وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

رابطه قران و نجوم

0

رابطه قران و نجوم

فهرست این نوشتار:

قرآن و نجوم ASTRONOMY

 

متحرک بودن زمین

خداوند متعال مي فرمايد: «هُوَ الَّذي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ ذَلُولاً فَامْشُوا في مَناكِبِها وَ كُلُوا مِنْ رِزْقِهِ وَ إِلَيْهِ النُّشُور»95؛ «او كسي است كه زمين را بري شما رام كرد، بر شانه هي آن راه برويد و از روزي هي خداوند بخوريد و بازگشت و اجتماع همه به سوي اوست ». 

«ذلول» در لغت به معني «حيوان رام و اهلي» است96 كه آیه دیگری شاهد بر اين معنای ذلول است: «قالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّها بَقَرَةٌ لا ذَلُولٌ تُثيرُ الْأَرْضَ وَ لا تَسْقِي الْحَرْثَ»97؛ «گفت: خداوند مى فرمايد گاوي باشد كه نه بري شخم زدن رام شده و نه بري زراعت آبكشي كند».

از خصوصيات حيوان رام اين است كه هنگام راه رفتن، اذيت نمي كند و راكب يا بار خود را پرت نمي كند. اين تعبير درباره زمين، نه تنها متحرك بودن آن را مي رساند، بلكه اشاره به نيروي جاذبه آن هم دارد، چرا كه نيروي گريز از مركز98 ناشي از حركت دوراني زمين كه مي تواند باعث پرتاب شدن اشياء موجود در سطح آن شود، توسط نيرويي مساوي و در خلاف جهت آن به نام نيروي جاذبه يا گرانش خنثي شده و انسان و ديگر اشياء بر روي سطح زمين مستقر و پايدار باقي مي مانند.

«به اين ترتيب ذلول به معني رام، جامع ترين تعبيري است كه در باره زمين ممكن است بشود. چرا كه اين مركب راهوار با حركات متعدد و بسيار سريعي كه دارد آن چنان آرام به نظر مى رسد كه گويي مطلقاً ساكن است. اين حركات كه سرعت زيادي دارد چنان نرم و ملايم است كه تا براهين قطعي [در قرن 16 و 17 ميلادي] بر حركت زمين اقامه نشده بود كسي باور نمى كرد حركتي در كار باشد»99.

از ديگر الفاظ توصيف كننده حرکت زمين، «مَهد» و «مِهاد» است. كلمه «مهد» را خداوند متعال دو بار براي زمين به كار برده است: «الَّذي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ مَهْداً»100؛ «همان خداوندي كه زمين را بري شما محل گهواره و محل آسايش قرار داد» و در جای دیگر مي فرمايد: «أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهاداً»101 «آيا زمين را محل آرامش (شما) قرار نداديم؟».

«مهد» در اصل لغت به معناي «آماده نمودن» است و به «گهواره» بچه هم كه براي خواب او آماده شده است مهد مي گويند102. به عنوان مثال، در این آیه واژه مهد به معني گهواره به كار رفته است: «فَأَشارَتْ إِلَيْهِ قالُوا كَيْفَ نُكَلِّمُ مَنْ كانَ فِي الْمَهْدِ صَبِيًّا»103؛ «[مريم] به او اشاره كرد؛ گفتند: چگونه با كودكي كه در گهواره است سخن بگوييم؟». 

ويژگي گهواره اين است كه تكان مي خورد و حركت دارد و باعث احساس آرامش در بچه مي شود. حركت در همه گهواره ها حول يك محور مشخص و به صورت دورانيِ ناقص و متناوب رفت و برگشتي صورت مي گيرد. در این صورت اين آيات مي توانند بر نوع خاصي از حركت زمين دلالت داشته باشند كه در آن نوع حركت، محور زمين از حالت عمودي آن در زمان اعتدال بهاري (اول فروردين) و اعتدال پاييزي (اول مهر) حداكثر به اندازه 23 درجه و 27 دقيقه در زمان انقلاب تابستاني (31 خرداد) و انقلاب زمستاني (اول دي) به تدريج انحراف پيدا مي كند و اين حركت، هر سال به طور متناوب تكرار مي شود (شكل 20).

