وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

شرایط عقد ازدواج دائم و موقت

1

شرایط عقد ازدواج دائم و موقت

فهرست این نوشتار:

شرایط عقد ازدواج دائم و موقت

در ادامه نظرات مراجع عظام تقليد را بصورت جداگانه مي توانيد ببينيد:

[fusion_builder_container hundred_percent=”yes” overflow=”visible”][fusion_builder_row][fusion_builder_column type=”1_1″ background_position=”left top” background_color=”” border_size=”” border_color=”” border_style=”solid” spacing=”yes” background_image=”” background_repeat=”no-repeat” padding=”” margin_top=”0px” margin_bottom=”0px” class=”” id=”” animation_type=”” animation_speed=”0.3″ animation_direction=”left” hide_on_mobile=”no” center_content=”no” min_height=”none”]

مطابق نظر آيت الله خامنه اي
مطابق نظر آيت الله خامنه اي

احکام ازدواج و طلاق

اذن ولىّ نسبت به ازدواج دختر باكره
335. ازدواج دختر باكره بنابر احتياط واجب بايد با اجازه پدر يا جدّ پدرى او باشد.

اذن پدر سنى نسبت به باکره
336. اگرچه ازدواج دختر سنى با پسر شيعه و بالعکس مادامى که خوف انحراف در مذهب نباشد جايز است، ولى بنا بر احتياط واجب در هر صورت اذن پدر در ازدواج دختر باکره شرط است.

سقوط اذن پدر
337. اگر دختر نياز به ازدواج دارد و خواستگار هم، كفو شرعى و عرفى او مى‌باشد و در حال حاضر، خواستگار ديگرى كه واجد شرايط باشد وجود ندارد، اذن پدر ساقط است.

اذن ولى نسبت به دخترى که بکارتش به غير ازدواج زايل شده
338. کسى که بکارتش از راه زنا يا وطى به شبهه از بين رفته باشد لازم نيست همانند باکره از پدر خود در امر ازدواج اذن بگيرد، لکن احتياط در اذن گرفتن ترك نشود و اگر به علت ديگرى غير از وطى بکارت او زائل شده باشد بنا بر احتياط واجب اذن پدر در ازدواج لازم است.

ميزان مهريه
339. ميزان مهريه بستگى به توافق طرفين دارد و در شرع مقدس اسلام سفارش به تقليل آن شده و مهرالسنة مستحب است.

مهريه
340. در صورتى كه مهريه زن به صورت پول باشد، شوهر نسبت به همان مقدارى كه عقد بر اساس آن خوانده شده است به همسرش بدهكار است، ولى اگر بر اثر طول زمان، قدرت خريد مبلغ مهريه به اندازه چشمگيرى كاهش يافته باشد در مقدار تفاوت، احتياط در مصالحه است.

تدليس در ازدواج
341. اگر وجود صفت كمال يا سلامت از عيوب و نقائص، در ضمن عقد، شرط يا دختر توصيف به آن شده باشد و يا قبل از عقد، ذكر گرديده و عقد مبنى بر آن واقع شده باشد و سپس خلاف آن ثابت شود، زوج حق فسخ عقد را دارد و اگر دخول شده و مُدَلِّس (فريب دهنده) زوجه بوده استحقاق مهر را ندارد و اگر مُدَلِّس غير زوجه بوده، مهرالمسمّى (مهريه‌اى كه هنگام عقد مشخص شده) را استحقاق دارد و زوج بعد از پرداخت مهر به زوجه، مى‌تواند به مُدَلِّس رجوع و از او أخذ نمايد.

روابط زن و شوهر در دوران عقد
342. پس از خوانده شدن عقد نکاح، هرگونه استمتاع بين زن و شوهر جايز است مگر آنکه با توافق طرفين يک نوع استمتاع خاص ممنوع و موکول به شب زفاف شده باشد که در اين صورت مرد بايد به شرط خود پايبند باشد.

نفقه همسر
343. زوجه از باب نفقه بيش از مسكن و لباس و غذاى متعارف و متناسب با شأن خودش و هزينه درمان‌هاى متعارف، حق مطالبه چيزى از شوهر ندارد.

خروج زوجه از خانه بدون اجازه شوهر
345. تا وقتى دختر در خانه پدر زندگى مى‌‌كند خروج او از خانه پدر منوط به اجازه شوهر نيست.

ازدواج با مجهول المذهب 
346. اگر کسى بخواهد با زنى ازدواج کند و نمى‌‌داند چه دينى دارد چنانچه ظاهر حال و قرائن شهادت مى‌‌دهد که از کسانى است که ازدواج با او جايز است، سؤال کردن واجب نيست و در غير اين صورت سؤال کردن واجب است.

ولدالزنا
347. ولدالزنا حق حيات و حق تربيت و نفقه تا رسيدن به حدّ خودكفايى دارد و در عين حال احكام خاص ولد حلال درباره او مترتب نيست.

محرم‌شدن فرزند خوانده
348. انسان مى‌تواند در صورت وجود مصلحت با اذن حاکم شرع، دخترى را که به عنوان فرزند خوانده قبول کرده است به عقد موقت (مثلاً دو ساعته) پدر خود درآورد، که در اين صورت اين دختر براى هميشه به او محرم خواهد شد.

طلاق زن‌هاى بلاتكليف
349. اگر زوج، غائب است يا بين زن و شوهر اختلاف وجود دارد و شوهر، راضى به طلاق نيست و ادامه‌ى اين زندگى موجب عسر و حرج و مضيقه است و زن نمى‌‏تواند اين شرايط را تحمّل نمايد، مى‌تواند به محاکم قضايى مراجعه کند تا پس از بررسى و احراز موضوع، صيغه طلاق را جارى نمايند.

ميزان عدّه زنى که در زمان عدّه عقد موقت مجدداً صيغه شود
350. زنى كه صيغه موقت مردى شد مى‌‌تواند در ايام عدّه دوباره صيغه او شود، ولى در پايان مدت صيغه دوم ـ اگرچه دخولى صورت نگرفته باشد ـ بايد به خاطر دخول در زمان صيغه اول، مجدداً يك عدّه كامل نگه دارد و آن مقدار از عدّه كه قبل از صيغه دوم سپرى شده است محاسبه نمى‌‌شود. پرسشهاي متداول، استفتائات آيت الله خامنه اي.


