وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

لزوم اقتداي فراگير به سنت نبوي و پرهيز از الگوگيري تك‌بعدي

0

لزوم اقتداي فراگير به سنت نبوي و پرهيز از الگوگيري تك‌بعدي

 

آیت الله مصباح یزدی

 

گاه در نهج‌البلاغه، به كساني اشاره شده است كه به‌‌طورکامل به پيغمبر اكرم صلی الله علیه و آله تأسي مي‌كردند، و نمونه‌هايي از رفتار آنها بيان شده است تا مشوقي براي ديگران باشد، و همچنين به كساني كه نقطه مقابل آنان قرار گرفتند، اشاراتي شده است. در اوايل بعثت كه مسلمانان روزگار دشواري مي‌گذراندند و زير فشار و شكنجه‌هاي گوناگون بودند، آنها كه ايمان مي‌آوردند، ايمانشان جدي‌تر بود و با توجه به پستي‌ها، ذلت‌ها و فسادهاي دوران جاهليت، قدر تعاليم اسلام را بهتر مي‌دانستند و مي‌کوشيدند بيشتر و بهتر عمل كنند.

 

اکنون هم گاه در گوشه‌وكنار دنيا، تازه‌مسلمان‌ها که از آلودگي‌ها و فسادهاي محيط خود آزرده هستند، پس‌از پذيرش اسلام، بيشتر از ديگران دستورهاي اسلام را رعايت مي‌كنند. خانم‌هايي كه در اروپا مسلمان مي‌شوند، از بسياري از خانم‌هاي ما احکام را بيشتر رعايت مي‌كنند. بنده از نزديك ديدم كساني كه تازه مسلمان مي‌شوند ـ و شايد اکنون برخي از آنان در قم باشندـ مقيدند كه سيره و سنت پيغمبر اكرم صلی الله علیه و آله را به‌طور دقيق بشناسند و تاآنجاكه مي‌توانند به آن عمل كنند. آنها کارهايي مي‌كنند كه برخي حوزويان، با سابقه پنجاه يا شصت سال حضور در حوزه علميه، به آن عمل نمي‌كنند يا توجه ندارند يا قدرش را نمي‌دانند؛ اما آنها كه تازه به اسلام گرويده‌اند، قدر اين‌ آموزه‌ها را بهتر مي‌دانند. در صدر اسلام هم به‌ويژه درميان آنها كه درزمان فشار فراوان کفار به مسلمان‌ها ايمان آورده بودند، افرادي بودند كه مي‌خواستند رفتارشان سرتاپا خداپسند باشد.

بدين‌جهت، گاه اميرالمؤمنين علیه السلام از آنها نزد نسل دوم مسلمان‌ها ياد مي‌کند. ايشان مي‌گويد درميان نسل اول، چنين كساني بودند؛ چطور درميان شما يافت نمي‌شود يا كم يافت مي‌شود؟ ايشان با اين بيان، آنان را ترغيب و تشويق مي‌كنند تا به رعايت احكام شرعي و سيره و سنت پيغمبر اكرمصلی الله علیه و آله اهتمام داشته باشند.

 

در اينجا دو نکته هست: يکي اينکه در صدر اسلام اين‌گونه افراد بيشتر بودند و اميرالمؤمنين† آنها را به رخ اصحاب خود مي‌كشد، و مي‌گويد چرا دربين شما اين‌‌گونه افراد نيستند. ايشان مي‌فرمايد که در زمان پيغمبر صلی الله علیه و آله چنين افرادي بودند؛ اما اکنون شما اين‌‌گونه نيستيد. نكته ديگر اينکه گاه كساني در مقام تبعيت از سنت پيغمبر صلی الله علیه و آله ، فقط گوشه‌اي از سنت‌ها و يك جنبه آن را مي‌بينند. فرض كنيد كساني اهتمام آن حضرت به ذكر و عبادت و تهجد را مي‌بينند و براي تبعيت، فقط همين سنت‌هاي پيغمبر صلی الله علیه و آله را عملي مي‌كنند، به‌ويژه وقتي چنين افرادي اين آيات شريفه خطاب به پيغمبر صلی الله علیه و آله را مي‌شنوند: قُمِ اللَّيْلَ إِلاّ قَلِيلاً؛(1)شب را به عبادت به‌پا خيز، مگر اندكي که استراحت کني. نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِيلاً؛(2)نصف ساعات شب را به عبادت بپرداز يا اندكي از آن کم کن. أَوْ زِدْ عَلَيْهِ؛(3) يا بيش از نصف شب بيدار باش.