 


انحراف زمين از محور عمودي به اندازه 23 درجه

 

 

اين انحراف محور كره زمين اثرات زيادي بر روي آب و هوا دارد و باعث شكل گيري فصول مختلف سال مي شود. اهميت تغيير فصول براي بقاي بشر، براي همه شناخته شده است و قطعاً اين مسأله خود يكي از آماده سازي هايي است كه خداي متعال براي سكونت بشر در زمين انجام مي دهد.

تغییر طول مدت شبانه روز از ابتدای خلقت زمین تاکنون

مهم ترين نتيجه حاصل از حركت وضعي زمين، يعني چرخش آن به دور خودش، پيدايش شب و روز است. از اين رو بررسي خصلت هاي ذكر شده براي شب و روز در قرآن مي تواند نكات جالبي را در خصوص نحوه حركت زمين مشخص سازد.

در بين آيات متعددي كه از شب و روز (ليل و نهار) سخن به ميان آورده اند توجه به دو آيه بسيار جالب توجه است.

خداوند متعال در آیه ای ميفرمايد: «إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ في سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى عَلَي الْعَرْشِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهارَ يَطْلُبُهُ حَثيثاً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومَ مُسَخَّراتٍ بِأَمْرِهِ أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ تَبارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمين »104؛

«پروردگار شما، خداوندي است كه آسمان ها و زمين را در شش روز [شش دوران ] آفريد سپس به تدبير جهان هستي پرداخت با (پرده تاريك) شب، روز را ميپوشاند و شب به دنبال روز، به سرعت در حركت است و خورشيد و ماه و ستارگان را آفريد، كه مسخّر فرمان او هستند. آگاه باشيد كه آفرينش و تدبير (جهان)، از آن او (و به فرمان او) ست! پر بركت (و زوال ناپذير) است خداوندي كه پروردگار جهانيان است ». 

و در جای ديگر می فرماید: «وَ هُوَ الَّذي مَدَّ الْأَرْضَ وَ جَعَلَ فيها رَواسِيَ وَ أَنْهاراً وَ مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ جَعَلَ فيها زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهارَ إِنَّ في ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُون»105؛ «و او كسي است كه زمين را گسترد و در آن كوه ها و نهرهايي قرار داد و در آن از تمام ميوه ها دو جفت آفريد (پرده سياه) شب را بر روز مى پوشاند در اينها آياتي است بري گروهي كه تفكر مى كنند».

در هر دوي اين آيات، عبارت «يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهارَ» آمده است كه به معني «پوشاندن شب به روز» است اما آيه اول، عبارت اضافه تري دارد و آن «يَطْلُبُهُ حَثيثاً» است. «حثّ» در لغت به معني سرعت106 و «حثيث» به معني سريع107 است. پس معناي اين عبارت مي شود: «شب به سرعت دنبال روز است». 

نكته جالب توجه اين است كه ظاهر این آيه نشان مي دهد كه مربوط به مراحل اوليه خلقت زمين بوده باشد، بر خلاف ظاهر آيه دوم كه نشان مي دهد مربوط به مراحل نهايي خلقت زمين پس از آفرينش كوه ها و رودها و ميوه ها است. 
پس، از مقايسه بين اين دو آيه نتيجه مي گيريم كه در مراحل اوليه خلقت، طول مدت شب و روز كوتاه تر بوده شب و روز به سرعت در پي هم روان بوده اند به گونه اي كه از آن تعبير «يَطْلُبُهُ حَثيثاً» شده است و اين ممكن نيست مگر اين كه بگوييم سرعت چرخش زمين در آن دوران سريع تر از دوران هاي بعد بوده باشد.

اتفاقاً اين نكته اي است كه علم جديد هم آن را تصديق مي كند، چرا كه ثابت شده است كه در ابتداي عمر 4.5 ميليارد ساله زمين، سرعت چرخش كامل زمين به دور خودش در حركت وضعي، برابر با 4 ساعت بوده است؛ يعني به طور متوسط شب و روز 2 ساعت بيشتر طول نمی کشیدند. كم كم سرعت دوران وضعي، كُند شده و بعد از 4 ميليارد سال به 22 ساعت رسيد و بعد از 4.5 ميليارد سال به حدود 24 ساعت رسيده است.

