وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

راه فهم حدیث چیست درس اول

0

راه فهم حدیث چیست درس اول

فهرست این نوشتار:

یکی از بخشهای جذاب سایت هدانا بخث حدیث پژوهی است، در راستای تکمیل این بخش به صورت تخصصی مباحثی را در دروس حدیث شناسی ارائه خواهیم کرد، امیدواریم مخاطبان عزیز از اینجا کلیک کنند و در بخش حدیث پژوهی این مباحث را دنبال نمایند.

فقه الحدیث ترکیبی از معنای لغوی فقه و معنای اصطلاحی حدیث است؛ یعنی فهم عمیق گفتار و رفتار معصوم./  ما در فقه الحدیث، به بررسی متن روایت می پردازیم و با بهره گیری از شیوه های منطقی فهم و نقد حدیث و نیز قواعد گوناگون، در پی درک مقصود اصلی صاحب سخن هستیم. / اهمیت و ضرورت این دانش به اندازه خود حدیث است و غفلت از آن، کژیها و انحرافهایی را پدید آورده است. / برخی فواید فقه الحدیث عبارت اند از: تعالی انسان و فهم قوت و ضعف حدیث.

إذا سَمِعْتُمُ الْحدیثَ عَنّی، تَعرِفُهُ قلوبُکم و تَلِینُ لَهُ أَشعارُکم و أبشارُکم و تَرَوْنَ أنَّهُ مِنکم قَریبٌ، فَأنا أَوْلاکم بهِ، و إذا سَمِعتُم الْحدیثَ عَنّی، تُنکِرُهُ قلوبُکم و تَنْفُرُ أَشعارُکم و أَبشارُکم و تَرَونَ أَنَّهُ منکم بعیدٌ، فَأَنا أبعدُکم مِنهُ. (1) 

هنگامی که حدیثی منسوب به من را شنیدید و دلهایتان آن را شناخت و در برابر آن نرم شدید و احساس نزدیکی و قرابت با آن نمودید، من به [گفتن] آن سزاوارترم، و هنگامی که حدیثی از من شنیدید که دلهایتان آن را انکار کرد و از آن بدتان آمد و احساس دوری از آن نمودید، من از آن دورترم.

گفتنی است این معنا در احادیث شیعه نیز موجود است، هر چند در این احادیث، سفارش شده اگر کسی معنای حدیث را نتوانست بپذیرد، به جای ردّ و انکار آن، معنای حدیث را به گوینده آن بازگرداند و در قبول و ردّ توقّف کند. (2).

1- .. مسند ابن حنبل، ج 3، ص 497.
2- .. الکافی : ج 1 ، ص 401، ح 1، بصائر الدرجات، ص41، ح1.

 

درس نخست : مباحث مقدماتی

تعریف فقه الحدیث

درس نخست : مباحث مقدماتی اهداف درس هدف از ارائه مطالب این درس آن است که فراگیرنده: با معنای فقه الحدیث آشنا شود؛ نیاز به فقه الحدیث و ضرورت آن را دریابد؛ برخی از کاربردهای فقه الحدیث را بداند.

تعریف فقه الحدیث حدیث پژوهان از دیرباز، اصطلاح فقه الحدیث را برای فهم حدیث به کار برده اند. فقه الحدیث ترکیبی از معنای لغوی فقه و معنای اصطلاحی حدیث است. فقه در لغت به معنای فهم عمیق و دقیق است و حدیث در اصطلاح، به سخن، رفتار و تقریر معصوم و یا حکایت این امور گفته می شود و منظور از ترکیب این دو، فهم درست و ژرف از گفتار و کردار معصومان است. به سخن دیگر فقه الحدیث به احادیث فقهی اختصاص ندارد و معنای اصطلاحی فقه در اینجا مقصود نیست. فقیهان معاصر شیعه (1) و بسیاری از عالمان اهل سنت این ترکیب را به کار برده اند.