 

[/fusion_builder_column][fusion_builder_column type=”1_1″ background_position=”left top” background_color=”” border_size=”” border_color=”” border_style=”solid” spacing=”yes” background_image=”” background_repeat=”no-repeat” padding=”” margin_top=”0px” margin_bottom=”0px” class=”” id=”” animation_type=”” animation_speed=”0.3″ animation_direction=”left” hide_on_mobile=”no” center_content=”no” min_height=”none”]

مطابق نظر آيت الله سيستاني
مطابق نظر آيت الله سيستاني

شرایط عقد

مسأله ۲۳۸۹ ـ عقد ازدواج چند شرط دارد:
اوّل: آنکه ـ بنا بر احتیاط واجب ـ به عربی خوانده شود، و اگر خود مرد وزن نتوانند صیغه را به عربی بخوانند، می‌توانند به غیر عربی بخوانند، و لازم نیست وکیل بگیرند، اما باید لفظی بگویند که معنی «زَوَّجْتُ» و «قَبِلْتُ» را بفهماند.
دوّم: مرد و زن، یا وکیل آنها که صیغه را میخوانند قصد انشاء داشته باشند، یعنی اگر خود مرد و زن صیغه را میخوانند، زن به گفتن «زَوَّجْتُک نَفْسِی» قصدش این باشد که خود را همسر او قرار دهد، و مرد به گفتن «قَبِلْتُ التَّزْوِیجَ» همسر بودن او را برای خود قبول بنماید، و اگر وکیل مرد و زن صیغه را میخوانند، به گفتن «زَوَّجْتُ» و «قَبِلْتُ» قصدشان این باشد که مرد و زنی که آنان را وکیل کرده‌اند، زن و شوهر شوند.
سوّم: کسی که صیغه را میخواند باید عاقل باشد، و اگر برای خود میخواند باید بالغ نیز باشد، بلکه ـ بنا بر احتیاط ـ عقد کودک نابالغ ممیز برای دیگری کافی نیست، و اگر خواند باید طلاق دهند، یا دوباره عقد بخوانند.
چهارم: اگر وکیل زن و شوهر، یا ولی آنها صیغه را میخوانند، در موقع عقد، زن و شوهر را معین کنند، مثلاً اسم آنها را ببرند یا به آنها اشاره نمایند، پس کسی که چند دختر دارد، اگر به مردی بگوید: «زَوَّجْتُک اِحْدی بَناتِی» یعنی همسرِ تو نمودم یکی از دخترانم را، و او بگوید: «قَبِلْتُ» یعنی قبول کردم، چون در موقع عقد دختر را معین نکرده‌اند، عقد باطل است.
پنجم: زن و مرد به ازدواج راضی باشند، ولی اگر ظاهراً کراهت داشته باشند و معلوم باشد قلباً راضی هستند، عقد صحیح است.

مسأله ۲۳۹۰ ـ اگر در عقد یک حرف یا بیشتر غلط خوانده شود که معنی آن را عوض نکند، عقد صحیح است.

مسأله ۲۳۹۱ ـ کسی که صیغه عقد را میخواند اگر معنای آن را ـ هرچند به طور اجمال ـ بداند و قصد تحقق آن معنی را بکند، عقد صحیح است، و لازم نیست که معنی صیغه را تفصیلاً بداند، مثلاً بداند که فعل، یا فاعل بر طبق دستور زبان عربی کدام است.

مسأله ۲۳۹۲ ـ اگر زنی را برای مردی بدون اجازه آنان عقد کنند، و بعداً زن و مرد آن عقد را اجازه نمایند، عقد صحیح است، و برای اجازه کافی است سخنی بگوید، یا کاری انجام دهد که بر رضایت او، دلالت داشته باشد.

مسأله ۲۳۹۳ ـ اگر زن و مرد، یا یکی از آن دو را به ازدواج مجبور نمایند، و بعد از خواندن عقد به نحوی که در مسأله قبل گفته شد اجازه نمایند، عقد صحیح است، و بهتر آن است که دوباره عقد را بخوانند.

مسأله ۲۳۹۴ ـ پدر و جدّ پدری می‌توانند، برای فرزند پسر، یا دختر نابالغ، یا دیوانه خود که با حال دیوانگی بالغ شده است را به ازدواج دیگری درآورند، و بعد از آنکه طفل بالغ شد، یا دیوانه عاقل گردید، اگر ازدواجی که برای او کرده‌اند مفسده‌ای داشته، می‌تواند آن را امضا، یا رد نماید، و اگر مفسده‌ای نداشته، چنانچه پسر یا دختر نابالغ عقد ازدواج خود را به هم بزنند ـ بنا بر احتیاط واجب ـ یا باید طلاق دهند، یا عقد را دوباره بخوانند.

مسأله ۲۳۹۵ ـ دختری که به حدّ بلوغ رسیده و رشیده است، یعنی مصلحت خود را تشخیص میدهد، اگر بخواهد شوهر کند، چنانچه باکره باشد و متصدی امور زندگانی خویش نباشد، باید از پدر، یا جدّ پدری خود اجازه بگیرد، بلکه ـ بنا بر احتیاط واجب ـ اگر خود متصدی امور زندگانی خویش باشد نیز باید اجازه بگیرد، و اجازه مادر و برادر لازم نیست.

مسأله ۲۳۹۶ ـ اگر دختر باکره نباشد، یا اینکه باکره باشد ولی پدر یا جدّ پدری از ازدواج او با هر فردی که شرعا و عرفا مناسب او است به طور کلی منع کنند، یا اینکه حاضر نباشند در امر ازدواج دختر به هیچ‌وجه مشارکت کنند، یا آنکه اهلیت اجازه دادن از جهت دیوانگی، یا مانند آن را نداشته باشند، در این موارد اجازه آنان لازم نیست، و همچنین اگر اجازه گرفتن از آنان به جهت غائب بودن، یا غیر آن ممکن نباشد، و دختر حاجت زیادی در همان وقت به ازدواج داشته باشد، اجازه پدر و جد، لازم نیست.

مسأله ۲۳۹۷ ـ اگر پدر، یا جدّ پدری برای پسر نابالغ خود زن بگیرد، پسر باید بعد از بالغ شدن خرج آن زن را بدهد، بلکه قبل از بلوغ هم در صورتی که به سنی رسیده باشد که قابلیت تلذّذ را داشته باشد، و زن هم به حدی کوچک نباشد که قابلیت آنکه شوهر از او تلذّذ ببرد را نداشته باشد، نفقه زن بر ذمّه پسر ثابت است، و در غیر این صورت نفقه واجب نیست.

مسأله ۲۳۹۸ ـ اگر پدر، یا جدّ پدری برای پسر نابالغ خود زن بگیرد، چنانچه پسر در موقع عقد مالی نداشته، پدر، یا جدّ او باید مهر زن را بدهد. و همچنین اگر مالی داشته باشد ولی پدر، یا جد ضامن مهر شود. و در غیر این دو صورت اگر مهر بیش از مهرالمثل نباشد، یا آنکه مصلحتی اقتضا کند که مهر بیش از مهرالمثل باشد، پدر، یا جد می‌توانند مهر را از مال پسر بپردازند، و الاّ نمی‌توانند بیش از مهرالمثل را از مال پسر بپردازند، مگر آنکه او بعد از بلوغ کار آنها را قبول کند. رساله توضيح المسائل آيت الله سيستاني.


