وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

شرح حديث ويل للأعقاب من النار

0

شرح حديث ويل للأعقاب من النار

در نوشتار قبل درباره مسح پا و ادله آن از کتب اهل سنت بحث کردیم، در تکمیل این نوشتار از اینجا کلیک کنید و بخوانید.

مهمترين حديثي که اهل سنت بر صحت شستن پاها به جاي مسح، استدلال مي کنند و بر اساس آن، حکم به بطلان وضو در صورت مسح پاها مي دهند حديث«ويل للأعقاب من النار» مي باشد؛ اين حديث در برخي کتب مانند:بخاري ومسلم آمده است که با صرف نظر از اشکال سندي در روايت، با مشکل متني روبروست.

متن روايت بخاري بدين شرح است:

حَدَّثَنَا أَبُو النُّعْمَانِ عَارِمُ بْنُ الْفَضْلِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَوَانَةَ عَنْ أَبِى بِشْرٍ عَنْ يُوسُفَ بْنِ مَاهَكَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرٍو قَالَ تَخَلَّفَ عَنَّا النَّبِىُّ – صلى الله عليه وسلم – فِى سَفْرَةٍ سَافَرْنَاهَا ، فَأَدْرَكَنَا وَقَدْ أَرْهَقَتْنَا الصَّلاَةُ وَنَحْنُ نَتَوَضَّأُ ، فَجَعَلْنَا نَمْسَحُ عَلَى أَرْجُلِنَا ، فَنَادَى بِأَعْلَى صَوْتِهِ « وَيْلٌ لِلأَعْقَابِ مِنَ النَّارِ » . مَرَّتَيْنِ أَوْ ثَلاَثًا ».[1]

در يکي از سفرها پيامبر از ما عقب افتاد و بعد ما به ايشان برخورد کرديم، در حاليکه نماز عصر را به آخرين وقت آن انداختيم، پس وضو گرفتيم و پاهايمان را مسح مي کرديم پس پيامبر سه بار با صداي بلند فرياد زد: واي بر پشت پاها از آتش جهنم.

وروايت مسلم: و حَدَّثَنِي زُهَيْرُ بْنُ حَرْبٍ حَدَّثَنَا جَرِيرٌ ح و حَدَّثَنَا إِسْحَقُ أَخْبَرَنَا جَرِيرٌ عَنْ مَنْصُورٍ عَنْ هِلَالِ بْنِ يِسَافٍ عَنْ أَبِي يَحْيَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرٍو قَالَرَجَعْنَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ مِنْ مَكَّةَ إِلَى الْمَدِينَةِ حَتَّى إِذَا كُنَّا بِمَاءٍ بِالطَّرِيقِ تَعَجَّلَ قَوْمٌ عِنْدَ الْعَصْرِ فَتَوَضَّئُوا وَهُمْ عِجَالٌ فَانْتَهَيْنَا إِلَيْهِمْ وَأَعْقَابُهُمْ تَلُوحُ لَمْ يَمَسَّهَا الْمَاء [اين قسمت از حديث در کتاب بخاري وجود ندارد در حاليکه بودن و نبودن آن در استدلال بسيار مهم است]، ُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَيْلٌ لِلْأَعْقَابِ مِنْ النَّارِ أَسْبِغُوا الْوُضُوءَ».[2]با رسول خدا از مکه به مدينه برگشتيم  تا اينکه به آبي که در ميانه راه بود برخورد کرديم  و هنگام نماز عصر برخي از همراهان براي خواندن نماز عصر عجله کردند و با تعجيل وضو گرفتند، ما به آنها رسيديم در حاليکه مشخص بود پشت پاهايشان با  آب تماس پيدا نکرده بود. سپس رسول خدا فرمودند: واي بر پشت پاها از آتش جهنم وضويتان را کامل کنيد.

مناقشة در استدلال به حديث «ويل للأعقاب من النار» با صرف نظر از سند:

1. در متن صحيح بخاري آمده است: فجعلنا نتوضّأ ونمسح على أرجلنا فنادى بأعلى صوته «ويل للأعقاب من النار، ويل للأعقاب من النار»؛ اين سخن وقتي مي تواند درست باشد که قبلا کاري صورت پذيرفته باشد بعد بگويد«ويل للأعقاب من النار، ويل للأعقاب من النار» در حاليکه قبل از اين جمله حرفي از اعقاب نيامده است و با توجه به اين مطلب نبايد يک باره حضرت بگويد ويل للاعقاب.

