وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

پیش نیازهای فهم متن احادیث

0

پیش نیازهای فهم متن احادیث

فهرست این نوشتار:

  • o فهم حدیث به یکباره اتفاق نمی افتد و نیازمند طی حداقل دو مرحله است: مرحله فهم متن و مرحله فهم مقصود گوینده.
  • o پیش نیازهای پیمودن مسیر فهم حدیث، اطمینان نسبی به صحّت انتساب حدیث و درستی متن آن است.
  • o برای آگاهی از اعتبار و درستی انتساب روایت، به دو دانش رجال و فن تخریج نیاز داریم.
  • o برای اطمینان از درستی متن حدیث، یافتن نسخه ها و نقلهای مختلف و متنهای مشابه، لازم است.

درس چهارم : سیر اجمالی و پیش نیازهای فهم

فهم بسیاری از احادیث لحظه ای و دفعی نیست. برخی احادیث، حتی آنها که متنی کوتاه دارند، گاه به آسانی درک نمی شوند و فهم آنها با مشکل روبرو می شود. فهم حدیث یک مقصد والاست و رسیدن به آن، پیمودن مرحله به مرحله مسیری نه چندان کوتاه را می طلبد. این مراحل که در درس های آینده توضیح آنها خواهد آمد عبارت اند از:

1. فهم متن حدیث؛

2. فهم مقصود اصلی آن.

 

 

در مرحله اول، معنای واژه های به کار رفته در متن حدیث را به دست می آوریم و سپس چگونگی ارتباط آنها با یکدیگر و به اصطلاح ترکیب جمله های واقع در متن حدیث را تبیین می کنیم. در صورت موفقیت در این دو کار، به مفهوم اولیه حدیث دست می یابیم.

علم اصول فقه، این مفهوم را، «ظهور اولیه» یا «مراد استعمالی» می نامد. برای موفقیت در این دو کار یعنی «فهم مفردات» و «فهم ترکیبات» به دانش هایی مانند صرف، نحو، لغت و معانی و بیان، نیازمندیم.

 

روشن است که در این مرحله، متن اصلی و صحیح حدیث باید در دسترس باشد. در مرحله دوم، یعنی فهم مقصود نهایی گوینده حدیث، لازم است مطمئن شویم که مفهوم سخن با مقصود گوینده متحد است و وی قصد شوخی و یا طعنه زدن نداشته و یا نمی خواسته مقصود اصلی خود را پنهان کند. اگر به این اطمینان نرسیدیم، باید مقصود نهفته و ناآشکار متن را پی جویی کنیم، زیرا ممکن است در یک جمله، مفهوم ابتدایی سخن با مقصود اصلی گوینده و به اصطلاح اصولیان «مراد جدی» گوینده سخن با «مراد استعمالی» متن و سخن، متفاوت باشد.

مثلاً جمله «در باز است» ممکن است یک جمله خبری ساده و تقاضایی برای بستن در باشد، زیرا سرما و یا صدا مزاحم کار است، اما اگر همین جمله پس از در زدن یک تازه وارد ادا شود، به معنای دادن اجازه ورود به اوست، و اگر پس از ملالت از مزاحمت کسی گفته شود، نوعی بیرون کردن وی تلقی می شود.

 

آنچه موجب رسیدن به مقصود اصلی گوینده می شود، دست یابی به قرینه های مقامی و لفظی است. ما معنای این قرینه ها و چگونگی تأثیر آنها را بر مفهوم حدیث و نیز روش دسترسی به آنها را در درسهای «اسباب ورود حدیث» و «تشکیل خانواده حدیث» خواهیم آورد. همچنین احادیث متعارضی وجود دارند که آگاهی از آنها در فهم حدیث ضرورت دارد. در مسیر حل این تعارضها، فهم نخستین ما از هر دو حدیث یا حداقل یکی از آنها دستخوش دگرگونی می شود.