سوره مزّمّل از سوره‌هايي است كه در اوايل بعثت نازل شده است و در آن، خدا به پيغمبرˆ صلی الله علیه و آله مي‌گويد حدود نيمي از شب را به عبادت بپرداز. مسلمانان هم حاضر بودند و ياد مي‌گرفتند و مي‌خواستند عمل كنند. به اين شيوه در همين سوره آمده است كه: إِنَّ رَبَّكَ يَعْلَمُ أَنَّكَ تَقُومُ أَدْني مِنْ ثُلُثَيِ اللَّيْلِوَنِصْفَهُ وَثُلُثَهُ وَطائِفَه مِنَ الَّذِينَ مَعَكَ؛(4) خدا مي‌داند كه تو نزديك دو ثلث شب را به عبادت اشتغال داري. در اين کار، تنها خودت نيستي؛ کارِ گروهي از كساني كه با تو هستند و عده‌اي از مسلمان‌هايي كه به تو ايمان آورده‌اند نيز همين‌ است. اين نکته در خودِ قرآن آمده است و ما نبايد در تاريخ دنبال آن بگرديم و ببينيم اين گروه كه بودند و چه كردند. در نهج‌البلاغه هم در مواردي، به مسلمانان صدر اول اشاره شده است که اين‌‌گونه بودند، با توجه به اين‌گونه تأکيدات ممکن است کساني تنها اين‌دسته از سنت‌ها و عبادت‌ها را ياد بگيرند و به آن عمل كنند، اما از دستورهاي ديگر غفلت کنند و آنها را فراموش ‌كنند، به عنوان مثال: ممکن است کسي عالِم مقدسِ اهل عبادت و تهجد باشد امّا از همسايه خبر نداشته و با خويشان و نزديکان ارتباطي ندارد، زماني هم که جهاد لازم شود، چندان جدي نمي‌گيرد، و مي‌گويد حالا عبادت كنيم، مي‌ترسم اگر به جهاد بروم نتوانم در جبهه عبادت‌هايم را انجام دهم؛ چنين کسي يك‌سويه بـه سيره پيغمبر صلی الله علیه و آلهمي‌نگـرد. كسـاني كه مي‌خواهـند بـه پيغمبر تأسي كنند، بايد مجموع زندگي پيغمبر صلی الله علیه و آله را در نظر بگيرند و در همه جنبه‌ها به او تأسي كنند. اما وقتي نمي‌توانند صد‌در‌صد پيروي كنند، به هر اندازه که مي‌توانند تأسي کنند.

البته اين کار بايد هماهنگ، و با رعايت عدالت و كمك به ضعفا و مشاركت در مسائل اجتماعي‌ـ ‌سياسي باشد و در همه جنبه‌ها، هماهنگ پيش برود؛ نه اينكه افراد يك بُعد را بگيرند و باقي ابعاد را فراموش كنند. شايد بهترين مثال و تشبيه براي اين‌‌گونه رفتار، افراد كوتاه‌قدي باشند که سر بزرگي دارند؛ همه قد آنان نيم‌متر يا يك‌متر نمي‌شود، اما كله بزرگي دارند؛ يا مانند برخي که دست و پايشان خيلي دراز است، و باقي بدنشان عادي است. اين نبودِ تعادل بدني، مجسم‌كننده کسي است كه يك جنبه از رفتار پيغمبر صلی الله علیه و آله را ديده و با تأسي به همان جنبه، رشد مي‌كند؛ اما اعضاي ديگرش، با آن نامتناسب و ناهماهنگ است. وقتي کسي بخواهد به پيغمبر صلی الله علیه و آله تأسي كند، بايد همه سنت پيغمبر صلی الله علیه و آله را ببيند و به هر درجه‌اي كه مي‌تواند، هماهنگ پيش برود. اگر يك درجه پيش مي‌رود، همان درجه را در همه سنت‌ها ملاحظه كند؛ نه اينكه در يك جنبه ده درجه پيش رود، در يك جنبه زير صفر باشد. اين كار درستي نيست و سبب مي‌شود اختلاف روش‌ها و فرقه‌ها و مانند آن پديد آيد؛ برخي گرايش‌هاي انزواطلبانه داشته باشند و برخي به‌گونه ديگر عمل کنند. اگر قرار است به سنت پيغمبر صلی الله علیه و آله تأسي كنيد، بايد مجموع سنت‌ها را ياد گرفت و هماهنگ پيش رفت.

