وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

گناهان کبیره و صغیره را نام ببرید

0

گناهان کبیره و صغیره را نام ببرید

گناهان صغيره و كبيره

پرسش 1 . منظور از گناهان صغيره و كبيره چيست؟ آيا در قرآن آيه اى در اين باره داريم؟
«گناه» عملى است كه با اراده و رضايت الهى در تضاد بوده و با ايجاد نوعى «تاريكى» معنوى در نَفْس انسان، آدمى را از خداى متعال كه «نور» آسمانها و زمين است، دور مى سازد و به عبارت ديگر، موجب بازماندن وى از كمال و قرب به خداى مى گردد.

به عبارت ديگر دستورات و فرمان هاى خدا، گاهى بر انجام رفتارى و گاهى بر دورى از كارى مى باشد؛ و گناهكار كسى است كه از اين دستورات سرپيچى كند؛ يعنى افعالى را كه به آنها امر شده است ترك كند و افعالى را كه از آنها نهى شده است انجام دهد.

از گناه در قرآن به تعبيرهاى گوناگونى ياد شده است كه عبارتند از:

1. ذنب؛ به معنى دنباله است، چون هر عمل خلافى يك نوع پى آمد و دنباله به عنوان مجازات اخروى يا دنيوى دارد؛ اين واژه، در قرآن 35 بار آمده است.

2. معصيت؛ به معنى سرپيچى و خروج از فرمان خدا و بيانگر آن است كه انسان از مرز بندگى خدا بيرون رفته است؛ اين واژه در قرآن 33 بار آمده است.

3. اثم؛ به معناى سستى و كُندى و واماندن و محروم شدن از پاداش ها است زيرا در حقيقت گنهكار يك فرد وامانده است و مبادا خود را زرنگ پندارد؛ اين واژه در قرآن 48 بار آمده است.

4. سيّئه؛ به معنى كار قبيح و زشت است كه موجب اندوه و نكبت گردد، در برابر «حسنه» كه به معنى سعادت و خوشبختى است؛ اين واژه 165 بار در قرآن آمده است.

5. جُرم؛ در اصل به معنى جدا شدن ميوه از درخت و يا به معنى پست است، جريمه و جرايم از همين ماده مى باشد، جرم عملى است كه انسان را از حقيقت، سعادت، تكامل و هدف جدا مى سازد؛ اين واژه 61 بار در قرآن آمده است.

6. خطيئه؛ غالبا به معنى گناه غيرعمدى است. و گاهى در معنى گناه بزرگ نيز استعمال شده است، چنانكه آيه 81 سوره بقره و 37 سوره الحاقّه بر اين مطلب گواه مى باشد؛ اين واژه در اصل حالتى است كه براى انسان بر اثر گناه پديد مى آيد و او را از طريق نجات، قطع مى كند، و راه نفوذ انوار هدايت به قلب انسان را مى بندد.1؛ اين واژه 22 بار در قرآن آمده است.

7. فسق؛ در اصل به معنى خروج هسته خرما از پوسته خود مى باشد، و بيانگر خروج گنهكار از مدار اطاعت و بندگى خدا است كه او با گناه خود حريم و حصار فرمان الهى را شكسته و در نتيجه بدون قلعه و حفاظ مانده است؛ اين واژه 53 بار در قرآن آمده است.

8. فساد؛ به معنى خروج از حد اعتدال است كه نتيجه اش تباهى و به هدر رفتن استعدادها است؛ اين واژه 50 بار در قرآن آمده است.

9. فجور؛ به معنى دريدگى و پاره شدن پرده حيا و آبرو و دين است كه باعث رسوايى مى گردد؛ اين واژه 6 بار در قرآن آمده است.2

10. منكر؛ در اصل از انكار به معنى ناآشنا است، چرا كه گناه با فطرت و عقل سالم، هماهنگ و مأنوس نيست، و عقل و فطرت سالم، آن را زشت و بيگانه مى شمرد؛ اين كلمه 16 بار در قرآن آمده است و بيشتر در عنوان نهى از منكر، طرح شده است.