2. در کتاب مسلم اين نقيصه رفع شده و در واقع اجمالي که در حديث بخاري وجود دارد مرتفع گرديده است لذا در روايت او آمده است: فانتهينا إليهم وأعقابهم تلوح لم يمسّها الماء فقال: «ويل للأعقاب من النار» يعني در اين روايت با گفتن و اعقابهم تلوح … جمله پيامبر اکرم معنا پيدا مي کند بنابراين از اين حديث که در کتاب مسلم آمده است مشخص مي شود که اصحاب رسول گرامي اسلام پاهايشان را در وضو نشسته بودند، بلکه آن را مسح کرده،اما هنگام مسح، همه پشت پا را مسح نکرده بودند و پشت پاها باقي مانده بود  و لذا پيامبر اکرم بر آنها اعتراض مي کند  که چرا تمام پشت پاها را مسح نکرديد؟ و پيامبر اکرم نگفت که چرا آن را نشستيد؟

شواهدي بر صحت اين تفسير وجود دارد که ذکر مي کنيم:[3]

ابن حجر العسقلاني بعد از بحث و شرح درباره اين حديث به اينجا مي رسد که مي گويد: کسي که قائل به مجزي بودن مسح پاهاست به همين حديث استدلال مي کند.

و ابن رشددر کتاب خود مي نويسد: گرچه معمولا افرادي که قائل به منع و عدم جواز مسح پا هستند به  اين روايت استدلال کرده اند اما دلالت اين روايت بر جواز مسح بيشتر از عدم آن است و جواز مسح پا از برخي از صحابه و تابعين نيز روايت شده است.[4]

رشيد رضا در کتاب المنار مي گويد: اين حديث صحيح ترين احاديث در اين مساله است  که قائلين به وجوب شستن پاها و مخالفين آن به اين حديث استدلال مي کنند.[5]

نتيجه:رسول خدا صلي الله عليه وآله به کيفيت کار صحابه اعتراضي نکرد يعني نگفت چرا پاهايتان را نشستيد؛ بلکه فرمود چرا پشت پاهايتان را مسح نکرديد و اين معنا کاملا از روايت مسلم مشخص است و بخاري براي اينکه بتواند شستن پاها را در وضو اثبات نمايد مقداري از حديث را ذکر نکرده و آن را تقطيع نموده است البته اين کار را برخي ديگر نيز انجام داده اند؛ حديثي که مسلم آن را ذکر کرده و دلالت بر مسح پاها داشت، ابي داود نيز عينا با همان سند مسلم نقل نموده با اين تفاوت که در آن چند کلمه اي که دلالت بر مسح پا دارد حذف گرديده است.[6] ترمذي و نسائي و ابن ماجه نيز همگي اين حديث را از منصور از هلال بن يسار از  يحيى عن عبداللَّه بن عمرو، با همان سندي که در صحيح مسلم هست نقل نموده اند اما متاسفانه آن را تحريف نموده و به دلخواه خود الفاظ را کنار هم چيده اند.[7] و اين کار بسيار عجيبي است.  و همينطور برخي ديگر نيز به تصرف در متن حديث پرداخته اند تا بدين صورت بتوانند اين حديث را  از  مورد استدلال قائلين به مسح خارج سازند.[8]

«حَدَّثَنَا وَكِيعٌ حَدَّثَنَا الْأَعْمَشُ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ عَنْ عَبْدِ خَيْرٍ عَنْ عَلِيٍّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ

كُنْتُ أَرَى أَنَّ بَاطِنَ الْقَدَمَيْنِ أَحَقُّ بِالْمَسْحِ مِنْ ظَاهِرِهِمَا حَتَّى رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَمْسَحُ ظَاهِرَهُمَا[9]؛ اميرمؤمنان على (عليه السلام) مى‏گويد: من فكر مى‏كردم كف پاها براى مسح كردن از روى پاها سزاوارتر است تا اين كه ديدم رسول خدا (صلى الله عليه وآله) روى پاها را مسح مى‏كند»

اين حديث با صراحت مسح روى پاها را از پيامبر (صلى الله عليه وآله) آن هم به وسيله شخصى مانند على (عليه السلام) ذكر مى‏كند.