اين كند شدن تدريجي سرعت چرخش زمين، بسيار آهسته صورت مي گيرد و بر طبق محاسبات انجام گرفته در حدود 0.001 تا 0.002 ثانيه در هر قرن تخمين زده مي شود108. از اين رو اصلاً براي انسان محسوس نيست و تنها به كمك ساعت هاي اتمي بسيار دقيق پيشرفته قابل اندازه گيري است. 

يكي از علل آهسته تر شدن چرخش زمين به دور خود مي تواند اثر تدريجي جزر و مد اقيانوس ها باشد كه ناشي از جاذبه ماه است109. 

متحرک بودن ماه و خورشید

خداوند متعال در توصیف ماه خورشید مي فرمايد: «أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهارِ وَ يُولِجُ النَّهارَ فِي اللَّيْلِ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ كُلٌّ يَجْري إِلى أَجَلٍ مُسَمًّي وَ أَنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ خَبير»110؛ «آيا نديدي كه خداوند شب را در روز و روز را در شب داخل مى كند، و خورشيد و ماه را مسخّر ساخته و هر كدام تا سرآمد معيني به حركت خود ادامه مى دهند؟! خداوند به آنچه انجام مى دهيد آگاه است ». 

اين دو جرم سماوي بارها در قرآن ذكر شده اند و اكثر اوقات هم هنگام بيان حركت و كيفيت آن، با هم آمده اند و اين نشان مي دهد كه از نظر خصوصيات حركتي مشتركاتي دارند. از اين رو ما هم اين دو را با همديگر مورد توجه قرار مي دهيم.
مفسرين و محققين زيادي بر روي مسأله حركت ماه و خورشيد و عليالخصوص خورشيد بر اساس آيات قرآن بحث كرده اند و همگي آن ها به متحرك بودن خورشيد بر اساس آيات قرآن، اذعان كرده اند.

در قرآن كريم براي بيان متحرك بودن خورشيد و ماه بيشتر از ماده «جَرَي، يَجرِي، جَرْياً و جَرَياناً و جِريَةً» استفاده شده است كه به معني «حركت سريع» است111 و براي توصيف حركت آب روان112، اسب، باد و خورشيد113 به كار مي رود.

مشابه اين آيه، آيه 2 سوره رعد و آيه 5 سوره زمر و آيه 13 سوره فاطر است كه از متحرك بودن خورشيد و ماه هر دو تا زمان معين «أَجَلٍ مُسَمًّي» صحبت مي كنند و نهايت زماني را براي حركت آن دو مطرح مي كنند. اين حكم واحد درباره خوشيد و ماه نشان مي دهد كه از نظر اتمام زمان حركت، آن دو با هم مشترك هستند.

در آیهای دیگر، فقط براي توصيف حركت خورشيد از واژه «تَجْري» استفاده شده است با اين تفاوت كه اين بار صحبت از «أَجَلٍ مُسَمًّي» براي حركت آن نيست، بلكه صحبت از «لِمُسْتَقَرٍّ لَها» است: «وَ الشَّمْسُ تَجْري لِمُسْتَقَرٍّ لَها ذلِكَ تَقْديرُ الْعَزيزِ الْعَليم»114؛ « و خورشيد پيوسته به سوي قرارگاهش در حركت است. اين تقدير خداوند قادر و داناست» . كلمه «مُسْتَقَرٍّ» از نظر ادبی سه احتمال دارد: 1- اسم زمان به معني زمان استقرار 2- اسم مكان به معني محل استقرار 3- مصدر ميمي به معني استقرار و آرام گرفتن115.

اگر«مُسْتَقَرٍّ» به معني اسم زمان باشد در اين صورت با «أَجَلٍ مُسَمًّي» قريب المعني خواهد بود و میتوان برای ماه نیز آن را در نظر گرفت اما اگر به معني اسم مكان يا مصدر باشد اين اختلاف تعبير، مي تواند اشاره به اين نكته باشد كه فقط براي خورشيد مي توان از مقصد حركت صحبت كرد و اين خورشيد است كه مقصد حركت مستقلي در علم الهي دارد كه به سمت آن جاري است به گونه اي كه براي ماه نمي توان از چنين مقصدي صحبت كرد116.

در واقع اين حركت خورشيد به سمت مقصد معلومي در علم خدا است كه ماه و ديگر سيارات منظومه شمسي را نيز به دنبال خود مي كشاند.