[/fusion_builder_column][fusion_builder_column type=”1_1″ background_position=”left top” background_color=”” border_size=”” border_color=”” border_style=”solid” spacing=”yes” background_image=”” background_repeat=”no-repeat” padding=”” margin_top=”0px” margin_bottom=”0px” class=”” id=”” animation_type=”” animation_speed=”0.3″ animation_direction=”left” hide_on_mobile=”no” center_content=”no” min_height=”none”]

آيت الله وحيد خراساني
آيت الله وحيد خراساني

شرایط عقد ازدواج

مسأله ۲۴۳۴ ـ عقد ازدواج چند شرط دارد:
اوّل: آن كه بنابر احتياط واجب به عربى صحيح خوانده شود ، و اگر خود مرد و زن نتوانند صيغه را به عربى صحيح بخوانند ، مى توانند به غير عربى بخوانند ، ولى بايد لفظى بگويند كه معنى «زَوَّجْتُ» و «قَبِلْتُ» را بفهماند ، هرچند احتياط مستحبّ آن است كه اگر ممكن باشد كسى را كه مى تواند به عربى صحيح بخواند وكيل كنند.
دوم: مرد و زن يا وكيل آنها كه صيغه را مى خوانند قصد انشاء داشته باشند ، يعنى اگر خود مرد و زن صيغه را مى خوانند ، زن به گفتن «زَوَّجْتُكَ نَفْسِي» قصدش اين باشد كه خودرا زن او قرار دهد ، و مرد به گفتن «قَبِلْتُ التَّزْوِيجَ» زن بودن اورا براى خود قبول نمايد ، و اگر وكيل مرد و زن صيغه را مى خوانند ، به گفتن «زَوَّجْتُ» و «قَبِلْتُ» قصدشان اين باشد كه مرد و زنى كه آنان را وكيل كرده اند زن و شوهر شوند.
سوم: كسى كه صيغه را مى خواند بايد عاقل باشد ، و امّا كسى كه بالغ نيست ولى قادر بر انشاء عقد است ، در صورتى كه بدون اذن و اجازه ولىّ براى خودش صيغه را بخواند باطل است ، و با اذن يا اجازه ولىّ مانعى ندارد ، و در صورتى كه صيغه را به وكالت از غير بخواند ، عقدش صحيح است.
چهارم: اگر وكيل زن و شوهر يا ولىّ آنها صيغه را مى خوانند ، در موقع عقد ، زن و شوهر را معيّن كنند ، مثلا اسم آنهارا ببرند يا به آنها اشاره نمايند ، پس كسى كه چند دختر دارد اگر به مردى بگويد: «زَوَّجْتُكَ اِحْدى بَناتِي» يعنى زن تو نمودم يكى از دخترانم را و او بگويد «قَبِلْتُ» يعنى قبول كردم ، چون در موقع عقد دختررا معيّن نكرده اند عقد باطل است.
پنجم: زن و مرد به ازدواج راضى باشند ، ولى اگر زن ظاهراً با كراهت اذن دهد و معلوم باشد قلباً راضى است ، عقد صحيح است.

یک حرف غلط در عقدمسأله ۲۴۳۵ ـ اگر در عقد يك حرف غلط خوانده شود كه معنى آن را عوض كند ، عقد باطل است.
كسى كه عقد را بخواند ولی دستور زبان عربی را نمی داندمسأله ۲۴۳۶ ـ كسى كه دستور زبان عربى را نمى داند ، اگر عقدرا صحيح بخواند و معناى هر كلمه اى از عقدرا بداند و از هر لفظى معناى آن را قصد نمايد ، مى تواند عقدرا بخواند.
عقد فضولی در ازدواجمسأله ۲۴۳۷ ـ اگر زنى را براى مردى بدون اذن آنان عقد كنند ، و بعد زن و مرد آن عقدرا اجازه نمايند ، عقد صحيح است.
اکراه زن و مرد يا يكى از آن دو را، به ازدواجمسأله ۲۴۳۸ ـ اگر زن و مرد يا يكى از آن دورا به ازدواج اكراه نمايند ، در صورتى كه عقدرا خود آنها خوانده باشند ، اگر بعد از خواندن عقد راضى شوند ، عقد صحيح است ، ولى اگر ديگرى خوانده است در صورتى كه اجازه كنند ـ مثلا بگويند به آن عقد راضى هستيم ـ عقد صحيح است.
ازدواج توسط پدر يا جد پدرى براى فرزند نابالغ يا ديوانه خودمسأله ۲۴۳۹ ـ پدر و جدّ پدرى مى توانند براى فرزند نابالغ يا ديوانه خود كه با حال ديوانگى بالغ شده ازدواج كنند ، و بعد از آن كه آن طفل بالغ شد يا ديوانه عاقل گرديد ، اگر ازدواجى كه براى او كرده اند مفسده اى نداشته ، نمى تواند آن را به هم بزند ، و اگر مفسده اى داشته مى تواند آن را امضاء يا ردّ نمايد ، ولى در صورتى كه دختر و پسر نابالغ را پدرانشان به يكديگر تزويج كنند ، چنانچه پس از بلوغشان اجازه نكنند احتياط به طلاق يا عقد جديد ترك نشود.
ازدواج دختر بالغ رشيده باكرهمسأله ۲۴۴۰ ـ دخترى كه به حدّ بلوغ رسيده و رشيده است ـ يعنى مصلحت خودرا تشخيص مى دهد ـ اگر بخواهد شوهر كند ، چنانچه باكره باشد ـ بنابر احتياط واجب ـ بايد از پدر يا جدّ پدرى خود اجازه بگيرد ، و اجازه مادر و برادر لازم نيست.
اگر اجازه گرفتن از پدر يا جد ممكن نباشد يا حرجى باشدمسأله ۲۴۴۱ ـ اگر دختر باكره نباشد ، يا اين كه باكره باشد ولى اجازه گرفتن از پدر يا جدّ پدرى ممكن نباشد ، يا حرجى باشد و دختر حاجت به شوهر كردن داشته باشد ، اجازه پدر و جدّ پدرى لازم نيست.
نفقه زن نسبت به پسر نابالغى كه پدر يا جد براى او زن بگيرندمسأله ۲۴۴۲ ـ اگر پدر يا جدّ پدرى براى پسر نابالغ خود زن بگيرد ، پسر بايد بعد از بالغ شدن خرج آن زن را بدهد ، و بنابر احتياط واجب از خرج قبل از بلوغ ـ در صورت تمكين زن و تمكّن پسر از لذت بردن ـ به صلح يا غير آن يقين به برائت ذمّه حاصل كند.

مهريه زن نسبت به پسر نابالغى كه پدر يا جد براى او زن بگيرند

مسأله ۲۴۴۳ ـ اگر پدر يا جدّ پدرى براى پسر نابالغ خود زن بگيرد ، چنانچه پسر در موقع عقد مالى داشته مديون مهر زن است ، و اگر موقع عقد مالى نداشته پدر يا جدّ او بايد مهر زن را بدهند. رساله توضيح المسائل آيت الله وحيد خراساني.


[/fusion_builder_column][fusion_builder_column type=”1_1″ background_position=”left top” background_color=”” border_size=”” border_color=”” border_style=”solid” spacing=”yes” background_image=”” background_repeat=”no-repeat” padding=”” margin_top=”0px” margin_bottom=”0px” class=”” id=”” animation_type=”” animation_speed=”0.3″ animation_direction=”left” hide_on_mobile=”no” center_content=”no” min_height=”none”]

طبق نظر آيت الله صافي گلپايگاني
طبق نظر آيت الله صافي گلپايگاني

شرايط عقد

مسأله 2379. عقد ازدواج چند شرط دارد:

اول ـ آن كه به عربي صحيح خوانده شود، و اگر خود مرد و زن نتوانند صيغه را به عربي صحيح بخوانند بهتر بلكه احوط آن است كه كسي را كه مي‎تواند به عربي صحيح بخواند وكيل كنند، لكن لازم نيست، و خودشان هم مي‎توانند به غير عربي بخوانند، اما بايد لفظي بگويند كه معني زوجت و قبلت را بفهماند.