در اينجا دو نمونه از فرمايشات اميرالمؤمنين علیه السلام را نقل مي‌کنم؛ يکي درباره كساني كه سنت پيغمبر صلی الله علیه و آله را در عبادت رعايت مي‌كردند؛ و ديگري درباره تأسي كردن به پيغمبر صلی الله علیه و آله در مسائل اجتماعي، مانند جهاد و کارزار با دشمنان؛ تا روشن شود اصحاب پيامبر صلی الله علیه و آله تا چه اندازه جديت داشتند. گويا اين بخش خطبه، به ايامي مربوط بوده است كه ايشان تازه به عراق تشريف آورده بودند. در رواياتي كه در شرح اين خطبه آمده است، گفته‌اند روزي اميرالمؤمنين علیه السلام در عراق نماز صبح را خواندند و پس‌از نماز صبح، رو به طرف مردم کردند و به قيافه‌هاي نمازگزاران نگاه كردند و اين مطالب را بيان كردند: لَقَدْ رَأَيْتُ أَصْحَابَ مُحَمَّد صلی الله علیه و آله فَمَا أَرَي أَحَداً يُشْبِهُهُمْ مِنْكُمْ.(5)پيداست كه نسل دوم اسلام بودند يا كساني بودند كه پيش‌تر در عراق مسلمان شده بودند، ولي به‌خدمت پيغمبر صلی الله علیه و آله نرسيده بودند. ايشان مي‌فرمايد من اصحاب پيغمبر صلی الله علیه و آله را ديدم و با آنها معاشرت داشتم؛ شما مثل و شبيه آنها نيستيد. اين سخن باعث تعجب است كه چگونه علي علیه السلام به مسلمان‌هايي كه پشت سر آن حضرت نماز مي‌خواندند و چه‌‌بسا سحرگاه هم نافله شب را خوانده باشند، مي‌فرمايد شما شبيه اصحاب پيغمبر نيستيد! مگر آنها چگونه بودند؟ لَقَدْ كَانُوا يُصْبِحُونَ شُعْثاً غُبْراً. پيداست اصحاب خاص پيغمبر صلی الله علیه و آله ، مقصودِ اين کلام هستند؛ زيرا درميان اصحاب پيغمبر صلی الله علیه و آله ، اشخاص ضعيف‌‌الايمان، بلكه منافق هم بودند. منظور حضرت در اينجا آن اصحاب خاص بوده است كه خوب ياد گرفته بودند. مي‌گويد اينها كه ما ديديم، اصحاب خاص پيغمبر صلی الله علیه و آله ، با موهاي ژوليده و صورت زرد و خاك‌آلود صبح مي‌کردند. اصحاب پيغمبر صلی الله علیه و آله ، هنگام صبح اين‌‌گونه بودند، بعدْ صورتشان را مي‌شستند، حمام مي‌رفتند، موهايشان را شانه مي‌کردند، عطر مي‌زدند و به سر روغن مي‌زدند. سحرگاه موهاي سرشان ژوليده، صورتشان خاك‌آلوده و رنگ‌هايشان زرد شده بود. وَقَدْ بَاتُوا سُجَّداً وَقِيَاماً؛ شب را تا صبح با سجده و نماز گذرانده بودند. يُرَاوِحُونَ بَيْنَ جِبَاهِهِمْ وَخُدُودِهِمْ؛ وقتي به سجده مي‌افتادند ـ مثل اين نبود كه هنوز سر به زمين نرسيده، مهلت نمي‌دهيم استقرار پيدا كندـ آن‌قدر سجده‌شان را طول مي‌دادند و سرشان روي سجده بود، براي رفع خستگي گونه راست صورت را مي‌گذاشتند تا آن‌قـدر خسته مي‌شدند، سپس گونه چپ صـورت را مي‌گذاشتند.

 

