وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

مناظره خواندنی شیخ مفید با قاضی عبد الجبار

0

قاضی عبد الجبار کیست ؟

در قرن چهارم و پنجم قاضی عبدالجبار معتزلی (متوفای 415) قهرمان علم کلام است ایشان در زمان آل بویه بوده و آل بویه هم او را به عنوان قاضی نصب کردند و امکانات هم به او دادند و تقویت هم کردند ایشان حدود 60 تا 70 عنوان کتاب نوشته و یکی از کتاب‌هایش المغنی فی التوحید والنبوة والامامة است ایشان در جلد 20 کتابش شروع به نقد کل عقاید شیعه کرده است.

نقل مناظره

مرحوم قاضی نور الله شوشتری قضیه‌ای را در  کتاب «مجالس المؤمنین» نقل می‌کند می‌گوید یک روزی شیخ مفید وارد درس عبدالجبار معتزلی شد جمعیت زیادی نشسته بودند ایشان هم درس می‌گفت، شیخ مفید به صورت ناشناس دم در آمد و نشست.

بعد گفت شیخنا اجازه می‌دهید من یک سوالی طرح کنم؟ ببینید خیلی زیبا است و روش باید این‌طوری باشد، ما صدها از این قضایا را می‌خوانیم بعد خودمان یک مقدار پایین بالا می‌کنیم ولی این دقت را نداریم. مرحوم شیخ مفید به صورت ابتدایی می‌آید و می‌گوید اجازه می‌دهید من سوالی مطرح کنم؟ قاضی می‌گوید سوال کنید.

شیخ مفید می‌گوید:

«ما تقول‏ في‏ هذا الخبر الذي‏ ترويه طائفة من الشيعة (من كنت مولاه فعلي مولاه) أ هو مسلّم صحيح عن النبيّ صلّى اللّه عليه و آله يوم الغدير؟ فقال: نعم خبر صحيح»

نورى، حسين بن محمد تقى، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، 28جلد، مؤسسة آل البيت عليهم السلام – قم، چاپ: اول، 1408ق، الخاتمةج‏3 ؛ ص236؛ طوسى، محمد بن الحسن، تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، 10جلد، دار الكتب الإسلاميه – تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق. مقدمةج‏1 ؛ ص10

شیخ مفید می‌گوید:

«ما المراد بلفظ المولى في الخبر؟  

مراد از مولی چیست؟

قال: هو بمعنى أولى، فقال الشيخ: فما هذا الخلاف و الخصومة بين الشيعة و السنة؟

اگر به معنای اولی است علی ابن ابی طالب اولی الناس بالامه است؛ پس این اختلافات چیست که یک عده شیعه شدند و یک عده سنی شدند؟

«فقال الشيخ: أيّها الأخ هذه رواية و خلافة أبي بكر دراية، و العاقل لا يعادل الرواية بالدراية».

عاقل که نمی‌آید درایت را رها کند و روایت را بگیرد روایت شنیدنی است، درایت دیدنی است. آن را از پیامبر نقل کردند ولی خلافت ابی بکر اجماعی مردم است و مردم دیدند که ایشان خلیفه شده است.

«فقال الشيخ: ما تقول في قول النبيّ صلّى اللّه عليه و آله لعليّ عليه السلام: (حربك حربي، و سلمك سلمي)؟

البته این تعبیر را ما در روایات ندیدیم ولی این عبارت هست:

«أنا حرب لمن حاربهم وسلم لمن سالمهم»

یا:

«حرب لمن حاربکم، و سلم لمن سالمکم»

 

«قال القاضي: الحديث صحيح»

شیخ گفت:

«فقال: ما تقول في أصحاب الجمل؟»

در مورد اصحاب جمل چه می‌گویید این کسانی که با حضرت علی جنگیدند در حقیقت با پیغمبر جنگیدند، جنگ با پیامبر هم کفر است یعنی همه‌شان کافر هستند.

«فقال القاضي: أيّها الأخ إنّهم تابوا»

این‌ها توبه کردند

«فقال الشيخ: أيّها القاضي الحرب دراية و التوبة رواية»

این‌که این‌ها جنگیدند همه دیدند، ولی این که می‌گویند توبه کردند، این روایت است.

«و العاقل لا يعادل الرواية بالدراية، و أنت قررت في حديث الغدير أن الرواية لا تعارض الدراية فبهت الشيخ القاضي و لم يحر جوابا، و وضع رأسه ساعة ثم رفع رأسه، و قال: من أنت؟ فقال: خادمك محمّد بن محمّد بن النعمان الحارثي،فقام القاضي من مقامه، و أخذ بيد الشيخ، و أجلسه على مسنده و قال: أنت المفيد حقّا»

یکی از روایت‌ها این است که می‌گویند شیخ مفید هم از آن‌جا مفید لقب گرفت.

 «فتغيّرت وجوه علماء المجلس»

این جالب است، تا این‌جا کار طبیعی بود، علمای مجلس همه به هم ریختند!

 «فلمّا أبصر القاضي ذلك منهم»

دید همه بهم ریختند

 «قال: أيّها الفضلاء و العلماء، إن هذا الرجل ألزمني»

ایشان من را محکوم کرد

«و أنا عجزت عن جوابه، فإن كان أحد منكم عنده جواب عمّا ذكره فليذكر ليقوم الرجل و يرجع مكانه الأول »

هرکس می‌تواند جواب این شیخ را بدهد بلند شود، تا این مرد سر جای خودش بر گردد من دست او را بگیرم و بیاورم جای خودم بنشانم.

یک نفر از این جمعیت جرأت نکرد که بگوید من برای ایشان جواب دارم.

منبع : کتاب مجالس المومنین

درس خارج آیت الله حسینی قزوینی ،جلسه دوم 97/07/03

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.