دوم ـ مرد و زن يا وكيل آنان كه صيغه را مي‎خوانند، قصد انشاء داشته باشند، يعني اگر خود مرد و زن صيغه را مي‎خوانند زن به گفتن «زَوَّجْتُكَ نَفْسِي» قصدش اين باشد كه خود را زن او قرار دهد، و مرد به گفتن «قَبِلْتُ التَّزْوِيجَ» زن‌بودن او را براي خود قبول نمايد، و اگر وكيل مرد و وكيل زن صيغه را مي‎خوانند، به گفتن «زَوَّجْتُ«الخ» وَ قَبِلْتُ» قصدشان اين باشد كه مرد و زني كه آنان را وكيل كرده‎اند زن و شوهر شوند.

سوم ـ كسي كه صيغه را مي‎خواند، عاقل و بنابر احتياط لازم بالغ باشد؛ چه براي خودش بخواند، يا از طرف ديگري وكيل شده باشد.

چهارم ـ اگر وكيل زن و شوهر يا وليّ آنان صيغه را مي‎خوانند، در عقد، زن و شوهر را معين كنند، مثلاً اسم آنان را ببرند يا به آنان اشاره نمايند. پس كسي كه چند دختر دارد، اگر به مردي بگويد:

زَوَّجْتُكَ اِحْدى بَنَاتي

يعني زن تو نمودم يكي از دخترانم را، و او بگويد: «قَبِلْتُ» يعني قبول كردم چون در موقع عقد، دختر را معين نكرده‎اند، عقد باطل است.

پنجم ـ زن و مرد به ازدواج راضي باشند، ولي اگر زن ظاهراً با كراهت اذن دهد و معلوم باشد قلباً راضي است، عقد صحيح است.

 

مسأله 2380. اگر در عقد يك حرف غلط خوانده شود كه معناي آن را عوض كند، عقد باطل است.

مسأله 2381. كسي كه دستور زبان عربي را نمي‎داند، اگر قرائتش صحيح باشد و معناي هر كلمه از عقد را جداگانه بداند، و از هر لفظي معناي آن را قصد نمايد، مي‎تواند عقد بخواند.

مسأله 2382. اگر زني را براي مردي بدون اجازه آنان عقد كنند، و بعداً زن و مرد بگويند: به آن عقد راضي هستيم؛ عقد صحيح است.

مسأله 2383. اگر زن و مرد يا يكي از آن دو را به ازدواج مجبور نمايند، و بعد از خواندن عقد راضي شوند و بگويند: به آن عقد راضي هستيم؛ اگر عقد با قصد خوانده شده باشد، لازم نيست دوباره بخوانند، اگر چه بهتر است.

مسأله 2384. پدر و جد پدري مي‎توانند براي فرزند نابالغ يا ديوانه خود كه به حال ديوانگي بالغ شده است همسر انتخاب كنند، و بعد از آن كه آن طفل بالغ شد يا ديوانه عاقل گرديد، اگر ازدواجي كه براي او كرده‎اند مفسده‎اي نداشته، نمي‎تواند آن را به هم بزند و اگر مفسده‎اي داشته، مي‎تواند آن را به هم بزند.

مسأله 2385. دختري كه به حد بلوغ رسيده و رشيده است، يعني مصلحت خود را تشخيص مي‎دهد، اگر بخواهد شوهر كند، چنان‌چه باكره باشد، بنابر احتياط بايد از پدر يا جد پدري خود اجازه بگيرد، اجازه مادر و برادر لازم نيست.

مسأله 2386. اگر پدر و جد پدري غايب باشند، و اجازه‌گرفتن از آنان ممكن نباشد، و حاجت به تزويج باشد يا دختر باكره نباشد، اجازه پدر و جد لازم نيست.

مسأله 2387. اگر پدر يا جد پدري براي پسر نابالغ خود زن بگيرد، پسر بايد بعد از بالغ‌شدن خرج آن زن را بدهد، و هم‌چنين پيش از بلوغ با قابليت پسر براي استمتاع از او، و تمكين زوجه، بايد از مال پسر، نفقه او داده شود.

مسأله 2388. اگر پدر يا جد پدري براي پسر نابالغ خود زن بگيرد، چنان‌چه پسر در موقع عقد مالي داشته، مديون مهر زن است، و اگر در موقع عقد مالي نداشته، پدر يا جد او بايد مهر زن را بدهند. رساله توضيح المسائل آيت الله صافي گلپايگاني.


[/fusion_builder_column][fusion_builder_column type=”1_1″ background_position=”left top” background_color=”” border_size=”” border_color=”” border_style=”solid” spacing=”yes” background_image=”” background_repeat=”no-repeat” padding=”” margin_top=”0px” margin_bottom=”0px” class=”” id=”” animation_type=”” animation_speed=”0.3″ animation_direction=”left” hide_on_mobile=”no” center_content=”no” min_height=”none”]

طبق نظر آيت الله مكارم شيرازي
طبق نظر آيت الله مكارم شيرازي

سؤال 350. شرایط عقد ازدواج کدام است؟

جواب: عقد ازدواج شرایطى دارد از جمله:

الف) احتیاط آن است که صیغه آن به عربى صحیح خوانده شود، ولى در صورتى که مرد و زن نتوانند صیغه را به عربى بخوانند مى توانند به زبان خود بخوانند و گرفتن وکیل براى خواندن صیغه به زبان عربى واجب نیست، ولى باید لفظى بگویند که معنى همان صیغه عربى را بفهماند.

ب) کسى که صیغه را مى خواند باید قصد انشاء داشته باشد یعنى قصدش این باشد که با گفتن این الفاظ همسرى در میان آن دو برقرار گردد، زن خود را همسر مرد قرار دهد و مرد این معنى را قبول کند، وکیل نیز باید چنین قصدى را داشته باشد.

ج) کسى که صیغه عقد را مى خواند باید عاقل و احتیاطاً بالغ باشد هر چند از طرف دیگرى وکیل باشد.

د) ولى یا وکیل در اجراى صیغه عقد باید زن و شوهر را معین کند، بنابراین اگر کسى چند دختر دارد نمى تواند به مردى بگوید: «زَوَّجْتُکَ اِحْدى بَناتى» (یکى از دخترانم را به همسرى تو درآوردم).

هـ) زن و مرد باید از روى اختیار به ازدواج راضى باشند ولى اگر یکى از آن دو ظاهراً با کراهت اجازه مى دهد، امّا مى دانیم قلباً راضى است عقد صحیح است.

و) صیغه عقد باید صحیح خوانده شود و اگر طورى غلط بخوانند که معنى آن را عوض کند عقد باطل است، امّا اگر معنى عوض نشود اشکالى ندارد.

سؤال 351. آیا صیغه عقد فضولى صحیح است؟

جواب: اگر عقد زنى را براى مردى بدون اجازه آنها بخوانند و بعداً آنها راضى شوند و اجازه دهند عقد صحیح است.

سؤال 352. زن و مردى یا یکى از آن دو را مجبور به ازدواج نمایند ولى بعد از خواندن عقد راضى شوند، عقد صحیح است؟

جواب: اگر زن و مردى یا یکى از آن دو را مجبور به ازدواج نمایند ولى بعد از خواندن عقد راضى شوند و اجازه دهند احتیاط واجب آن است که صیغه عقد را از نو بخوانند.

