وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

آيا تكامل در عالم حشر وجود دارد؟

0

آيا تكامل در عالم حشر وجود دارد؟

آيات و روايات، گوياى اين حقيقت است كه حركت و تكامل در عوالم بالاتر از برزخ نيز وجود دارد، حتى خود انتقال از عالم برزخ به عالم حشر، به جاى خود، يك تحوّل تكاملى و سرفصلى از حركت كلى تكامل است چرا كه با تحقّق مرگ برزخى (نفخ صور اول)، ارواح از نظام برزخ به نظام بالاتر و نخستين عالم از عوالم حشر، وارد مى‏گردند و از نظام برزخى رها مى‏گردند. اين انتقال خود در حركت صعودى به سوى حضرت حق، يك تحوّل تكاملى بزرگ براى روح است. روح با اين تحوّل و اين سرفصل، هم در مرتبه بالاترى، چهره اصلى خود را يافته و هم از مرتبه نازله برزخى خود، به مرتبه عالى‏تر ارتقا مى‏يابد. همچنين پس از ورود روح به عالم اول از عوالم قيامت و پيوند آن با بدن، منازل، مواقف و سرفصل‏هايى در پيش روى انسان قرار مى‏گيرد كه هر يك به جاى خود يك تحوّل بزرگ تكاملى در بازگشت او به سوى خداوند است زيرا با هر انتقالى، انسان به صورت اصلى خود نزديك‏تر شده و به كمالات از دست رفته خود در هنگام سير نزولى، بار ديگر نايل مى‏گردد. به تدريج سعه وجودى خود را مى‏يابد و متناسب با عالم قرب مى‏شود. علاوه بر آنكه در هر كدام از اين عوالم هم بعد از ورود به آن- به مقتضاى نظام خاص آن حركت و تكامل داشته و در هر عالمى، كمالات جديدى را كسب مى‏كند.

آيات و روايات فراوانى هست كه گوياى حركت و تكامل در حشر و عوالم پس از آن و مواقف آنها است. به دليل مجال اندك تنها به چند نمونه از آيات اشاره كرده و اهل تأمل را به دقت و تفكر در آنها توصيه مى‏كنيم: 1. «إِنَّ الَّذِينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَيْمانِهِمْ ثَمَناً قَلِيلاً أُولئِكَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِى الآخِرَهِ وَ لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيامَهِ وَ لا يُزَكِّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ»(1) «كسانى كه عهد و پيمان خدا و سوگندهاى خود را به بهاى ناچيزى مى‏فروشند، آنان را در آخرت (- (از سعادت‏هاى اخروى)-) بهره‏اى نيست و خداى (- (متعال)-) روز قيامت با آنان سخن نمى‏گويد و به (- (نظر رحمت به)-) ايشان نمى‏نگرد و پاكشان نمى‏گرداند و عذابى دردناك خواهند داشت». عبارت «و پاكشان نمى‏گرداند» در اين آيه، مفهوم خاصى دارد و بيانگر اين حقيقت است كه انسان‏هايى كه در صراط مستقيم «عبوديت» بوده و مورد نظر حق مى‏باشند، در حشر و مواقف و عوالم آن، مشمول تزكيه حضرت حق بوده و خداوند آنان را از آلودگى‏ها پاك مى‏سازد. آنها را از آنچه كه روى چهره اصلى‏شان قرار گرفته و از بسيارى از حقايق محجوبشان كرده است، تزكيه و تطهير مى‏كند. اما اين تزكيه الهى، شامل آن دسته از انسان‏ها كه در صراط عبوديت قرار نگرفته و با خداوند به مخالفت برخاسته‏اند، نخواهد بود. از طرفى، تزكيه خداى متعال، همان تكميل و كامل ساختن روح آدمى است چرا كه انسان در زندگى دنيوى، در ظاهر امر، داراى يك سلسله عقايد بوده و براساس آنها، روش و سلوك عملى خاصى داشته است. اما در باطن امر، روح آدمى در نتيجه همين عقايد و اعمال، داراى حركت خاصى است كه آن حركت، اگر در سلوك عبوديت و صراط مستقيم باشد، روح را به تدريج پاك مى‏كند و در مدارج كمال پيش مى‏برد. اين حركت باطنى، همان تزكيه الهى است كه در روح آدمى تحت سلوك ظاهرى دينى انجام مى‏گيرد.