 

این مسئله ما را موظف می کند احادیث مخالف را نیز مطالعه و از کوششهای عالمان حدیث در شرح احادیث استفاده کنیم و سپس برآیند حاصل از دو سوی تعارض و کوششهای محدثان را به دین نسبت دهیم. مراجعه به کتب شرح الحدیث در فهم بسیاری از احادیث مشکل نیز گره گشاست. همچنین در سده های اخیر و با پیشرفت علوم انسانی و تجربی، گاه دستاوردهای علمی بشر، چه به هنگام موافقت و چه به هنگام مخالفت با احادیث، در فهم حدیث تأثیر داشته است که نمی توان به آنها بی توجه بود. ما به مجموع این کوششهای بشری به دیده اهمیت و نه حجیت می نگریم و می کوشیم از آنها برای فهم حدیث استفاده کنیم.

گفتنی است این مراحل همواره از هم گسسته نیستند و در موارد فراوانی به هم پیوسته و در هم تنیده اند و تأثیرات متقابلی بر یکدیگر دارند. بر پایه آنچه گفته شد می توان سیر فهم حدیث را به دو مرحله کلی فهم متن و فهم مقصود تقسیم نمود و مرحله فهم متن را مرکب از دو گام فهم واژه ها و فهم ترکیبها دانست.

 

فهم مقصود نیز در گروی گردآوری همه قرینه ها اعم از قرینه های داخلی و خارجی، لفظی و مقامی و نیز توجه به احادیث متعارض، افزون بر احادیث مشابه و هم مضمون است. در انتها، بهره گیری از همه دستاوردهای بشری مرتبط، می تواند به فهم درست ما از حدیث کمک کند. اکنون پیش از ورود به مسیر فهم حدیث و طی گام به گام مراحل فهم متن و مقصود، دو پیش نیاز طی مسیر را بر می رسیم.

پیش نیازهای فهم

پیش نیازهای فهم تلاش برای فهم حدیث دست کم در احادیث مشکل و ژرف کوششی دامنه دار و وقت گیر است. عقل حکم می کند که برای رسیدن به این هدف والا و گاه دور دست، در جایی سرمایه گذاری کنیم که احتمال موفقیت نسبی وجود داشته باشد. از این رو پیش از حرکت و تلاش برای فهم حدیث، باید به دو پرسش زیر پاسخ داد:

1. آیا متن در دست ما، حدیث است؟

2. آیا متن حدیث، همین عبارت است؟

پاسخ پرسش نخست، موجب اطمینان نسبی به حدیث می شود و پاسخ دوم، ما را از دخالت تصحیف و تحریف در متن حدیث و در نتیجه کژفهمی و نافهمی، تا حد زیادی مصون می دارد.

اطمینان نسبی به حدیث / دستیابی به متن اصلی

اطمینان نسبی به حدیث پاسخ پرسش نخست بر عهده دو علم رجال و تخریج (1) است که با کاربرد ابزارهای متعدد، به ما اطمینان نسبی می بخشند که متن در دسترس، ساختگی نیست. گاه نیز حدیث نبودن متنهای مشهوری مانند «حَسَناتُ الأبْرارِ سَیئاتُ الْمُقَرَّبینَ» را اعلام می کنند. گاه نیز ضعف سند و مآخذ سخنانی مانند «اطلبوا العلم من المهد الی اللحد» را چنان اثبات می کنند که به هیچ روی سرمایه گذاری برای پیگیری دور و دراز محتوای آن ضرور نمی نماید. گفتنی است به دلیل گستردگی و پراکندگی منابع حدیث، پژوهشی گسترده و احتیاط و حوصله بیشتری از حد معمول، لازم است تا حدیث نبودن و یا بی اعتبار بودن یک متن را اعلام کنیم.