2- «عن ابى مطر قال: بينما نحن جلوس مع على (عليه السلام) فى المسجد جاءرجل إلى على (عليه السلام) و قال: أرنى وضوء رسول الله (صلى الله عليه وآله) فدعا قنبر فقال: اتيتنى بكوز من ماء، فغسل يده و وجهه ثلاثاً فأدخل بعض أصابعه فى فيه و استنشق ثلاثاً و غسل ذارعيه ثلاثاً و مسح رأسه واحدة … و رجليه إلى الكعبين؛[10] ابى مطر مى‏گويد: هنگامى كه ما خدمت على (عليه السلام) در مسجد نشسته بوديم مردى آمد و به حضرتش عرض كرد: وضوى رسول خدا (صلى الله عليه وآله) را به من نشان بده، حضرت قنبر را صدا زد و فرمود كوزه‏اى از آب بياور، سپس دست و صورتش را سه بار شست و انگشت در دهان كرد (و مسواك نمود) و سه بار استنشاق كرد و (صورت و) دست‏ها را سه بار شست و يك بار سر و پاها را تا بر آمدگى پشت پا مسح نمود».

گرچه هر دو حديث به وسيله اميرمؤمنان على (عليه السلام) از پيغمبر اكرم (صلى الله عليه وآله) نقل شده است، ولى از دو جريان مختلف خبر مى‏دهد كه قدر مشترك آنها مسح بر پاها به هنگام وضو گرفتن رسول خداست.

3- «حَدَّثَنَا ابْنُ الْأَشْجَعِيِّ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ سُفْيَانَ عَنْ سَالِمٍ أَبِي النَّضْرِ عَنْ بُسْرِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ

أَتَى عُثْمَانُ الْمَقَاعِدَ فَدَعَا بِوَضُوءٍ فَتَمَضْمَضَ وَاسْتَنْشَقَ ثُمَّ غَسَلَ وَجْهَهُ ثَلَاثًا وَيَدَيْهِ ثَلَاثًا ثَلَاثًا ثُمَّ مَسَحَ بِرَأْسِهِ وَرِجْلَيْهِ ثَلَاثًا ثَلَاثًا ثُمَّ قَالَ رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ هَكَذَا يَتَوَضَّأُ يَا هَؤُلَاءِ أَكَذَاكَ قَالُوا نَعَمْ لِنَفَرٍ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عِنْدَهُ؛[11] بسر بن سعيدمى‏گويد: عثمان به محلّ جلوس آمد، آب وضو خواست و مضمضه و استنشاق كرد (در دهان و بينى گرداند) سپس صورتش را سه بار و دست‏ها را هر كدام سه بار شست و سر و پاها را سه بار مسح كرد و بعد گفت: پيامبر (صلى الله عليه وآله) را ديدم اين گونه وضو مى‏گرفت (سپس از حاضران كه جماعتى از صحابه رسول خدا (صلى الله عليه وآله) بودند، تصديق خواست و گفت) آيا همين طور است اى حاضران؟ همه گفتند: آرى!»

اين حديث نشان مى‏دهد نه تنها عثمان، بلكه جماعت ديگرى از صحابه نيز با صراحت گواهى مى‏دادند كه مسح بر پاها برنامه پيغمبر اكرم (صلى الله عليه وآله) در وضو بوده است. (هر چند سه بار مسح سر و پا دارد كه ممكن است در نظر بعضى از آنان مستحب باشد، يا از اشتباه راوى).

4-«عن رفاعة بن رافع أنّه سمع رسول الله (صلى الله عليه وآله) يقول: أنّه لا تتمّ صلوة لأحد حتّى يسبغ الوضوء، كما أمره الله عزّ و جلّ يغسل وجهه و يديه إلى المرفقين و يمسح برأسه و رجليه إلى الكعبين؛ [12]رفاعه مى‏گويد از رسول خدا (صلى الله عليه وآله) شنيدم كه مى‏فرمود نماز هيچ يك از شما صحيح نيست تا وضو را آن گونه كه خداوند متعال دستور داده انجام دهد: صورت و دست‏ها را تا مرفق بشويد و سر و پاها را تا برآمدگى روى پا مسح نمايد».