اين تطهير، روح را از حجاب‏ها، تعلق‏ها، رنگ‏ها و هرچه كه بر روح در تنزلش از موطن اصلى، عارض گشته، نجات داده و آزاد مى‏گرداند. در حقيقت يك حركت تكاملى براى روح هست و حركت روح جز با تزكيه نيست اين تزكيه در زندگى دنيوى تحت سلوك دينى انجام مى‏گيرد و در قيامت به مقتضاى احكام خاص همان عالم انجام خواهد گرفت. پس اين آيه به روشنى مى‏گويد: تزكيه در عالم قيامت هست يعنى، حركت تكاملى در عالم حشر وجود دارد. 2. «إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْكِتابِ وَ يَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً أُولئِكَ ما يَأْكُلُونَ فِى بُطُونِهِمْ إِلاَّ النَّارَ وَ لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيامَهِ وَ لا يُزَكِّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ»(2) «حقيقت اين است كه كسانى كه آنچه را خداوند از كتاب نازل كرده، پنهان مى‏دارند و بدان بهاى ناچيزى به دست مى‏آورند آنان جز آتش در شكم‏هاى خويش فرو نبرند و خداوند روز قيامت با آنان سخن نخواهد گفت و پاكشان نخواهد كرد و عذاب دردناكى خواهند داشت». مفهوم اين آيه مانند آيه پيشين آن است كه تزكيه در قيامت، شامل كسانى نمى‏شود كه احكام خدا را فروخته و در مقابل پول و رياست، از حكم خدا در مى‏گذرند. 3. «إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِى مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ يُحَلَّوْنَ فِيها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤاً وَ لِباسُهُمْ فِيها حَرِيرٌ* وَ هُدُوا إِلَى الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَ هُدُوا إِلى صِراطِ الْحَمِيدِ»(3) «حقيقت اين است كه خداوند كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏اند، در باغ‏ها و (- (بهشت‏هايى)-) كه از زير (- (درخت‏هاى)-) آن نهرها روان است، در آورده (- (و داخل مى‏گرداند)-) در آنجا با دستبندهايى از طلا و مرواريد آراسته مى‏شوند و لباسشان در آنجا از حرير (- (و پرنيان)-) است. (- (پس از قرار گرفتن در چنين وضعيتى)-) هدايت مى‏شوند به گفتار پاك (- (و پاكيزه)-) و به سوى راه خداى ستوده (- (و حميد)-) هدايت مى‏گردند».

اين آيه به حقايقى اشاره دارد كه براى ارباب ذوق، مسحور كننده است. اين گفتار و سخن پاكيزه چيست؟ از ابن عباس نقل شده است: هدايت مى‏شوند به اينكه در بهشت به هر جا كه نگاه مى‏كنند، مى‏گويند: «لااله الا اللَّه». اما چه گفتنى و چه تبعات و آثارى كه پس از اين گفتن و خواندن مى‏آيد؟ فقط اهلش مى‏دانند و بس. از ابن زيد نقل شده كه به اين گفتار پاكيزه، «اللَّه اكبر» را نيز اضافه كرده است‏(4) يعنى، اهل بهشت مداوم «اللَّه اكبر» مى‏گويند و پيش مى‏روند. رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله وسلم شاهد جمال حق بود و هرچه پيش مى‏رفت و بيشتر مى‏رسيد، مى‏فرمود: «اللَّه‏اكبر»، باز بيشتر مى‏ديد و مى‏يافت كه نمى‏توان خداوند را توصيف كرد و مى‏فرمود: «اللَّه‏اكبر».

من همان دم كه وضو ساختم از چشمه عشق‏

چار تكبير زدم يكسره بر هرچه كه هست‏

همچنين آيه فوق اشاره دارد كه بهشتيان پس از قرار گرفتن در بهشت، به سخن پاكيزه و صراط ستوده، هدايت مى‏شوند. پس معلوم مى‏شود كه در آنجا راه به خصوصى شروع مى‏گردد و سير تكاملى در قيامت ادامه دارد. اينكه از عوالم بالاتر، خبرهايى به آدمى مى‏دهند و از بهشت، جهنم، عذاب و نعمت يادآور مى‏شوند، ولى تصوير چنين مسائلى براى ما مشكل است نشانگر اين حقيقت است كه ما صلاحيت درك آن نظام‏ها را هنوز نداريم و بايد با حركت و تكامل، قابليت ظرفيت ادراك و مشاهده آن عوالم را بيابيم. در روايتى وارد شده است: «در بهشت درخت‏هايى است كه بر آنها زنگ‏هايى از نقره قرار دارد هنگامى كه بهشتيان مى‏خواهند و اراده مى‏كنند سماعى داشته باشند، خداوند نسيمى را از تحت عرش برمى‏انگيزد تا به آن درختان بوزد و زنگ‏ها به حركت درآيند با صداهايى كه اگر اهل دنيا آن صداها را بشنوند از طرب مى‏ميرند»(5). اين درخت‏ها چيست؟ آيا شجره طوبى است- كه اصلش در منزل على‏عليه السلام است‏(6) يا درختى ديگر؟