از آيات ديگري كه براي اثبات حركت خورشيد در قرآن مي توان مورد استناد قرار داد، این آیه است: «وَ سَخَّرَ لَكُمُ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ دائِبَيْنِ وَ سَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ»117؛ «و خورشيد و ماه را- كه با برنامه منظّمي در كارند- به تسخير شما درآورد و شب و روز را (نيز) مسخّر شما ساخت ». 

كلمه «دائِبَيْنِ» در اين آيه از ريشه «دأب» به معني «ادامه سير» است118 كه اسم فاعل و بيان كننده حال براي ماه و خورشيد است و معناي آن اين مي شود كه «خورشيد و ماه در حالي كه ادامه دهنده سير هستند…»

همين طور در قرآن كريم، براي توصيف حركت ماه و خورشيد دو بار از لفظ «يَسبَحون» استفاده شده است: «وَ هُوَ الَّذي خَلَقَ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ كُلٌّ في فَلَكٍ يَسْبَحُون »119؛ «او كسي است كه شب و روز و خورشيد و ماه را آفريد هر يك در مداري در حركتند». و ديگري در این آیه: «لاَ الشَّمْسُ يَنْبَغي لَها أَنْ تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَ لاَ اللَّيْلُ سابِقُ النَّهارِ وَ كُلٌّ في فَلَكٍ يَسْبَحُون »120؛ «نه خورشيد را سزاست كه به ماه رسد، و نه شب بر روز پيشي مى گيرد و هر كدام در مسير خود شناورند».

«يَسبَحون»، از ماده «سَبح» است كه به معناي حركت سريع در آب يا هوا و يا همان «شنا كردن» است121.
اولين نكته اي كه بايد به آن توجه كرد اين است كه فعل «يسبحون» جمع است و اگر فقط ناظر به حركت ماه و خورشيد مي بود، مي بايست به صورت مثني يعني «يَسبَحان» مي آمد كه اين گونه نيست. 

درباره جمع بودن «يسبحون» مي توان دو احتمال داد: 

الف) اين عبارت اشاره به تمام اجرام سماويّ دارد يعني شنا كردن در فضا تنها مختص ماه و خورشيد نيست بلكه هر جرم آسماني ديگر مانند ستارگان و سيارات و از جمله زمين هم اين ويژگي را دارند. به عقيده بسياري از مفسران با توجه به این كه «يَسبَحون» به صورت صيغه جمع آمده است عبارت «كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ» اشاره به هر يك از خورشيد و ماه و ستارگان است كه بري خود مسير و مداري دارند، هر چند نام ستارگان قبلا در آيات ذكر نشده، ولي با توجه به ذكر «لَيل» (شب) و قرين بودن ستارگان با ماه و خورشيد، فهم اين معني از جمله مزبور بعيد به نظر نمى رسد122.

ب) اگر احتمال اول درباره جمع بودن «يَسبَحون» را كه شامل همه اجرام آسماني بشود قبول نكنيم، اين عبارت حداقل به حركت ماه و خورشيد و زمين هر سه اشاره دارد كه از زمين و حركت آن با دو واژه شب و روز ياد شده است.

با توجه به عبارت «يَسبَحون»، از تحليل حركت شناوري اجرام سماوی این نکات به دست می آید: 

الف) شنا كردن (السَباحة) نوعي حركت انتقالي و رو به جلو توأم با حركت ذاتي خود جسم است. پس وقتي اين تعبير درباره زمين و ماه و خورشيد به كار رفته است علاوه بر حركت انتقالي آن ها دلالت بر حركت ذاتي آن ها هم مي كند. ما واقعاً براي اجرام آسماني شاهد اين هستيم كه علاوه بر حركت انتقالي در مدارشان، يك حركت وضعي به دور خود هم دارند بنابراين بهترين جمله براي توصيف شكل حركتي آن ها همان شنا كردن است.

حرکت وضعی زمین به دور خودش باعث پدید آمدن شب و روز میشود. ماه نیز حرکت وضعی دارد، منتهي چون دوره تناوب حركت وضعي ماه مساوي با دوره حركت انتقالي آن به دور زمين است، همواره يك طرف كره ماه را مي بينيم و چنين به نظر مي رسد كه ماه حركت وضعي ندارد.