5-«عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَانِ بْنِ غَنْمٍ ، عَنْ أَبِي مَالِكٍ الأَشْعَرِيِّ أَنَّهُ قَالَ لِقَوْمِهِ : اجْتَمِعُوا أُصَلِّي بِكُمْ صَلاَةَ رَسُولِ اللهِ – صلى الله عليه وسلم – ، فَلَمَّا اجْتَمَعُوا ، قَالَ : هَلْ فِيكُمْ أَحَدٌ مِنْ غَيْرِكُمْ ؟ قَالُوا : لاَ ، إِلاَّ ابْنُ أُخْتٍ لَنَا ، قَالَ : ابْنُ أُخْتِ الْقَوْمِ مِنْهُمْ ، فَدَعَا بِجَفْنَةٍ فِيهَا مَاءٌ فَتَوَضَّأَ ، وَمَضْمَضَ وَاسْتَنْشَقَ ، وَغَسَلَ وَجْهَهُ ثَلاَثًا ، وَذِرَاعَيْهِ ثَلاَثًا ثَلاَثًا ، وَمَسَحَ بِرَأْسِهِ ، وَظَهْرَ قَدَمَيْهِ ، ثُمَّ صَلَّى بِهِمْ ؛[13] از ابى مالك اشعرى نقل شده كه به قوم خود گفت: جمع شويد تا نمازى همچون نماز رسول خدا (صلى الله عليه وآله) براى شما بخوانم، هنگامى كه اجتماع كردند، گفت: آيا در ميان شما از كسى از غير شما هست؟ گفتند: نه، مگر يكى از خواهرزاده‏هاى ما (كه شوهرش از قبيله ديگر است) گفت: خواهر زاده نيز جزء قبيله محسوب مى‏شود (اين تعبير نشان مى‏دهد كه نظام حاكم مانع از اين بوده كه نماز يا وضوى رسول خدا (صلى الله عليه وآله) آنچنان كه بوده- به دلايل سياسى- توضيح داده شود) در اين هنگام ظرف آبى خواست و وضو گرفت، مضمضه و استنشاق كرد و صورتش را سه بار شست، همچنين دست‏ها را سه بار، و سر و پشت پاها را مسح كرد، سپس با آنها نماز خواند».

آنچه در بالا آمد تنها بخش كوچكى از رواياتى است كه در كتب معروف اهل‏سنّت، به وسيله راويان معروف نقل شده است.

روايات مخالف‏

انكار نمى‏كنيم كه دو دسته روايت معارض با روايات سابق در منابع معروف  اهل سنّت وجود دارد.

نخست رواياتى است كه مى‏گويد پيامبر (صلى الله عليه وآله) پاهاى خود را هنگام وضو مى‏شست، و ديگر رواياتى كه مى‏گويد نه پاها را مى‏شست و نه مسح مى‏كرد، بلكه مسح بر كفش‏ها مى‏نمود!!ولى نبايد اين قاعده مسلّم علم اصول را فراموش كرد كه اگر دو گروه از روايات درباره يك مسأله با هم تعارض داشته باشند، بايد نخست به سراغ جمع دلالى رفت يعنى آنها را طورى تفسير كرد كه هر دو با هم سازش داشته باشد (البتّه با موازين فهم عرفى).

و اگر ممكن نشد بايد آنها را بر كتاب الله عرضه كرد يعنى بايد ديد كدام يك مطابق قرآن است آن را گرفت و ديگرى را رها كرد، اين دستورى است كه با ادلّه معتبر ثابت شده است.بنابراين مى‏توان ميان روايات مسح و غسل (شستن پاها) چنين جمع كرد كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله) وظيفه مسح را در وضو انجام مى‏داده، و بعد براى نظافت پاها، گاهى پاها را مى‏شسته است، بى آن‏كه جزء وظيفه وضو باشد، بعضى از راويان كه ناظر اين صحنه بوده‏اند چنين پنداشته‏اند كه شستن پاها جزء وظيفه وضوست.

اتّفاقاً در ميان شيعيان نيز بسيارى چنين كارى را مى‏كنند و بعد از آن كه وظيفه وضو يعنى «مسح» را انجام دادند، پاهاى خود را به طور كامل براى نظافت مى‏شويند.اين كار در آن محيط كه به خاطر گرمى هوا از نعلين استفاده مى‏شد نه از كفش‏هاى پوشيده، لازم‏تر به نظر مى‏رسيد، زيرا نعلين پاها را به طور كامل از آلودگى حفظ نمى‏كند.به هر حال وظيفه واجب يعنى مسح، امرى جدا از شستشوى متعارف پاها بوده است.اين احتمال نيز وجود دارد، كه اجتهاد در مقابل نص، جمعى از فقيهان را به فتواى به غسل و شستن پاها وادار كرده، چون فكر كرده‏اند آلودگى پاها تنها با شستن از بين مى‏رود، سپس ظاهر آيه سوره مائده را كه دستور به مسح مى‏دهد رها ساخته‏اند،

مسح بر روى كفش‏ها!