اين زنگ‏ها چه زنگى است و آن صداها چه صدايى و آن خواندن‏ها چه خواندن‏هايى؟ گويا خواندن‏ها و آهنگ‏ها نيز در آنجا طورى است كه آدمى را به سوى خدا مى‏برد نه مانند خواندن‏هاى دنيوى كه انسان را از خدا دور مى‏كند. هرچه هست اگر به گوش اهل دنيا برسد، به دليل نداشتن ظرفيت، مى‏ميرند و قالب تهى مى‏كنند. پس بايد حركت، تحوّل و تكاملى وجود داشته باشد تا بر اثر آن، ظرفيت ادراك و پذيرش آن حقايق بالا و والا را در عوالم حشر بيابيم. پس معلوم مى‏شود كه تكامل در قيامت براى كسانى كه راه توحيد، ايمان و طريق عبوديت را طى مى‏كنند غير از راه افرادى است كه راه انحرافى و ضلالت را در مقابل دارند. ادامه راه انحراف و گمراهى كفر و شرك، به صورت تكاملى نيست بلكه به اين صورت است كه صورت‏هاى باطنى راه باطل و يا راه‏هاى باطل و ضلالت، به ترتيب عوالم ظاهر گشته و رفته رفته هر چه بيشتر به ورطه هلاكت و جهنم فرو مى‏افتند. آياتى كه بر رانده شدن مجرمان به سوى جهنم دلالت دارد، ناظر به همين واقعيت است مانند: 1. «وَ قالُوا يا وَيْلَنا هذا يَوْمُ الدِّينِ هذا يَوْمُ الْفَصْلِ الَّذِى كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ احْشُرُوا الَّذِينَ ظَلَمُوا وَ أَزْواجَهُمْ وَ ما كانُوا يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَاهْدُوهُمْ إِلى صِراطِ الْجَحِيمِ»(7) «(- (و اهل ضلالت)-) مى‏گويند: اى واى بر (- (حال)-) ما اين روز جزا است اين است همان روزى كه آن را تكذيب مى‏كرديد (- (سپس خطاب مى‏آيد به سوى ملائكه)-) كسانى را كه ستم كرده‏اند با هم‏رديفان‏شان و آنچه كه غير از خدا پرستيده‏اند، گردآوريد (- (و جمع كنيد)-) و به سوى راه (- (يا راهى كه به)-) جهنم (- (منتهى مى‏شود)-) رهبرى‏شان كنيد». اين آيه با صراحت بيان مى‏كند بعد از حشر و جمع شدن منحرفان، آنان راه پيش گرفته در دنيا و برزخ را دنبال مى‏كنند پس معلوم است حركت در هر نظامى، ادامه دارد و براى اهل ضلالت، اين حركت به صورت فرو رفتن در عمق و باطن ضلالت- كه اثرش جهنم و جهنم‏ها است بروز مى‏كند.

2. «فَإِنَّهُمْ لآكِلُونَ مِنْها فَمالِؤُنَ مِنْهَا الْبُطُونَ ثُمَّ إِنَّ لَهُمْ عَلَيْها لَشَوْباً مِنْ حَمِيمٍ ثُمَّ إِنَّ مَرْجِعَهُمْ لَإِلَى الْجَحِيمِ»(8) «پس دوزخيان حتماً از آن (- (ميوه‏هاى درخت زقوم كه از قعر آتش سوزان مى‏رويد)-) مى‏خورند و شكم‏ها را از آن پر مى‏كنند. سپس ايشان را بر سر آن، آميغى از آب جوشان است آن گاه بازگشتشان بى‏گمان به سوى دوزخ و جهنم است». «شجره زقوم»، درختى است كه ريشه‏اش از اصل جهنم روييده و شاخه و برگش تا اين نظام دنيوى كشيده شده است. عمل، فكر، صفت و عقيده بد، گرفتن شاخه‏اى از اين درخت است كه انسان را پيش مى‏برد تا به اصل و ريشه آن- كه در عمق جهنم است مى‏كشاند. صاحبان اين اعمال، دائم از ميوه‏هاى اين درخت تغذيه و شكم‏هاى خود را از آن پر مى‏كنند تا براى پيش رفتن در قدم‏هاى بعدى، آماده شوند. اين مسئله مرحله به مرحله ادامه دارد تا به جهنم- كه ريشه درخت زقوم در آنجا قرار دارد رسيده و در عمق آن فرو روند. آيا اين جز حركت اهل ضلالت، چيز ديگرى است؟ خداوند متعال اين حقيقت را با الفاظ دنيوى براى من و شما بيان كرده است تا ما با شعاعى از حقايق و احكام عوالم ديگر، آگاه شويم وگرنه آن قدر حقايق و قوانين و آثار آن عوالم ژرف و عميق است كه نه ما ظرفيت درك آن را داريم و نه الفاظ توان بيان آنها را دارند. اين آيه، به خوبى بيان مى‏كند كه جهنميان و گمراهان در اول حشر، در اوايل راهى قرار گرفته و پيش مى‏روند كه تا عمق جهنم ادامه دارد و اين دلالت بر حركت و چگونگى آن در نظام‏هاى بالا و بالاتر دارد.

(1) آل عمران (3)، آيه 77.
000 (2) بقره (2)، آيه 174.
000 (3) حج (22)، آيه 23 و 24.
000 (4) بحارالانوار، ج 8، ص 91.
000 (5) بحارالانوار، ج 8، ص 196، ح 183.
000 (6) همان، ح 185.
000 (7) صافات (37)، آيات 20- 23.
000 (8) همان، آيات 66- 68. پرسمان.

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.