11. فاحشه؛ به سخن و كارى كه در زشتى آن ترديدى نيست، فاحشه مى گويند. در مواردى به معنى كار بسيار زشت و ننگين و نفرت آور به كار مى رود؛ اين واژه 24 بار در قرآن آمده است.

12. خنث؛ به هر امر زشت و ناپسند، خبيث گويند در مقابل «طيّب» به معناى پاك و دلپسند. اين واژه در 16 مورد از قرآن به كار رفته است.

13. شر؛ به معنى هر زشتى است كه نوع مردم از آن نفرت دارند، و بر عكس، واژه «خير» به معنى كارى است كه نوع مردم آن را دوست دارند، اين واژه غالبا در مورد بلاها و گرفتارى ها استعمال مى شود، ولى گاهى نيز در مورد گناه به كار مى رود، چنانكه در آيه 8 سوره زلزال به معنى گناه به كار رفته است.

14. لَمَم؛ (بر وزن قلم)، به معنى نزديك شدن به گناه و به معنى اشياى اندك است و در گناهان صغيره به كار مى رود؛ اين آيه در قرآن يك بار آمده است.

15. وِزر و ثِقل؛ به معنى سنگينى است و بيشتر در مورد حمل گناه ديگران به كار مى رود، «وزير» كسى است كه كار سنگينى از حكومت را به دوش خواهد كشيد، اين واژه در قرآن 26 بار آمده است. گاهى در قرآن واژه «ثقل» نيز كه به معنى سنگينى است در مورد گناه به كار رفته است، چنانچه آيه 13 سوره عنكبوت به اين مطلب دلالت دارد.

16. حِنث؛ (بر وزن جنس) در اصل به معنى تمايل به باطل و بازخواست آمده است و بيشتر در مورد گناه پيمان شكنى و تخلف، بعد از تعهد، آمده است. اين واژه دو بار در قرآن آمده است.

17. حرام؛ به معنى ممنوع است، چنانكه لباس احرام لباسى است كه انسان در حج و عمره مى پوشد و از يكسرى كارها ممنوع مى شود. و ماه حرام، ماهى است كه جنگ در آن ممنوع مى باشد و مسجدالحرام يعنى مسجدى كه داراى حرمت و احترام خاصى بوده و ورود مشتركين به آن ممنوع است؛ اين واژه حدود 75 بار در قرآن آمده است.
اين واژه هاى هفده گانه هر كدام بيانگر بخشى از آثار شوم گناه و حاكى از گوناگونى گناه مى باشند، و هر يك با پيام مخصوص و هشدار ويژه اى، انسان ها را از ارتكاب گناه برحذر مى دارند.

 

اقسام گناه

گناهان در يك تقسيم بندى كلّى به دو گروهند:

1. گناهان صغيره (كوچك)، 2. گناهان كبيره (بزرگ).
خداوند متعال در قرآن كريم مى فرمايد: «إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ نُدْخِلْكُمْ مُدْخَلاً كَرِيماً»3؛ «اگر از گناهان بزرگى كه از آنها نهى شده ايد اجتناب كنيد بدى هاى شما را مى پوشانيم و شما را در جايگاه خوبى وارد مى سازيم».
و در جاى ديگر مى فرمايد: «وَ وُضِعَ الْكِتابُ فَتَرَى الْمُجْرِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمّا فِيهِ وَ يَقُولُونَ يا وَيْلَتَنا ما لِهذَا الْكِتابِ لا يُغادِرُ صَغِيرَةً وَ لا كَبِيرَةً إِلاّ أَحْصاها»4؛ «و كارنامه [عمل شما در ميان] نهاده مى شود، آن گاه بزهكاران را از آن چه در آن است بيمناك مى بينى، و مى گويند: واى بر ما، اين چه نامه اى است كه هيچ [گناه] كوچك و بزرگى را فرو نگذاشته، جز اين كه همه را به حساب آورده است».