بين گونه‌ها و پيشاني سجده‌هاي طولاني مي‌کردند. يَقِفُونَ عَلَي مِثْلِ الْجَمْرِ مِنْ ذِكْرِ مَعَادِهِمْ؛ وقتي ياد قيامت مي‌افتادند، مثل كسي بودند که روي پاره آتشي ايستاده است و مي‌سوزد و نمي‌تواند استقرار يابد. وقتي از معاد و بهشت و جهنم و حساب‌وكتاب صحبت مي‌شد، آرام نمي‌گرفتند. كَأَنَّ بَيْنَ أَعْيُنِهِمْ رُكَبَ الْمِعْزَي مِنْ طُولِ سُجُودِهِمْ؛ از‌بس سجده كرده بودند، پيشاني‌هايشان مثل زانوي بز پينه داشت. إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ هَمَلَتْ أَعْيُنُهُمْ حَتَّي تَبُلَّ جُيُوبَهُمْ؛ به‌هنگام ياد خدا، حالت لرزشي در آنان پديد مي‌آمد و اشك از چشمانشان جاري مي‌شد، به‌گونه‌اي‌كه گريبانشان را خيس مي‌کرد. مؤمنان هميشه به‌ياد خدا هستند؛ اما وقتي آيه قرآن تلاوت مي‌شود، توجه بيشتري به صفات الهي دارند و شوك تازه‌اي در آنها ايجاد مي‌كند. قرآن مي‌فرمايد: إِنَّمَا الْمُؤمِنُونَ الَّذِينَ إِذا ذُكِرَ اللّهُ وَجِلَت قُلُوبُهُمْ.(6) وَمَادُوا كَمَا يَمِيدُ الشَّجَرُ يَوْمَ الرِّيحِ الْعَاصِفِ؛ روزي كه تندباد مي‌وزد و هوا طوفاني مي‌شود، شاخه‌هاي درخت چگونه مي‌لرزد؟ اين‌‌گونه بدنشان مي‌لرزيد: خَوْفاً مِنَ الْعِقَابِ وَرَجَاءً لِلثَّوَابِ. پيداست که گريه، فقط گريه خوف نيست، گريه شوق و رجا هم هست و انواع ديگري هم دارد. اين سيمايي از اصحاب ويژه پيغمبر صلی الله علیه و آله بود که اميرالمؤمنين علیه السلام صبحگاهي پس‌از نماز براي اصحاب خود ترسيم كردند. فرمودند اصحاب پيغمبر صلی الله علیه و آله اين‌‌گونه بودند؛ شما چرا مثل آنها نيستيد؟ كساني در تاريخ بودند و شايد اکنون هم در گوشه‌وكنار، فرقه‌هايي باشند که به عبادات و ذكر و زهد و مانند آن بسيار اهميت مي‌دهند؛ اينها استناد به سنت پيغمبرصلی الله علیه و آله مي‌کنند؛ ولي سنت پيغمبر صلی الله علیه و آله فقط اين نبود؛ مجموعي از اعمال بود كه همه وظايف فردي، خانوادگي، اجتماعي، سياسي و فعاليت‌هاي اقتصادي، را دربر مي‌گرفت. بايد اين مجموعه را درنظر گرفت و هركس به‌اندازه همت خود، يك قدم، دو قدم، سه قدم، هزار قدم، بلکه هرچه مي‌تواند پيش رود؛ اما مجموع را پيش ببرد، نه آنكه تک‌بعدي ‌باشد.

نمونه ديگري از كلام اميرالمؤمنين علیه السلام در وصف اصحاب خاص پيغمبر صلی الله علیه و آله ، در‌زمينه مسائل اجتماعي و جهاد وجود دارد. اين بخش را اميرالمؤمنين علیه السلام در قضيه صفين، پس‌از جريان حكميت يا در خلال آن جريان، فرموده‌اند. زماني‌که داستان حكميت در پيش آمد سال‌هاي پي‌در‌پي دو جنگ رُخ داده بود: يکي جنگ جمل و پس‌ازآن جنگ صفين. حدود صدهزار نفر از مسلمانان يا بيشتر، كشته شده بودند. صدهزار نفر در جنگ تن‌به‌تن كشته شدند و طبعاً بقيه، بسيار خسته شده بودند. وقتي با حيله عمروعاص قرآن‌ها را بر سر نيزه كردند، بسياري مسلمانان بهانه‌اي پيدا كردند و گفتند با قرآن نمي‌جنگيم و قرآن حاكم بين ما و شما باشد؛ و در آنجا فريب خوردند.

گويا(7)اين كلام را اميرالمؤمنين علیه السلام در آن موقعيت براي اصحاب خود بيان فرمودند: وَلَقَدْ كُنَّا مَعَ رَسُولِ‌اللَّه صلی‌الله علیه و آله نَقْتُلُ آبَاءَنَا وَأَبْنَاءَنَا وَإِخْوَانَنَا؛(8) در زمان پيغمبر صلی الله علیه و آله وقتي وظيفه جهاد داشتيم، نگاه نمي‌كرديم كه طرف ما چه‌كسي است؛ ممكن بود پدر يا فرزند يا برادرمان باشد. اين حرف‌ها مطرح نبود. صحبت كفر و ايمان بود. وقتي دستور مي‌رسيد با كفاري كه مهاجم هستند بجنگيد، ديگر نگاه نمي‌كرديم كه طرفمان چه‌کسي است؛ آيا جزء باند و حزب و قوم ماست يا نيست. با او مي‌جنگيديم، هرچند پدر يا پسر يا برادر بود. مَا يَزِيدُنَا ذَلِكَ إِلَّا إِيمَاناً وَتَسْلِيماً؛ پدركشي و برادركشي، بر ايمان ما مي‌افزود. وَمُضِيّاً عَلَي اللَّقَمِ وَصَبْراً عَلَي مَضَضِ الْأَلَمِ؛ ما به دستور عمل مي‌كرديم. دستور بود بجنگيد، ما مي‌رفتيم و فكر ديگري نمي‌كرديم. وَجِدّاً فِي جِهَادِ الْعَدُو.