سؤال 353. آیا پدر و جدّ پدرى مى توانند براى فرزند نابالغ یا دیوانه خود ازدواج کنند؟

جواب: پدر و جدّ پدرى مى توانند (در صورت ضرورت) براى فرزند نابالغ یا دیوانه خود ازدواج کنند و بعد از آن که طفل بالغ شد یا دیوانه عاقل گردید بنابر احتیاط واجب نباید آن را به هم زد.

سؤال 354. آیا دخترى که به حدّ بلوغ رسیده و رشیده است، مى تواند بدون اجازه خانواده ازدواج نماید؟

جواب: دخترى که به حدّ بلوغ رسیده و رشیده است، یعنى مصلحت خود را تشخیص مى دهد چنانچه باکره باشد باید با اجازه پدر یا جدّ پدرى ازدواج نماید ولى اگر همسر مناسبى براى دختر پیدا شود و به تایید بزرگان فامیل پدر بدون دلیل مخالفت کند اجازه او شرط نیست، همچنین اگر به پدر یا جدّ پدرى دسترسى نباشد و دختر هم احتیاج به شوهر کردن داشته باشد و همسر مناسبى براى دختر پیدا شود مى تواند با اطلاع بزرگان فامیل ازدواج کند، یا این که دختر قبلاً شوهر کرده باشد که در این صورت اجازه پدر و جد در ازدواج جدید لازم نیست.

سؤال 355. مرد مقلّد مرجعى است که مثلاً تعدد موجب و قابل را شرط مى داند و زن از مجتهدى تقلید مى کند که اتّحاد موجب و قابل را کافى مى داند، در این جا طبق نظر کدام یک از این دو مرجع باید عمل کرد؟

جواب: در چنین مواردى احتیاط آن است که مطابق فتواى مرجعى که تعدد را شرط مى داند عمل کنند.

سؤال 356. به دخترى گفتند مهریه شما 15 هزار روپیه هندى است و او به این مهریه راضى شد ولى در عقد نامه 10 هزار نوشته شد، وکیل بعد از خواندن عقدنامه، بر مهریه نوشته شده صیغه جارى کرد، آیا این صیغه (ازدواج دائمى) صحیح است؟

جواب: احتیاط آن است که صیغه عقد را مجدّداً با مهریه مورد توافق جارى کنند.

سؤال 357. اگر زن، مرد را وکیل در اجراى عقد دائم کند و مرد مدعى اجراى عقد موقّت باشد (آن هم بعد از چند سال) حکم عقد، مهر و توارث بین زن و شوهر و فرزندان چیست؟

جواب: چنانچه یقین داشته باشد که مرد راست مى گوید و عقد موقّت خوانده است، عقد باطل است و زن و مرد از هم ارث نمى برند ولى فرزندان آنها از آنها ارث مى برند مگر این که مرد عالم بوده به بطلان عقد بوده باشد، که در این صورت فرزندان، تنها از زن ارث مى برند نه از مرد و حدّ زنا بر مرد جارى مى شود و در هر حال باید مهرالمثل زن را بپردازد.

سؤال 358. آیا یک نفر مى تواند عقد را به فارسى یا عربى اصالتاً از طرف خود و وکالتاً از سوى طرف مقابل اجرا کند؟

جواب: مرد مى تواند از طرف زن وکیل شود و عقد را بخواند و از طرف خودش قبول کند مثل این که بگوید: موکله خودم فلان کس را به عقد موقّت خودم در فلان مدّت به فلان مبلغ مهر در آوردم سپس بگوید قبول کردم، در صورتى که عربى بتواند، به عربى بخواند و اگر نتواند به فارسى بخواند و زن هم مى تواند از طرف مرد وکیل شود.

سؤال 359. کسى که بدون انقضاى عقد موقّت، عقد دائم اجرا کند و بعداً متوجّه شود، آیا عقد دائم او باطل است؟

جواب: احتیاط واجب آن است که مجدّداً عقد را بخواند ولى اگر قبلاً فرزندانى به وجود آمده باشند، حلال زاده اند.

سؤال 360. آیا تعدّد وکیل از سوى مرد و زن در اجراى عقد لازم است؟

جواب: تعدّد وکیل در اجراى عقد احتیاط مستحب است.

سؤال 361. همان گونه که مستحضرید در احکام عقود از قبیل بیع و اجاره و نکاح و… طرفین عقد (یا وکیل آنها) به منظور ایجاب و قبول باید صیغه بخوانند مخصوصاً در عقد ازدواج و منظور از صیغه کلمات و جملات به هر لفظ و زبانى که باشد، البتّه مقصود و مطلوب بالذّات، معانى و مفاهیم و مفاد کلمات و جملات مى باشد، بنابراین عقل و منطق حکم مى کند که صیغه به زبانى باشد که طرفین ازدواج و شاهدان قضیه و حضّار مجلس با آن زبان آشنایى داشته باشند; سؤال این است که براى غیر عرب چه لزومى دارد که این صیغه به عربى باشد در حالى که هر شخصى با زبان مادرى و رسمى خودش بهتر مى تواند مطلبى را بیان و تفهیم و یا تفهّم نماید؟

جواب: اجراى صیغه به هر زبانى که براى طرفین مفهوم باشد جایز است، فقط در نکاح و طلاق احتیاط اجراى صیغه به زبان عربى است مشروط بر این که معناى آن را بدانند بنابراین اگر مجرى صیغه آشنا به عربى نباشد مى تواند آن را هم به زبان خودش اجرا نماید.

سؤال 362. اگر صیغه به زبان غیر عربى خوانده شود، آیا عبارتى که خوانده مى شود، باید حتماً مطابق عبارت عربى باشد؟

جواب: همین مقدار که زن به مرد براى خواندن عقد وکالت دهد، و مرد بگوید: «این زن را براى همیشه، یا براى فلان مدّت، به فلان مبلغ مهریه به عقد خود درآوردم» و بعد بگوید: «از سوى خودم قبول کردم»، کافى است.

سؤال 363. آیا اجراى صیغه عقد دائم، یا غیر دائم از طریق مکالمه تلفنى و امثال آن، توسّط مرد و زن، یا وکیل آن دو صحیح است؟

جواب: هرگاه شرایط رعایت شود، اشکالى ندارد.

سؤال 364. نظر شریفتان راجع به عقد معاطاتى نکاح چیست؟ منظور این است که معیار حلّیت در نکاح، آیا صرفاً لفظ «انکحت» و مانند آن مى باشد، یا این که فقط نیت و قصد انشا و رضایت قلبى طرفین کفایت مى کند؟ اگر ملاک روح توافق و قصد انشاى طرفین است، در این فرض چه لزومى به اداى الفاظ مخصوص است؟ بویژه آن که به جاى آن الفاظ مخصوص، مى توان به وسیله حرکات نیز از قصد و رضایت طرفین مطّلع شد.

