسانى و طبيعى آنها، صنايع خود را بهبود بخشيد… خلاصه اينكه كشورهاى اسلامى و اكثر كشورهاى جهان سوم عقب مانده نيستند بلكه عقب نگه داشته شده اند.

گفتنى است اروپا در قرون وسطا، غرق در تاريكى جهل و خرافه بود. ارباب كليسا با تلقين برخى عقايد موهوم، اجازه رشد علم و دانش را نمى‏دادند در حالى كه در همان زمان، دانشمندان اروپايى تحت تأثير تمدن اسلامى قرار داشتند كه تا قلب اروپا پيش رفته بود (آندلس يا اسپانياى امروزى و شبه جزيره بالكان). اينان خواهان تحوّل در اروپا و نگرش جديد به علم و دانش شده بودند چرا كه ارباب كليسا با تفتيش عقايد، حتى اظهار نظر درباره پديده‏هاى جهان را گمراهى تلقى مى‏كردند چنان‏كه گاليله در همين دوران محاكمه شد و صدها دانشمند به همين دليل محكوم گرديدند اين وضعيت در حالى بود كه مراكز علمى جهان اسلام در آن زمان، محل فراگيرى دانش و ساخت ابزارهاى دقيق (مانند ساعت و لوازم جراحى و…) بود. ده‏ها دانش‏پژوه اروپايى در اين مراكز مشغول به تحصيل بودند. تعاليم اسلامى همگان را به علم، دانش و تفكر در آفرينش دعوت مى‏كرد و آيات قرآنى، خود پيشگام در بيان حقايق هستى و چگونگى رخدادهاى آن بود. در همين وضعيت بود كه اروپا تحت تأثير قرار گرفت و خيزشى علمى در آن سامان شكل داده شد.

غرض از بيان اين مقدمات آن است كه آنچه مورد انكار پيشقراولان رنسانس در اروپا قرار گرفت، عقايد موهوم ارباب كليسا درباره خداوند و تعاليم آنها درباره علم و نحوه زندگى مردم بود وگرنه اصل خداى جهان، كمتر مورد انكار دانشمندى فرهيخته قرار گرفته است. آنچه مايه تأسف است، اينكه برخى از تازه واردان به عالم فكر و انديشه كه هنوز در وادى نخست آن نيز فرود نيامده‏اند با تمثيلى بى‏مورد و جاهلانه، از آنچه در قرون وسطا اتفاق افتاده است، كپى بردارى كرده و همان نسخه‏ها را براى امروز جهان ما مى‏پيچند. اين كپى‏بردارى كه حدود يك قرن است آغاز گشته و تقريباً دوران زوال خود را مى‏گذراند، تاريخى بس عجيب و غريب دارد تا آنجا كه بسيارى از كسانى كه خود روزى منادى آن بودند، به اشتباه خود پى برده و سعى در جبران آن كرده‏اند. براى نمونه، در اين زمينه مى توان به كتاب ارزشمند «در خدمت و خيانت روشنفكران» اثر جلال آل احمد مراجعه كرد.

نجات از عقب ماندگى‏

در پايان، ذكر اين نكته لازم است كه: به رغم عقب ماندگى جوامع اسلامى از پيشرفت در صنعت و دانش، امروز نيز انديشه و تمدن اسلامى جانمايه نيرومندى براى احيا دارد و بر عكس، تمدن غرب به شدت گرفتار انحطاط فرهنگى و زوال‏پذيرى شده است. در اين فرصت اگر مسلمانان بخواهند جايگاه شايسته خود را دريابند، رعايت نكات زير بايسته است:

1 بالا بردن سطح شناخت و بينش‏هاى دينى در همه ابعاد آن

2 تقويت روح ايمان و تقوا و استوارى در دين و مبارزه با كژى‏ها

3 ارتقاى دانش و سطح علمى

4 ارتباط وثيق و همدلى در سطح بين‏الملل اسلامى و تعاون و همكارى گسترده و همه جانبه مسلمانان

5 از ميان برداشتن نظام‏هاى فاسد

6 تلاش همه جانبه و همگانى در جهت ايجاد و احياى تمدن عظيم و مدينه فاضله اسلامى

7 اعتماد به نفس و دورى از خودباختگى.(1)

(1) براى آگاهى بيشتر نگ:. 1 زين‏العابدين قربانى، علل پيشرفت و انحطاط مسلمين. 2، احمد موثق، علل ضعف و انحطاط مسلمين در انديشه‏هاى سياسى و آراى اصلاحى سيد جمال‏الدين اسدآبادى. 3 روژه گاردى، آمريكا پيشتاز انحطاط، ترجمه قاسم منصورى. 4 قانع عزيزآبادى، علل انحطاط تمدنها. 5 رجبى، ريشه‏هاى ضعف و عقب‏ماندگى مسلمانان. 6 امير شكيب ارسلان، رمز عقب‏ماندگى ما، ترجمه محمد باقرانصارى. 7 شكيب ارسلان، تاريخ فتوحات اسلامى در اروپا، ترجمه على دوانى. 8 حسين انصاريان، به سوى قرآن و اسلام. 9 ويل‏دورانت، تاريخ تمدن، ج 4، ترجمه گروهى از نويسندگان. 10 زيگريد هونكه، فرهنگ اسلام در اروپا، ترجمه مرتضى رهبانى. 11 گوستاولوبون، تاريخ تمدن اسلام و غرب. 12 تمدن اسلامى پيشگام در علوم و فنون جديد، ج 1 و 2 و 3، بولتن انديشه، شماره 18 17، نهاد نمايندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاه‏ها

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.