 

حاکم نیشابوری (م 405 ه) در کتاب معرفه علوم الحدیث، علوم حدیثی را به 52 گونه تقسیم کرده و گونه بیستم آن را «فقه الحدیث» خوانده است. (1) اما برخی به جای این اصطلاح، ترکیب «درایه الحدیث» را با اندک تفاوتی در معنا به کار برده اند. حاجی خلیفه در کشف  الظنون، این عنوان را به کار می برد و آن را در مقابل «روایه الحدیث»، یکی از دو گونه اصلی علوم حدیثی می خواند و آن را چنین تعریف می کند: علم درایه الحدیث علمی است که از مفهوم و معنای واژه های حدیث و نیز از مقصود اصلی آنها بحث می کند و در این معنایابی، قواعد زبان عربی، ضوابط شرعی و احوال نبی را در نظر می گیرد. (2) 

اما با آنکه در متون حدیثی شیعه، واژه «درایه» برای فهم عمیق حدیث آمده و معنای لغوی آن نیز مناسب با این علم است، شیخ آقا بزرگ تهرانی، درایه الحدیث و فقه الحدیث را همسان نگرفته و آن دو را در کنار دانش رجال، سه علم متفاوت و در عرض هم دانسته است. او وظیفه فقه الحدیث را شرح واژه ها و بیان چگونگی و حالت متن حدیث (همچون عامّ و خاص بودن، مطلق و مقید بودن، مجمل و مبین بودن، و یا معارض داشتن و نداشتن) دانسته است. شیخ آقا بزرگ فقه الحدیث را با شرح الحدیث یکسان و نزدیک می بیند و از این رو نام کتابهای مربوط به فقه الحدیث را در فصل «شین»، تحت عنوان «شرح الحدیث» آورده است. (3)

1- .. ر. ک: منیه الطلب، [میرزا] حسین نایینی، ج 3، ص 377؛ الخمس، سید کاظم حائری، ص 715؛ الاجتهاد و التقلید، ص 48؛ امام خمینی؛ الصلاه، ج 2، ص 49 آیت لله خویی؛ الطهاره الکبیره، سید مصطفی خمینی، ج 1، ص 279.

1- .. معرفه علوم الحدیث، ص 63.
2- .. ر. ک: کشف الظنون، ج 1، ص 635.
3- .. الذریعه، ج 8، ص 54.

 

تعریف برگزیده

تعریف برگزیده با توجه به آنچه گفته شد و در احادیث بدان راهنمایی شده است، می توان فقه الحدیث را چنین تعریف کرد: «دانشی که به بررسی متن حدیث می پردازد و باارائه مبانی و سیر منطقی فهم آن، ما را به مقصود اصلی گوینده حدیث نزدیک می گرداند.» این مبانی و شیوه ها که از قواعد ادبی، اصولی و کلامی و دیگر قوانین عقلی و عقلایی استخراج شده است، ما را در یافتن معنای اصلی حدیث و فهم درست و برتر مقصود آن و نیز جای دادنش در یک نظام همگون اعتقادی یاری می رساند؛ به گونه ای که به ساختار به هم پیوسته مجموعه احادیث، خللی وارد نیاید. از این رو، فقه الحدیث مهم ترین دانش حدیثی و سودمند ترین و کاراترینِِ آنهاست و هدف دیگر دانشهای حدیث، یاری رساندن به این دانش است.

جایگاه فقه الحدیث

جایگاه فقه الحدیث دانش های حدیثی را می توان به دانشهای مربوط به رجال و سند حدیث و علوم مرتبط با متن و محتوای آن تقسیم کرد. دسته سوم دانشهای حدیثی به هر دو بخش وابسته است و از فرآورده های هر دو دسته برای حلّ مسائل خود کمک می گیرد.

دسته نخست و مسائل مربوط به احوال راویان و معاصرت و اتصال طبقات آنان با یکدیگر و دیگر مشکلات مربوط به اسناد روایات در علم «رجال» ساماندهی شده و همواره یاریگر حجیت و مقبولیت حدیث بوده است. دسته دوم علوم حدیث، که به فهم محتوا و مضمون حدیث یاری می رساند، «فقه الحدیث» نام دارد و شرح متن حدیث و حلّ مشکلات بر سر راه فهم آن را به عهده دارد. دسته سوم با شاخه هایی همچون مصطلح الحدیث، نقد حدیث، و تاریخ و کتاب شناخت حدیث، بیشتر به مسائل برونی و جانبی حدیث ناظر است. اگر چه همه این دانشها با تمام شاخه های فرعی خود مهم و ضروری اند، اما آنچه مستقیماً با مقصود اصلی حدیث، یعنی بهره گیری از آن در دیگر علوم الهی وانسانی و به صحنه عمل در آوردن و تحقق بخشیدن آن در زندگی و گفتار و رفتار دینی، مرتبط است، دانش «فقه الحدیث» است که اگر درست به کار بسته شود و مسیر منطقی آن به تمام و کمال پیموده شود، ما را به مفهوم حقیقی حدیث نزدیک می کند. بر این اساس، کامیابی در این شاخه می تواند کوششهای ما را در دیگر گونه های علوم حدیثی با ثمر سازد و حدیث پژوه را از زیبایی های کلام اهل بیت بهره مند و در لذتهای فهم حدیث غوطه ور کند. حاکم نیشابوری در این باره می گوید: فقه الحدیث، ثمره علوم حدیث است و شریعت بدان استوار. (1)