سپس اميرالمؤمنين علیه السلام اين صحنه‌ را مجسم مي‌كند که: وقتي با دشمن درگير مي‌شديم، گاه در جنگ تن‌به‌تن، دو نفر با همديگر حالت كُشتي پيدا مي‌كردند؛ يكي مؤمن و ديگري كافر، پدري با پسر، برادري با برادر؛ و هريك سعي مي‌كرد تا ديگري را به‌زمين بزند و در فرصتي او را به‌قتل برساند. گاهي مؤمن بر كافر مسلط مي‌شد و او را مي‌كشت و گاهي كافر بر مؤمن مسلط مي‌شد و مؤمن را مي‌كشت. ما مأمور بوديم برويم بجنگيم؛ مي‌رفتيم و نگاه نمي‌كرديم كه طرف ما کيست؛ با او درگير مي‌شديم، گاهي غالب و گاهي هم مغلوب مي‌شديم. وَلَقَدْ كَانَ الرَّجُلُ مِنَّا وَالْآخَرُ مِنْ عَدُوِّنَا يَتَصَاوَلَانِ تَصَاوُلَ الْفَحْلَيْنِ؛ مثل زماني كه دو قهرمان باهم كشتي مي‌گيرند، چطور هركدام مواظب‌اند ببينند طرف مقابل چه غفلتي پيدا مي‌كند تا از فرصت استفاده كنند؛ اين‌‌گونه، يكي ازطرف ما و يكي ازطرف كفار باهم كشتي مي‌گرفتند؛ مواظب بودند ببينند چگونه مي‌شود طرف مقابل را به‌زمين زد. يَتَخَالَسَانِ أَنْفُسَهُمَا أَيُّهُمَا يَسْقِي صَاحِبَهُ كَأْسَ الْمَنُونِ؛ تلاش مي‌كردند فرصتي پيدا كنند تا جام مرگ را به‌طرف مقابل بنوشانند. تعبيري ادبي است؛ يك مؤمن با يك كافر باهم درگيرند و هركدام مواظب‌اند فرصتي بيابند تا جام مرگ را به حريف خود بنوشانند. فَمَرَّه لَنَا مِنْ عَدُوِّنَا وَمَرَّه لِعَدُوِّنَا مِنَّا؛ گاهي ما موفق مي‌شديم دشمن را بكشيم؛ گاهي هم دشمن، ما را مي‌كشت. اين وضع ما در مقام اطاعت امر پيغمبر صلی الله علیه و آله در ميدان جهاد بود.

فقط اين نبود كه شب تا صبح به عبادت بپردازيم و درحال سجده و گريه باشيم؛ بلکه جهاد هم بود. فَلَمَّا رَأَي اللَّهُ صِدْقَنَا؛ وقتي خدا ديد که ما در عهد و پيمانِ جانبازي در راه او راست مي‌گوييم رِجالٌ صَدَقُوا ماعاهَدُوا اللّهَ عَلَيْهِ؛(9)به وعده‌اي كه با خدا بستند عمل كردند و در عمل صادق بودند) به پيغمبر صلی الله علیه و آله ايمان آورديم و با او بيعت كرديم و گفتيم جان و مالمان دراختيار شماست و پايداري کرديم، أَنْزَلَ بِعَدُوِّنَا الْكَبْتَ وَأَنْزَلَ عَلَيْنَا النَّصْرَ؛در چنين وقتي بود كه خدا ذلت و خواري را بر دشمن، و پيروزي را بر ما مسلمانان نازل کرد؛ چون حاضر شديم بجنگيم تا كشته شويم. ديگر هيچ ملاحظه‌اي نداشتيم، و فقط اطاعت امر خدا مطرح بود. حَتَّي اسْتَقَرَّ الْإِسْلَامُ مُلْقِياً جِرَانَهُ وَمُتَبَوِّئاً أَوْطَانَهُ؛ اين‌‌گونه شد كه اسلام کم‌کم سامان گرفت و استقرار يافت و خيمه‌اش سر پا شد و قوام گرفت. وَلَعَمْرِي لَوْ كُنَّا نَأْتِي مَا أَتَيْتُمْ؛به جانم سوگند اگر ما هم روح سازش داشتيم، راحت‌طلب بوديم و فقط درپي ذكر و ورد بوديم كه به جان آدمي لطمه‌اي نمي‌زند.(10)اگر ما هم مثل شما رفتار مي‌كرديم مَا قَامَ لِلدِّينِ عَمُودٌ؛ خيمه دين سر پا نمي‌شد و عمودي براي اين خيمه يافت نمي‌گرديد. وَلَا اخْضَرَّ لِلْإِيمَانِ عُودٌ؛ و شاخه ايمان هرگز سرسبز و خرم نمي‌شد و مي‌خشكيد و كم‌كم ازبين مي‌رفت.