1- .. منظور از تخریج، مصدریابی منابع و مآخذ حدیث است. در این دانش، کوشش می شود که اصلی ترین و قدیم ترین منبعی که حدیث در آن آمده به دست آید. ابزارهای این کار، معجمها و کتب اطراف الحدیث اند، که با در دست داشتن یکی دو کلمه از متن یا ابتدای حدیث، می توانیم به متن و مأخذ حدیث دست یابیم. در سالهای اخیر، رایانه کمک بزرگی به این امر کرده و گاه بی پیشینه بودن برخی متون و بی ریشه بودن بعضی احادیث منتسب را نشان داده است.

دستیابی به متن اصلی پرسش دوم نیز پاسخ می طلبد و باید پس از اطمینان نسبی نسبت به حدیث بودن متن و نقل آن در یکی از منابع روایی، به بررسی نسخه ها بپردازیم تا از صحت متن موجود نیز اطمینان یابیم. یک نگاه تاریخی به فقه الحدیث نشان می دهدکه نافهمی و دیر فهمی، گاه ناشی از اشتباه در قرائت و کتابت متن حدیثاست. از این رو ناگزیریم در ابتدا، همه نقلها و نسخه های در دسترس حدیث مورد پژوهش را گردآوریم و آنها را با هم بسنجیم و بفهمیم.

 

نسخه های گوناگون

برای نمونه، کسی که با متن: «ویل للذین یجتنبون الدنیا بالدین» (1) روبه رو می شود، برای فهم و حل ناسازگاری صدر و ذیل حدیث، ناگزیر از توجیه های گوناگون می شود. اما اگر به نسخه ای دیگر دست یابد که به جای کلمه (یجتنبون)، واژه (یختلون) از ماده (ختل) به معنای نیرنگ داشته باشد و یا نسخه ای روشن تر که در بردارنده واژه (یجتلبون) از ماده (جلب) به معنای کشاندن باشد (2) ، مسیر فهم او بسیار کوتاه تر خواهد گشت. بنابراین حرکات و حروف و نقش آنها در جمله اهمیت دارد و گاه تغیییر یک حرف و تقدیم و تأخیر یک کلمه و حتی یک نقطه، در معنای همه جمله اثر می گذارد.

نسخه های گوناگونبا توجه به آنچه گذشت، باید نسخه های گوناگونی از متن حدیث را جست و با مقایسه آنها با یکدیگر، به متن اصلی دست یافت. (3) نسخه های متعدد به دو گونه متفاوت به دست می آید: الف) دست نوشته های دیگر و نسخه مؤلف یا کاتبان مختلف، اعم از اینکه با مؤلف هم عصر باشند یا نباشند.

 

1- .. نزهه الناظر، ص50، ح 93، ناسازگاری صدر و ذیل حدیث از آن روست که واژه «ویل» برای نفرین و نکوهش به کار می رود، در حالی که اجتناب از دنیا، نیکو است.
2- .. نسخه الکافی (ج2،ص 299) «یختلون» و نسخه جامع الأحادیث قمی (ص129) «یجتلبون» دارد.
3- .. جستجو از نسخه های متعدد در همه جا لازم نیست و می توان در مواردی که کتاب و نسخه های تصحیح شده حدیث، قابل اعتماد است، از پیمودن این مسیر خود داری کرد و فقط در مواردی که با مشکل فهم متن و گرههای محتوایی و لفظی روبه رو می شویم، به نسخه های گوناگون مراجعه کنیم.