جواب: اوّل این که درست است که عقد نکاح از نظر قرارداد مانند سایر عقود است; ولى اجماع علماى اسلام بر این است که در نکاح باید صیغه عقد خوانده شود و روایات نیز شاهد بر اعتبار صیغه است; بلکه در میان عقلاى اهل عرف نیز همیشه در عقد نکاح نوعى قرارداد لفظى یا کتبى وجود داشته و دارد و این نشان مى دهد که نکاح وضعى مخصوص به خود دارد.

دوم این که معروف در میان فقها این است که نکاح به عبادات شبیه تر است تا به معاملات; منظور این است که نکاح در شرع مقدّس قیود تعبّدى زیادى دارد که آن را شبیه به عبادات مى کند که جنبه توقیفى دارد.

سؤال 365. بعضى از سردفتران ازدواج به گمان این که چون لفظ «انکحت و زوّجت» گاهى بنفسه وگاهى به حروف «مِن» و «باء» متعدّى مى شود، در جواب «أنکحت موکلتى فلانه من موکلک فلان» این طور مى خوانند «قبلت النکاح من موکلى، و یا قبلت التزویج بموکلى» با این که به آنها تذکر داده مى شود که این عبارت غلط است و باید گفته شود «قبلت النکاح یا قبلت التزویج لموکلى» باز به اشتباه خود ادامه مى دهند. خواهشمند است مرقوم فرمایید در صورت غلط بودن چنین صیغه اى، آیا عقد صحیح است؟

جواب: اجراى عقد با صیغه مزبور اشکالى ندارد; هرچند بهتر است که صیغه بطور صحیح تر، طبق موازین ادبیات عرب خوانده شود.

سؤال 366. آیا عقد نکاح دائم، الفاظ معینى دارد، یا با هر لفظى که معنا و مفهوم آن را برساند جارى مى شود؟

جواب: عقد را با هر عبارتى که مفهوم آن را به وضوح برساند مى توان جارى نمود; ولى اگر انسان به عربى آشنا باشد، احتیاط آن است که صیغه را عربى بخواند.

سؤال 367. در اجراى صیغه عقد دائم، زوج باید مقدّم شود، یا زوجه؟

جواب: تفاوتى نمى کند; ولى تقدّم زوجه بهتر است.

سؤال 368. «نَکحَ» در لغت چندین معنا دارد، و از الفاظ مشترکه است. هنگام قصد انشاء، کدام معنا را باید قصد کنیم؟ در حالى که «به زنىِ دائمى دادم…» از معانى لغویه آن نیست؟

جواب: معناى مشهور نکاح همان عقد ازدواج است; و اگر زمان خاصّى در آن قید نشود، ظهور در عقد دائم دارد.

سؤال 369. نکاح دائم چند رکن دارد؟ آیا صداق نیز از ارکان آن است؟

جواب: صداق از ارکان عقد دائم نیست; و اگر ذکر نشود باید مهرالمثل پرداخت شود.

سؤال 370. آیا در عقد نکاح، تقدّم ایجاب بر قبول لازم است؟

جواب: لازم نیست; ولى بهتر است ایجاب مقدّم شود.

سؤال 371. اگر روحانى سُنّى عقد نکاح پسر یا دختر شیعه را بخواند، حکمش چیست؟

جواب: در صورتى که شرایط معتبر نزد شیعه در آن رعایت شود اشکالى ندارد.

سؤال 372. صیغه محرمیت بین زن و مرد نامحرم (صیغه برادرى و خواهرى) چگونه است؟

جواب: چیزى به نام صیغه برادرى و خواهرى نداریم. و صیغه محرمیت یا به وسیله ازدواج دائم، و یا ازدواج موقّت حاصل مى شود; (البتّه با شرایطش) و غیر آن ممنوع است.

سؤال 373. اگر دختر باکره بدون اجازه پدر و یا جدّ پدرى شوهر کند شرعاً تکلیف چیست؟

جواب: احتیاط آن است که دختر اجازه پدر را به دست آورد.

سؤال 374. طبق فتواى علما در صورتى که پدر و یا جدّ پدرى غایب باشد و دختر باکره احتیاج به شوهر داشته باشد، اجازه ساقط مى شود، معناى احتیاج داشتن به شوهر چیست؟

جواب: منظور این است که به سنّى رسیده باشد که اگر شوهر نکند به زحمت یا به خطر مى افتد.

سؤال 375. آیا براى ازدواج با دختر باکره، اذن پدر یا ولى لازم است؟ آیا در این مسأله، ازدواج موقّت با دائم فرق دارد؟

جواب: واجب است که اجازه بگیرند و تفاوتى میان ازدواج موقّت و دائم نیست.

سؤال 376. دختر جوانى بدون اذن پدر و مادر خود به خانه کسى مى رود و به درخواست پسر و دختر عقد نکاح بدون رضایت پدر خوانده مى شود و اعمال مترتّب بر نکاح انجام مى گیرد، در حالى که اگر دختر با پدر مشورت مى کرد مانعى هم وجود نداشت، در این دو صورت (تحصیل رضایت پدر بعد از عقد و عدم تحصیل رضایت)، حکم عقد چیست؟

جواب: بهتر این است که بعداً رضایت پدر را جلب نماید.

سؤال 377. دخترى قبل از نه سالگى به عقد شخصى در آمده است در حالى که دختر از موضوع خبر نداشته و عقد را پدر دختر جارى کرده است و در ضمن، فاصله سنّى بین این دختر و آن مرد حدود 25 سال است و آن مرد زن دیگرى نیز دارد و حتى دخترش با این زن دوم هم سن است. وقتى دختر بالغ مى شود عدم رضایت خود را از این عقد اعلام داشته و اصرار مى کند که این ازدواج به مصلحت من نیست و من طلاق مى خواهم ولى مرد حاضر به طلاق نمى شود، آیا این عقد درست است و باید به این عقد ملتزم باشد یا مى تواند با کسى دیگر ازدواج کند با توجّه به این که دختر به حدّى رسیده که احتیاج به شوهر کردن دارد؟

جواب: چنانچه این عقد به مصلحت دختر نبوده، باطل است و دختر مى تواند بدون طلاق شوهر کند ولى اگر دختر بعد از بلوغ رضایت داده نمى تواند آن را به هم بزند.

سؤال 378. اگر دخترى با پسر هم شأن شرعى و عرفى خود قصد ازدواج داشته باشد، آیا اذن پدر ساقط است؟

جواب: در فرض مسأله اگر به تایید بزرگان فامیل پدر بدون دلیل مخالفت کند اذن او ساقط مى شود.

سؤال 379. براى خاله بنده خواستگارهاى زیادى آمده که بیشتر آنها افرادى متدین بوده اند ولى پدر ایشان آنها را رد کرده، و مى گوید فقط با فامیل من باید ازدواج کند تکلیف او با چنین پدرى چیست؟

جواب: هرگاه خواستگاران با او تناسب داشته اند و کفو شرعى و عرفى بوده اند، او حق نداشته آنها را رد کند همچنین حق ندارد اصرار بر ازدواج با فامیل کند و اجازه و اذن او در این صورت ها ساقط است، در عین حال اگر بتواند رضایت پدر را به دست آورد کار خوبى کرده است.

سؤال 380. اگر مرد، مقلّد مرجعى باشد که معتقد است ازدواج موقّت دختر باکره بدون اجازه پدرش جایز است ولى دختر مقلّد کسى است که مى گوید اجازه پدر لازم است، آیا آن مرد مى تواند این دختر را بدون اجازه پدرش عقد کند؟

جواب: دختر نمى تواند بدون اجازه پدر ازدواج کند.

