وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

دستور آیت الله‌ قاضی به‌ صبر و تحمل‌ آزار و اذیت

0

دستور آیت الله‌ قاضی به‌ صبر و تحمل‌ آزار و اذیت

فهرست این نوشتار:

دستور آیت الله‌ قاضی به‌ صبر و تحمل‌ آزار و اذیت

اوّلين‌ بار حصول‌ تجرّد براي‌ حاج‌ سيّد هاشم‌ در كربلا به‌ پيروي‌ از امر استاد قاضي‌ به‌ صبر و تحمّل‌ و مخالفت‌ نفس‌ در برابر شدائد و آزار مردم‌ پيدا شد

حضرت‌ آقا [fusion_builder_container hundred_percent=”yes” overflow=”visible”][fusion_builder_row][fusion_builder_column type=”1_1″ background_position=”left top” background_color=”” border_size=”” border_color=”” border_style=”solid” spacing=”yes” background_image=”” background_repeat=”no-repeat” padding=”” margin_top=”0px” margin_bottom=”0px” class=”” id=”” animation_type=”” animation_speed=”0.3″ animation_direction=”left” hide_on_mobile=”no” center_content=”no” min_height=”none”][حداد] ميفرمودند: اوّلين‌ بار حصول‌ تجرّد براي‌ من‌ در كربلا پيدا شد. و توضيح‌ اين‌ داستان‌ بدين‌ طريق‌ است‌ كه‌: ايشان‌ بواسطۀ ضيق‌ معيشت‌ در خانۀ پدر زن‌ و مادر زنشان‌ زندگي‌ مي‌نمودند. آنها در آن‌ طرف‌ حياط‌، و اينان‌ در اين‌ طرف‌ در يك‌ اطاق‌ كه‌ پدر عيالشان‌ به‌ آنها مجّاناً داده‌ بود، مدّت‌ دوازده‌ سال‌ زندگي‌ مي‌نمودند.

آزار و اذيّتهاي‌ قولي‌ و فعلي‌ مادرزن‌ مرحوم‌ حدّاد كه‌ بيشتر بجهت‌ فقر ايشان‌ بوده‌ است‌

پدر عيال‌ ايشان‌: حسين‌ أبو عَمْشَه‌ بسيار به‌ ايشان‌ علاقمند بود، ولي‌ مادر عيال‌ ايشان‌ بر عكس‌، ايشان‌ را نه‌ تنها دوست‌ نداشت‌ بلكه‌ از انواع‌ و اقسام‌ آزارهاي‌ قولي‌ و اذيّتهاي‌ فعلي‌ آنچه‌ از دستش‌ مي‌آمد دريغ‌ نمي‌نمود؛ و زني‌ قويّ البُنيَه‌، و بَذيّ اللسان‌، و از قبيلۀ جَنابي‌هاي‌ عرب‌، و زني‌ شجاع‌ و دلدار بود بطوريكه‌ از ترس‌ وي‌ شبها مردي‌ حقّ نداشت‌ از نزديك‌ منزل‌ وي‌ عبور كند؛ و براي‌ حفظ‌ عائله‌ و دخترانش‌ تا اين‌ حدّ ايستادگي‌ داشت‌. و احياناً اگر كسي‌ عبور ميكرد، خودش‌ به‌ تنهائي‌ مي‌آمد و حساب‌ آن‌ عابر را ميرسيد.

ميفرمودند: در ميان‌ اطاق‌ آنها و اطاق‌ ما در اين‌ طرف‌، گوني‌هاي‌ برنج‌ عنبربو و حلب‌هاي‌ روغن‌ به‌ روي‌ هم‌ چيده‌ بود؛ و نه‌ تنها از آنها به‌ ما نميدادند، بلكه‌ اين‌ مادر زن‌ كه‌ نامش‌نَجيبه‌ بود، تعمّد داشت‌ بر اينكه‌ مرا در شدّت‌ و عُسرت‌ ببيند و گوئي‌ كيف‌ ميكرد. ما با عيالمان‌ لحاف‌ و تشك‌ نداشتيم‌، و بعضي‌ اوقات‌ در مواقع‌ سرما نيمي‌ از زيلو را به‌ روي‌ خود بر ميگردانديم‌.