 

بايد توجه داشت كه گناهى چون مخالفت فرمان خداوند متعال سنگين و بزرگ است از اين روست كه پيامبر گرامى اسلام به ابوذر مى فرمايند: «لاَ تَنظُر إِلى صِغَرِ الخَطيئَةِ وَ لكِن أُنظُر إلى مِن عَصَيتَه»5؛ «به كوچكى گناه نگاه نكن بلكه بنگر چه كسى را نافرمانى مى كنى!» و حضرت امیرالمؤمنین عليه السلام در اين مورد مى فرمايند: «أَشَدِّ الذنوب ما استهان بِه صاحبُه»6؛ «بزرگ ترين گناهان آن معصيتى است كه گناهكار آن را كوچك بشمارد».

 

اما در عين حال اين موضوع با تقسيم گناهان به صغيره و كبيره منافاتى ندارد چرا كه برخى از گناهان از نظر آثار و پيامدها نسبت به يكديگر به كوچك و بزرگ تقسيم مى شوند. پس صغيره و كبيره صفتى نسبى است كه در مقايسه ميان گناهان و آثار و پيامدهاى آنها به دست مى آيد اگرچه هر گناهى با صرف نظر از مقايسه با ساير گناهان معصيتى بزرگ به شمار مى آيد.

 

امام باقر عليه السلام در حديثى معيار تشخيص كبيره را بيان كرده و مى فرمايند: «كلّ ما اوعد اللّه عزّ و جل عليه النّار»7؛ «هر گناهى كه خداوند براى آن وعده آتش دوزخ را داده باشد كبيره است».
حضرت امام خمينى(ره) در تحريرالوسيله شش معيار را براى تشخيص گناه كبيره معرفى كرده اند كه عبارتند از:
ـ هر گناهى كه در شرع وعده آتش دوزخ و يا مجازات براى آن داده شده است.
ـ هر گناهى كه در شرع به شدّت از آن نهى شده است.
ـ هر گناهى كه از منظر آيات و روايات همسنگ و يا بزرگ تر از ساير گناهان كبيره معرفى شده است.
ـ هر گناهى كه عقل به كبيره بودن آن اذعان كند.
ـ هر گناهى كه در عرف مسلمانان كبيره تلقّى گردد.
ـ هر گناهى كه روايات به كبيره بودن آن تصريح نمايند.8

 

گناهان كبيره در كلام امام صادق عليه السلام

عمروبن عبيد يكى از علماى اسلام، به حضور امام صادق عليه السلام آمد، سلام كرد و سپس اين آيه را خواند: «الَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبائِرَ الاْءِثْمِ وَ الْفَواحِشَ»9؛ «نيكوكاران كسانى هستند كه از گناهان بزرگ، و زشتى پرهيز مى كنند».
سپس سكوت كرد و دنبال آيه را نخواند؛ امام صادق عليه السلام به او فرمودند: چرا سكوت كردى؟! او گفت: دوست دارم، گناهان كبيره را از كتاب خداوند بدانم.

 