سؤال 381. آیا شرایط نکاح باید در متن عقد ذکر شود، یا در خارج عقد؟

جواب: شرایط باید در متن عقد باشد; مگر این که قبلاً بر آن توافق شود و عقد را مبنى بر آن شرایط بخوانند.

سؤال 382. با توجّه به این که طبق بند 3 مادّه 15 کنوانسیون محو اشکال تبعیض علیه زنان، کلّیه قراردادها و اسناد خصوصى که در جهت محدود کردن اختیارات و اهلیت قانونى زنان است ملغى اعلام مى شود، آیا زن و مرد هنگام ازدواج مى توانند شروطى را در ضمن عقد بگنجانند که مفاد آن محدود کردن اختیارات همسر باشد؟

جواب: در بعضى از موارد مى توان از طریق شرطى حقّ همسر را محدود کرد، مانند حقّ سکنى و امثال آن; امّا در مواردى که شرط بر خلاف کتاب و سنّت یا مقتضاى عقد باشد جایز نیست، خلاصه موارد مختلف است.

سؤال 383. اگر مردى قبل از جارى شدن صیغه عقد، و به هنگام گفتگوهاى مقدّماتى ازدواج، توافقنامه هاى شروط ضمن عقد کتبى با دختر امضا کند، که متضمّن شروط رفتارى و فعلى باشد. یعنى در زندگى این کار را بکند یا نکند، و مخالف مقتضاى عقد هم نباشد. از جمله «با دار و ندار شوهر بسازد» و «تا قبل از بچّه دار شدن و سر و سامان گرفتن زندگى، ما بقى مهریه را از او مطالبه نکند» و دختر پس از گفتگو و مطالعه آنها، کتباً بنویسد: «من با تمام آنها موافقم» و امضا کند. ولى این شرط در ذیل قباله رسمى نوشته نشود. آیا این شروط اعتبار و سندیت دارد؟ اگر زن جهت فریب و جلب رضایت مرد آنها را قبول کرده، ولى پس از ازدواج تخلّف و عهد شکنى کند، و آنها را به تمسخر بگیرد، و سه ماه بعد از عروسى مهریه خود را به اجرا بگذارد، با توجّه به این که با عدم قبول شروط، عقد واقع نمى شد، وضعیت این عقد چگونه است؟ آیا زوجه تدلیس کرده است؟ آیا وى مى تواند على رغم این که سه دانگ از منزل مسکونى به نام وى شده، و مبالغ هنگفتى طلاجات و جواهرات و بقیه اقلام مهریه خود را گرفته، بقیه آن را طلب کند؟ آیا منزل مسکونى و محلّ کسب شوهر از مستثنیات دین و مهر زوجه محسوب مى شود؟

جواب: هرگاه قبلاً توافق بر شروطى شده و طرفین آن را امضا کرده اند، سپس عقد خوانده شده، این شروط لازم الاجراست و به اصطلاح فقهى از قبیل شروط مبنىّ علیها العقد است.

سؤال 384. آیا کسى که دستور زبان عربى را نمیداند میتواند عقد را بخواند؟

جواب: کسى که دستور زبان عربى را نمى داند ولى کلمات عقد را صحیح ادا مى کند و معنى آن را نیز مى داند عقد او صحیح است.

شرايط مجاز عقد ازدواج

سؤال 385. اگر زنى خواسته باشد با مردى با این شرط ازدواج کند که مرد او را در طلاق دادن از طرف خود وکیل کند، آیا چنین شرطى صحیح است؟ آیا این شرط در ضمنِ عقد ازدواج هم تحقّق مى یابد؟ یا باید در ضمن یک معامله لازم دیگرى تحقّق یابد؟

جواب: این شرط مى تواند در ضمن عقد ازدواج، یا عقد لازم دیگرى باشد.

سؤال 386. آیا زن مى تواند حقّ وکالت در طلاق دادن از طرف مرد را نه براى خود، بلکه براى یک فرد ثالث، مثلاً براى پدر خود، به عنوان شرط عقد ازدواج قرار بدهد؟ آیا در این صورت نیز چنین شرطى در ضمن عقد ازدواج تحقّق مى یابد، یا باید در ضمن معامله مستقلّ دیگرى تحقّق یابد؟ و آیا زن بعد از عقد ازدواج مى تواند حقّ وکالت در طلاق را براى خود، یا فرد ثالثى در ضمن معامله اى، یا مستقلاًّ از شوهرش بگیرد؟

جواب: قرار دادن وکالت براى فرد ثالث در عقد ازدواج اشکال ندارد، و بعداً نیز مى توان آن را در ضمن معامله دیگرى، هرچند بعد از ازدواج باشد، قرار داد.

سؤال 387. چنانچه زوج در سند ازدواج شرط کند که ازدواج مجدّد ننماید و این شرط مطلق باشد، پس از آن براى یک روز زنى را به عقد موقّت خود درآورد، آیا در این فرض با شرط مذکور مخالفت شده است؟

جواب: اگر منظور شرط وکالت طلاق است که در عقد نامه هاى کنونى در این گونه موارد به زوجه داده مى شود، ظاهراً شامل چنین ازدواج کوتاه مدّتى نمى شود.

سؤال 388. اگر زن مهریّه خود را به مردش ببخشد و بگوید: «به شرط آن که تا وقتى که من زنده هستم زن دوّمى نگیرى»; در این صورت:

الف) آیا این شرط از نظر شرعى صحیح است؟

جواب: اشکالى ندارد.

ب) آیا در طول عمل کردن مرد به این شرط مهریه از گردن او ساقط مى شود؟ و اگر مرد خلاف شرط عمل کند، زن اوّل و زن دوم نسبت به مرد چه حکمى پیدا مى کنند؟ آیا زن دوم حرام مى شود؟

جواب: چنانچه مرد از این شرط تخلّف کند و ازدواج نماید ازدواجش صحیح است; ولى زن مى تواند مهریه اش را بازپس بگیرد، بنابراین زن دوم حرام نیست.

سؤال 389. شخصى جهت ازدواج از دخترى خواستگارى مى کند، خانواده عروس از اوّل با داماد شرط مى کند که مثلاً مقدار چند من برنج، چند عدد روغن بزرگ و فلان مقدار چیزهاى دیگر جهت خرج مطبخ، یا یکصد هزار تومان پول باید بدهد، در صورتى که داماد شرایط فوق را بپذیرد آیا عمل به آن لازم است؟

جواب: هرگاه در ضمن عقد یا قبل از آن شرط کرده باشند صحیح و لازم الاجراست و باید بپذیرد.

سؤال 390. با توجّه به این که در قانون مدنى، نکاح اعمّ از دائم و منقطع مى باشد، در صورتى که زوج شروط مندرج در عقد نامه را پذیرفته باشد، و ازدواج مجدّد (اعم از دائم یا منقطع) نماید، آیا زوجه مى تواند تقاضاى طلاق کند؟ آیا همسر دیگر، شامل نکاح موقّت هم مى شود؟ آیا در صورت اثبات و تحقّق تخلّف، دادگاه مى تواند حکم فسخ نکاح را صادر نماید؟

جواب: شرط مزبور منصرف به ازدواج دائم است، و شامل عقد موقّت کوتاه مدّت نمى شود. ولى اگر عقد موقّت براى مدّت طولانى، مثلاً چند سال باشد، زن (طبق شرایط عقد نامه) وکیل در طلاق خواهد بود.