خورشيد هم حركت وضعي دارد. به علت جامد نبودن سطح خورشيد و حالت گازي و پلاسمايي داشتن آن، در نزديكي خط استواي خورشيد، دوره تناوب چرخش وضعي حدود 25.6 روز و در نزديكي قطب هاي آن در حدود 33.5 روز است. از ديد ناظر زميني، به دليل چرخش زمين به دور خورشيد، زمان تناوب حركت وضعي خورشيد، طولاني تر شده و در استواي آن در حدود 28 روز به نظر مي رسد123.

البته برخي از مفسرين، در كلمه «لِمُستَقرٍ» لام را به معني «في» گرفته و با معناي كردن آيه 38 سوره يس به صورت «خورشيد در محل استقرار خود جريان دارد»، حركت وضعي خورشيد را نتيجه گرفته اند124.

در خصوص حركت انتقالي و رو به جلو نيز براي خورشيد، حداقل سه نوع حركت انتقالي مطرح شده است:

1- حركت نسبت به ستارگان همسايه در كهكشان راه شيري با سرعتي در حدود 20 كيلومتر در ثانيه125.

2- حركت انتقالي به دور مركز كهكشان راه شيري كه از آن در حدود 24000 تا 26000 سال نوري فاصله دارد و دوره تناوب اين حركت در حدود 225 تا 250 میليون سال است و با سرعت 220 كيلومتر در ثانيه اين مسير را طي مي كند126.

3- حركت با كهكشان راه شيري نسبت به «تابش پس زمينه كيهاني»127 كه با سرعت 370 كيلومتر در ثانيه صورت مي گيرد128.

اين حركت هاي انتقالي با هر سه دسته از آيات اشاره شده براي حركت خورشيد، سازگار است.

ب) شناوري اقتضا مي كند كه توازن بين نيروهاي وارد شده بر جسم بر قرار باشد چرا كه مثلاً براي جسم شناور بر روي آب، نيروي وزن رو به پايين با نيروي بالابري حاصل از غوطه وري129 در آب مساوي بوده و اثر همديگر را خنثي مي كنند.

 
همين امر براي اجرام آسماني هم صدق مي كند. از ديد ناظري كه بر روي اين اجسام قرار دارد مانند ما كه بر روي كره زمين هستيم، نيروي جانب مركز ناشي از جاذبه خورشيد، توسط نيروي گريز از مركز ناشي از حركت دوراني زمين در مدارش، مساوي بوده و اثر همديگر را خنثي نموده و در نتيجه زمين به سمت خورشيد سقوط نمي كند و يا از خورشيد فرار نمي كند. بهترين تعبير براي اين شرايط حاكم بر حركت سيارات، همان شناوري است كه قرآن از آن استفاده كرده است. اين شرايط در حركت ماه و خورشيد نيز حاكم است.

قرآن كريم در آيه اي به اين تعادل حاكم بر آسمان اشاره كرده است: «وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْميزان »130؛ «و آسمان را برافراشت، و ميزان و قانون (در آن) گذاشت ».

ج) همان طور كه مي دانيم، فضاي بين سيارات و ستاره ها، خلأ مطلق نيست و مقدار بسيار كمي غبار كيهاني و يون هاي مثبت ناشی از بادهاي خورشيدي و نيز ماده تاريك (dark matter) كه هنوز ماهيت آن كاملاً آشكار نشده، فضاي بين سيارات و اجرام آسماني را پر كرده است و اين اجرام در بين اين مواد مسير خود را در مدارشان طي مي كنند و همانند كسي كه در حال شنا كردن است، راه خود را رو به جلو باز مي كنند131. باز هم بهترين تعبير از اين نحو حركت، شنا كردن است كه خداوند متعال در قرآن كريم در قرآن به آن تصريح كرده و فرموده است: «كُلٌّ في فَلَكٍ يَسْبَحُون ».

تفاوت نور خورشید با نور ماه

در قرآن کریم خداوند متعال درباره نور خورشید و ماه از دو تعبیر متفاوت استفاده کرده است: «وَ جَعَلَ الْقَمَرَ فيهِنَّ نُوراً وَ جَعَلَ الشَّمْسَ سِراجا»132؛ «و ماه را در ميان آسمان ها نور و خورشيد را چراغ فروزاني قرار داده است ».