و با اينكه‌ مرتّباً دنبال‌ كار هم‌ ميرفتم‌ ولي‌ كثرت‌ مراجعين‌ از فقرا و مشتريهاي‌ بسيار كه‌ مرا شناخته‌ بودند و جنس‌ را نسيه‌ مي‌بردند و بعضاً وجه‌ آنرا هم‌ نميدادند و مخارج‌ شاگرد كه‌ هر چه‌ ميخواست‌ بر ميداشت‌، ديگر پولي‌ براي‌ من‌ باقي‌ نمي‌گذارد مگر غالباً 100 فلس‌ يا 50 فلس‌ كه‌ فقط‌ براي‌ نان‌ و نفت‌ و لولۀ چراغ‌ و أمثالها بود؛ و ماهها مي‌گذشت‌ و ما قادر نبوديم‌ براي‌ عائلۀ خود در اين‌ طرف‌ قدري‌ گوشت‌ تهيّه‌ كنيم‌.

و عمدۀ علّت‌ ناراحتي‌ اين‌ زن‌ با من‌ قضيّۀ فقر بود كه‌ به‌ نظر وي‌ بسيار زشت‌ مي‌نمود؛ و با اين‌ وضعي‌ كه‌ ملاحظه‌ مي‌نمود و مي‌بايد مساعدتي‌ كند، و در نهايت‌ تمكّن‌ و ثروت‌ هم‌ بودند، بر عكس‌ سعي‌ ميكرد تا چيزي‌ از ما را فاسد و خراب‌ كند تا گرفتاري‌ و شدّت‌ ما افزون‌ گردد.[10]

و از طرفي‌ هم‌ شدّت‌ حالات‌ روحاني‌ و بهره‌برداري‌ از محضر حضرت‌ آقاي‌ قاضي‌ به‌ من‌ اجازۀ جمع‌ و ذخيرۀ مال‌ و يا ردّ فقير و محتاج‌ و يا ردّ تقاضاي‌ نسيۀ مشتري‌ و أمثالها را نميداد، و حالم‌ بدينطور بود كه‌ خلاف‌ آن‌ برايم‌ ميسور نبود.

دستور آية‌ الله‌ قاضي‌ به‌ صبر و تحمّل‌ در آزارهاي‌ مادر زن‌

عيال‌ من‌ هم‌ تحمّل‌ و صبر ميكرد، ولي‌ بالاخره‌ صبر و تحمّلش‌ محدود بود. چندين‌ بار خدمت‌ آقاي‌ قاضي‌ عرض‌ كردم‌: اذيّتهاي‌ قولي‌ و فعلي‌ اُمّ الزّوجه‌ به‌ من‌ به‌ حدّ نهايت‌ رسيده‌ است‌ و من‌ حقّاً ديگر تاب‌ صبر و شكيبائي‌ آنرا ندارم‌، و از شما ميخواهم‌ كه‌ به‌ من‌ اجازه‌ دهيد تا زنم‌ را طلاق‌ بدهم‌.

مرحوم‌ قاضي‌ فرمودند: از اين‌ جريانات‌ گذشته‌، تو زنت‌ را دوست‌ داري‌؟! عرض‌ كردم‌: آري‌!

فرمودند: آيا زنت‌ هم‌ ترا دوست‌ دارد؟! عرض‌ كردم‌: آري‌!