سؤال 391. شخصى به شرط آن که همسرش بچّه دار شود با وى ازدواج نموده، و تصریح مى کند که در صورت تخلّف او را طلاق خواهد داد. آیا چنین شرطى صحیح است؟

جواب: با توجّه به این که جلوگیرى از بچّه دار شدن امر حرامى نیست، این شرط هم شرط حرامى نمى باشد. ولى سزاوار است در غیر موارد ضرورت چنین شرطهایى نکنند.

سؤال 392. آیا شرط عدم آمیزش و اکتفاء به سایر تمتّعات از سوى زن، مخصوصاً در عقد موقّت، مشروع است؟

جواب: مانعى ندارد.

سؤال 393. اگر زن دائمى شرط کند که هفته اى فقط یکى دوبار تمکین کند، آیا این شرط صحیح است؟

جواب: چنانچه طرفین به این شرط راضى شده باشند این شرط صحیح است.

سؤال 394. شخصى قبل از ازدواج با دخترى صحبت مى کند و مى گوید با شما ازدواج مى کنم به شرط این که به مادر پیرى که دارم رسیدگى کنى و او قبول مى کند ولى آن دختر پس از ازدواج به مادر شوهرش رسیدگى نمى کند آیا چنین شرطى قبل از ازدواج الزام آور است؟

جواب: این شرط الزام آور است.

سؤال 395. آیا زن مى تواند در موقع اجراى عقد نکاح با شوهر شرط کند که امر تدریس یا درس خواندن را همچنان ادامه دهد و در جلسات مختلف شرکت کند؟

جواب: مانعى ندارد.

 شرایط غیر مجاز عقد ازدواج

سؤال 396. زوجین توافق مى نمایند که اختیار طلاق مطلقاً با زوجه باشد; آیا چنین شرطى منافات با مقتضاى عقد دائم ندارد؟

جواب: تنها در صورت شرط وکالت زن از طرف مرد این کار صحیح است، نه شرط واگذارى طلاق به زن.

سؤال 397. آیا مرد مى تواند در ضمن عقد نکاح، حقّ ازدواج مجدّد را از خود سلب نماید، یا تعهّد نماید که ازدواج مجدّد نکند؟ آیا این شرط از شروط مخالف کتاب خدا مى باشد؟

جواب: این شرط صحیح نیست; ولى مى توان شرط کرد که در صورت ازدواج مجدّد، زن وکالت در طلاق خود داشته باشد.

سؤال 398. آیا مرد در ازدواج دائم مى تواند شرط کند که تأمین مخارج زن بطور دائم یا تا مدّتى بر عهده او نباشد؟

جواب: این شرط اشکال دارد; ولى زن مى تواند نفقه خود را به او ببخشد.

سؤال 399. دوشیزه اى بطور رسمى به عقد مردى در آمد. زوج علاوه بر شروط ضمن عقد نکاح، شرط زیر را نیز متعهّد گردید: «در ضمن عقد خارج لازم شرط شد که هر زمان زوج خانه ملکى تهیه نمود، دو دانگ آن را به طور رسمى به زوجه انتقال دهد.» على رغم مرسوم بودن چنین شرطى در محاضر، وکیل زوج ادّعاى باطل بودن آن را مى نماید. لطفاً در این رابطه بفرمایید: با توجّه به این که مشروط در عقد فوق ملک به عنوان عام نبوده، بلکه به صورت خانه بوده، و آن هم به صورت دو دانگ از شش دانگ تعیین شده است. آیا باز هم شرط مورد نظر مجهول و باطل است؟

جواب: با توجّه به این که مشخّصات خانه از نظر متراژ و قیمت و مانند آن تعیین نشده، شرط مجهول بوده و خالى از اشکال نیست. بهتر آن است طرفین در مورد خانه با هم مصالحه کنند.

سؤال 400. همان طور که امروز در ازدواجها معمول است ازدواج دوم مرد باید با اذن و رضایت همسر اوّل باشد، آیا این شرط واجب العمل است؟ هرچند زن نتواند مرد خود را تأمین کند، یا از خواسته او سر باز زند، یا از او دورى گزیند؟

جواب: ازدواج دوم مشروط به اجازه همسر اوّل نیست; ولى دادگاه ها معمولاً به خاطر مسایلى که بر اثر ازدواج دوم بدون قید و شرط حاصل مى شود، محدودیت هایى براى آن قائل هستند.احکام خانواده در پرتو فقه اسلامى، آيت الله مكارم شيرازي.

لينك كوتاه مطلب: https://hadana.ir/?p=25096


حتما بخوانيد

*- ويژه نامه احكام ازدواج و طلاق 



 

كليد: شرایط عقد ازدواج دائم و موقت شرایط عقد ازدواج دائم و موقت شرایط عقد ازدواج دائم و موقت شرایط عقد ازدواج دائم و موقت شرایط عقد ازدواج دائم و موقت شرایط عقد ازدواج دائم و موقت شرایط عقد ازدواج دائم و موقت شرایط عقد ازدواج دائم و موقتشرایط عقد ازدواج دائم و موقت  شرایط عقد ازدواج دائم و موقت شرایط عقد ازدواج دائم و موقتشرایط عقد ازدواج دائم و موقت شرایط عقد ازدواج دائم و موقت شرایط عقد ازدواج دائم و موقت شرایط عقد ازدواج دائم و موقت شرایط عقد ازدواج دائم و موقت شرایط عقد ازدواج دائم و موقت شرایط عقد ازدواج دائم و موقت شرایط عقد ازدواج دائم و موقت شرایط عقد ازدواج دائم و موقت  شرایط عقد ازدواج دائم و موقت شرایط عقد ازدواج دائم و موقت شرایط عقد ازدواج دائم و موقت شرایط عقد ازدواج دائم و موقت شرایط عقد ازدواج دائم و موقت شرایط عقد ازدواج دائم و موقت  شرایط عقد ازدواج دائم و موقت شرایط عقد ازدواج دائم و موقت شرایط عقد ازدواج دائم و موقت شرایط عقد ازدواج دائم و موقت شرایط عقد ازدواج دائم و موقت شرایط عقد ازدواج دائم و موقت شرایط عقد ازدواج دائم و موقت شرایط عقد ازدواج دائم و موقت شرایط عقد ازدواج دائم و موقت  شرایط عقد ازدواج دائم و موقت شرایط عقد ازدواج دائم و موقت شرایط عقد ازدواج دائم و موقت شرایط عقد ازدواج دائم و موقت شرایط عقد ازدواج دائم و موقت  شرایط عقد ازدواج دائم و موقت شرایط عقد ازدواج دائم و موقت شرایط عقد ازدواج دائم و موقت شرایط عقد ازدواج دائم و موقت شرایط عقد ازدواج دائم و موقت[/fusion_builder_column][/fusion_builder_row][/fusion_builder_container]

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.

1 نظر
  1. تشریفات مجالس می گوید

    سایت خوبی دارید امیدوارم که موفق باشید