1- .. معرفه علوم الحدیث، ص 63.

 

فقه الحدیث و دانشهای دیگر

ضرورت فقه الحدیث

فقه الحدیث و دانشهای دیگرفقه الحدیث با دیگر شاخه های علوم، مانند اصول فقه، ادب و لغت، کلام و نیز دانشهای جدیدی همچون زبان شناسی و معنا شناسی نیز ارتباط دارد. در این میان، ادبیات عرب و دانش اصول فقه، که بیشتر برای یاد گیری علم فقه و فهم احادیث فقهی آموخته می شود، تأثیر بسزایی در شکل گیری و حل مسائل فقه الحدیث دارد. در واقع این سه دانش در یک هدف مشترک اند و آن ایجاد مسیری برای نیل به معنای متون دینی است که تقریباً همه آن به زبان عربی است. مباحث ترکیب و اعراب، اصطلاح، مجاز و استعاره، همه از مشترکات فقه الحدیث و ادبیات است و مسائلی مانند دلالت و ظهور، قرینه و تقیه، عموم و خصوص، اطلاق و تقیید، اجمال و تبیین و تعارض و اختلاف احادیث، از موضوعات اشتراکی اصول فقه و فقه الحدیث است. از این رو طالب فهم حدیث برای توانایی در فهم حدیث، به فراگیری این دو دانش نیاز مبرم دارد و برای کامیابی در این رشته، فرض است که درسهای رسمی ادب عربی و اصول فقه فرا گرفته شود.

ضرورت فقه الحدیث حدیث مادرِ علوم اسلامی است و نقش آن در ایجاد علوم اسلامی انکارناپذیر و تأثیر آن در بسترسازی و زمینه چینی گسترش آنها آشکار و محسوس است.

اگر حدیث را در تفسیر قرآن به کار نگیریم و اگر در علم فقه، اخلاق و مباحث تاریخی از آن استفاده نکنیم، چه تصوّری از این علوم خواهیم داشت و آیا می توان در این صورت، این علوم را اسلامی دانست؟ علمی که در آن به سخنان پیشوایان دین و فهم آنها توجه نشده است، چگونه به دین منتسب می شود؟ سخن در اهمیت حدیث فراوان است و جای آن اینجا نیست. نکته حائز اهمیت در اینجا آن است که هر چه در باره حدیث گفتیم، به گونه ای مستقیم و بدون واسطه به فهم آن منتقل می شود. اگر حدیث فهمیده نشود، مانند آن است که خوانده نشده و مورد استفاده قرار نگرفته است. در اینجا بهتر است اهمیت فقه الحدیث و فهم آن را از خود احادیث برگیریم؛ از زبان امامان معصوم که نخستین هشدار دهندگان به این مهم بوده اند.

امام صادق علیه السلام می فرماید: حدیثٌ تَدْریهِ خیرٌ من ألفٍ تَرْویهِ . (1)

 یک حدیث را خوب بفهمی، بهتر از آن است که هزار حدیث نقل کنی.

همان امام همام می فرماید که اگر کسی توان فهم معانی احادیث اهل بیت را یافت، فهیم ترینِ مردم خواهد بود: أنتُم أَفقَهُ النّاسِ إذا عَرَفتُم مَعانیَ کلامِنا. (2) شما هرگاه معانی سخنان ما را بدانید، فقیه ترین مردم خواهید بود.گفتنی است که شیخ صدوق، کتاب معانی الأخبار خود را، که منبعی کم نظیر برای دانش فقه الحدیث است، با این روایت آغاز کرده و نام کتابش را نیز از همین روایت برگرفته است. امامان معصوم، خود نخستین شارحان حدیث و سنّت نبوی بوده اند و در کشف معانی آن کوششهای پی گیری داشته اند که در درس «پیشینه فقه الحدیث» بدان می پردازیم.