اگر شاخة‌ ايمان، سرسبز و خرم مانده است، به‌سبب آن فداكاري‌هايي است كه ما مسلمانان زمان پيغمبر صلی الله علیه و آله مي‌كرديم. اگر بنا بود مانند شما خسته شويم و دست از جنگ بكشيم و فقط درپي راحت‌طلبي برويم، هيچ‌‌وقت اسلام رواج نمي‌يافت بلکه فاتحه آن يك‌باره خوانده شده بود. وَايْمُ اللَّهِ لَتَحْتَلِبُنَّهَا دَماً وَلَتُتْبِعُنَّهَا نَدَماً. پس حضرت قسم مي‌خورَد با اين وضعي كه شما داريد، با اين روحيه راحت‌طلبي كه شما داريد، به‌جاي شير، خون خواهيد نوشيد و سرانجام، ندامت و دشمني به‌بار خواهيد آورد. اينكه اميرالمؤمنين علیه السلام مي‌فرمايد: كُنَّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله ، مقصود ايشان همه اصحاب رسول‌الله نيست و به‌‌طورطبيعي اصحاب ويژه آن حضرت را مي‌فرمايد که در مقام عبادت، آن‌چنان بودند كه صبحگاهان ازبس عبادت و سجده كرده بودند، صورتشان خاك‌آلود بود. بايد توجه داشت که مسجد پيغمبر صلی الله علیه و آله در آن‌زمان، قالي فرش ابريشمي نداشت و معمولاً همه روي خاك سجده مي‌کردند، روي خاك نماز مي‌خواندند و در سجده هم سر را روي خاك مي‌گذاشتند، نه روي فرش ترمه و قالي ابريشم! بنابراين وقتي صبح مي‌شد، صورتي كه شب تا صبح روي خاك بوده و با اشك خيس شده، خاك‌آلود مي‌شود. آن وضع عبادتشان بود و اين هم وضع جهاد و جان‌فشاني‌شان. اين سنت پيغمبر صلی الله علیه و آله است. اگر كسي مي‌خواهد به رفتار پيغمبر صلی الله علیه و آله تأسي كند، بايد همه جوانب سنت پيغمبر صلی الله علیه و آله را ببيند؛ در مقام عبادت تنبلي نكند که براي خواندن دو ركعت نافله، جانش بالا بيايد. موقع نماز، هنوز سلام نگفته، به اين‌طرف و آن‌طرف بنگرد، انگار در قفس بوده است و الان درِ قفس باز شده است و مي‌خواهد پرواز كند! آنها از نماز سير نمي‌شدند، من و شما سالي دو يا سه شب احيا مي‌گيريم؛ بنده خودم را عرض مي‌كنم، از اين شب‌ها مقداري را که خواب و چرتي هستيم منها كنيد، اگر از اول تا پايان شب خيلي بانشاط احيا ‌بگيريم چه مي‌كنيم؟ دعاي ابوحمزه و دعاي جوشن كبير و چند صفحه قرآن مي‌خوانيم، قرآن به سر مي‌گيريم، و بالاخره منتظريم تا سحري بخوريم و بخوابيم. اما اصحاب خاص پيامبر صلی الله علیه و آله هر شبشان اين بود. إِنَّ رَبَّكَ يَعْلَمُ أَنَّكَ تَقُومُ أَدْني مِنْ ثُلُثَيِ اللَّيْلِ.تنها تو نيستي: وَطائِفَه مِنَ الَّذِينَ مَعَك. قرآن از اوصاف اينها نقل مي‌كند، که واقعاً براي ما قابل فهم نيست. من خودم را مي‌گويم، خوش‌ به حال شما اگر مصداق اين اوصاف هستيد. قرآن مي‌فرمايد: إِذا تُتْلي عَلَيْهِمْ آياتُ الرَّحْمنِ خَرُّوا سُجَّداً وَبُكِيًّا؛(11)وقتي آيات قرآن بر آنان تلاوت مي‌شود، به‌حال سجده روي زمين مي‌افتند، درحالي‌‌كه صدايشان از گريه بلند است. اين چه حالي است؟ مگر قرآن خواندن، به‌سجده افتادن و گريه كردن و ناله كردن دارد؟ ما كه كسي را نديديم اين‌‌گونه باشد؛ پس اينها که بودند؟ وَيَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ يَبْكُونَ وَيَزِيدُهُمْ خُشُوعاً.(12) من درطول هفتادوچند سال عمرم يادم نمي‌آيد که به‌اندازه پنج انگشت دست، نمونه اين‌‌گونه افراد را ديده باشم. يَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ يَبْكُونَ وَيَزِيدُهُمْ خُشُوعاً. قرآن براي چه کساني فرموده است؟ اين سنت پيغمبر صلی الله علیه و آلهرا چه کسي بايد تبعيت كند؟ ما چه اندازه از آن تبعيت مي‌كنيم؟ آيا اوصافي كه در قرآن براي منافقان آمده است، درباره ما صادق نيست؟ ما از آن دستورها و تربيت اسلام و از آن روحي كه پيغمبر اكرم صلی الله علیه و آله در جامعه اسلامي دميد، خيلي دوريم. پيامبر صلی الله علیه و آله ، خود، مجسمه اسلام بود و شاگردي مثل علي علیه السلام را تربيت كرد، و اصحابي كه علي علیه السلام از آنها اين‌‌گونه ياد مي‌كند. ما ادعا داريم كه شيعه علي علیه السلام هستيم و به خود بسيار مي‌باليم كه شب‌هاي احيا را توانستيم احيا بگيريم؛ اما آنها هرشب، نيمي از شب يا دو ثلث شب را بيدار بودند: يَعْلَمُ أَنَّكَ تَقُومُ أَدْني مِنْ ثُلُثَيِ اللَّيْلِ. سپس خدا مي‌فرمايد كه ما اين كارها را براي شما واجب نكرديم. البته تهجد بر پيغمبر اكرم صلی الله علیه و آله واجب بود. عَلِمَ أَنْ سَيَكُونُ مِنْكُمْ مَرْضي وَآخَرُونَ يَضْرِبُونَ فِي الْأَرْضِ فَاقْرَؤا ما تَيَسَّرَ مِنْهُ؛(13)