آنگاه امام صادق عليه السلام گناهان كبيره اى را كه در قرآن آمده بيان نمودند:
1. بزرگ ترين گناهان كبيره، شرك به خداست: قرآن مى فرمايد: «مَنْ يُشْرِكْ بِاللّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ»10؛ «كسى كه براى خدا، شريك قرار دهد، خداوند بهشت را بر او حرام مى كند».
2. نااميدى از رحمت خدا: «إِنَّهُ لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكافِرُونَ»11؛ «هيچ كس جز كافران از رحمت خدا، نوميد نگردد».
3. ايمنى از مكر (عذاب و مهلت) خدا: «فَلا يَأْمَنُ مَكْرَ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ»12؛ «از مكر خدا ايمن نشود، مگر مردم زيانكار».
4. عقوق (و آزار) والدين: چنانكه قرآن از زبان عيسى عليه السلام مى فرمايد: «وَ بَرًّا بِوالِدَتِي وَ لَمْ يَجْعَلْنِي جَبّاراً شَقِيًّا»13؛ «خدا دستور داده كه به مادرم نيكى كنم و مرا زورگوى تيره بخت قرار نداده است».
5. كشتن انسانِ بى گناه: «وَ مَنْ يَقْتُلْ مُؤمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤهُ جَهَنَّمُ خالِداً فِيها وَ غَضِبَ اللّهُ عَلَيْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظِيماً»14؛ «و هر كس فرد با ايمانى را از روى عمد، به قتل برساند مجازات او، دوزخ است كه جاودانه در آن مى ماند، و خداوند بر او غضب كند و از رحمتش دور مى سازد و عذاب عظيمى براى او آماده ساخته است».
6. نسبت نارواى زنا به زن پاكدامن: «إِنَّ الَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ الْغافِلاتِ الْمُؤمِناتِ لُعِنُوا فِي الدُّنْيا وَ الاْخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ»15؛ «كسانى كه زنان پاكدامن و بى خبر (از هرگونه آلودگى) و با ايمان را متهم مى سازند، در دنيا و آخرت، از رحمت الهى به دورند، و عذاب بزرگى در انتظارشان است».
7. خوردن مال يتيم: «إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامى ظُلْماً إِنَّما يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَيَصْلَوْنَ سَعِيراً»16؛ «همانا كسانى كه اموال يتيمان را خورند، آنها در شكم هاى خود، آتش فرو مى برند و بزودى در آتش سوزان مى سوزند».
8. فرار از جبهه جهاد: «وَ مَنْ يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلاّ مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ أَوْ مُتَحَيِّزاً إِلى فِئَةٍ فَقَدْ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ»17؛ «و هر كس در آن هنگام (جنگ) به آنها پشت كند مگر در صورتى كه هدفش، كناره گيرى از ميدان براى حمله مجدد و يا به قصد پيوستن به گروهى (از مجاهدان) بوده باشد (چنين كسى) گرفتار خشم پروردگار خواهد شد، و جايگاه او جهنم، و چه بد عاقبتى است».
9. رباخوارى: «الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبا لا يَقُومُونَ إِلاّ كَما يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطانُ مِنَ الْمَسِّ»18؛ «كسانى كه ربا مى خورند، برنمى خيزند مگر مانند كسى كه شيطان با تماس خود، او را همچون ديوانه، آشفته حال كرده است».
10. سحر و جادو: «وَ لَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَراهُ ما لَهُ فِي الاْخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ»19؛ «قطعا دانستند كه هركس خريدار جادو شود، در آخرت، بهره خواهد بود».
11. زنا: «وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ يَلْقَ أَثاماً. يُضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ يَخْلُدْ فِيهِ مُهاناً»20؛ «هر كس كه زنا كند، مجازاتش را خواهد ديد، عذاب چنين كسى در قيامت، مضاعف گردد و با خوارى، هميشه در آن خواهد ماند».
12. سوگند دروغ براى گناه: «الَّذِينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللّهِ وَ أَيْمانِهِمْ ثَمَناً قَلِيلاً أُولئِكَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِي الاْخِرَةِ»21؛ «كسانى كه پيمان خود با خدا و سوگندهاى خود را به بهاى اندك مى فروشند، در آخرت، بى بهره اند».
13. خيانت در غنايم جنگى: «وَ مَنْ يَغْلُلْ يَأْتِ بِما غَلَّ يَوْمَ الْقِيامَةِ»22؛ «و هر كه در غنيمت جنگى، خيانت كند، روز قيامت با آنچه خيانت كرده بيايد».
14. نپرداختن زكات واجب: «يَوْمَ يُحْمى عَلَيْها فِي نارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوى بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ»23؛ «در آن روز (طلاها و نقره ها را) در آتش دوزخ داغ و سوزان كرده و با آن صورت ها و پهلوها و پشت هايشان را داغ مى گذارند».
15. گواهى به دروغ، كتمان: «وَ مَنْ يَكْتُمْها فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ»24؛ «هر كس گواهى دادن را پنهان كند، قلبش گنهكار است».
16. شرابخوارى: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»25؛ «اى كسانى كه ايمان آورده ايد، شراب و قمار و بت ها و تيرهاى قرعه پليدند و از عمل شيطانند. پس از آنها دورى كنيد باشد كه رستگار شويد».

17. ترك نماز يا واجبات ديگر به طور عمد: زيرا پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «من ترك الصّلاة متعمّدا فقد بَرى من ذمّة اللّه و ذمّة رسول اللّه»26؛ «هر كس عمدا نماز را ترك كند از پيمان خدا و رسول خدا بيزارى جسته است».