و از عجايب روزگار كه هر محقّق بى‏طرفى را شگفت زده مى‏كند اين كه اين برادران كه اصرار بر عدم جواز مسح پاها در وضو و لزوم شستن پاها دارند، اغلب تصريح مى‏كنند كه مى‏توان به جاى شستن پاها روى كفش را مسح نمود، نه در حال اضطرار كه در حال اختيار، نه در سفر بلكه در حضر و در هر حال.

به راستى انسان از چنين حكمى تعجب مي کند،يا شستن پاها يا مسح روى كفش‏ها!

نکته پاياني

سلطه‌ها و حکومت‌ها بيشترين تأثير را در تغيير حکم مسح پاها داشتند، بالاخص حجاج بن يوسف که اصرار مي‌ورزيد بايد پاها شسته شود، زيرا آلودگي پاهاي نمازگزاران که غالباً پا برهنه بودند، بسيار ناراحت کننده بود. انس بن مالک، از اصحاب پيامبر صلي الله عليه و اله که عمري طولاني داشت، مدتي در کوفه زندگي مي‌کرد. به وي خبر دادند که حجاج مي‌گويد: فاغسِلوا بطونَهما وظهورَهما: ظاهر و باطن، پاها را بشويند، وقتي وي اين جمله را شنيد، سخت شوريد و گفت: صَدَق اللّهُ وکَذِبَ الحجّاجُ قال اللّه تعالي: «وَامْسَحُوا بِرُؤسِکُمْ وَأَرْجُلَکُم».[14]دعوت مردم بر شستن پا از طرف اموي‌ها بسيار جدي و سرسختانه بود به گونه‌اي که فقيهان معاصر، جرأت مخالفت نداشتند. که نمونه اي از آن را در حديث مالک بن انس از ابي مالک اشعري بيان کرديم.

 

[1]صحيح البخاري ج 1، ص116، حديث 60 ، فتح الباري 1/ 233.

[2]صحيح مسلم ج 1ص 147، حديث 593 صحيح مسلم بشرح النووي 2/ 127 و 129.

[3]محاضرات فى الاعتقادات( ج2)،آيت الله سيد على حسينى ميلانى، ص: 341

[4]بداية المجتهد ج 1ص 17. فهو أدلّ على جوازه منه على منعه، لأن الوعيد إنما تعلّق فيه بترك التعميم لا بنوع الطهارة، بل سكت عن نوعها، وذلك دليل على جوازها. وجواز المسح هو أيضاً مروي عن بعض الصحابة والتابعين

[5]تفسير المنار ج6ص189. وقد يتجاذب الاستدلال بهذا الحديث الطرفان، فللقائلين بالمسح أن يقولوا: إن الصحابة كانوا يمسحون، فهذا دليل على أن المسح كان هو المعروف عندهم، وإنما أنكر النبي عليهم عدم مسح أعقابهم

[6].سنن أبي داود ج1ص30.

[7].سنن ابن ماجة ج1ص 154، سنن الترمذي ج 1ص30، سنن النسائي الكبرى ج1ص89.

[8]سنن أبي داود ج1ص15. أبو داود در روايتي با همان سند بخاري مي نويسد: «حدّثنا مسدّد، ثنا يحيى عن سفيان، حدثني منصور، عن هلال بن يساف، عن أبي يحيى، عن عبد اللَّه بن عمر إنّ رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه وسلّم رأى قوماً وأعقابهم تلوح فقال: ويل للأعقاب من النار، أسبغوا الوضوء»؛ وي هيچ اشاره اي به جريان مسح پا توسط صحابه نمي کند و اين قسمت را حذف نموده است.در حاليکه سبب فرمايش پيامبر در اين قسمت از حادثه است.

[9]مسند احمد، ج2، ص205. ح699

[10] كنزالعمّال، ج 9، ص 448؛ به همين مضمون در مسند احمد ، ج3، ص291

[11]مسند احمد، ج1، ص461، ح456

[12]سنن ابن ماجه، ج 1، صفحه 156.

[13]مسند احمد، ج 5، ص342 ،ح 23286

[14]. الدر المنثور، سيوطي، ج2، ص263

موسسه مذاهب.

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.