 

نمونه ها[تصحیح متون، مصدریابی و یافتن متنهای مشابه ]

ب) کتابهای دیگری که همان حدیث را نقل کرده اند؛ چه این کتابها منبع کتاب ما باشند (مانند کتابهای شیخ صدوق نسبت به بحار الأنوار) یا نباشند و از طریق دیگری حدیث را نقل کنند (مانند کتاب من لایحضره الفقیه نسبت به الکافی). از نظر دور نداریم که نقل همان حدیث در شرحها و جوامع روایی، با استناد به همان منبعی که حدیث مورد بررسی ما در آن آمده نیز سودمند است؛ مانند نقل بحار الأنوار از امالی صدوق و وسائل الشیعه از کتب اربعه؛ زیرا گاه نسخه های موجود نزد مؤلفان جوامع روایی، از نسخه های در دسترس ما صحیح تر بوده است. (1) 

1- .. علت سودمند و کارا بودن همه نقلها و نسخه ها در این است که نقل تصویری کتاب و حدیث به شیوه عکس برداری و پویش (اسکن) تا دهه های اخیر ممکن نبود و مؤلفان کتابهای حدیثی، حدیث را از نسخه اصلی می خواندند و سپس قرائت خود را می نوشتند؛ از این رو، خطا ممکن بود در دو ناحیه راه یابد: خطا در قرائت و خطا در نوشتن. اگرچه بنا به اصل عقلایی عدم خطا، به این دو خطا، به ویژه خطای قرائت که با عرضه بر استاد همراه بوده است، اعتنایی نمی شود، اما اگر قرائت دیگری از آن یافت شد که با این قرائت متفاوت باشد، دیگر نمی توان به اصل عقلایی عدم خطا اتکا کرد، زیرا اصل عقلایی در قرائت شخص اوّل، با اصل عقلایی در شخص دوم متعارض می شود و هیچ کدام بر دیگری ترجیحی ندارند و عقلا اصل را در این گونه موارد جاری نمی دانند.

امروزه در احیا، تصحیح متون، مصدریابی و یافتن متنهای مشابه و تقویت متن، از دیگر نقلها و دیگر کتابها و مجموعه های روایی نیز یاری گرفته می شود. اینک مثالهای متفاوتی می آوریم تا ضرورت این کار و تأثیر آن در معنا روشن شود:

نمونه هایک. از امام حسن عسکری علیه السلام چنین روایت شده است: خَیرُ إخوانِکَ مَن نَسَبَ ذَنبَکَ إلیه. (2) بهترین برادرانت کسی است که گناه تو را به خود نسبت دهد.

2- .. بحار الأنوار، ج 74، ص 188، ح 15.
می بینیم که این معنا چندان مفهوم نیست. نسخه دیگر (1) ، واژه «نسی» دارد که معنایی پذیرفتنی است. بهترین برادران کسی است که خطا و گناه ما را نسبت به خود، از یاد ببرد و گذشت کند.

دو.از امام سجاد علیه السلام روایت شده است که فرمود: لا تُعادِینَّ أحَداً وَ إنْ ظَنَنْتَ أنَّهُ لا یضُرُّک، وَ لا تَزْهَدَنَّ فی صَداقَهِْ أحَدٍ وَ إنْ ظَنَنْتَ أنَّهُ لا ینْفَعُک؛ فَإنَّک لا تَدْری مَتی ?? تَرْجُو صَدیقَکَ وَ لا تَدْری مَتی تَخافُ عَدُوَّکَ. وَ لا یعْتَذِرُ إلَیکَ أحَدٌ إلّا قَبِلْتَ عُذْرَهُ وَ إنْ عَلِمْتَ أنَّهُ کاذِبٌ، وَ لْیقِلَّ عَیبُ النّاسِ عَلی لِسانِکَ. (2) با هیچ کس دشمنی مکن، اگرچه گمان داری که به تو زیانی نمی رساند و نسبت به دوستی با هیچ کس بی رغبت مباش، اگرچه گمان داری به تو سودی نمی رساند؛ زیرا تو نمی دانی که کی به دوستت امیدواری و نمی دانی که چه هنگام از دشمنت بیم داری. و کسی پیش تو عذرِ تقصیر نیاورد مگر آنکه عذرش را بپذیری، حتی اگر بدانی که دروغ می گوید. و باید عیب مردم را کمتر بر زبان بیاوری. اما در نسخه دیگر کتاب، به جای کلمه «عَیب»، کلمه «عَتْب» آمده که به معنای (کمتر سرزنش کردن) است.