1- .. معانی الأخبار، ص 2، ح 3.
2- .. معانی الأخبار، ص 1، ح 1.

 

زیان بدفهمی حدیث

زیان بدفهمی حدیث در برخی موارد، فهم نادرست حدیث اثری بدتر از نفهمیدن، ندیدن و نشنیدن روایت دارد. کژراهه های پدید آمده و کیشها و فرقه های گوناگون منتسب به دین، ریشه در سوء فهم و برداشتهای نادرست از متون دینی و به ویژه حدیث دارند و ما در درس آخر بدان خواهیم پرداخت و در اینجا، تنها سخن دانشمند و محدث شیعی قرن چهارم، نعمانی، (1) را از مقدمه کتاب سترگش الغیبه می آوریم:

لَعَمْری ما أَتی مَن تاهَ و تَحیَّرَ وَ افتَتَنَ و انتَقَلَ عَنِ الحَقِّ و تَعَلَّقَ بِمذاهِبِ أهلِ الزُّخرُفِ وَ الْباطِلِ إلّا مِن قِلّه الرِّوایه و العلمِ و عدمِ الدِّرایَه وَ الفهمِ. فإنّهم الأشقیاءَ لم یَهْتَمّوا لِطلبِ العلمِ و لم یُتْعِبُوا أنفسَهم فی اقتنائِهِ و روایتِهِ من معادنِهِ الصّافِیَه، علی أنَّهم لو رَوَوْا ثُمَّ لَم یَدْرُوا لَکانُوا بمنزله مَن لَم یروِ و قد قالَ جعفرُ بنُ محمدٍ الصادقُ علیه السلام: اِعرِفُوا مَنازلَ شیعَتِنا عندَنا علی قدرِ روایتِهِم عنّا و فهمِهِم منّا، فإنَّ الرّوایه تَحتاجُ إلی الدِّرایه و خَبَرٌ تَدرِیِه خَیرٌ مِن أَلْفِ خبرٍ تَروِیِهِ. (2) 

به جانم سوگند، که هیچ کس سرگردان و متحیر و مفتون نشد و از حق نبرید و به باطل و پوچی نپیوست، جز آنکه اندوخته علم و روایتش اندک بود و از دقت و فهم تهی. این شوربختان در جستجوی دانش همت نگماشتند و رنج به چنگ آوردن و نقلش را از کان های ناب آن به جان نخریدند، و اگر هم نقل می کردند ولی به دیده تأمّل و دقت در آن نمی نگریستند، باز بسان کسی بودند که چیزی نقل نکرده است. امام جعفر صادق علیه السلام فرمود: منزلت شیعیانمان را نزد ما، با مقدار نقل و فهمشان از سخنان ما بسنجید، که روایت نیازمند درایت و فهم است، و یک حدیث را خوب بدانی، بهتر از آن است که هزار حدیث روایت کنی. در پایان اشاره می کنیم که توجه به فقه الحدیث، در میان عالمان اهل سنت نیز رواج داشته و دارد و نزد آنان نیز نقل و روایت حدیث بدون فهم معانی آن پسندیده نیست.

ابن عبدالبرّ (م 463 ه) در کتاب جامع بیان العلم می گوید: أمّا طَلَبُ الحدیثِ علی مایَطلُبهُ کثیرٌ مِن أهلِ عصرِنا الیومَ دونَ تَفَقُّهٍ فِیهِ و لاتَدَبُّرٍ لِمعانیهِ، فَمَکروهٌ عِندَ جماعه أهلِ العلمِ. (3) پی جویی حدیث، آن گونه که بسیاری از مردم روزگار ما می کنند، بی آنکه در آن ژرف نگری کرده و در معانی آن تدبّر کنند، نزد جماعت عالمان، ناپسند است. و سخن حاکم نیشابوری در استوار بودن شریعت به فقه الحدیث گذشت.

1- .. ابوعبدالله محمد بن ابراهیم بن جعفر نعمانی، مشهور به ابن زینب، (قرن 4).
2- .. الغیبه، ص 22، مقدمه.

3- .. جامع بیان العلم، ج 2، ص 127.