18 و 19. پيمان شكنى و قطع رحم: چنانكه خداوند مى فرمايد: «أُولئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدّارِ»27؛ «براى آنانكه (پيمان را مى شكنند و قطع رحم مى كنند) لعنت و خانه بد در آخرت، است».
امام صادق عليه السلام به اينجا كه رسيد، عمروبن عبيد در حالى كه از شدت ناراحتى، شيون مى كشيد از محضر آن حضرت خارج شد و مى گفت: «هلك من قال براءيه و نازعكم فى الفضل و العلم»28؛ «به هلاكت رسيد آن كس كه به رأى فتوا داد، و در فضل و علم با شما، ستيز كرد».
البته بايد توجه داشت كه در ميان گناهان كبيره برخى بزرگ تر از بقيه اند از اين روست كه در برخى روايات تعبير «اكبر الكبائر»29 آمده است و در بعضى روايات، عدد گناهان كبيره سه30 و يا پنج31 و يا هفت32 و يا هشت33 و يا نه34 و يا يازده35 و… ذكر شده است كه البته اين روايات با هم تعارض ندارند زيرا با توجه به تفاوت آثار گناهان كبيره برخى بزرگ ترند و لذا در روايات به همين موارد اشاره شده است نه اين كه روايات در مقام تعيين تعداد دقيق كبيره باشند.

 

  • . الميزان، ج 1، ص 218.
  • 2. مفردات راغب، ص 373.
  • 3. نساء 4، آيه 31.
  • 4. كهف 18، آيه 49.
  • 5. رضى الدين حسن بن فضل طبرسى، مكارم الاخلاق، ص 460، انتشارات شريف رضى، قم: چ 4، 1412.
  • 6. نهج البلاغه، ص 533، انتشارات دارالهجره، قم.
  • 7. شيخ صدوق، من لايحضره الفقيه، ج 3، ص 569، مؤسه انتشارات اسلامى، چ 3، 1413.
  • 8. امام خمينىره، تحريرالوسيله، ج 1، ص 274، انتشارات دارالعلم، قم: چ 5، 1366.
  • 9. شورى 42، آيه 37.
  • 10. مائده 5، آيه 72.
  • 11. يوسف 12، آيه 87
  • 12. اعراف 7، آيه 99.
  • 13. مريم 19، آيه 32.
  • 14. نساء 4، آيه 93.
  • 15. نور 24، آيه 23.
  • 16. نساء 4، آيه 10.
  • 17. انفال 8، آيه 16.
  • 18. بقره 2، آيه 275.
  • 19. بقره 2، آيه 102.
  • 20. فرقان 25، آيات 68 و 69.
  • 21. آل عمران 3، آيه 77.
  • 22. آل عمران 3، آيه 161.
  • 23. توبه 9، آيه 35.
  • 24. بقره 2، آيه 283.
  • 25. مائده 5، آيه 90.
  • 26. محمد يعقوب كلينى، اصول كافى، ج 2، ص 287، تهران: دارالكتب الاسلاميه، 1365.
  • 27. رعد 13، آيه 25.
  • 28. محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 47، ص 19، بيروت: الوفاء.
  • 29. شيخ طوسى، التهذيب، ج 4، ص 149، دارالكتب الاسلاميه، تهران: چ 4، 1365.
  • 30. ديلمى، ارشاد القلوب، ج 1، ص 185، انتشارات شريف رضى، چ 1، 1412.
  • 31. شيخ صدوق، الخصال، ج 1، ص 273، انتشارات جامعه مدرسين، چ 2، 1403.
  • 32. كلينى، اصول كافى، ج 2، ص 276، دارالكتب الاسلاميه، تهران: چ 4، 1365.
  • 33. شيخ صدوق، الخصال، ج 2، ص 411، انتشارت جامعه مدرسين، چ 2، 1403.
  • 34. ابن ابى جمهور احسائى، عوالى اللآلى، ج 1، ص 88، قم: سيدالشهداء، 1405.
  • 35. همان.
  •  منبع: هدانا برگرفته از پرسمان، گناه و توبه.

حتما بخوانيد

ویژه نامه آداب و اعمال اسلامی

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.