 

خدا مي‌داند كه شما هميشه آن‌‌گونه سلامت نداريد كه هرشب بتوانيد اين‌‌همه عبادت کنيد و قرآن بخوانيد. عَلِمَ أَنْ سَيَكُونُ مِنْكُمْ مَرْضي؛ برخي از شما ممكن است مريض باشند، وآخرون يَضْرِبُونَ فِي الْأَرْضِ؛ يا در بيابان‌ها در مسير سفر هستند و نمي‌توانند عبادت كنند.فَاقْرَؤا ما تَيَسَّرَ مِنْهُ؛ پس بدان اندازه كه مي‌توانيد قرآن بخوانيد. اين قرائت قرآن، قرآني بود كه مسلمانان در اول اسلام در نمازشان مي‌خواندند؛ گاهي سوره بقره را در نماز مي‌خواندند. فَاقْرَؤا ما تَيَسَّرَ مِنْه صحبت از نماز شب و قيام شبانه و در اين سياق است. مي‌گويد اگر نمي‌توانيد سوره‌هاي بزرگ را در نماز شب قرائت كنيد، هراندازه كه برايتان ميسر است بخوانيد. خداوند به‌فضل خود، اين قرائت را بر ما واجب نكرده است؛ ولي تشويق مي‌كند هراندازه‌ مي‌توانيد اين كار را انجام دهيد.

ما واقعاً اين سنت‌هاي پيغمبر صلی الله علیه و آله را چقدر ياد گرفته‌ايم و به آن عمل مي‌كنيم؟ متأسفانه روز‌به‌روز وضعيتي فراهم مي‌شود كه توفيق همان عبادت‌هاي مختصر نيز كم مي‌شود. كم‌كم فرهنگ عمومي چنين شده است که تا ساعت دوازده و گاهي بيشتر، به تماشاي تلويزيون و گاهي رايانه، و چيزهاي ديگري که ان‌شاءالله حلال است مي‌گذرد؛ زندگي بايد شاد باشد! كسي كه بعداز ساعت دوازده يا ديرتر از آن مي‌خوابد،  آيا مي‌تواند سحر بلند شود و نماز شب بخواند؟ اگر نماز صبح قضا نشود، خيلي بايد خشنود بود. زماني، مردم پس‌از نماز عشا مي‌خوابيدند. سنت پيغمبر صلی الله علیه و آله اين‌‌گونه بود؛ نماز مغرب را در مسجد مي‌خواندند و به خانه‌ها مي‌رفتند و شام مي‌خوردند؛ دوباره برمي‌گشتند

نماز عشا را در مسجد مي‌خواندند و سپس مي‌خوابيدند. آنان مي‌توانستند پيش‌از نيمه‌شب هم بيدار شوند و تا صبح عبادت کنند؛ اما ما كه تا پس‌از نيمه‌شب به تماشاي فيلم و کارهاي ديگر مشغول هستيم، چگونه مي‌توانيم؟ از ما كه نسل قديم هستيم گذشته است، ولي جوان‌هايي كه در اين دوره سر كار مي‌آيند، چه اندازه به احكام اسلام و سنت پيغمبر اكرم صلی الله علیه و آله پايبند خواهند بود؟ الحمدلله خداي متعال به‌بركت عنايات آقا ولي‌عصر عجل‌الله تعالي فرجه‌الشريف عشق و علاقه ويژه به معنويت را در نسل جديد ما پديد آورده است، كه قابل محاسبه نيست. عنايت الهي است كه براي جبران عوامل فسادي كه از در و ديوار مي‌بارد، اين گرايش معنوي در دل‌ها سر مي‌زند. مجالس احيا و عبادت‌ها را ببينيد؛ چگونه همين جوان‌ها با همان قيافه‌هاي کذايي حاضر مي‌شوند! اين عنايت خداست و روي اسباب عادي نيست؛ از درس‌هاي مدرسه و معلمان و دبيران و مجالس وعظي كه بنده واعظش باشم نيست؛ اسباب ظاهري ندارد؛ يك روح معنوي و خداداد است که در اين جامعه دميده شده است، تا مقداري با آن فسادها مقابله كند.