فرمودند: ابداً راه‌ طلاق‌ نداري‌! برو صبر پيشه‌ كن‌؛ تربيت‌ تو به‌ دست‌ زنت‌ مي‌باشد. و با اين‌ طريق‌ كه‌ ميگوئي‌ خداوند چنين‌ مقرّر فرموده‌ است‌ كه‌: ادب‌ تو به‌ دست‌ زنت‌ باشد. بايد تحمّل‌ كني‌ و بسازي‌ و شكيبائي‌ پيشه‌ گيري‌!

من‌ هم‌ از دستورات‌ مرحوم‌ آقاي‌ قاضي‌ ابداً تخطّي‌ و تجاوز نمي‌كردم‌، و آنچه‌ اين‌ مادر زن‌ بر مصائب‌ ما مي‌افزود تحمّل‌ مي‌نمودم‌. تا يك‌ شب‌ تابستان‌ كه‌ چون‌ پاسي‌ از شب‌ گذشته‌ بود، از بيرون‌ خسته‌ و فرسوده‌ و گرسنه‌ و تشنه‌ به‌ منزل‌ آمدم‌ كه‌ در اطاق‌ بروم‌، ديدم‌ مادر زنم‌ كنار حوضچۀ عربي‌ داخل‌ منزل‌ نشسته‌ و از شدّت‌ گرما پاهايش‌ را برهنه‌ نموده‌ و پيوسته‌ دارد از شير آب‌ حياط‌ بالاي‌ حوضچه‌، آب‌ روي‌ پاهايش‌ ميريزد. تا فهميد من‌ از در وارد شدم‌، شروع‌ كرد به‌ بد گفتن‌ و ناسزا و فحش‌ دادن‌ و همينطور بدين‌ كلمات‌ مرا مخاطب‌ قراردادن‌.

من‌ هم‌ داخل‌ اطاق‌ نرفتم‌؛ يكسره‌ از پلّه‌هاي‌ بام‌، به‌ بام‌ رفتم‌ تا در آنجا بيفتم‌، ديدم‌ اين‌ زن‌ صداي‌ خود را بلند كرد و با صداي‌ بلند بطوريكه‌ نه‌ تنها من‌ بلكه‌ همسايگان‌ مي‌شنيدند به‌ من‌ سبّ و شتم‌ و ناسزا گفت‌، گفت‌ و گفت‌ و همينطور مي‌گفت‌ تا حوصله‌ام‌ تمام‌ شد.

بدون‌ آنكه‌ به‌ او پرخاش‌ كنم‌ و يا يك‌ كلمه‌ جواب‌ دهم‌، از پلّه‌هاي‌ بام‌ به‌ زير آمدم‌ و از در خانه‌ بيرون‌ رفتم‌ و سر به‌ بيابان‌ نهادم‌. بدون‌ هدفي‌ و مقصودي‌ همينطور دارم‌ در خيابانها ميروم‌، و هيچ‌ متوجّه‌ خودم‌ نيستم‌ كه‌ به‌ كجا ميروم‌؟ همينطور دارم‌ ميروم‌.

در اين‌ حال‌ ناگهان‌ ديدم‌ من‌ دو تا شدم‌: يكي‌ سيّد هاشمي‌ است‌ كه‌ مادر زن‌ به‌ او تعدّي‌ ميكرده‌ و سبّ و شتم‌ مي‌نموده‌ است‌، و يكي‌ من‌ هستم‌ كه‌ بسيار عالي‌ و مجرّد و محيط‌ مي‌باشم‌ و ابداً فحش‌هاي‌ او به‌ من‌ نرسيده‌ است‌، و اصولاً به‌ اين‌ سيّد هاشم‌ فحش‌ نميداده‌ است‌ و مرا سبّ و شتم‌ نمي‌نموده‌ است‌. آن‌ سيّد هاشم‌ سزاوار همه‌ گونه‌ فحش‌ و ناسزاست‌؛ و اين‌ سيّد هاشم‌ كه‌ اينك‌ خودم‌ مي‌باشم‌، نه‌ تنها سزاوار فحش‌ نيست‌، بلكه‌ هر چه‌ هم‌ فحش‌ بدهد و سبّ كند و ناسزا گويد، به‌ من‌ نميرسد.