مشابه این آیه در جای دیگر می فرماید: « هُوَ الَّذي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِياءً وَ الْقَمَرَ نُوراً»133؛ «او كسي است كه خورشيد را روشنايي، و ماه را نور قرار داد». در هر دو مورد، راجع به پرتو افشانی ماه از عبارت «نور» و راجع به خورشید از واژه های «سراج» و «ضیاء» استفاده نمود.

این اختلاف تعبیر در تابندگی این دو جرم آسمانی، می تواند اشاره به تفاوت کیفیت تابش آن دو باشد. به همین خاطر مفسرین از قدیم درباره این اختلاف تعبیر، اظهار نظرهای گوناگونی داشته اند اما امروزه به خاطر مشخص شدن ماهیت نوردهی ماه و خورشید، راحت تر درباره این آیه می توان صحبت کرد.

 
بنا به نظر مفسرین معاصر، تعبير به «سراج» (چراغ) و «ضیاء» (روشنایی) درباره خورشيد و «نور» درباره ماه به خاطر آن است كه نور خورشيد همانند چراغ از درون خودش مى جوشد و نورش ذاتی است، اما نور ماه از درون خودش نيست و اکتسابی و عَرَضی است و شبيه بازتابي است كه از آئينه منعكس مى شود، و به همین خاطر كلمه «نور» كه مفهومی اعم از نور ذاتی و عَرَضی دارد در مورد آن به كار رفته است134.

95- ملك (67)، آیه 15.
96- خليل بن احمد فراهيدي، العين، قم، انتشارات هجرت، 1410 قمری، چاپ دوم، ج 8، ص 176.
97- بقره (2)، آيه 71.
98- لازم به ذكر است كه نيروي گريز از مركز يك نيروي واقعي نيست و ناشي از لَخت فرض كردن ناظري است كه واقعاً لَخت نيست و چهارچوب مختصات او در اثر نيروي وارد شده به آن شتاب دار است.
99- تفسير نمونه ، ج 24، ص 338.
100- طه (20) آيه 53 و زخرف (43) آيه 10.
101- نبأ (78) آيه 6.
102- العين، ج 4، ص 31؛ لسان العرب، ج 3 ص 410؛ المفردات في غريب القرآن، ص 780.
103- مريم (19)،آيه 29.
104- اعراف(7)، آيه 54
105- رعد (13)،آيه 3.
106- المفردات في غريب القرآن، ص 218.
107- لسان العرب، ج 2، ص 129.
108- منصور حسب النبي، الكون و الاعجاز العلمي في القرآن، قاهره، دارالفكر العربي، 1996، چاپ سوم، ص 408.
109- همو، إعجاز القرآن في آفاق الزمان و المكان، قاهره، دارالفكر العربي، 1996، ص 63.
110- لقمان (31)، آيه 29.
111- المفردات في غريب القرآن، ص 194.
112- همان، ص 194.
113- صاحب اسماعيل ابن عباد، المحيط في اللغة، بيروت، عالم الكتب، 1414 ق- 1994 م، ج 7، ص 175.
114- يس (36)، آيه 38.
115- الميزان في تفسير القرآن، ج 17، ص 89.
116- پژوهشي در اعجاز علمی قرآن، ص 168.
117- ابراهيم (14)، آيه 33.
118- المفردات في غريب القرآن، ص 321.
119- أنبياء (21)، آيه 33.
120- يس (36)، آيه 40
121- المفردات في غريب القرآن، ص 393.
122- تفسير نمونه ، ج 18، ص 387.
123- http://en.wikipedia.org/wiki/Sun
124- تفسير نمونه ، ج 18، ص 382.
125- http://en.wikipedia.org/wiki/Sun
126- همان.
127- cosmic microwave background radiation (CMB)
128- همان.
129- اين نيروي شناوري رو به بالا براي اجسام غوطهور در سيالات، به اصل ارشميدس معروف است كه در شناوري و حركت كشتي ها هم اهميت دارد.
130- الرحمن (55)، 7.
131- إعجاز القرآن في آفاق الزمان و المكان، ص 68.
132 – نوح (71)، آیه 16.
133 – یونس (10)، آیه 5.
134 – تفسير نمونه، ج 25، ص 77 و همان ج 8، ص 226.

منبع: سایت هدانا برگرفته از قرآن و تفسیر علمی.

 

حتما بخوانيد

 

ویژه نامه قرآن پژوهی

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.