سه.امام صادق علیه السلام از پدر بزرگوارش امام باقر علیه السلام درباره حق مؤمنان بر یکدیگر چنین نقل کرده است: عَظِّمُوا أصحابَکُم وَ وَقِّرُوهُم وَ لا یتَجَّهَمُ بَعضُکُم بَعضاً، وَ لا تُضارُّوا وَ لا تُحاسِدُوا، وَ ایاکُم وَ البُخلَ، کُونُوا عِبادَ اللهِ المُخلِصینَ. یاران خود را بزرگ و محترم بدارید و با هم ترشرویی نکنید و به یکدیگر زیان نزنید و حسد نورزید و مبادا بخل بورزید و بندگان خالص خدا باشید.

 

1- .. بحار الأنوار، ج 78، ص 377، ح 3.
2- .. الدرّه الباهره، ص 25، ح 51 و ر. ک: نزهه الناظر، ص 89، ح 3؛ أعلام الدین، ص 299؛ بحار الأنوار، ج 78، ص 142، ح 5.
 

 

در نسخه متداول و قبلی کافی به جای واژه «یتجّهم» به معنای ترشرویی، واژه «یتهجّم»، از مادّه «هجم» آمده بوده که مناسبت چندانی ندارد و نسخه جدید درست تر به نظر می آید. (1)

چهار.حدیث «حَسْبُک مِنْ کَمالِ الْمَرْءِ تَرْکُهُ ما لا یجْمَلُ بِهِ»(2) ، که فرموده امام علی علیه السلام به حارث همْدانی است. نسخه دیگر«تَرْکُهُ ما لا یحْمَدُ بِهِ» است. معنای حدیث بر اساس متن اول یعنی: در کمال آدمی همین بس که هرچه او را زیبا نمی سازد ترک کند و بر اساس متن دوم یعنی: آنچه که آدمی را بدان نمی ستایند رها کند.

مشاهده می شود که تفاوت مهمی میان دو نسخه وجود ندارد. گفتنی است همه نسخه های یک کتاب می توانند مشابه هم باشند، اما در کتاب دیگری، همان حدیث با اختلاف جزئی نقل شده باشد. اگر این دو حدیث با یک سند و طریق روایی، به یک معصوم برسند، می توان آنها را دو نسخه یک حدیث دانست. گاه نقل حدیث در کتابهای دیگر صحیح تر می نماید؛ مانند این روایت که به امام رضا علیه السلام منسوب است: «اَلأُنْسُ یذْهِبُ الْمَهابَه»، (3) در حالی که در منابع دیگر در آغاز روایت، «الاسترسالُ بالأنس» (4) آمده است که نتیجه می دهد: انس یافتن بیش از حد، هیبت را می برد و نه مطلق انس. گفتنی است محدّثان بزرگی همچون علامه مجلسی، از این نیز فراتر رفته و برای تصحیح متون حدیثی به کتابها و روایات (5) دیگر فرق اسلامی مراجعه کرده ونسخه های متفاوتی از متن حدیث را یافته، به تصحیفها و تحریفها پی برده و آنها را تذکر داده اند. (6)

.

1- .. الکافی، چاپ جدید دار الحدیث، ج3، ص445، ح2067.
2- .. نزهه الناظر و تنبیه الخاطر، فصل کلمات أمیر المؤمنین علیه السلام، ح 11.
3- .. الدرّه الباهره، ص 36، ح 101؛ بحار الأنوار، ج 74، ص 181، ح 28.
4- .. العدد القویه، ص 297، ح 26؛ أعلام الدین، ص 307.
5- .. یادنامه علامه مجلسی، ج 2، ص 231.
6- .. علاقه مندان را به کتاب نقد و تصحیح متون اثر نجیب مایل هروی ارجاع می دهیم.

 

 

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.