 

پی نوشت:

1. «شب را جز اندكي (به عبادت) برخيز» (مزمل، 2).

2. «نيمي از آن (شب) يا اندكي از آن (نيمه) كم كن (تا ثلث آن باشد) (مزمل، 3).

3. «يا بر آن (نيمه) بيفزا (تا به‌اندازه دو ثلث شود)» (مزمل، 4).

4. «خداوندگارت مي‌داند كه تو نزديك به دوسوم شب را و نيمي از آن را و يك‌سوم از آن را (براي عبادت) به‌پا مي‌خيزي؛ و گروهي از آنان كه با تو هستند (نيز چنين مي‌كنند)» (مزمل، 20).

5. نهج ‌البلاغه، خطبه 97، ص143.

6. «مؤمنان فقط كساني هستند كه وقتي خدا ياد ‌شود، دل‌هاشان (از خوف او) بلرزد» (انفال، 2).

7. سيد رضي در ابتداي اين خطبه به اين نكته اشاره كرده است.

8. نهج‌ البلاغه، خطبه 56، ص91.

9. «مرداني كه در آنچه بر آن با خدا پيمان بسته بودند، صادقانه عمل كردند»(احزاب، 23).

10. عبادت و شب‌خيزي سلامت هم مي‌آورد: وَعَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ‌عِيسَي عَنِ الْقَاسِمِ‌بْنِ‌يَحْيَي عَنْ جَدِّهِ عَنْ أَبِي‌بَصِيرٍ عَنْ أَبِي‌عَبْدِاللَّهِ† قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ جَدِّي عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيِّ‌بْنِ‌أَبِي‌طَالِبٍ† قَالَ قِيَامُ اللَّيْلِ مَصَحَّه الْبَدَنِ وَرِضَا الرَّبِّ وَ تَمَسُّكٌ بِأَخْلَاقِ النَّبِيِّينَ وَتَعَرُّضٌ لِرَحْمَتِه؛ «اميرالمؤمنين علیه السلام فرمود: نماز شب سبب سلامتي تن و خشنودي خدا و چنگ زدن به اخلاق پيامبران و خود را درمعرض رحمت الهي درآوردن است» (محمدبن‌حسن الطوسي، تهذيب الاحكام، ج2، ص121).

در روايت است که اگر فردي نماز شب بخواند، قيافه‌اش زيبا و روزي‌اش فراوان مي‌شود: وَعَنْهُ عَنْ أَبِي‌زُهَيْرٍ رَفَعَهُ إِلَي أَبِي‌عَبْدِاللَّهِ† قَالَ صَلَه اللَّيْلِ تُبَيِّضُ الْوَجْهَ وَصَلَه اللَّيْلِ تُطَيِّبُ الرِّيحَ وَ صَلَه اللَّيْلِ تَجْلِبُ الرِّزْقَ؛ امام صادقعلیه السلام فرمود: نماز شب، روي را سپيد و بوي (بدن) را خوش و روزي را جلب مي‌كند» (محمدبن‌حسن الطوسي، همان، ص120).

نماز شب خواندن عيبي ندارد و مي‌توان تحمل كرد؛ اما در جهاد، پاي جان درميان است، تير و شمشير و كشته شدن شوخي نيست. كساني بودند که وقتي به اينجا مي‌رسيدند، عقب مي‌نشستند. در مقام ذكر و ورد و دعا و توسل و گريه مسلمان خوبي بودند؛ اما وقتي پاي فداكاري و جنگ مي‌شد، عقب‌نشيني مي‌كردند.

11. «وقتي آيات خداي رحمان بر آنها خوانده شود، به‌حال سجده و گريه بر زمين مي‌افتند» (مريم، 58).

12. «به‌روي چانه بر زمين مي‌افتند و مي‌گريند و اين بر فروتني آنان مي‌افزايد»(اسراء، 109).

13. «خدا مي‌داند كه برخي از شما بيمار خواهيد شد و برخي ديگر به مسافرت مي‌روند؛ پس هرچه ممكن شود قرآن بخوانيد» (مزمل، 20).

منبع:هدانابرگرفته از کتاب سيماي پيامبر اعظم (صلي‌الله‌عليه‌وآله) در آينه نهج‌البلاغه

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.