 

فایده و کاربرد فقه الحدیث

فایده و کاربرد فقه الحدیث روایات معصومان در بر گیرنده ژرف ترین معارف هستی شناسی، از خدا تا انسان و از دنیا تا معاد است. نکته های نغز اخلاقی و راهنماییهای عملی و راهبریهای فردی و اجتماعی، همه در دل مضامین و مفاهیم تو در توی احادیث نهفته است و استخراج و استفاده از آنان، در گرو آشنایی با زبان امامان و چگونگی بهره گیری از این سخنان است. در واقع، کاربرد فقه الحدیث همان کاربردهای حدیث است و هرگونه فایده ذکر شده برای حدیث، در گرو فهم درست آن است. همچنین گاه فهم درست و ژرف حدیث می تواند پاسخگوی انتقادهایی باشد که از نقد حدیث با معیارهای استواری مانند قرآن و عقل برخاسته است. زیرا بسیاری از اشکال و انتقادها نتیجه عدم نیل به معنای اصلی و نهایی حدیث است. ما در اینجا، تنها کاربردهایی خاص را نام می بریم.

 

تعالی ایمان

تعالی ایمان شاید بتوان مهم ترین فایده فهم احادیث را تعالی درجه ایمانی دانست؛ همان که نشان دهنده جوهره اصیل و ارزش ذاتی انسان است. انسان با درک درست و عمیق بسیاری از روایات، به معنای آنها پی می برد و توان تصدیق و تأیید را می یابد و با نیل به حقیقت احادیث و عمل به آنها، معرفت و ایمان خود را افزایش می دهد. شیخ صدوق به سند خود از امام صادق علیه السلام و ایشان از پدر بزرگوار خود، امام باقر علیه السلام، چنین نقل می کنند: یا بُنَیّْ، اِعْرِف منازلَ الشِّیعَه علی قَدرِ روایتِهِم و معرفتِهِم، فإنّ المعرفه هِیَ الدِّرایَه لِلرِّوایَه و بالدّرایاتِ لِلرِّوایاتِ یَعلُو المؤمنُ إلی أقصی درجاتِ الإیمان. إنّی نظرتُ فی کتابٍ لعلیٍّ علیه السلام فَوَجدتُ فی الکتابِ أَنّ قیمه کلِّ امرِئٍ و قدرَه معرفتُه. إنّ اللهَ تبارَک وَ تَعالی یُحاسِبُ النَّاسَ علی قَدْرِ ما آتاهُم مِنَ العُقُولِ فی دارِ الدُّنیا. (1) 

ای پسر عزیزم! منزلت پیروان ما را از اندازه روایاتشان و شناختشان بسنج، که شناخت، همان فهم عمیق روایت است و مؤمن با فهم روایات، به بالاترین درجات ایمان پر می کشد. من در کتاب علی علیه السلام نگریستم و در آن چنین یافتم: ارزش و منزلت هر کس به اندازه شناخت اوست. خداوند تبارک و تعالی از مردم به اندازه آن مقدار عقلی که در دنیا به آنان داده است، حساب می کشد. گفتنی است که بر طبق روایتِ «أنتُم أَفقَهُ النّاسِ إذا عَرَفتُم مَعانیَ کلامِنا»، (2)که بدان اشاره شد، چنین مؤمنی فهیم ترینِ مردمان نیز هست و ارتباط فهم با ایمان آگاهانه روشن است.

1- .. معانی الأخبار، ص 1، ح 2.
2- .. همان، ص 1، ح 1.

فهم قوت و ضعف حدیث

رویکرد تضعیف
فهم قوت و ضعف حدیث این معنا نزد آشنایان با علوم حدیث آشکار است که حدیث صحیح (1) نزد قدما (همچون صاحبان کتب اربعه وشیخ مفید و دیگر محدثان قرون اولیه)، با معنای آن در نزد علمای حدیث دوره بعد، که از ابن طاووس (م 673 هجری) و علامه حلی (م 726 هجری ) آغاز می شود، متفاوت است. آنان نه به صرف صحت سند، به درستی حدیث حکم می کردند و نه به صرفِ ضعف سند، آن را کنار می گذاشتند.