علّت‌ حصول‌ اوّل‌ مرتبۀ تجرّد براي‌ حاج‌ سيّد هاشم‌ حدّاد

در اين‌ حال‌ براي‌ من‌ منكشف‌ شد كه‌: اين‌ حالِ بسيار خوب‌ و سرورآفرين‌ و شادي‌زا فقط‌ در اثر تحمّل‌ آن‌ ناسزاها و فحشهائي‌ است‌ كه‌ وي‌ به‌ من‌ داده‌ است‌؛ و اطاعت‌ از فرمان‌استاد مرحوم‌ قاضي‌، براي‌ من‌ فتح‌ اين‌ باب‌ را نموده‌ است‌؛ و اگر من‌ اطاعت‌ او را نمي‌كردم‌ و تحمّل‌ اذيّتهاي‌ مادر زن‌ را نمي‌نمودم‌، تا ابد همان‌ سيّد هاشم‌ محزون‌ و غمگين‌ و پريشان‌ و ضعيف‌ و محدود بودم‌.

الحمد للّه‌ كه‌ من‌ الآن‌ اين‌ سيّد هاشم‌ هستم‌ كه‌ در مكاني‌ رفيع‌ و مقامي‌ بس‌ ارجمند و گرامي‌ مي‌باشم‌، كه‌ گَرد خاكِ تمام‌ غصّه‌ها و غم‌هاي‌ دنيا بر من‌ نمي‌نشيند، و نمي‌تواند بنشيند.

فوراً از آنجا به‌ خانه‌ بازگشتم‌، و به‌ روي‌ دست‌ و پاي‌ مادرزنم‌ افتادم‌ و مي‌بوسيدم‌ و مي‌گفتم‌: مبادا تو خيال‌ كني‌ من‌ الآن‌ از آن‌ گفتارت‌ ناراحتم‌؛ از اين‌ پس‌ هر چه‌ ميخواهي‌ به‌ من‌ بگو كه‌ آنها براي‌ من‌ فائده‌ دارد!

مرحوم‌ استاد بزرگ‌، عارف‌ بي‌بديل‌ قرن‌، بلكه‌ به‌ قول‌ استاد ما: حضرت‌ آقاي‌ حاج‌ سيّد هاشم‌ كه‌ ميفرمود:

«از صدر اسلام‌ تا به‌ حال‌، عارفي‌ به‌ جامعيّت‌ مرحوم‌ قاضي‌ نيامده‌ است‌.»

منبع: کتاب روح مجرد، آیت الله سید محمد حسین طهرانی

لینک کوتاه مطلب: https://goo.gl/s0VOSG
حتما بخوانيد

 

ویژه نامه دستورالعمل های عرفانی

ثواب ذکر لا اله الا الله

  1. چله زیارت عاشورا آیت الله حق شناس
  2. دعای آیت الله بهجت به سید حسن نصر الله
  3. دعا برای خوش اخلاق شدن همسر
  4. باطل كردن سحر و اثر چشم زخم
  5. دعاي ازدواج از آيت الله بهجت
  6. ختم ومن يتق الله براي روزي مادي و معنوي


کلید:X صبرX مادر زنX جاریX مادر شوهرX همسرX شوهرX آزار و اذیتX زندگیX زخم زبانX مشکل  دستور آیت الله‌ قاضی به‌ صبر و تحمل‌ آزار و اذیتدستور آیت الله‌ قاضی به‌ صبر و تحمل‌ آزار و اذیت دستور آیت الله‌ قاضی به‌ صبر و تحمل‌ آزار و اذیت دستور آیت الله‌ قاضی به‌ صبر و تحمل‌ آزار و اذیت دستور آیت الله‌ قاضی به‌ صبر و تحمل‌ آزار و اذیت[/fusion_builder_column][/fusion_builder_row][/fusion_builder_container]

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.