قوّت و درستی سند تنها یکی از شیوه ها و گاه تنها یکی از قرینه ها برای حکم به اعتبار و بی اعتباری روایت بود. بخش دیگر کار در بررسی متن به انجام می رسید. آنان پس از کاوشهای دقیق و عمیق و به دست آوردن اطمینان عرفی و عقلایی از مراد نهایی متن، به سنجش آن با قرآن و سنّت قطعی و اجماعات فقهی و دیگر موازین مقبول و عقلایی می پرداختند و در پی قرینه های گوناگون دلالت کننده بر درستی و ضعف حدیث، به هر سو روان شده، کتابهای متعددی را می کاویدند. این شیوه گاه به کنار نهادن حدیثی منجر می شد و گاه به قبول کردن و معتبر دانستن آن، و هیچ یک از این دو کم شمار نیستند. هر دو دسته عالمان شیعه و سنّی این روش ترکیبی را به کار برده اند. ما در ابتدا، سخن برخی از آنان را که ناظر به ردّ حدیث با توجه به متن آن و نه سند حدیث است، می آوریم.

الف) رویکرد تضعیف علامه مجلسی در مقدمه بحار الأنوار، فصلی را به نام «توثیق المصادر» آورده است. او در این فصل، اعتبار کتابها و منابع مورد استفاده خود و قوّت و ضعف آنها را بررسی می کند. یکی از این کتابها مصباح الشریعه است که برخی آن را به امام صادق علیه السلام نسبت داده اند. اما علامه مجلسی درباره آن می گوید:

وَ کتابُ مصباحِ الشریعه فیهِ بعضُ ما یُریبُ اللّبیبَ الماهرَ و أُسلوبُهُ لایُشبِهُ سائرَ کلماتِ الأئمه و آثارِهِم. (2) و کتاب مصباح الشریعه مطالبی دارد که عاقل ماهر را به تردید می افکند و اسلوب آن به دیگر سخنان امامان و احادیث آنان شبیه نیست. او با توجه به متن و محتوای کتاب، برخی احادیث آن را از امامان نمی داند. به عبارت دیگر، علامه مجلسی، ناسازگاری مضمون روایت با دیگر سخنان ائمه را یکی از قرینه های تضعیف روایت دانسته است.

از دیگر عالمان و فقیهان شیعه، می توان شیخ یوسف بحرانی مؤلّف کتاب بزرگ الحدائق الناضره را نام برد. او به مسلک اخباری گری متمایل است و هیچ روایتی را به سادگی رد نمی کند و درستی بسیاری از احادیث را باور دارد. با این همه وی می گوید: بر کسی که در دریای استنباط و استدلال غوطه خورده و از این چشمه زلال نوشیده باشد پوشیده نیست که در احکام متعددی، برخی روایات با اجماع و اتفاق اصحاب معارض است. از این رو، آنان از این احادیث روی گرداندند و آنها را به کنار افکندند؛ هر چند که دارای اسناد صحیحی بودند، و هیچ یک از عالمان بر طبق آنها نظر نداده اند. (3) بحرانی برای نمونه، اخبار دالّ بر نجاست آهن را می آورد. روایاتی که فقیهان به آنها عمل نکرده و یا مقصود آنها را استحباب تمیز کردن و تنظیف اعضای بدن پس از کار با آهن دانسته اند.

1- .. مشرق الشمسین، ص 269، «کان المتعارف بینهم إطلاق الصحیح علی کل حدیث اعتضد بما یقتضی اعتمادهم علیه أو اقترن بما یوجب الوثوق به والرکون إلیه».

2- .. بحار الأنوار، ج 1، ص 32.
3- .. الحدائق الناضره، ج 23، ص 337؛ نیز ر. ک: ج 1، ص 21 و ج 3، ص 267 و ج 7، ص398.

در میان اهل سنّت نیز برخی به کاربرد این شیوه تصریح کرده اند. ابن قیم جوزی (م751 هجری) از این دسته است. او کتابی تألیف کرد و احادیث ساختگی و مجعول را در آن گرد آورد. هر چند او به سند حدیث، بیشتر نظر دارد، اما یکی از معیارهای او برای جعلی خواندن حدیث، ناسازگاری متن آن با قرآن و قواعد عقلی و نقلی و حتی اجماع است. او در پاسخ این پرسش که آیا امکان شناخت حدیث ساختگی از میان احادیث صحیح، بدون دقت در سند و بررسی طریق نقل، وجود دارد یا نه، می گوید:

این پرسشی بزرگ است و چکیده پاسخ آن است که این کار، تنها برای کسی میسّر است که چنان با حدیث خو بگیرد که احادیث صحیح با گوشت او عجین شوند و چگونگی حدیث صحیح را دریابد. (1) پیش از او نیز ابن دقیق العید (702 625 هجری)، (2)این شیوه را متداول خوانده و گفته است: در موارد بسیاری، به اعتبار متن روایت، به جعلی بودن آن حکم می دهند. حاصل آنکه برخی بر اثر انس فراوان با احادیث نبوی، دارای ملکه تشخیص می شوند و قادرند سخنان پیامبر خدا را از غیر آن از هم باز بشناسند. (3) این عالم اهل سنت، در ادامه سخن، کاربرد این روش را فراگیرتر یا مؤثّرتر از روش تضعیف و تصحیح سندی می داند. گفتنی است این فهم و حدس تا در قالب علمی در نیاید، تنها برای همان شخص حجّت و معتبر است، نه برای دیگران؛ اگر چه ممکن است برای شک و آماده سازی زمینه تحقیق، مفید باشد.

 

1- .. المنار المنیف فی الصحیح و الضعیف، ص 37.
2- .. تقی الدین ابو الفتح محمد بن علی قشیری، مشهور به ابن دقیق العید، فقیه و محدث اهل سنّت و مؤلف کتاب الاقتراح فی علوم الحدیث است. ر. ک: تذکره الحفاظ، ج 4، ص 1481، ش1168.
3- .. توضیح الأفکار، ج 2، ص 94.

 

رویکرد تصحیح

ب) رویکرد تصحیح رویکرد تصحیح به معنای صحیح شمردن مضمون روایاتی است که سند کامل ومطمئنی ندارند. گاه احادیث، سند معتبری ندارند، اما مضمونِ مقبول و محتوایی همخوان با سایر روایات دارند و قرینه های دیگری نیز آنها را همراهی می کند. ما می توانیم مضمون این احادیث را معتبر بشماریم. گفتنی است که این به معنای یقین به صدور این گونه احادیث و حدیث دانستن هر متن بدون سند یا با سند جعلی نیست، بلکه به معنای عمل به مضمون روایاتی است که در کتب مقبول عالمان نقل شده اند، ولی از سند صحیح، به اصطلاح متأخران، بی بهره اند. شیخ طوسی، که از او به عنوان «لسان القدماء» (1) یاد می کنند، از نخستین کسانی است که به این شیوه تصریح کرده و خود، بدان عمل کرده است. او در کتاب اصولی خود، عدّه الأصول، مباحث نظری این شیوه را سامان و در کتابهای فقهی و حدیثی اش، آن را تطبیق داده است. (2) پس از او و در زمان کنونی نیز این شیوه مورد استفاده بوده و به جز معدودی از فقیهان، آن را کنار ننهاده اند. بر همین اساس، احمد بن ابی طالب طبرسی (از عالمان قرن 6) به هنگام تدوین کتاب الاحتجاج، نیازی به نوشتن اسناد احادیث نمی بیند و می گوید: ما اسناد بیشتر اخباری را که در این کتاب نقل می کنیم نمی آوریم، زیرا یا بر آنها اجماع و اتفاق شده و یا مضمون آنها موافق عقل است و یا در سیره و کتابها، میان مخالف و موافق، مشهور است. (3)

.

1- .. در کنار شیخ طوسی از محقق حلّی نیز به عنوان «لسان القدما» (زبان عالمان نخستین) یاد شده است. ر. ک: سماء المقال فی علم الرجال، ص 151، ج 2، ص 298.
2- .. ر. ک: عدّه الأصول، ج 1، فصل «فی ذکر القرائن الّتی تدلّ علی صحّه أخبار الآحاد أو علی بطلانها»، ص 151؛ و نیز ص 155.
3- .. الاحتجاج، ج 1،ص 4.

 

محقق حلی (م 672 هجری) از این صریح تر و روشن تر سخن گفته است. او در جایگاه ردّ دو جریان افراطی و تفریطی در عمل به خبر واحد می گوید: حشویه (1) در عمل به خبر واحد افراط کردند، تا آنجا که در برابر هر خبری رام شدند و متوجه نشدند که قبول همه خبرها مستلزم تناقض است، زیرا از جمله اخبار، گفته پیامبر است که فرمود: «پس از من، دروغگویان بر من فراوان می شوند»و نیز گفته امام صادق علیه السلام که: «هر یک از ما گرفتار دروغگویی است که بر او دروغ می بندد».

و برخی جانب تفریط پیش گرفتند و گفتند که فقط حدیث صحیح السند را می پذیریم و متوجه این نکته نشدند که دروغگو و فاسق نیز گاه راست می گوید و نفهمیدند که این سخن، طعنه زدن بر عالمان شیعه است و خدشه وارد آوردن بر مذهب؛ زیرا نویسنده ای نیست که گاه به خبر مجروح (ضعیف) عمل نکند، همان گونه که به خبر واحد معتبر عمل می کند. (2) 

او سپس راه درست را میانه روی و اعتدال می داند و می گوید: به آنچه اصحاب پذیرفته اند یا قرائنی بر صحّت آن دلالت می کند عمل می شود و آنچه اصحاب از آن اعراض کرده اند یا شاذّ و نادر است، واجب الردّ است. (3) در پرتو این روش، می توان به بسیاری از احادیث اخلاقی، به شرط همخوان بودن با قرآن و عقل، عمل نمود و تنها احادیث بدون شاهد را کنار نهاد. روشی که بسیاری از عالمان اخلاق آن را به کار برده اند و به هنگام ارائه مطالب اخلاقی، از احادیثی همسو سود می برند. احادیثی که مضمون آنها صحیح و با فطرت و خوی آدمی هماهنگ است، هر چند اسناد صحیح به اصطلاح متأخران ندارند..

1- .. حشویه به کسانی می گفتند که کتابهای خود را از حدیث درست و نادرست پر می کردند. آنان کمتر در معانی احادیث می اندیشیدند و عقاید نادرستی داشتند. ر. ک: مفید، الأفصاح، ص 30.
2- .. المعتبر، ج 1، ص 29.
3- .. همان.

 

این شیوه در احادیث اعتقادی نیز کاربرد دارد و ملاصدرا در شرح اصول الکافی خود، بدان تصریح کرده است. او در شرح حدیث هبوط جبرئیل بر حضرت آدم علیه السلام می گوید: این حدیث، اگر چه به خاطر وجود سهل بن زیاد و مفضّل بن صالح و غیر آن دو در سندش ضعیف است، اما این مسئله زیانی به درستی مضمون آن وارد نمی آورد، زیرا به وسیله برهان عقلی تأیید و تقویت می شود. (1) ملاصدرا در دنباله سخن، بسیاری از روایات رسیده در اصول معارف و مباحث توحید و دیگر مسائل اعتقادی را همین گونه می داند. در همین مسئله، شارح دیگر الکافی، ملاصالح مازندرانی، می گوید: ضَعفُ سندِ هذهِ الرِّوایه لایُنافی الْجَزْمَ بِصِحَّه مضمونِها، لأَنّه مُؤَیَّدٌ بالعقلِ و النَّقلِ. (2) ضعف سندی این روایت منافاتی با یقین به درستی محتوای آن ندارد، زیرا به وسیله عقل و نقل تأیید می شود. و علامه ابوالحسن شعرانی (3) در تعلیقه بر این سخن می گوید: إنّ الضعفَ بحَسَبِ الأسنادِ لاینافی صِحَّه المَضامینِ. (4) ضعف به جهت سند، منافی درستی مضمون نیست. این سیره عملی عالمان را می توان به حدیث ذیل مستند ساخت: عن أبی حُمَید و عن أبی أسید، أنَّ النبی صلی الله علیه و آله قال:

.

1- .. شرح أصول الکافی، ج 1، ص 220 و ر. ک: تفسیر صدر المتألهین، ج 7، ص 132.
2- .. شرح أصول الکافی،ج 2، ص 123.
3- .. او از مدرسان مبرز کلام و فلسفه و خبره در تفسیر و حدیث بود. او تألیفات فراوانی دارد که از جمله آنها تعلیقه بر شرح ملا صالح مازندرانی است. شعرانی در سال 1393 قمری درگذشت.
4- .. شرح أصول الکافی، ج 2، ص 123

 

منبع: سایت هدانا برگرفته از درسنامه فهم حدیث/عبدالهادی مسعودی.

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.